بحران سودان درگرو منافع آمریکا وامارات
سودان در کانون نزاع ژئوپلیتیک در ظاهر، بحران سودان محصول اختلافات داخلی میان ارتش و نیروهای واکنش سریع (RSF) است، اما در واقع ریشهای بسیار عمیقتر دارد و به رقابت قدرتهای خارجی بر سر منابع نفت، طلا و موقعیت ژئواستراتژیک سودان بازمیگردد. این کشور افریقایی با جمعیتی حدود 45 میلیون نفر، از نظر منابع معدنی، انرژی و مسیرهای تجاری از دریای سرخ تا قلب آفریقا اهمیت حیاتی دارد؛ به همین دلیل در دهه اخیر به میدان نزاع نیابتی قدرتهای اقتصادی و امنیتی جهان و منطقه تبدیل شده است.
سودان، دروازهای میان جهان عرب، شاخ آفریقا و شرق آفریقا محسوب میشود. این موقعیت منحصر به فرد، آن را به هدفی جذاب برای قدرتهایی تبدیل کرده است که به دنبال امنیت انرژی، گسترش نفوذ نظامی و کنترل مسیرهای ترانزیتی حیاتی هستند. بیثباتی جاری، صرفاً یک درگیری داخلی نیست، بلکه نمایشی از بازی بزرگ قدرتها در یک محیط استراتژیک حساس است.
1. میراث جدایی و اهمیت منابع سودان جدایی سودان جنوبی در سال 2011 نقطه عطفی در تاریخ اقتصادی و ژئوپلیتیک سودان بود. این جدایی، تقریباً سه چهارم ذخایر نفتی سودان را از قلمرو آن خارج کرد.
1.1. طمع بر سر طلا و خروج سرمایه با از دست رفتن بخش عمده نفت، تمرکز رقابتها به سوی منابع دیگر معطوف شد: طلا و مواد معدنی. سودان دارای ذخایر گسترده طلا در مناطق دارفور، خارطوم و نیل آبی است. بر اساس برآوردها، سودان یکی از بزرگترین تولیدکنندگان طلا در آفریقا است.
از سال 2017 به بعد، شرکتهای وابسته به امارات متحده عربی بهویژه شرکتهایی مانند «الفتوح» و «الکرت» بهطور فزایندهای در استخراج و انتقال طلا از سودان نقشآفرینی کردند. روش کار این شرکتها اغلب مبتنی بر قراردادهای غیرشفاف و اغلب با دور زدن سازوکارهای نظارتی دولت مرکزی بوده است.
تخمین زده میشود که بین 4 تا 5 میلیارد دلار طلا بهطور سالانه از طریق مسیرهای غیررسمی و با قیمت پایین از اقتصاد رسمی سودان خارج میشود. این خروج گسترده منابع، دو پیامد عمده داشت:
تضعیف ساختار دولت مرکزی: منابع مالی قابل توجهی به جای تقویت بودجه عمومی، وارد شبکههای خصوصی و شبهنظامی شد. تأمین مالی گروههای مسلح: مسیرهای استخراج و انتقال طلا تبدیل به خطوط مقدم درگیری شدند. گروههایی که توانایی تأمین امنیت این مسیرها را داشتند، از نظر مالی تقویت شدند و به بازیگران اصلی در معادلات قدرت داخلی تبدیل گشتند. 2. نقشآفرینی قدرتهای خارجی: امارات، آمریکا و رقابت منطقهای بحران فعلی را نمیتوان بدون تحلیل نقش بازیگران خارجی درک کرد. این بازیگران نه تنها از وضعیت موجود سود بردهاند، بلکه به صورت مستقیم در تقویت جناحهای درگیر نقش داشتهاند.
2.1. استراتژی امارات: سلطه اقتصادی از طریق حمایت مالی امارات متحده عربی با رویکردی عملگرایانه، سودان را به عنوان حیاط خلوت اقتصادی و امنیتی خود تعریف کرده است. استراتژی امارات بر دو محور اصلی استوار است:
الف) تأمین مالی نیروهای واکنش سریع (RSF): نیروهای تحت فرمان محمد حمدان دقلو (حمیدتی)، که بخش اعظم عملیاتهای استخراج طلا در غرب و جنوب را کنترل میکنند، بهطور مستقیم از حمایتهای مالی، لجستیکی و سیاسی امارات بهرهمند بودهاند. این حمایتها، RSF را به نیرویی مستقل، مسلحتر و قویتر از ارتش سنتی (SAF) تبدیل کرد.
ب) تبدیل شدن به هاب پردازش طلا: بخش اعظم طلای استخراج شده از سودان، به جای ورود به بازارهای جهانی از طریق کانالهای رسمی، به امارات منتقل شده و در آنجا پردازش و سفیدکاری (Refining) میشود. این امر موجب شده است که امارات نه تنها از منبع، بلکه از فرآیند ارزش افزوده طلا نیز سود کلان ببرد، در حالی که سودان اصلیترین منبع مواد خام باقی میماند.
2.2. منافع آمریکا و غرب: مهار نفوذ رقبای بزرگ ایالات متحده و متحدان غربی، انگیزههای متفاوتی از امارات دارند، اما هدف نهایی آنها نیز حفظ نفوذ در منطقه است. نگرانی اصلی غرب، ظهور محورهای نفوذ روسیه و چین در ساحل دریای سرخ است.
الف) اهمیت ژئواستراتژیک بندر سودان: این بندر، دروازه اصلی سودان به دریای سرخ است و برای آمریکا و اروپا اهمیتی حیاتی در تأمین امنیت کشتیرانی و موازنه قدرت منطقهای دارد. هرگونه نفوذ روسیه (از طریق روابط با حکومتهای محلی یا چین) در این منطقه، به عنوان یک تهدید مستقیم برای منافع ناتو تلقی میشود. ب) اهداف دموکراتیک به عنوان پوشش فشار اقتصادی: آمریکا از ابزارهای مالی و فشار سیاسی برای هدایت سودان به سمت یک ساختار حکومتی «قابل کنترل» استفاده میکند. این برنامهها که اغلب تحت عنوان «ثبات دموکراتیک» معرفی میشوند، عملاً شامل شرطهایی برای محدود کردن قراردادهای اقتصادی با چین (به ویژه در بخش انرژی و زیرساختها) و روسیه (به ویژه در حوزه نظامی و امنیتی) هستند.
ج) رقابت بر سر مسیرهای تجاری: هدف آمریکا این است که سودان را در مدار تجاری غرب نگه دارد و از تبدیل شدن آن به یک پایگاه بالقوه برای نفوذ رقبای استراتژیکش در شمال و مرکز آفریقا جلوگیری کند.
3. مهندسی بیثباتی و تبدیل درگیری به جنگ منابع بحران سودان نمونهای بارز از «مهندسی بیثباتی» است؛ فرآیندی که در آن بیثباتی سیاسی به ابزاری برای رسیدن به اهداف اقتصادی و ژئوپلیتیک تبدیل میشود.
3.1. وابستگی متقابل نظامی - اقتصادی حمایت خارجی به شکلی تنظیم شده است که هیچ یک از طرفین درگیر (ارتش و RSF) به طور کامل پیروز نشوند، بلکه درگیری فرسایشی ادامه یابد. ادامه جنگ:
تخلیه منابع: تضمین میکند که داراییهای حیاتی مانند طلا و کشاورزی (پنبه و دانه روغنی) با قیمت پایینتر از طریق مسیرهای امن شده توسط بازیگران خارجی تخلیه شوند. سرکوب استقلال اقتصادی: با تضعیف دولت مرکزی، سودان مجبور به پذیرش وامها و قراردادهای بازسازی با شروط تحمیلی میشود که عملاً استقلال اقتصادی کشور را زیر سؤال میبرد. افزایش وابستگی به دلار: تجارت منابع و معاملات مالی کلان به دلیل ریسک بالا، نیازمند مکانیزمهای پرداختی وابسته به سیستم مالی غرب و واسطههایی مانند امارات است، که سلطه مالی را تقویت میکند.
4. نتیجهگیری: جنگ منابع و چشمانداز آینده بحران سودان اگرچه جلوهای قومی و سیاسی دارد (رقابت ارتش بر سر قدرت نظامی و RSF بر سر ثروت و نفوذ)، اما در بنیان خود، بازتاب رقابت امپریالیستی بر سر انرژی و ذخایر آفریقا است.
در این «جنگ منابع»، مردم سودان قربانی طمع قدرتهایی شدهاند که توسعه و دموکراسی را فقط پوششی برای دسترسی به نفت و طلا میدانند. تا زمانی که ساختارهای حکمرانی ملی در سودان نتوانند سازوکارهای پایدار برای کنترل منابع ملی خود برقرار کنند و وابستگی خود را به حمایتهای خارجی کاهش دهند، این کشور در حلقه بیثباتی، غارت منابع و نزاع نیابتی گرفتار خواهد ماند.
برنامههای بینالمللی برای صلح، مادامی که منافع استراتژیک و اقتصادی بازیگران اصلی (آمریکا، امارات، و بازیگران منطقهای مکمل) در خطر بیفتد، محکوم به شکست هستند. کنترل منابع حیاتی، عامل اصلی تعیینکننده در بقای هر یک از جناحهای درگیر است. *کارشناس ارشد راهبردی و حکمرانی اسلامی