بازنگری قانون اساسی؛ کتابی که آقای قالیباف باید بخواند
«بیم آن میرود که به مرور زمان این قانون به سندی نامعتبر و متروکه تبدیل شود که صرفا جنبه تزیینی داشته باشد و از محور مناسبات حکمرانی خارج شود»- علی اکبر گرجی نویسنده کتاب
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - کتاب «بازنگری قانون اساسی» یا «بازاندیشی در همنشینی قدرت و آزادی در جمهوری اسلامی» به قلم دکتر «علی اکبر گرجی اَزَندَریانی» - دانشیار دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی - که به تازگی انتشار یافته، اثری است در خور تأمل چراکه هم، درد را در قانون اساسی و تناقضهای آن جُسته و هم درمان را در بازنگری در این متن حقوقیِ مادر دانسته است.
این اشاره البته ضرورت دارد که کتاب را نویسنده در سال 1399 نوشته و طبعا قبل از اعتراضات 25 شهریور 1401 به این سو منتشر شده و اتفاقا به جای آنکه رخدادهای اخیر، آن را از طراوت و تازگی انداخته باشد جذابتر و خواندنیتر ساخته و اگر مدعیان نوسازی در حکمرانی در گفتار خود صادق یا جدی باشند یکی از متونی است که باید به آن توجه کنند.
نکته قابل توجه درباره کتاب این است که هر چند نویسنده حقوقدان و استاد حقوق است اما کتاب، یک متن حقوقی پر از اصطلاحات ثقیل نیست بلکه دیدگاههای سیاسی و اصلاحجویانه خود را با زبانی بسیار سلیس و شیرین و با بهره فراوان از گنجینه ادب پارسی مطرح کرده و از این منظر بسیار خوشخوان و قابلاستفاده است.
جا دارد درآغاز دو نکته را یادآور شوم: اول این که دکتر «گرجی ازندریانی» را با زندهیاد دکتر «ابوالقاسم گرجی» اشتباه نگیریم که او نیز حقوقدان و البته فقیهی برجسته هم بود و در سال 1389 درگذشت هر چند که اعتبار این نام را به لحاظ حقوقی حفظ کرده است.
دوم هم اینکه چنان چه در نشستی به خود استاد هم یادآور شدم نویسنده این سطور در عین آن که با تمام انتقادات ایشان درباره تناقضهای قانون اساسی موافق است با بازنگری در قانون اساسی اما مخالف است! به یک دلیل روشن و آن هم این که به جد بیم آن میرود که به جای تأمین خواستهای دموکراتیک، به عکس بخشهای معطوف به حقوق ملت را حذف کنند و کاملا نقض غرض شود! مثل بلایی که می خواستند در مجلس هفتم بر سر دو لایحه اختیارات و انتخابات خاتمی بیاورند و او پس گرفت و گاه باید از طلا شدن پشییمان شد و به مس بودن قانع بود! کتاب اما بسیار خواندنی و قابل تأمل است و دست بر نقاط بسیر حساس و در عین حال دقیق و علمی گذاشته است و در همان سرآغاز مینویسد:
«کهنجامه خویش پیراستن / به از جامه عاریت خواستن. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در بیش از 4 دهه گذشته به کهنجامهای تبدیل شده ا که دور انداختنِ آن، شرط انصاف و مروت و خِردمندی نیست. این قانون اگرچه در میدان عمل، خنجرها خورده و زخمها برداشته اما بنیانهای مردم سالارانه آن را نمیتوان نادیده انگاشت. بنیانهایی که میبایست با ابزار خِرد، روشنگری و رویههای جامعهمحور استوارتر میشد تا اهریمن خودرأیی نتواند منزلت انسان و حریم ملت را لکه دار کند. اکنون اما نقاط ضعف و قوت قانون اساسی بر همگان آشکار شده و انکار آن نشانه هوشمندی، بخردی و دوراندیشی نیست.»
دکتر گرجی با استناد به اصل 177 که خوداصلاحی و خودترمیمی را پیشبینی کرده مقاومت دربرابر اراده جدید مردم و مانعتراشی در مسیر بازنگری قانون اساسی را از این منظر نگران کننده دانسته که «به مرور زمان این قانون به سندی نامعتبر و متروکه تبدیل شود که صرفا جنبه تزیینی داشته باشد و از محور مناسبات حکمرانی خارج شود. در حالی که شرط نخستین استمرار هر قانون و به ویژه قانون اساسی همنوایی با اراده نسل های جدید است. بازنگری و نوسازی و به سازی قانون اساسی خردمندانه ترین راه استمرار و همگام شدن با مطالبات روز جامعه است».
چنانکه اشاره شد امتیاز کتاب، تسلط نویسنده بر فنون نوشتن و پرهیز از اصطلاحات ثقیل حقوقی و در عین حال غیر واقعی نشدن کتاب است. تا جایی که گفتار اول درباره بازآرایی مناسبات قدرت و آزادی در جمهوری اسلامی ایران را با این دوبیت عبید زاکانی شروع میکند:
فکری که بر آن طبع روان میگذرد شرحش ز معانی و بیان میگذرد شعر تو چرا نازک و شیرین نبود آخر نه بدان لب و دهان میگذرد
و کمی پایینتر شعری از ناصر خسرو را می آورد تا یادآور شود از پس سالها تدبیری باید اندیشیده شود:
بنگر که کجا میروی ای رفته چهل سال چون آب سوی جوی ز بالا سوی محشر
هنر دکتر گرجی در این کتاب این است که صریح و روشن دیدگاهها و پیشنهاد های خود را مطرح کرده و اگر اراده اصلاح وجود داشته باشد قابل اجراست و ساختارشکنانه یا خیالپردازانه هم نیست تا جایی که در صفحه 57 کتاب 12 راهکار روشن هم ارایه داده است.
نمیدانم رییس کنونی مجلس تا چه حد اهل کتاب و کتابخوانی است اما می دانم تمام اسلاف او چه اصولگرایانی از جنس علی لاریجانی و حداد عادل و چه چهرههایی مانند هاشمی رفسنجانی - که امروز سالگرد درگذشت اوست - یا مهدی کروبی با کتاب مأنوس بودند و برای آقای قالیباف این کتاب به دو سبب - یکی ریاست قوه مقننه و دیگری طرح ایده حکمرانی نو که مدام اما به صورت مبهم و کلی مطرح میکند - مفید است هر چند مجلس فعلی حاصل نظارت استصوابی است که در حکمرانی نو نمی تواند جا داشته باشد و چندان منفعل و ضعیف در برابر شوراهای عالی موازی است که نقش پارلمان را به پایینترین حد در جمهوری اسلامی رسانده ولی از این کتاب میتواند ایده بگیرد تا وقتی بحث حکمرانی نو را مطرح میکند همراه با استدلال و احتجاج و پیشنهاد باشد نه آن که در کلیات بماند و اگر منبع را هم ذکر کند البته خوب است.
چنان که اشاره شد توصیه به خواندن کتاب و معرفی آن به این معنی نیست که نویسنده این متن با بازنگری قانون اساسی موافق باشد زیرا همین قانون اساسی اگر اجرا شود و شأن مجلس به آن بازگردد بسیاری از مشکلات حل میشود زیرا بر خلاف تصور واژه استصوابی در قانون اساسی نیامده و اگر میگویند مطابق قانون اساسی است به خاطر آن است که اختیار تفسیر به شورای نگهبان داده شده اما چنان هم نیست که روح دموکراتیک اصول آن را با تفسیر بتوان سلب کرد. چندان که علمای هرمنوتیک هم میگویند تفسیر منوط به دو مؤلفه است: اولی نسبت داشتن تفسیر با مؤلفههای درون متن و دوم نیافتن موارد متناقض در متن با تفسیر. حال آن که تفسیر نظارت به استصوابی که به تشکیل مجلسی چنین ضعیف انجامیده که چند شورای عالی به جای آن قانون میگذرانند با اصول مصرح دیگر قانون اساسی تعارض دارد ولو اختیار تفسیر به شورای نگهبان داده شده باشد. (جملات اخیر البته از نویسنده کتاب نیست و دربیان دلیل نگرانی از بازنگری قانون اساسی ذکر شد).
امیدواریم نوبت بعد که آقای قالیباف از حکمرانی نو خواست سخن بگوید متوجه شویم این کتاب جمع و جور 140 صفحهای را خوانده اگرچه مخاطب آن همگاناند. سلف ایشان آقای علی لاریجانی در زمانهای استراحت مشغول خواندن کتب سنگین فلسفی خاصه آثار کانت بود و آقای حداد عادل هم به ادبیات علاقداشت. آقای کروبی هم به خاطرت سیاسی و در صندلی عقب اتومبیل خود با آن چراغ مطالعه متفاوت داخل خودرو می خواند. مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز به کتب مربوط به تاریخ اسلام وتوسعه خاصه اگر در پایان هفته نوبت نمازجمعه او بود. آقای قالیباف نیز قاعدتا باید به جغرافیای سیاسی علاقهمند باشد و اگر چه پیشتر نوشتم مراد او از حکمرانی نو همان بحث حکومتهای محلی است منتها فضای امروز این مجال را به او نمیدهد ولی کتاب بازنگری قانون اساسی یا بازاندیشی و همنشینی قدرت و آزادی در جمهوری اسلامی میتواند برای بحث حکمرانی نو که چندی است مطرح میکند مفید باشد ولو هیچ نسبت و قرابتی بین نوع نگاه حقوقی نویسنده کتاب با رییس فعلی مجلس نباشد.
تماشاخانه