به بهانه تولد؛ قصه هوتنی که شکیبا بود «تو رو سننه قوربونت برم»
تهران - ایرنا - یک قیافه سرشار از مظلومیت، معصومیت، زیبایی و قشنگی که تماشایش سرشار از لذت است البته تا زمانی که دهان بازنکرده!
به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، زمان کوتاهی از تولد بچه میگذرد؛ بچه مهمونی یا همون بادوم که نه تنها در زمانی کمتر از سه ماه از سوی بسیاری از مخاطبان شناخته شده بلکه به محبوبیتی بسیار هم دست یافته است.
از ترکیب صدای دوست داشتنی هوتن شکیبا و دستان توانمند پیمان فاطمی (عروسک گردان) بچه مهمونی خلق شده است. شخصیتی بامزه که بقول مهرداد صدیقیان (بازیگر و یکی از مهمانان برنامه مهمونی) صفر تا صد تغییرات رفتاریاش لحظهای بیش نیست و از اوج عصبانیت و بددهنی به ناگاه در قالبی مظلوم و معصوم فرو میرود و دلسوزی مخاطب را به شدیدترین شکل ممکن برمیانگیزد.
بچه از این منظر به شایستگی نماینده کودکان کاری است که شب و روز و بیشتر زمان خود را در کوچه و خیابان سپری کردهاند؛ بعضی اوقات کودکان دستفروشی در مترو یا گل فروش بر سر چهارراه ها میبینیم که زیبایی طبیعیشان به رغم لباسهای مندرس و موهای کثیف همچنان خیره کننده است؛ کودکانی که بسیار بیش از سن و توانشان سختی کشیدهاند و در زمان درگیری و نزاعهای خیابانی هرروزه شان برای بقا، بسیار بددهن میشوند. تعارضی که اصلا نسبتی با ظاهر زیبایشان ندارد.
جنس صدای بچه همراه با شخصیت، هوش و بدجنسیهایش که همزمان در مرز بین یک بزرگسال و کودک حرکت میکند (همانند آنچه در نمودهای رفتاری متولدین دهه 90 شاهد هستیم) از جمله عواملی است که این شخصیت عروسکی را بیش از پیش محبوب ساخته.
هوتن شکیبا پیشتر در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا گفته بود که در ادای صدای بچه از هیچ نوع نرمافزاری (افکتی) استفاده نشده است و این شاید جذابیت عجیب این داستان باشد چرا که برای بسیاری از مخاطبان تقریبا یک سوال مکرر پرسیده می شود: «این صدا به هوتن شکیبا نمیخورد. او چگونه این صدا را ادا می کند؟»
اگرچه با استناد به صحبت ایرج طهماسب مالکیت تمامی شخصیتهای کلاه قرمزی با سازمان صدا و سیماست و به این دلیل هیچ یک از این شخصیتها در مهمونی حضور ندارند و شاید بسیاری از علاقمندان مجموعه کلاه قرمزی پس از سه سال انتظار و عدم همراهمی تلویزیون برای ساخت این مجموعه منتظر دیدن دوباره شخصیتهای محبوبشان در کار جدید طهماسب بودند؛ اما این کوچ طهماسب از تلویزیون به شبکه نمایش خانگی و موقعیت جبری موجود برای معرفی شخصیتهایی جدید را شاید بتوان اتفاقی بسیار میمون خواند و به عقیده برخی از مخاطبان به آنان فرصت و جسارت داد تا از نوستالژی قدیمیشان با دیالوگهای تکراری خداحافظی کنند و به شخصیتهایی جدید، منطبق با زمان امروز سلام دهند.
قصه هوتنی که شکیبا بود
در سالهای اخیر دیگر تقریبا هیچ کسی نیست که هوتن شکیبا را نشناسد. برای مخاطبان تلویزیون و سریال بینهای حرفهای این رسانه هوتن شکیبا یعنی سریال تلویزیونی لیسانسهها و شخصیت بامزه حبیب که با بدبیاریها، حماقتها و طنزهای رفتاریاش خنده های بسیاری را بر لبانشان نشانده است.
از دیگر سو اما برای سینمایی ها شکیبا هرگز شخصیتی کمدی شبیه به حبیب لیسانسه ها نبوده و نیست و مخاطبان او را با نقش های کاملا جدی (علی در ابلق) و حتی سیاهش (عبدالحمید در شبی که ماه کامل شد) می شناسند؛ نقش هایی که در تقابل نقاشهای کمدی نشان از تسلط شکیبا بر بازیگری و اجرای بازی هایی کاملا متفاوت اما قابل قبول و پذیرش از سوی مخاطب هستند.
نقش آفرینی در مجموعه مهمونی اگرچه اولین تجربه شکیبا در شبکه نمایش خانگی به شکل صداپیشگی عروسک بچه یا بادوم و شاباش است (اولین نقش آفرینی شکیبا به عنوان بازیگر در شبکه نمایش خانگی بازی در سریال ابله به کارگردانی کمال تبریزی در سال 1393 بوده است) اما این اولین تجربه صداپیشگی او در سایر رسانه ها نیست؛ چنانچه پیش از این صدای شکیبا را روی عروسک های دیبی و خونه بغلی در مجموعه کلاه قرمزی شنیده بودیم. صداهایی که هرکدام به دلیل جذابیت و بدیع بودن شخصیت هایشان بسیار خاطره انگیز و به یادماندنی شدند.
نگاهی به کارنامه کاری شکیبا نشان از دقت نظر و انتخاب دارد؛ نقشهایی که احتمالا با دقت پذیرفته شده، با وسواس ایفا شده و در نهایت با اقبال از سوی مردم ماندگار شده اند.
شکیبا در سال 1397 و زمانی که تنها 34 سال بیشتر نداشت موفق شد تا اولین سیمرغ بلورین زندگی حرفهای خود را به دلیل بازی درخشانش در فیلم شبی که ماه کامل شد از سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر دریافت کند.
روایتی هست که میگوید هوتن هم مانند بسیاری، در بادی امر با مخالفت خانواده برای بازیگری مواجه شد اما با شکیبایی ادامه داد و آنقدر از خود ممارست و عشق نشان داد که پدر نیز مجذوب این شدت علاقهاش شد و کوتاه آمد؛ و این شد قصه هوتنی که شکیبا بود.
امروز سالروز تولد هوتن شکیبا (24 خرداد 1363) بازیگر جوان تئاتر، سینما و تلویزیون است؛ بازیگری که نمی توان او را در ابتدای راه خواند و بیشک بخش بزرگتری از زندگی اش باقیست؛ بخشی که در آن میتواند بازهم به لطف بازیها، صداها و اجراهایش بارها و بارها مخاطبان را غافلگیر کند.