بازی فوتبال را به انگلیس باختیم اما وطن را نه / خداحافظی یک فعال سیاسی اصلاحطلب از سیاست چه معنایی دارد؟
چرا آمریکاییها در دیالوگی که راه انداختهاند صدای ملت ایران را در 13 آبان و اجتماعات میلیونی در پاسخ به این اغتشاشات نمی خواهند بشنوند!؟
سرویس سیاست مشرق - در میان انبوهی از گزارشها و تیترهای خبری، در یک بسته کامل بانام «ویژههای مشرق» شمارا در جریان مسائل مهم و اثرگذار از نگاه روزنامههای کشور قرار میدهیم. در این ویژهنامه، نگاهی به آخرین مواضع جناحهای سیاسی و تحولات مهم داخلی، خارجی، اوضاع اقتصادی و اجتماعی کشور انداخته میشود که مخاطبان بامطالعه آن به رهیافتهای مهم، نکات و تأملات از سیر وقایع اثرگذار دست خواهند یافت، در این بخش با ما همراه باشید.
*******
روزنامههای امروز سه شنبه، یکم آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که تیتر و تصاویر اولین بازی ایران در جام جهانی، برگزاری یک نشست ضد ایرانی در منامه و تحلیلی از اغتشاشات در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
شکست تیم ملی فوتبال کشورمان از انگلیسیها ورد توجه بسیاری از روزنامهها قرار گرفته است.
روزنامه هممیهن در سرمقاله خود نوشته است:
تیم ملی فوتبال ایران غمگنانه باخت. آن هم با نتیجهای که شاید قابل پیشبینی نبود. اگر باختن به تیم انگلستان را میشد پیشبینی کرد، اما نتیجه و شیوه بازی را نه. اما چرا این نتیجه رقم خورد؟ روحیه عامل بسیار مهمی در مسابقههای بینالمللی است. همیشه مدیران و مربیان ورزشی در کنار بالا بردن آمادگی جسمانی ورزشکاران و تواناییهای تکنیکیشان، روی روحیه آنها نیز کار میکنند. روحیه مناسب و تمرکز بالا نقش مهمی در پیروزیها و شکستهای ورزشی ایفا میکند. یک فوتبالیست ملیپوش برای اینکه آماده یک مصاف بزرگ بشود، باید آرامش کافی و تمرکز بالا داشته باشد. حتی برای آمادهسازی ورزشکاران در سطح ملی همه مسائلی که به روحیات ورزشکاران مربوط میشود، بررسی شده و راهکارهایی برای بهبود حال روحی آنها و ارتقاء عملکردشان اندیشیده میشود.
در ادامه این یادداشت آمده است:
ایران اولین بازی را واگذارکرد. اگر چه در دقایق پایانی، عملکرد بازیکنان بهتر شد، اما در نهایت کیفیت بازی و نتیجه پایانی چیزی نبود که انتظار آن میرفت. اما فرصت همچنان باقی است. باید فشار را از روی بازیکنان ایران کم کرد. آرامش را به اردوی تیم ملی بازگرداند تا برای دو بازی باقیمانده مقابل ولز و آمریکا، ملیپوشان کشورمان با آسودگی و تمرکز بیشتر پا به میدان بگذارند. این حد از فشار قطعا روی هر ورزشکاری تاثیر منفی میگذارد و باعث افت عملکردش میشود. از امروز تیم ملی فوتبال ایران نیاز به تزریق روحیه و آمادهسازی برای مسابقه بعدی دارد. همه ما باید فشار را از روی تیم ملی فوتبال ایران برداریم.
روزنامه همشهری نیز با تیتر «بازنده اما امیدوار» نوشته است:
ترکیب تیم ملی برای بازی با انگلیس خیلیها را غافلگیر کرد. استفاده از 5مدافع (3مدافع وسط و 2مدافع کناری)، حضور روزبه چشمی، مجید حسینی و مرتضی پورعلیگنجی که کمتر کسی انتظار حضور آنها در ترکیب اصلی را داشت، نیمکت نشین کردن شجاع خلیلزاده و محمدحسین کنعانیزادگان که تقریبا حضورشان در ترکیب 11نفره قطعی بهنظر میرسید، حضور نوراللهی و از همه مهمتر علی کریمی در ترکیب اصلی، سورپرایزهای خاص کیروش برای بازی با انگلیس بودند؛ سورپرایزهایی که تعداد آنها کمی زیاد بهنظر میرسید! با وجود این شکست تلخ هنوز جامجهانی برای ایران تمام نشده و 2بازی آینده میتواند شرایط را تغییر دهد. شاید برای همین بود که کیروش در پایان بازی بازیکنان را دور هم جمع کرد و گفتوگوی کوتاهی با آنها داشت.
روزنامه جامجم نیز درباره باخت یوزها نوشته است:
باختیم. سنگین هم باختیم. اصلا روز ما نبود که اگر بود، این همه آمار و ارقام آزار دهنده آوار نمیشد روی سرمان. سنگینترین شکست ایران در جام جهانی. بهترین شروع تاریخ انگلیس در این تورنمنت. کمترین درصد مالکیت برای ما. بیشترین پاس صحیح برای انگلیسیها. مطمئنا کسی یادش نمیآید تیم ملی آخرین بار کی در یک بازی رسمی 6گل خورده بود؛ چون شکست 6 بر یک ما مقابل ترکیه که سنگینترین شکست تاریخ تیمملی محسوب میشود، به 72سال پیش به سال 1950 برمیگردد به زمانی که خیلی از هواداران تیم ملی هنوز به دنیا نیامده بودند.
در ادامه این گزارش نوشته شده است که:
با این حال زیر پوست همه اتفاقات بد دیروز، انگار خونی از امید و همدلی به جریان افتاده. این را در دایره وسط زمین دیدیم وقتی رافائل کلاوس برزیلی در طولانیترین بازی مرحله گروهی تاریخ جامجهانی، پس از 115 دقیقه در سوت خود دمید. بازی که تمام شد خیلی زود بذر امید جوانه زد. ملی پوشان در دقایقی که منطق فوتبال میگفت باید خسته و ناامید از یک شکست تلخ و سنگین روی زمین بیفتند، ایستادند و حلقه اتحاد تشکیل دادند. دست در دست هم به همراه کیروش، کادر فنی و نفرات نیمکت نشین. این فقط یک نمایش نبود. این حلقه اتحاد و امید بود برای جبران، برای بازگشت به تورنمنت و برای شاد کردن دل مردم. ملیپوشان در رختکن همقسم شدند که ولز و آمریکا را شکست دهند. آنجا باتجربههای تیم از جمله احسان حاج صفی و مهدی طارمی با دیگر بازیکنان صحبت کردند تا بازی بعدی هر چه دارند بگذارند وسط برای موفقیت تیم. این بازی را باید فراموش کرد. این تیم میتواند برگردد.
روزنامه فرهیختگان نیز در گزارش اول خود نوشته است که بازی را باختیم، اما وطن را نه. در این گزارش آمده است:
روی صحبتم با آنهایی است که در محضر وجدان و تاریخ بازنده بزرگ شدهاند، با آنهایی که هرچه دارند از این وطن دارند اما الان در صف پلوی سفارت چارلز و شرکا ایستادهاند، با آنهایی هستم که روزی به ساک وسایل تیم ملی لگد زدند و حالا با پشت کردن به وطن میخواهند غرور ملی را لگدمال کنند، با آن سلبریتی است که روزگاری برای این مملکت طحالش را داد ولی وقتی در معذوریت خانواده افتاد، علیرغم اینکه فهمید در موضعگیری اشتباه کرده اما مسیر غلط را ادامه داد و با تیم ملی همراهی نکرد، با آن مربی هستم که سالی 30-20 میلیارد از بیتالمال به جیب میزند و همزمان به شاگردانش در تیم ملی لگد میزند، روی صحبتم با حاجکاظم است که دیگر امنیت ملی را برایش عباسها تعیین نمیکنند، لایکها و کامنتهای صفحه اینستاگرامش تعیین میکند و...
فرهیختگان در ادامه نوشته است:
راستی یادمان نرود گاهی چیزهایی که فکر میکنیم پیروزی هستند شکستهای بزرگی را رقم میزنند و گاهی ممکن است از دل چیزهایی که فکر میکنیم شکستهای بزرگ هستند پیروزی خلق شود، مثل همین سیاست اشتباهی اعمال حجاب با گشت ارشاد، مثل باخت اعصاب خردکن به انگلیس.
ماهیت اعتراضات!
روزنامه رسالت در سرمقاله خود به تحلیل اغتشاشات پرداخته و نوشته است:
چرا آمریکاییها در دیالوگی که راه انداختهاند صدای ملت ایران را در 13 آبان و اجتماعات میلیونی در پاسخ به این اغتشاشات نمی خواهند بشنوند!؟ چرا باید سطح سواد، تحلیل و فهم چند نفر که خود را جامعهشناس میدانند از سطح سواد رسانهای فردی مثل کارلوس کیروش پایینتر باشد؟ وقتی خبرنگار انگلیسی از او میپرسد؛ سرمربیگری تیم کشوری که حقوق زنان در آن رعایت نمی شود چه منفعتی برای شما دارد؟ او بلافاصله میگوید؛ در کشور خودت چه خبر است؟ در این پاسخ دنیایی از افشاگری علیه سیاهپردازیهای آمریکا و انگلیس علیه ملت ایران وجود دارد. چرا یک پرتغالی این را میفهمد اما چند جامعهشناس حاضر نیستند آنرا بفهمند!؟
خداحافظی عبرتآموز زیدآبادی
روزنامه جوان در ستون اخبار ویژه خود به تحلیل خداحافظی یک فعال اصلاحطلب از سیاست پرداخته و نوشته است:
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار اصلاحطلب دو روز پس از نگارش متنی توصیهآمیز برای حامد اسماعیلیون - اپوزیسیون کارگر موساد و سیا - اعلام کرد که برای همیشه از سیاست خداحافظی میکند. او دلیل این امر را موج حملات حامیان اسماعیلیون به خود از طریق نوشتن «فحاشی چارپاداری تا تهدید به قتل و تجاوز جنسی» اعلام کرده است. او پیش از این، در واکنش به فحاشی رکیک دانشجویان معترض علیه نظام، این فحاشی را بیاهمیت خوانده بود. زیدآبادی چنان از حجم حملات کلامی به خود آزرده شده که نوشته: «مرگ را بر هموطنی با چنین افرادی ترجیح میدهم.» او این هنگامه را «لحظه خداحافظی» اش با «سیاستی» دانسته که میخواهد با این شیوه و روش پیش برود و این تصمیم را «برگشتناپذیر» عنوان کرده است.
جوان در ادامه نوشته است:
زیدآبادی آدم سختی ندیدهای در سیاست نیست. او بیش از 30 سال سابقه روزنامهنگاری دارد و چندین سال زندان و تبعید به دلیل فعالیت علیه نظام را تجربه کرده است. او حتی به محرومیت از فعالیت سیاسی هم محکوم شد، اما همچنان سیاسی نوشت و نوشت و نوشت. حالا، اما تسلیم خوی غیرانسانی براندازها شد. اپوزیسیون ایرانی همه این سالها همه اصول اخلاقی را زیر پا گذارد و آشوبهای دو ماه اخیر نشان داد که در این زیر پا گذاشتن، شدیداً هم موفق بودهاند و از هیچ امر غیراخلاقی فروگذار نکردند! این میان تجربه جدیدی هم برای زیدآبادی اتفاق افتاد. اصولگرایان و حامیان ایران از خداحافظی او استقبال نکردند، گفتند محکم باش و بمان؛ او طی این مدت همیشه علیه اصولگرایان بود. او را به صداوسیما دعوت کردند و در همان برنامه علیه صداوسیما موضع گرفت. اما کسانی که تا حد زیادی همفکرش بودند، او را وادار به خداحافظی کردند، این دیکتاتورهای کوچولو!