دوشنبه 5 آذر 1403

بررسی بخش‌هایی از سیره و سبک زندگی پنجمین امام معصوم / آیا امام باقر (ع) شغلی برای امرارمعاش داشت؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
بررسی بخش‌هایی از سیره و سبک زندگی پنجمین امام معصوم / آیا امام باقر (ع) شغلی برای امرارمعاش داشت؟

امام محمدباقر علیه‌السلام در دورانی که فرقه‌های اسلامی و غیر اسلامی زیادی گسترش پیدا کرده بودند و سعی داشتند اسلام را از مسیر اصلی خارج کنند و موجب انحراف‌های زیادی در دین شده بودند، شاگردان توانا عالمی را تربیت کردند.

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، بررسی و شناخت سیره و سبک زندگی ائمه اطهار علیه‌السلام درس‌های مهمی برای زندگی ما دارد و در عین حال پاسخ بسیاری از سؤالات و ابهامات ما را در خود جای داده است. در این میان، شناخت و آشنایی با سبک زندگی امام محمدباقر علیه السلام که به حق از سوی پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله لقب «باقرالعلوم» را گرفته است، آموزه‌های مهمی برای زندگی امروز ما دارد. از اهمیت و جایگاه کار و تلاش برای امرار معاش تا نحوه مواجهه با افرادی که در حق اسلام و مسلمانان ظلم می‌کنند و یا در امور دینی و شرعی کوتاهی می‌کنند.

خبرگزاری تسنیم در گفت‌وگویی که با حجت الاسلام رضا محمدی، استاد حوزه و کارشناس اسلامی انجام داده به بررسی گوشه‌هایی از زندگی پربار و ثمربخش امام محمدباقر علیه السلام پرداخته است. آن طور که پژوهشگر اسلامی شرح می‌دهد، هشام بن عبدالملک که از توجه زیاد مردم به امام محمد باقر علیه السلام در هراس بود و می‌ترسید که وجود آن حضرت مانع قدرت و حکومت خودش باشد، آن حضرت را به مرکز خلافت خود یعنی دمشق احضار کرد. به همین علت امام به دمشق رفتند. در آن شهر هشام تلاش می‌کرد تا امام را ناتوان نشان دهد، در حالی که آن حضرت در موقعیت‌های گوناگون با هوش، درایت و دانش خود حیله‌های حکومت او را ناامید می‌کردند. اما در نهایت هشام هراسان شد و تصمیم به قتل آن بزرگوار گرفت و ایشان را مسموم کرد. به طوری که وقتی امام محمد باقر علیه السلام از دمشق به مدینه رسیدند، دار فانی را وداع گفته و به شهادت رسیدند.

حضور امام باقر علیه السلام در فاجعه عاشورا

در بعضی از روایت‌ها درباره واقعه عاشورا عنوان شده که امام محمد باقر علیه السلام در صحرای کربلا در کنار امام حسین علیه السلام امام سجاد علیه السلام بوده‌اند. آیا چنین مطلبی صحت دارد؟

نقل مشهور و مورد استناد این است که امام محمد باقر علیه السلام در سال 57 هجری به دنیا آمده‌اند. از آنجا که فاجعه کربلا در سال 61 هجری روی داده است، این مطلب دور از ذهن نیست. البته در این مورد روایت‌هایی هم وجود دارد که نشان می‌دهد امام محمد باقر علیه السلام در سن حدود چهار سالگی بوده‌اند و در میان اسرای کربلا حضور داشتند.

حتی روایتی در این رابطه از خود امام علیه السلام عنوان شده که اشاره به حضور ایشان در واقعه عاشورا دارد. بر این اساس آن حضرت همراه با پدر و پدربزرگ گرامی خود در سال 61 هجری به کربلا رفته و در آن واقعه جان‌سوز حضور داشته‌اند. درنهایت هم ایشان در زمره اسیران کربلا برده شدند و شاهد همه آن فجایع و ظلم‌ها در حق اهل بیت پیغمبر علیهم السلام بودند.

بیشتر بخوانید: اینفوگرافی / مروری بر زندگی امام حسن (ع) که تجسم مظلومیت حق بود

 یادداشت | خانواده‌هایی که در دو جبهه کربلا حضور داشتند و تأثیراتی که گذاشتند

برخورد امام با افرادی که در مورد مقام امامت اغراق می‌کردند

یکی از برخوردهای مهمی که درباره امام محمد باقر علیه السلام در تاریخ عنوان شده، مربوط به نحوه مواجهه آن حضرت با گروهی با عنوان غلات است. این افراد چه کسانی بودند و چرا این اندازه در تاریخ بر این موضوع تأکید شده است؟

غلات، گروهی از مردم بودند که نسبت به مقام وحدانیت خدای متعال و همچنین مقام امامت و ولایت جاهل بودند. آن‌ها از روی نادانی خود درباره شأن و مقام ائمه معصوم علیهم السلام غلو می‌کردند و برای آن بزرگواران جنبه الوهیت قائل می‌شدند. چنین اعتقادی مساوی است با کفر و شرک.

بنابراین ائمه اطهار علیهم السلام با چنین افرادی که در شأن آن‌ها غلو می‌کردند برخورد شدیدی داشتند و آنان را جزو مشرکین تلقی می‌کردند و ضمن رد اعتقادات غلط شان مردم و یاران خود را از افتادن در مسیر انحراف آن‌ها بازمی‌داشتند. در صورتی که برایشان مقدور بود حتی برخورد حذفی هم با آنان داشتند.

البته این را هم باید یادآوری کرد که چنین برخوردی تنها مختص زمان امام باقر علیه السلام نیست. در دوران ائمه دیگر هم چنین افرادی وجود داشتند. به عنوان مثال در دوران حیات امام هادی علیه السلام چنین مردمی حضور داشتند و آن حضرت به شدت با این تفکر برخورد می‌کردند.

رویکرد امام نسبت به کسانی که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را تنها گذاشتند

در مطلبی هم در منابع تاریخی عنوان شده که امام باقر علیه السلام از بعضی از افراد مانند عباس و عقیل با عنوان طلقا یاد کرده‌اند. دلیل این اتفاق چه بوده است؟

گروهی از بنی هاشم در دوران امامت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در مقام دفاع از حق و حقیقت آن حضرت اغماض و کوتاهی کردند. سهل‌انگاری آن‌ها باعث شد تا آن تلاشی باید در راستای احقاق حق آن حضرت به جای نیاورند و در انجام مسئولیت دینی و شرعی خودشان کوتاهی کردند. آن‌ها حتی به اندازه غیرت قبیله‌ای در دفاع از حق امام علی علیه السلام ایستادگی نکردند و آن حضرت را تنها گذاشتند.

از امام محمد باقر علیه السلام در خصوص دلیل تنها ماندن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از طرف بنی هاشم و غصب خلافت سؤال شد. آن حضرت فرمودند: «دو نفر از مردان بنی هاشم (یعنی جعفر و حمزه) به شهادت رسیده بودند. اگر این دو بزرگوار زنده بودند هرگز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه مظلوم واقع نمی‌شدند. در آن زمان عباس و عقیل که از بزرگان بنی هاشم بودند، در آن مرحله از معرفت نبودند که بخواهند مثل جعفر و حمزه در دفاع از حق وارد عمل شوند.»

با این وجود چرا عنوان طلقا به آن‌ها داده شده است؟

طلقاء گفتن به هم به همین علت است. عباس که در جریان جنگ بدر به عنوان رزمنده در برابر اسلام حضور داشت، اسیر شد و پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله بر او منت گذاشت و با گرفتن فدیه‌ای او را آزاد کرد. عقیل هم اگر چه به دلیل نابینایی قادر با مقابله اسلام نبود ولی او هم تا مدت‌ها اسلام نیاورد و این تعبیر به این دلیل شامل حال آن‌ها می‌شود.

البته بعدا عقیل به دلیل مسلمان شدن و اینکه همه فرزندانش در خدمت اسلام قرار گرفتند مورد علاقه رسول خدا صلی‌الله علیه و آله قرار گرفته بود. در عین حال تعداد زیادی از شهیدان بنی هاشم در کربلا از نسل عقیل بودند که در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. در هر صورت عباس و عقیل در دوران خودشان و زمانی که باید از حق دفاع می‌کردند، مسئولیتی را که بر عهده داشتند به درستی انجام ندادند.

توانایی و دانش گسترده امام

یکی از نکاتی که حکومت زمان امام محمد باقر علیه السلام بر آن اصرار داشت، این بوده که آن حضرت را ناتوان در برخی از امور مملکت‌داری و یا حتی امور نظامی جلوه دهد. موضع و رویکرد امام در این مورد چگونه بود؟

هشام بن عبدالملک که از توجه زیاد مردم به امام محمد باقر علیه السلام در هراس بود و می‌ترسید که وجود آن حضرت مانع قدرت و حکومت خودش باشد، آن حضرت را به مرکز خلافت خود یعنی دمشق احضار کرد. به همین علت امام به دمشق رفتند. در آن شهر هشام تلاش می‌کرد تا امام را ناتوان نشان دهد، در حالی که آن حضرت در موقعیت‌های گوناگون با هوش، درایت و دانش خود حیله‌های حکومت او را ناامید می‌کردند.

به عنوان مثال روزی هشام در مجلسی که همه مقامات کشوری و لشکری حضور داشتند برای اینکه به امام محمد باقر علیه السلام این طور تلقین کند که باید به درس و بحث و مسائل شرعی خودش بپردازد و حکومت و مسائل مملکت‌داری و جنگ و مقابله با دشمنان کار ایشان نیست، اصرار کرد تا امام تیری به سمت هدفی که در مقابلش بود پرتاب کند.

حضرت فرمودند که ایشان را معاف کند، اما هشام می‌خواست ناتوانی امام در تیراندازی را حمل بر ناتوانی حضرت در اداره مملکت و مقابله با دشمنان کند. بنابراین اصرار کرد.

امام محمد باقر علیه السلام تیری در چله کمان گذاشته و به سوی هدف پرتاب کردند که درست در وسط هدف نشست. هشام فکر کرد نشستن تیر به هدف اتفاقی بود. به همین علت گفت تیر دیگری را پرتاب کنند. امام تیر دوم را به گونه‌ای پرتاب کردند که تیر قبلی را شکافت و در وسط خال فرود آمد. هشام باز اصرار کرد تا امام تیر دیگری بیندازد. امام تا نه تیر را به وسط نشانه پرتاب کردند.

اینجا بود که هشام به خود آمد و فهمید که حضرت اگرچه در مسائل سیاسی و نظامی حضور ندارد، اما از توانمندی و شایستگی فراوانی در این عرصه برخوردار است. هشام از آن حضرت سؤال کرد که کجا و چگونه تیراندازی را آموخته‌اید؟ حضرت فرمودند: «مردم مدینه به تیراندازی علاقه‌مند هستند. من در آغاز جوانی در مدینه تیراندازی را آموخته‌ام.»

لقبی که نبی مکرم اسلام به امام پنجم شیعیان داد

در کنار این توانایی‌ها و مهارت‌ها، آن حضرت به باقرالعلوم مشهور هستند. این عنوان را چه کسی به آن حضرت داده است؟

عنوان باقرالعلوم، لقبی است پیغمبر اسلام صلی‌الله علیه و آله سال‌ها قبل از تولد ایشان به آن حضرت اختصاص دادند و درباره آن حضرت فرمودند: «او شخصی است که علم را به تمام و کمال می‌شکافد.» امام محمد باقر علیه السلام طبق فرموده نبی مکرم اسلام، از همان دوران خردسالی از دانش و علم بالایی برخوردار بودند.

ایشان درست در دورانی که فرقه‌های اسلامی و غیر اسلامی زیادی گسترش پیدا کرده بودند و سعی داشتند اسلام را از مسیر اصلی خارج کنند و موجب انحراف‌های زیادی در دین شده بودند، شاگردان توانا عالمی را تربیت کردند.

همین دانش و توانایی‌ها حسادت و کینه هشام را برانگیخت و زمینه شهادت آن حضرت را فراهم کرد.

همین طور است. این قضیه که دلالت بر عمق علم و توانایی امام داشت، هشام را هراسان کرد و تصمیم به قتل آن بزرگوار گرفت و ایشان را مسموم کرد. به طوری که وقتی امام محمد باقر علیه السلام از دمشق به مدینه رسیدند، دار فانی را وداع گفته و به شهادت رسیدند.

کار و تلاش برای امرار معاش

یکی از پرسش‌هایی که درباره سبک زندگی ائمه اطهار علیهم السلام عنوان می‌شود و به ذهن بسیاری از مردم خطور می‌کند، این است که را امرار معاش آن بزرگان چگونه بود؟

شاید برخی از افراد گمان کنند که لازمه زهد و تقوا، این است که خرقه‌ای پشمینه بر دوش بیندازند و گوشه خلوتی را انتخاب کنند تا به خدا نزدیک شوند. حتی معتقدند تلاش برای تأمین معاش و کسب روزی، مخالف زهد و توکل است و وظیفه انسان فقط ذکر گفتن و پرداختن به نماز و روزه است و روزی از هر جا باشد، می‌رسد.

امام محمد باقر علیه السلام در نهایت عبادت و بندگی خدا، اهل کار و تلاش بوده و از اینکه دیگران روزی‌اش را تأمین کنند و خرج زندگی ایشان را بپردازند به شدت بیزار بودند.

با این توضیحات خود ایشان شغلی داشتند؟

بله. محمد بن منکدر، از زاهدان معروف دوران امام محمد باقر علیه السلام است که گرایش‌های صوفیانه داشت. او در روایتی نقل کرده است که در یکی از روزهای گرم تابستان از مدینه به سمت یکی از نواحی آن خارج شدم. ناگاه در آن هوای گرم، امام باقر علیه السلام را ملاقات کردم که با کمک دو نفر مشغول کار و رسیدگی به امور زندگی است.

با خودم گفتم بزرگی از بزرگان شهر، در این هوای گرم و با چنین وضعیت جسمی به فکر دنیاست! باید جلو بروم و او را نصیحت کنم. به آن حضرت نزدیک شدم و سلام کردم. امام نفس‌زنان و عرق‌ریزان جواب سلام من را دادند. فرصت را غنیمت شمرده و به ایشان گفتم: خداوند به کارهایت سامان دهد. چرا بزرگی چون شما در چنین شرایطی به فکر دنیا و طلب مال باشد؟! به راستی اگر مرگ در چنین حالتی به سراغت بیاید، چه خواهی کرد؟

امام محمد باقر علیه السلام دست از کار کشیده و فرمودند: «به خدا سوگند، اگر در چنین حالتی مرگ به سراغم بیاید، به حق در حالت اطاعت از خداوند به سراغم آمده است. این تلاش من خود اطاعت از خداست، زیرا با همین کارهاست که خود را از تو و دیگر مردم بی‌نیاز می‌کنم». محمد بن منکدر همچنین می‌گوید: «پس از شنیدن این سخنان، به آن حضرت عرض کردم می‌خواستم شما را نصیحت کنم، اما شما من را راهنمایی کردید.»

انتهای پیام /