چهارشنبه 10 دی 1404

بحران‌سازی شیطان برای بقای حداقلی

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
بحران‌سازی شیطان برای بقای حداقلی

تل‌آویو به‌خوبی می‌داند با تداوم مقاومت فلسطینی، توجهات جهانی متمرکز بر فلسطین باقی می‌ماند.

سیاسی

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- اقدام اخیر رژیم صهیونیستی در به رسمیت شناختن سومالی‌لند نمایانگر اوج ناامیدی و سردرگمی این رژیم در مواجهه با انزوای بین‌المللی فزاینده است. این حرکت غیرمتعارف، آن هم در چارچوب سیاست خارجی یک رژیم سرکش، در واقع پرده از دو هدف راهبردی اساسی برمی‌دارد که نخستین مولفه آن فرار از انزواست. هدف اصلی و فوری این‌گونه اقدامات، تلاش برای خروج از انزوای بین‌المللی است که به‌واسطه جنایات مکرر و مستند در غزه و نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر بر تل‌آویو تحمیل شده است.

این انزوا دیگر محدود به کشورهای اسلامی یا سازمان ملل نیست؛ بلکه اعتراضات گسترده در پایتخت‌های غربی و تغییرات در افکار عمومی جهانی، فشار سنگینی بر ساختارهای سیاسی این رژیم وارد کرده است.

رژیم صهیونیستی می‌کوشد با ورود به پرونده‌های ژئوپلیتیکی جدید و ایجاد روابط با بازیگران حاشیه‌ای یا مناطق مناقشه‌برانگیز - مانند سومالی‌لند یا اخیراً تمرکز بر تایوان که نشان از تمایل به همسویی با بلوک‌های ضد چینی دارد - حاشیه‌های تازه‌ای بیافریند تا بتواند انزوای خود را در سطح جهانی کاهش دهد. با این حال، این تلاش‌ها محکوم به شکست است.

خشم جهانیان از ماهیت و عملکرد صهیونیسم بین‌الملل نه یک پدیده موقت سیاسی، بلکه یک موضع اخلاقی است که با هر اقدام تهاجمی جدید، ریشه‌دارتر می‌شود. برقراری ارتباط با یک منطقه خودمختار غیربه‌رسمیت شناخته شده، تنها ابعاد سرکشی این رژیم را به نمایش می‌گذارد، نه قدرت دیپلماتیک آن را.

هدف دوم، که بُعد ژئوپلیتیکی عمیق‌تری دارد، مربوط به خلق بحران‌های راهبردی در نظام بین‌الملل است. تل‌آویو به‌خوبی می‌داند که با تداوم مقاومت فلسطینی و شدت‌یافتن جنایات جنگی، توجهات جهانی متمرکز بر فلسطین باقی می‌ماند. از این رو، سیاستمداران آن به‌دنبال راهی برای ایجاد آشوب‌های جایگزین هستند.

هدف آن است که از ظرفیت ژئوپلیتیکی این بحران‌های جدید برای تثبیت جایگاه خود در معادلات جهانی بهره‌برداری کند. به باور تحلیلگران، صهیونیسم از طریق دامن‌زدن به مناقشات سرزمینی در نقاط مختلف جهان - از شاخ آفریقا تا دریای چین جنوبی - در پی آن است که توجه افکار عمومی و دولت‌ها را از بحران‌های جاری در فلسطین منحرف ساخته و در عین حال، خود را به‌عنوان یک «عامل ضروری» برای برقراری موازنه در مناطق مورد مناقشه معرفی کند.

این استراتژی که مبتنی بر «بحران‌سازی برای بقا» است، رژیم را به یک بازیگر فعال اما صرفاً مخرب در عرصه جهانی تبدیل کرده است. این رویکرد به‌جای آنکه صلح و امنیت را برای منطقه یا جهان به ارمغان آورد، صرفاً گره‌های کور راهبردی جدیدی می‌آفریند که خود رژیم در آینده نزدیک باید با پیامدهای آن دست و پنجه نرم کند. در نهایت، سیاست‌های این‌چنینی ماهیت واقعی صهیونیسم را آشکار می‌سازد: یک نیروی طغیان‌گر جهانی که بقای خود را در تولید بی‌ثباتی می‌داند.