شنبه 3 آذر 1403

بازی با مشت پوچ

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
بازی با مشت پوچ

چرا تلاش اصلاح‌طلبان برای حاشیه‌سازی و ترساندن مردم از رقیب مؤثر نبوده است؟

به گزارش مشرق، واژه «هشدار» این روزها از دهان اصلاح‌طلب‌ها نمی‌افتد! آنها دوباره می‌خواهند مردم را بترسانند، چرا که بیش از هر کسی خودشان احساس خطر کرده‌اند. از بی‌برنامه بودن نامزدشان گرفته تا بن‌بستی که مدت‌هاست گریبان این طیف را گرفته، همگی حکایت از ضعفی دارد که سعی دارند با به حاشیه کشاندن رقابت‌های انتخاباتی و ترساندن مردم از رقیب، روی آن سرپوش بگذارند.

به گزارش روزنامه «وطن امروز»، در روزهای اخیر بهزاد نبوی که خود اصلاح‌طلب‌ها او را چهره با سابقه جریان اصلاحات می‌خوانند، گفته است: «در حال حاضر ما در حال ورود به مرحله دوم انتخابات هستیم. ایستادن جایگاه اول تبریک دارد و ورود به مرحله دوم، نیازمند هشدار است که مرحله بسیار مهم‌تری است».

«هشدار» بهزاد نبودی در مرحله اول متوجه خود اصلاح‌طلب‌ها است که مبادا در عین بی‌برنامگی، قافیه را به رقیب پر از ایده و برنامه‌شان ببازند. هشداری است به آنها که اگر متن را به حاشیه نکشانند، میدان را باخته‌اند. از همین جاست که این روزها اگر سری به صفحه ایکس هر کدام از سران اصلاحات بزنیم، مردم را با انواع «هشدارها» خطاب قرار می‌دهند و از استیلای طالبان برکشور گرفته تا حاکم شدن فقر مطلق! فروپاشی اقتصاد، نابودی حیثیت اجتماعی و بین‌المللی ایرانیان و... هرچه به ذهن‌شان می‌آید می‌نویسند تا مگر از ترساندن مردم طرفی ببندند.

کارنامه گذشته اصلاح‌طلبان مملو از رقیب‌هراسی و به حاشیه کشاندن فضای انتخابات است. مثل اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت روحانی که 22 اردیبهشت 96 در تبلیغات انتخاباتی ریاست‌جمهوری بی‌پرده و صریح به دوریین صداوسیما زل زد و تا توانست هشدار داد و مردم را ترساند. او می‌گفت: «ملت مگر یادتان رفته قیمت دلار لحظه‌ای عوض می‌شد؟ لحظه‌ای قیمت کالا عوض می‌شد. اصلا مگر سرمایه‌گذار می‌توانست برای تولید و سرمایه‌گذاری فکر بکند...».

جهانگیری در آن مقطع 4 سال معاون اول دولتی بود که سال 1392 نیز با شیوه رقیب هراسی موفق شد با چند هزار رای بیشتر پیروز انتخابات شود. سپس در سال 96 آقای معاون اول وقت که در کسوت کاندیدای پوصششی ظاهر شده بود، دوباره از حربه رقیب‌هراسی استفاده کرد. در واقع شیوه «ترساندن مردم از رقیب» شیوه متداول جریان اصلاحات است اما حالا که آنها تمام توان‌شان را از حلقوم تقویت‌شده ظریف گرفته تا آشتی مجدد محمد خاتمی با صندوق‌های رای و حمایت‌های حسن روحانی و تمام کابینه‌اش از پزشکیان به صحنه آورده‌اند و نتیجه مطلوب را نگرفته‌اند، نگرانند مردم در دور دوم انتخابات به دولت سوم روحانی نه بگویند.

شاید همین ترس درونی است که باعث شده برخی چهره‌های اصلاح‌طلب پا را فراتر بگذارند و به لفاظی‌های جدیدتری روی بیاورند. در همین زمینه احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی اصلاح‌طلب گفته است: من سال 1384 رای ندادم، چون از محمود احمدی‌نژاد نمی‌ترسیدم. سال 1400 رای ندادم، چون از مرحوم سید ابراهیم رئیسی نمی‌ترسیدم. دور اول انتخابات 1403 رای ندادم، چون از محمدباقر قالیباف نمی‌ترسیدم.

واقعیت اما این است که الان از تیم سعید جلیلی می‌ترسم!» زیدآبادی اگر انصاف را به‌کار ببرد و به همین 3 سال پیش و به دولت دوم روحانی برگردد، مطمئنا معنای «ترس» را در کشته‌های روزانه 700 نفری کرونایی مردم ایران بهتر درک می‌کند. همان‌طور که جهانگیری می‌گفت، «یادمان نرفته» در دولت دوم روحانی با یک امضای ترامپ و خروج او از برجام، کشوری که به‌رغم تمام پتانسیل‌ها و داشته‌های درونی چشم دولتمردانش به آن سوی مرزها دوخته شده بود، چطور در منگنه اینستکس 3 کشور اروپایی و وعده‌های سرخرمن آنها معطل ماند تا با گرانی یک شبه بنزین در بی‌خبری محض رئیس‌جمهور! با 10 برابر شدن قیمت دلار، با سوخت رفتن سرمایه مردم در بورس، با کشته‌های 700 نفری روزانه کرونا، با کمبود روغن خوراکی و خرید گوشت با کارت ملی و... مردم ایران در وضعیت نابسامانی سردرگم بمانند.

ما آن روزها را یادمان نرفته که رفع همه مسائل و مشکلات کشور به آن سوی مرزها گره خورده بود و در این شرایط چون همه راه‌ها به غرب ختم می‌شد، حتی دورنمایی نیز برای رفع مشکلات وجود نداشت. یادمان نرفته که چطور برخی از مردم از وحشت کشته‌های روزانه کرونا به ارمنستان و کشورهای اطراف می‌رفتند و شب‌ها را در خیابان‌های این کشورها به سر می‌بردند تا بلکه بتوانند به عنوان یک گردشگر واکسن کرونا دریافت کنند! واکسنی که حتی واردات آن نیز منوط به رفع تحریم‌ها، FATF و... شده بود.

واقعیت این است که اصلاح‌طلبان از گذشته خود می‌ترسند. از اینکه دهه 90 را با وعده‌های گره خورده به آن سوی مرزها هدر دادند و رشد اقتصادی را به کمترین میزان نسبت به سال‌های قبل رساندند. در آن دهه پرحسرت که مقام معظم رهبری تقریبا هر سالش را به شعارهای اقتصادی مزین کرده بودند، وضعیت اقتصادی کشور روز به روز بدتر می‌شد. چنانکه در آن دهه یکی از ضعیف‌ترین عملکردهای اقتصادی ثبت شده است. در بخش مربوط به رشد اقتصادی اگرچه در برنامه‌های پنجم و ششم توسعه میانگین رشد این شاخص برابر با 8 درصد در نظر گرفته شده بود، اما آنچه در واقعیت رخ داد، فاصله معناداری با اهداف مدنظر داشت.

با یک نگاه اجمالی می‌بینیم در سال‌های 92 و 93 تشکیل سرمایه بهبود نسبی یافت، اما شدت گرفتن رکود اقتصادی در سال 94 به منفی شدن این شاخص منجر شد و روند نزولی تا سال پس از آن نیز ادامه یافت. امضای برجام در سال 96 امیدواری‌ها برای بهبود وضعیت اقتصادی را زنده کرد و تشکیل سرمایه ثابت را بهبود بخشید اما بازگشت تحریم‌ها در سال 97 وضعیت را به سال‌های پیشین دهه 90 بازگرداند. سرانجام اینکه در دهه 90 چون چشم دولتمردان به آن سوی مرزها دوخته شده بود، رشد اقتصادی بسیار پرنوسان شد و متوسط این رشد به رقمی نزدیک صفر رسید. نیمی از سال‌های دهه 90 رشد اقتصادی منفی گزارش و در دو سال رشد اقتصادی از منفی 6 درصد نیز کمتر شده بود!

حسرت دهه از دست رفته 90 از طرز فکری نشأت می‌گیرد که گویی برنامه‌ای ندارد جز مذاکره با غرب. حالا این مذاکره نتیجه‌بخش باشد یا نه انگار برای این طیف اصلا مهم نیست!

بر همین اساس است که آنها می‌توانند راه رفته و به بن بست خورده را دوباره با آب‌وتاب و لفاظی‌های امثال ظریف در بوق و کرنا کنند و به خورد دیگران بدهند. در همین وانفسا است که «هشدار» دادن‌ها و ترساندن‌ها و عصبی کردن مخاطب و نهایتا به حاشیه کشاندن فضا به آنها کمک می‌کند به‌رغم بی‌برنامگی و دعوت مردم برای بازگشت به گذشته‌ای تلخ، همچنان امیدوار به موفقیت در کارزار انتخاباتی باشند.

پیش از آنکه نخستین مناظره کاندیدای جبهه انقلاب با نامزد اصلاح‌طلبان برگزار شود، گزارش داده بودیم «قرار است نخستین مناظره 2 نامزد راه‌یافته به دور نهایی انتخابات انجام گیرد، به نظر می‌رسد کاندیدای جبهه انقلاب باید از گرفتار شدن در حربه دوقطبی‌سازی طیف مقابل پرهیز کند و با به چالش کشیدن برنامه نداشتن کاندیدای این طیف، ضمن ورود نکردن به حاشیه‌های غیرضروری، به اعلام برنامه‌های خود بپردازد. مشکلات مردم واقعی است و آنها نه نیازی به رویاپردازی‌های ظریف برای احیای برجامی دارند که بود و نبودش متکی به امضای ترامپ است و نه در پی سیاسی‌بازی‌ها و دوقطبی‌سازی‌های طیف اصلاح‌طلب هستند. آنها نیاز به رئیس‌جمهوری دارند که مردانه به میدان بیاید و همچون شهید جمهور «آیت‌الله رئیسی» خود را خالصانه وقف خدمت به مردم کند».

امروز دومین و البته آخرین مناظره برگزار می‌شود. باید از گذشته درس بگیریم و اجازه ندهیم انتشاردهندگان ترس، وحشت و ناامیدی در جامعه بار دیگر از شفافیت بگریزند و با گل‌آلود کردن آب و تار کردن فضای انتخابات، بر ضعف‌های خود سرپوش بگذارند. آنها حاشیه را دوست دارند، چرا که در متن برنامه‌ای ندارند. آنها در پی ایجاد دوقطبی‌سازی و ایجاد لج و لجبازی هستند، چرا که از شفافیت و بحث‌های سازنده می‌ترسند، لذا باید حواس‌مان جمع باشد تا نیازهای واقعی خود را به هیجانات کاذب و سیاسی‌بازی‌های بیهوده نبازیم.

رهبر معظم انقلاب درباره رقیب‌هراسی به عنوان یکی از آفت‌های فضای انتخاباتی فرموده‌اند: «در گذشته هم هر وقتی نامزدها در مناظرات تلویزیونی و... روش اهانت، توهین، تهمت، تخریب طرف مقابل و ترساندن مردم از رقیب را دنبال کردند، کشور به نحوی از انحا ضرر کرد. در گذشته هم اینجور بوده؛ اینجوری نباشد که مردم را از رقیب بترسانیم که اگر او بیاید چنین خواهد شد، چنان خواهد شد».