بسته محتوایی روز پنجم محرم | مصداق آتش به اختیار بودن در کربلا
به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، همزمان با فرارسیدن ماه محرم، متناسب با عزاداری هیأتهای مذهبی در هر روز این دهه، بسته مقتل به همراه صوت روضه، زمینه، واحد و شور متناسب هرروز تقدیم میشود.
در پنجمین شب و روز ماه محرم در هیأتهای مذهبی به عزاداری برای شهادت عبدالله بن الحسن (ع) پرداخته میشود.
خلاصهای از مقتل شهادت این کودک کربلا ارائه میشود:
حضرت عبدالله، فرزند امام حسن علیهالسلام و برادر حضرت قاسم بنالحسن است. سن او را از 9 تا 11 سال نوشتهاند. مادرش را برخی «ام ولد» گفتهاند.
در زمان شهادت حضرت، اختلاف است. بعضی نقل کردهاند وقتی امام علیهالسلام با اهل حرم و با اولاد و دختران خود وداع کرد، عبدالله یتیم امام حسن علیهالسلام فرمایشات عمو را میشنید که میفرمود: «ای بانوان! دیگر مرا نمیبینید و صدای مرا نمیشنوید؛ زیرا میروم و دیگر برنمیگردم.»
عبدالله به دنبال عمو روانه شد و با حالت گریان میگفت: «به خدا قسم من از عموی خود جدا نمیشوم.»
بعضی گفتهاند زمانی که سیدالشهدا علیهالسلام هنوز توان نبرد داشت، شمر ملعون با جمعی از دشمنان، ایشان را در گودال قتلگاه محاصره کردند و هرکدام به گونهای به آن حضرت حمله ور شدند که طفلی که از خیمههای امام علیهالسلام ناظر صحنه بود، به سرعت خود را به امام رساند. سیدالشهدا خطاب به خواهرش زینب سلامالله علیها گفت: «او را بازگردان.»
زینب آمد تا وی را به خیمه بازگرداند؛ لیکن او به شدت مقاومت کرد و از امام جدا نمیشد.
بعضی نیز گفتهاند زمانی که ابی عبدالله علیهالسلام از اسب به زمین افتاد و هنوز مشغول نبرد پیاده بود که برای رفع خستگی، اندکی ایستاد. لشکر هم چند دقیقه صبر کردند ولی با نهیب شمر ملعون دوباره بر آن حضرت حملهور شدند و محاصرهاش کردند. در این حال عبدالله بن حسن علیهالسلام که خُردسال بود از خیمه خارج شد. حضرت زینب علیها سلام دوید و دستش را گرفت، اما هرچه خواست او را در خیمه نگه دارد، عبدالله آرام نمیگرفت و راضی نمیشد و میگفت: «به خدا دست از عمویم برنمیدارم. هر جا که او رفته، من هم میروم.»
صدای شیون از حرم بلند شد. امام علیهالسلام که بر اثر عطش و جراحات و سختی نبرد، دچار ضعف شده بود، روی خاک نشست. عبدالله دستش را از دست عمه کشید و دوان دوان خود را به عمو رساند. وقتی رسید که دید ابجر بن کعب از بالای زین خم شده با شمشیر قصد قتل عمویش را دارد. فریاد زد و فرمود: «وَیلَک یَابنَ الخَبیثَهُ، أتَقتُلُ عَمِی؟ وای بر تو ای حرامزاده! آیا میخواهی عموی مرا بکشی؟»
آن نانجیب شمشیر را فرود آورد و به دست عبدالله رسید و دستش قطع شد و به پوست آویخت. عبدالله فریاد کشید: «یااُمَاه» ای مادرم و بعد گفت: «عموجان! مرا دریاب.» امام علیهالسلام او را در آغوش کشید و به سینه چسباند و فرمود: «فرزند برادرم! بر آنچه پیش میآید صبر کن. این سختیها را به حساب خدا بگذار و خدا تو را به پدران صالحت ملحق میسازد.»
امام دست خود را به سوی آسمان بلند کرد: «پروردگارا! باران را از اینان دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها باز دار. پروردگارا! اگر تا هنگام مرگ آنها را مهلت داده و بهرهمند میسازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند. سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند.»
حرمله ملعون، تیری به طرف او رها کرد و آن تیر، عبدالله را در حالی که در دامن عمو بود، ذبح کرد و در همان حال جان داد. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرمله بن کاهل الاسدی» نفرین شده است. عبدالله در آغوش امام حسین (ع) جان داد و بدن او نیز همراه با پیکر سیدالشهدا (ع) زیر سم اسبان رفت.
منابع:
لهوف، سید بن طاووس ارشاد ج 2، شیخ مفید معالی السبطین تاریخ طبری منتخب، طریحی
روضه العلما جرعه - مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای
آن وقتی که حسینبنعلی علیهالسلام از اسب روی زمین افتاد - یعنی در آن لحظات آخر - و اسب بیصاحب امام حسین به خیمهها برگشت و زن و بچه و اهل حرم فهمیدند که حادثه برای حضرت ابیعبدالله پیش آمده، خب هر کدام یک عکسالعملی نشان دادند.
یک بچه یازده سالهای بود که در آغوش امام حسین بزرگ شده بود؛ در حادثه کربلا ده سال از شهادت امام حسن میگذشت. یعنی این بچه از یک سالگی در دامان عمو تربیت پیدا کرده بود و با عمو انس گرفته بود مثل پدر. شاید به خاطر اینکه بچه یتیم بوده امام حسین از فرزندان خودش هم بیشتر به او محبت میکرده. خب پیداست که یک چنین محبتی چگونه این بچه را سراسیمه کرد وقتی فهمید که عمویش در وسط میدان روی زمین افتاده، با شتاب آمد و رسید بالای سر أبیعبداللَه آنطوری که نقل کردند و نوشتند.
هنگامی که این بچه رسید یکی از سربازان خبیث و قسیالقلب ابنزیاد شمشیر را بلند کرده بود که بر بدن مجروح ابیعبدالله فرود بیاورد، این بچه در همین حال رسید که دید عمویش افتاده روی زمین و یک ظالمی هم شمشیر بلند کرده که فرود بیاورد، این بچه آنقدر ناراحت شد، آنقدر سراسیمه شد که این دستهای کوچک خودش را بیاختیار جلوی شمشیر گرفت. اما این کار موجب نشد که آن حیوان درنده شمشیر را فرود نیاورد. شمشیر را فرود آورد، دست این بچه قطع شد. فریاد این بچه بلند شد، بنا کرد استغاثه کردن، اما این گرگ خونخوار به همین هم اکتفا نکرد، پشت سر این بچه رفت، بچه یازده ساله را روی زمین انداخت و او را به شهادت رساند.
اینجا بود که امام حسین خیلی منقلب شد، کاری هم از او برنمیآید، در مقابل چشم او این عزیز دلش را، این یتیم برادرش را، این بچه یازده ساله را دارند میکشند، این بود که اینجا دست به دعا برداشت و از ته دل این مردم را نفرین کرد. صدا زد «اللهم أمسک عنهم قطر السماء» خدایا باران رحمتت را بر این مردم حرام کن...
شعر - حجتالاسلام جواد محمد زمانی
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
از چه در خیمه بماند اگر او میداند چشم در راه غزالان حرم آبلههاست؟
آفتاب است که از زین به زمین افتادهست! شیهه اسب یقیناً خبر از زلزلههاست
نه که هنگام نماز است، عمو در سجدهست نکند وقت به پا داشتن نافلههاست؟
این طرف محفل پر اشکترین زمزمههاست آن طرف مجلس پر شورترین هلهلههاست
به یتیمی ز نوک تیر، محبت کردن جلوه بارزی از خُلق خوش حرملههاست!
خواستند آینه باغ شقایق باشد سینهای که پر آواز پر چلچلههاست
شعر - استاد غلامرضا سازگار (میثم)
ای عمو تا ناله هَل مِن مُعینت را شنیدم از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم
آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو کآستینم را ز دست عمهام زینب کشیدم
فرصتی نیکو ز هل من ناصرت آمد بدستم تو کرم کردی که من در قلزم خون آرمیدم
جای تکبیر اذان ظهر در آغوش گرمت بانک مادر مادرِ زهرا در این صحرا شنیدم
گرچه طفلی کوچکم اما قبولم کن عمو جان بر سر دست تو من قربانی شش ماهه دیدم
کس نداند جز خدا کز غصه مظلومی تو با چه حالی از کنار خیمه در مقتل رسیدم
دست من افتاد از تن گو سرم بر پایت اُفتد سر چه باشد تیر عشقت را بجان خود خریدم
تا بُرون از خیمه گه رفتی دل من با تو آمد تو به رفتن رو نهادی من زماندن دل بُریدم
جای بابایم امام مجتبی خالی است اینجا تا ببیند من به قربانگاه تو آخر شهیدم
نالهای از سوز دل کردم به زیر تیغ قاتل شعله ها در نظم عالم سوز «میثم» آفریدم
در ادامه صوت روضه، زمینه، واحد و زمزمه روز پنجم محرم را اینجا بشنوید:
روضه - حنیف طاهری
زمینه - محمود کریمی - هجوم نیزهها رو دیدم
تک - سید مهدی حسینی - مولا حسن جان
شور - سید رضا نریمانی - دوباره نیمه راهو دوباره نام حسن
انتهای پیام /