شنبه 3 آذر 1403

به جمله هرکس دوست ندارد از ایران برود، چه جوابی می‌دهیم؟

وب‌گاه فرارو مشاهده در مرجع
به جمله هرکس دوست ندارد از ایران برود، چه جوابی می‌دهیم؟

«کشور هم برای حل مسائل جدی خود نیاز به دانشمند دارد و وقتی دایره افرادی که می‌توان از انرژی‌شان به نفع کشور بهره برد، محدود می‌شود با مشکل مواجه می‌شویم. این توهم خیلی مورد تاکید رسانه‌های خارج از ایران قرار می‌گیرد تا این‌گونه القا شود که در این کشور جایی برای نخبگان نیست، مثلا یک نفر در رسانه ملی یک صحبت غلطی می‌کند مبنی‌بر اینکه هرکس دوست ندارد برود. رسانه‌های غربی هم به‌شدت به این...

اگر این روز‌ها چرخی در فضای مجازی زده باشید، احتمالا دیده‌اید که انتشار تصویر قبل از مهاجرت ایرانی‌ها و تصاویر بعد از مهاجرت تبدیل به یک چالش پربازدید شده است. خروجی و برداشتی که مخاطب از دیدن این تصاویر دارد، همان کلیشه همیشگی خواهد بود که مهاجرت اتفاق خوب و مثبتی است؛ موضوعی که فارغ از خوب یا بد بودن دشواری‌های زیادی دارد، اما مساله مهم‌تر علل متفاوت مهاجرت است. موضوعات اقتصادی، دلایل فرهنگی و اجتماعی ازجمله موضوعاتی هستند که می‌توانند افراد را به مهاجرت ترغیب کنند. البته مساله انتخاب کشور برای مهاجرت نیز موضوع دیگری است. اما مساله‌ای که نگرانی‌ها را در این رابطه تشدید می‌کند، این است که علاوه بر اینکه مهاجرت در حال تبدیل شدن به موضوعی است که عموما دانشجویان و نخبگان به طور جدی به آن فکر می‌کنند و برای آن برنامه‌ریزی دارند، به‌نظر می‌رسد میزان این تمایل سال به سال در حال افزایش پیدا کردن است.

به گزارش فرهیختگان، برمبنای نظر‌سنجی‌ای که رصد‌خانه مهاجرت ایران در سال 1401 منتشر کرده میل به مهاجرت در میان دانشجویان و فارغ‌التحصیلان 67 درصد ارزیابی شده است؛ میزانی که قابل‌توجه و نگران‌کننده است. از طرفی نیز سن تصمیم‌گیری برای مهاجرت در حال کاهشی شدن است و می‌توان گفت دانش‌آموزان زیادی حتی قبل از زمانی که در کنکور شرکت کنند به مهاجرت فکر می‌کنند. حال سوال اینجاست چه عواملی باعث افزایش میل به مهاجرت در کشور شده است؟ آیا اساسا سیستم تعلیم‌و‌تربیت ما دارد به این سمت می‌رود که دانش‌آموزان و دانشجویان کشور را برای «مهاجرت» و «رفتن» تربیت کند؟

کارآفرینان و دانشجویان بیشترین تمایل به مهاجرت را دارند

پیش از بررسی این موضوع که اساسا چرا تمایل به مهاجرت در میان اقشار مختلف جامعه افزایش پیدا کرده است، نگاهی به آمار درباره میزان مهاجرت انداختیم. برمبنای آماری که رصدخانه مهاجرت ایران در سال 1401 منتشر کرده است، از میان دانشجویان و فارغ‌التحصیلانی که در این نظرسنجی شرکت کرده‌اند، 44.3 درصد از پرسش‌شوندگان در پاسخ به سوال میزان تمایل‌شان به مهاجرت، پاسخ «خیلی‌زیاد» داده‌اند. 22.8 درصد نیز میزان تمایل‌شان «زیاد» بوده است. علاوه بر این 42 درصد از کارآفرینان و مدیران ارشد، «خیلی زیاد» و 28 درصد نیز میزان تمایل‌شان به مهاجرت «زیاد» بوده است. بر این اساس به طور کلی میزان تمایل به مهاجرت در همه گروه‌های مورد مطالعه (مدیران میانی، کارآفرینان و مدیران ارشد، کارکنان، دانشجویان و فارغ التحصیلان) به‌جز پرستاران و پزشکان، نزدیک به 60 درصد بوده است. این میزان برای دانشجویان و فارغ‌التحصیلان و دانشجویان خارجی در ایران، در تراز 66 درصد قرار دارد. علاوه بر این نگاهی به این آمار نشان می‌دهد تمایل برای مهاجرت در میان دانشجویان در حال افزایشی شدن است. برای مثال در سال 1400 میزان تمایل دانشجویان به مهاجرت، 40 درصد «خیلی زیاد»، 26 درصد «زیاد» و 20 درصد «متوسط» بوده است. این میزان در سال 1401، 44.3 درصد «خیلی زیاد»، 22.8 درصد «زیاد» و 13.1 درصد «متوسط» بوده است. نکته قابل توجه این است که میزان تمایل مهاجرت در میان کارآفرینان حتی از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان هم بیشتر است.

نظام آموزشی ما افراد را به سمت مهاجرت هل می‌دهد؟

سوال اصلی، اما این است که چه عواملی باعث شده است تمایل برای مهاجرت در میان جوانان و دانشجویان افزایش داشته باشد. یکی از نهاد‌هایی که می‌توان در آن به دنبال پاسخ برای افزایش میزان مهاجرت گشت، نظام آموزش‌و‌پرورش است. تقریبا بیشتر سال‌های زندگی کودکان و نوجوانان در مدرسه‌ها می‌گذرد، بعد از 13 سال، اما دانش‌آموزانی که حالا دانشجویان دانشگاه هستند به فکر مهاجرت و اپلای کردن هستند؛ امری که چند نکته را مورد توجه قرار می‌دهد؛ یا نظام آموزشی دانش‌آموزان را به سمت مهاجرت هل می‌دهد یا آنقدر کارآمد نیست که جوان‌ها را برای ساخت آینده خود در کشور تشویق کند. برای بررسی بیشتر این موضوع با نجمه قنبری، مدیر مدرسه و کارشناس آموزشی گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

میل به اصلاح و ساختن در نظام آموزشی ما موضوعیت ندارد

قنبری ابتدا به این موضوع اشاره کرد که دلایل مختلفی برای مهاجرت وجود دارد و گفت: «مهاجرت در هر حالتی اتفاق می‌افتاد و درباره علل آن هزاران بحث و موضوع وجود دارد که باید روی آن مطالعه شود که روند، تغییر سن و دیگر شاخص‌های آن چه تغییراتی داشته است و چقدر این دلایل ملموس است. اما در مورد بخش آموزشی آن باید دید که چقدر میل به اصلاح یا ساختن در ادبیات نظام آموزشی ما وجود دارد. نه فقط در متن کتاب‌های درسی بلکه حتی در ادبیات تربیتی ما نیز جایگاه اصلاح و ساختن کجاست؟ یعنی در سیستم تربیتی ما پذیرش اینکه چه چیزی غلط است و آیا شما به عنوان یک شخص می‌توانید آن غلط را به موضوع درست تبدیل کنید، چقدر وجود دارد. متاسفانه نگاه ما این است که همه چیز درست است و هیچ چیز غلط نیست و شما زمانی فرد خوبی هستید که چشم زیاد بگویید. همین می‌شود که در سیستم آموزشی ما جایی برای رویا‌پردازی یا اینکه من فکر کنم اگر چیزی ایراد دارد، می‌توانم اصلاحش کنم باقی نمی‌گذارد. آن وقت چه چیزی باقی می‌ماند؟ اینکه فرد به خود می‌گوید اصلا چنین محیطی برای توانایی‌های من خوب است یا نه؟ چون من می‌خواهم رشد کنم و تغییر بدهم، اما اینجا تغییر ممکن نیست. پس من باید بروم جای دیگری این کار را انجام دهم و این بخش مهم ماجرای مهاجرت است.»

قنبری در ادامه به این موضوع اشاره کرد که ایجاد دغدغه حل مساله در میان دانش‌آموزان موضوعی است که می‌تواند تمایل به ماندن و ساختن را در میان دانش‌آموزان تقویت کند و گفت: «بخش دیگر مطالبه افراد از سیستم تربیتی است. برای مثال از زمانی که کودکان شروع به انشا نوشتن می‌کنند. چقدر ما این مطالبه را از آنان داریم که شما به عنوان یک دانش‌آموز ایرانی، می‌خواهید برای کشور و وطن‌تان چه‌کاری انجام دهید؟ اینگونه می‌شود که هرکدام از اعضای یک جامعه تبدیل به عنصری می‌شوند که می‌خواهند اوضاع جامعه را بهتر کنند. خود این موضوع، باز هم مستلزم پذیرش این است که من بهترین خودم هم نیستم و باید بهتر شوم. اگر قرار باشد نظام آموزشی، افرادی را تربیت کند که میل به ماندن و ساختن داشته باشند، باید اول از هرچیزی این تمایل را در کودکان ایجاد کند. کودکان باید با چشم‌های خود بگردند و با قدرت مشاهده‌گری‌شان مساله‌ها را پیدا کنند و فاصله‌ها را تا حد مطلوب کشف کرده و برای حل مساله اقدام کنند.»

در مواجهه با مسائل، ساده‌ترین راه یعنی کنار گذاشتن را انتخاب می‌کنیم

قنبری عدم ایجاد رویکرد حل‌مساله در نظام آموزشی را یکی از مواردی دانست که بر مساله مهاجرت تاثیر می‌گذارد و توضیح داد: «وقتی چنین رویکردی در سیستم آموزشی ما وجود ندارد، انسان‌ها به یک مرحله‌ای می‌رسند که می‌گویند اگر اینجا نمی‌توانم، پس می‌روم. این موضوع فقط در مساله مهاجرت وجود ندارد، بلکه در زندگی‌ها آدم‌ها نیز این امر مشاهده می‌شود. من به عنوان معلم، وقتی رویکردم آموزش حل مساله باشد، احتمالا باید بلد باشم که در بچه‌ها «چرا» گفتن را تقویت کنم و قدرت پاسخ به چرا‌هایشان را بالا ببرم. تشویق به جست‌وجو کردن بسیار مهم است. اما هنگامی که من معلمی هستم که رویکردم چنین نیست، بچه‌ها را تشویق می‌کنم که فقط چیزی که من می‌گویم و چیزی که در کتاب و جزوه نوشته شده است، درست است. این دو نوع تفاوت رویکرد، دو نوع آدم می‌سازد. آدمی که برای کشف مساله خود می‌خواهد جست‌وجو کند، یا آدمی که فقط به کتاب استناد می‌کند و می‌گوید داخل کتاب این را نوشته است. شما در روحیه آدم‌ها این موضوع را به خوبی مشاهده می‌کنید. بخشی از مهاجرت‌ها به این دلیل است که طرف می‌گوید ما مشکل اقتصادی داریم، پس به کشوری می‌روم که مشکل اقتصادی آن کمتر است و با بحران کمتری مواجه می‌شوم. به عبارت دیگر اگر مساله‌ای در کشورم وجود دارد، به کشوری می‌روم که این مساله در آنجا کمرنگ‌تر باشد. چنین فردی اصلا فکر نمی‌کند که من در حل این مساله نقش دارم. چون اساسا خودش را در جایگاه حل مسائل نمی‌بیند.»

ضعف رسانه‌ای ما در میل به مهاجرت موثر بوده است

علی عبدالعالی، استاد دانشگاه و مدیر شبکه آموزش صداوسیما در گفت‌وگویی که با ما داشت، دلایل مختلفی را درباره علل افزایش میزان تمایل به مهاجرت مطرح کرد. وی یکی از دلایل افزایش میزان مهاجرت را رسانه دانست و گفت: «من علت‌های اصلی افزایش میل به مهاجرت را در چند چیز می‌بینم. فرض کنید در اتاقی هستید و در این اتاق واقعیتی وجود دارد. از بیرون این اتاق صدا‌هایی به داخل می‌آید و دیتا‌های منفی درمورد خرابی‌های اتاق می‌دهد. درحالی‌که در اتاق شما یک کتابخانه قشنگ، گلدان زیبا و یادگاری از عزیزان‌تان را هم دارید، اما این صدا این‌ها را یادآوری نمی‌کند. از بیرون، تمرکز رسانه‌ها روی ضعف‌های ماست و ما در بازنمایی نکات مثبت کشورمان ناتوانیم یا همت جدی نداریم یا اگر داریم بسیار ضعیف و سطح پایین عمل می‌کنیم. من گاهی در اینستاگرام پست‌هایی از منظره‌های زیبا می‌بینم که وقتی ورق می‌زنید در پایانش نوشته شده اینجا ایران است، این اثر‌گذار است. مشکل بزرگ ضعف رسانه‌ای ماست. ما در بازنمایی پیشرفت‌ها و اتفاقات خوب کشور ضعیفیم.»

وقتی کسی می‌گوید هرکس دوست ندارد برود، چطور جواب دادیم؟

عبدالعالی موضوع دیگری را که در مهاجرت تاثیر می‌گذارد متوجه برخی اظهارات در داخل کشور دانست و گفت: «نکته دوم را می‌خواهم این‌گونه توضیح دهم، فرض کنید مادر فرزندی هستید که درحال بازی بوده و شیء تیزی وارد چشمش شده و به آن آسیب زده است. برای حل مشکل بچه به بهترین پزشک مراجعه می‌کنیم. برایمان مهم نیست که آن پزشک شلوار لی می‌پوشد یا نه. مثل شما فکر می‌کند یا نه. بچه‌محل‌تان هست یا نه. کشور هم برای حل مسائل جدی خود نیاز به دانشمند دارد و وقتی دایره افرادی که می‌توان از انرژی‌شان به نفع کشور بهره برد، محدود می‌شود با مشکل مواجه می‌شویم. این توهم خیلی مورد تاکید رسانه‌های خارج از ایران قرار می‌گیرد تا این‌گونه القا شود که در این کشور جایی برای نخبگان نیست، مثلا یک نفر در رسانه ملی یک صحبت غلطی می‌کند مبنی‌بر اینکه هرکس دوست ندارد برود. رسانه‌های غربی هم به‌شدت به این موضوع ضریب می‌دهند، ولی بعدش نمی‌آییم توضیح دهیم که این فرد حرف اشتباهی زده است. می‌آییم بگوییم ما همه یک خانواده‌ایم؟ روایت معروفی از نحوه برخورد وجود مبارک پیامبر با طالبان علم وجود دارد. ایشان وارد مسجدی شدند، یک گروه عبادت می‌کردند و یک گروه درحال کار علمی بودند. ایشان سراغ کسانی رفتند که درحال مباحثات علمی بودند. کشور زمانی پیشرفت می‌کند که همه بفهمیم علم امت پیامبر اسلام نسبت به انبیای بنی‌اسرائیل افضل هستند. درک این امر باعث خوب شدن حال ما می‌شود. رسانه باید به این امر کمک کند. در جذب، الگویمان باید سیدعلی خامنه‌ای باشد. در همین انتخابات ایشان تعبیر خوبی دارند چقدر شورای نگهبان حرف ایشان را اجرایی می‌کند نمی‌دانم، اما تعبیرشان خیلی حکیمانه است. اگر تفکر افراد جامعه ما در جذب حداکثری مثل آقا بود واقعا به این مشکلات برنمی‌خوردید.»

دانشمندان باید در صدر مجلس ما بنشینند

عبدالعالی برجسته نکردن اقدامات و فعالیت نخبگان در حوزه رسانه‌ای را مشکل دیگری دانست و گفت: «ای کاش درسالی که جشن هسته‌ای گرفتیم رئیس‌جمهور وقت، آقای احمدی‌نژاد آن حلقه گلی را که به گردنش انداختند برمی‌داشت و می‌گفت مردم ایران من شایسته این حلقه گل نیستم. شایسته این حلقه گل آن دختران و پسران دانشمند گمنامی هستند که دارند روی این موضوع کار علمی می‌کنند. دانش انرژی هسته‌ای که با جلسات هیات‌علمی به‌دست نمی‌آید. اروپا زمانی پیشرفت کرد که نیوتن در صدر مجلس می‌نشست. در حوزه رسانه‌ای یا عامدانه یا جاهلانه در نشان دادن پیشرفت‌ها، تقدیر از نخبگان و تشویق آن‌ها ضعیف عمل کرده‌ایم. ما برنامه‌ای را از بهمن به نام کهربا روی آنتن می‌بریم که سطح بالاتری به نسبت سایر برنامه‌های پیشرفت دارد. هروقت می‌خواستیم پیشرفت را نشان دهیم صرفا یک نفر را مقابل دوربین می‌نشاندیم و با او در مورد پیشرفت مصاحبه می‌کردیم. ما در این برنامه دوربین را برداشته‌ایم و وارد آزمایشگاه دانشمندان شده‌ایم، با دانشجویانش صحبت کرده‌ایم و اگر فردی درحال اجرای یک کار های‌تک بوده با احترام جزئیات کارش را به‌تصویر کشیده‌ایم.

وقتی بچه‌ها این را می‌بینند، متوجه می‌شوند که آخرین دانش‌ها در حوزه‌های مختلف مثل هوش مصنوعی و رباتیک را در کشور داریم. نکته دوم هم این است که چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید. برای حل مشکلات دانشمند نیاز به دانشمند داریم و چه بهتر که این دانشمند انقلابی باشد، ولی اگر نبود هم باید مثل فرزندمان با او برخورد کنیم. مثال خودم را می‌زنم، چند وقت پیش حال فرزندم بد شده و وضعیتش به‌شدت به‌هم ریخته بود. من با شتاب همه‌چیز را رها کردم و با سرعت وحشتناکی به‌سمت تهران حرکت کردم. در تمام مسیر هم داشتم دسترسی به پزشکی را که بهترین جراح کودکان و نوزادان است پیگیری می‌کردم. به همین دلیل در شبی که من از قزوین به‌سمت تهران راهی بودم فرزندم بین دو بیمارستان جا‌به‌جا می‌شد. چرا؟ چون می‌خواستم کسی او را به اتاق عمل ببرد که بهترین جراح است. حالا فرضا آن جراح یک زمانی با من هم تلخ حرف زده باشد. برای من فقط این مهم بود که بچه‌ام حالش خوب شود. مادر ما ایران برای خوب شدن حالش نیاز به متخصص‌های متعهد دارد. ترتیبش مهم است. متخصص متعهد. باید دانشمندان در صدر مجلس ما بنشینند.»

متن‌های کتاب تاریخ ما بچه‌ها را عاشق ایران نمی‌کند

موضوع دیگری که عبدالعالی آن را در افزایش مهاجرت نخبگان موثر می‌داند، نظام آموزشی است. وی توضیح داد: «سومین مشکل نظام آموزشی است. ما کجا غیرتمند بودن نسبت به کشور را به بچه‌هایمان یاد داده‌ایم؟ در ذهن مردم، آمریکا قله دنیا محسوب می‌شود. اما من ایالات مختلف آمریکا همچون نیویورک و کالیفرنیا را رفته‌ام و تصویری که از آمریکا در رسانه‌ها وجود دارد، واقعی نیست. در این سو هم صداوسیما تصاویر سیاسی منتشر می‌کند. درست نیست، مثلا یک جنگل آتش می‌گیرد، چندین‌بار پخش می‌کنیم. ما نشان نمی‌دهیم که در کشورمان چقدر اتفاقات خوبی افتاده یا می‌تواند رخ دهد. یک بار آقا گفتند از دانش‌آموزان بپرسیم شهید کاظمی‌آشتیانی را بیشتر می‌شناسند یا رونالدو را؟ مگر آقا صحبتی کردند که تمام شود برود؟ من وظیفه‌ام بود که راجع به این کار کنم. بعد از صحبت آقا در سال گذشته هیچ کاری نکردیم. چرا نشان نمی‌دهیم در رویان چه اتفاقی درحال رخ دادن است. دنیای بچه‌ها الان دنیای متاورس است و محتوای آموزش ما کماکان همان قصه‌های قبلی است. متن‌های کتاب تاریخ ما بچه‌ها را عاشق ایران نمی‌کند. دوره این ادبیات گذشته است. نمی‌گویم سیستم آموزشی ما برای این امر کاری نکرده، اما صرفا حرف‌های تکراری زده‌ایم که جذابیتی ندارند و خنده‌آورند، باید تغییری جدی ایجاد کنیم. با روش‌های دودهه قبل نمی‌شود بچه‌ها را اقناع کرد.»

فشار تبلیغاتی روی ایران به مشکلات ضریب می‌دهد

میثم مهدیار در ادامه به این موضوع اشاره کرد که برخی تصویرسازی‌ها نیز در افزایش مهاجرت تاثیر گذاشته‌است و توضیح داد: «ما مساله دیگری هم داریم و این است که فشار روانی زیادی وارد می‌شود و اساسا تلاش می‌کند ایران را یک خراب‌شده نشان بدهد و در عوض ازآن‌طرف تصویر گل و بلبلی برایمان ترسیم کند. این بر شکاف‌های موجود اضافه می‌کند و این تصویرسازی از وضعیت موجود و آینده ایران، میل به مهاجرت را زیاد می‌کند. نمی‌توانید این را نادیده بگیرید که نزدیک به 200 رسانه تلویزیونی و دیجیتال مستقیما برای مردم ایران با بودجه‌هایی که سالانه در کنگره آمریکا و پارلمان اروپا تصویب می‌شود، محتوا تولید می‌کنند و کارشان همین است که وضعیت را نامطلوب جلوه بدهند یا به مسائل و مشکلات ضریب بدهند، حتی باعث شده که مارپیچ سکوتی ایجاد شود. خود این مساله فشار تبلیغاتی که روی ایران است و تلاش می‌کند مسائل و مشکلات را ضریب بدهد. البته این به این معنا نیست که مشکلات نداریم، ما مثل خیلی از کشور‌های جهان مسائل و مشکلات خاص خودمان را داریم، منتها اینجا ضریب بیشتری می‌گیرد.

مثلا سالیانه نزدیک هزار نفر در آمریکا با شلیک مستقیم پلیس کشته می‌شوند یا هرماه به‌طور متوسط حمله به یک کودکستان اتفاق می‌افتد و تعدادی کودک و نوجوان قربانی می‌شوند، ولی این‌ها مانع نمی‌شود که آن‌ها تصویر منفی از جامعه خودشان ارائه بدهند. اما اینجا وقتی یک نفر خودکشی کند در فضای مجازی شروع می‌کنند به گفتن اینکه ایران خراب شده است و اساسا ایران را قابل زیست نمی‌دانند یا مثلا اگر آب قطع شود و مشکلاتی ایجاد شود تبدیل به یک ترومای جمعی می‌شود و همه استوری‌های غمگین سیاه از وضعیت ایران منتشر می‌کنند. مثلا تخریب متروپل و فروریختن آبادان در متروپل را با برج گرنفل لندن مقایسه کنید تلفات بیشتری از متروپل ما داشت، اما این‌طور نبود که به یک ترومای ملی تبدیل بشود. این نشان می‌دهد فشار روانی چقدر موثر بوده و هر مساله کوچکی که در خیلی جا‌های دنیا خیلی بدترش ممکن است اتفاق بیفتد تبدیل به یک مساله می‌شود. مثلا همان مسمومیت شیمیایی که پارسال در مدارس اتفاق افتاد، ببینید چه استوری‌هایی حتی از جانب اساتید دانشگاه منتشر می‌شد که بچه‌های مردم دیگر اهمیت ندارند. در آمریکا در هر ماه چندین کودک قربانی می‌شوند، ولی بعید می‌دانم کسی درباره کلیت وضعیت آمریکا چنین قضاوت‌هایی بکند.»

گفتمان غالب ما در حوزه علوم انسانی و اجتماعی حس تعلق به وطن ایجاد نمی‌کند

مهدیار عدم ایجاد حس تعلق نسبت به وطن در حوزه علوم انسانی را یکی از موضوعات موثر در افزایش مهاجرت دانست و گفت: «از همه این‌ها مهم‌تر موضوعات فرهنگی است که زمینه‌ساز مهاجرت است و به ساختار آموزشی ما برمی‌گردد، یکی از عوامل اصلی که می‌تواند میل به مهاجرت را کاهش دهد مساله حس تعلق به جامعه، مردم، سرزمین و تاریخ است. آن میزان چسبندگی به محیطی که در آن زندگی می‌کنند، می‌تواند در کاهش میزان مهاجرت تاثیرگذار باشد و از آن سمت هرچقدر این تعلق کمتر باشد امکان مهاجرت به دلایل ساختاری، اقتصادی و روانی بیشتر خواهد بود. باید توجه داشته باشیم که نظام آموزشی ما چقدر توانسته در این حس تعلق نقش ایفا کند، حداقل در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی مساله این است که اساسا گفتمان غالب حوزه علوم اجتماعی و علوم انسانی ما در 80-70 سال گذشته ضدبوم و تاریخ فرهنگ تاریخی ایران بوده است و نه‌تنها حس تعلق ایجاد نمی‌کند، بلکه در ایجاد حس تنفر موثر بوده است و حداقل حس بی‌تعلقی را بین دانشجویان ایرانی، علوم انسانی و اجتماعی ایجاد کرده است.

این در حوزه‌های دیگر سرزیر شده است. در حوزه‌های فنی مهندسی و علوم طبیعی، ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی‌شان در درون آن رشته‌ها نیست و در حوزه علوم اجتماعی وجود دارد. گفتمان غالب در 80-70 سال گذشته گفتمان ضدبوم گرایانه، ضدتاریخ و فرهنگ ما بوده است و اساسا گفتمان غالبی که راجع‌به توسعه و آینده ایران بحث می‌کند و شرایط ایران را معطوف به مسیر آینده ایران مورد بررسی قرار می‌دهد و تاریخ و بوم ایران را مهم‌ترین مانع توسعه در ایران قلمداد می‌کند. وقتی چنین تصویری از بوم و جامعه و تاریخ و فرهنگ ایران برساخت می‌شود کسانی که ذیل این گفتمان تعریف می‌شوند نه‌تن‌ها نباید حس تعلقی داشته باشند بلکه حس تنفر و تخاصم با قابلیت‌های بومی و فرهنگی و تاریخی طبیعی خواهند داشت.»

پیش‌فرض گفتمان غالب ما این است که اقلیم ایران ضدتوسعه است

مهدیار گفتمان غالب در حوزه علوم انسانی را استبداد تاریخی دانست و گفت: «به‌طور خاص در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، گفتمان غالب استبداد تاریخی است و یک‌سری پیش‌فرض‌هایی را برای بقیه نظر‌ها ناظر به ایران تولید می‌کند. مهم‌ترین پیش‌فرض تولیدی این است که اقلیم ایران ضدتوسعه و ضدشکل‌گیری عقلانیت است و این پیش‌فرض‌ها خود را در الگو‌ها و مفاهیم و نظریاتی که در حوزه علوم اجتماعی و انسانی در ایران، بازتولید می‌شود، نشان می‌دهد و قاعدتا ارزش‌هایی که تولید می‌کند فرد را با جامعه پیوند نمی‌زند و با کمترین فشار‌های ساختاری، اقتصادی و روانی فرد سعی می‌کند که رها کند و به جای دیگری برود و نقطه اتصال به پناهگاه دیگری داشته باشد.

مثلا در بررسی‌ها در مکان‌های مختلف نشان دادم که عمده رویکرد‌های نظری که در نظریات جامعه‌شناسی ایران و تحلیل‌های جامعه‌شناختی در ایران مورد بررسی قرار می‌گیرد، پیش‌فرض‌های تاریخی آن از همان گفتمان غالب که آن را استبداد تاریخی می‌گذاریم، نشات می‌گیرد. این استبداد تاریخی می‌گوید که اقلیم کم‌بارش ایران، کم‌کم زمینه‌ساز شکل‌گیری یک دولت استبدادی شده است. ولی پایه شکل‌گیری این اقلیم خشک و پراکنده را دولت استبدادی در طول تاریخ ایران می‌دانند و می‌گویند یک استبداد تاریخی سه‌هزار ساله بر ایران حکمفرما بوده و فرهنگ مردم هم فرهنگ استبدادزده‌ای می‌شود که دیگر ریاکاری، دروغگویی، خشونت‌ورزی، عدم مشارکت، عدم تساهل و مدارا همه به خصلت‌های ذاتی فرهنگ عامه تبدیل می‌شود. هم بوم و اقلیم ایران مساعد توسعه و پیشرفت در نظر گرفته نمی‌شود، هم از آن سمت، سیاست در ایران غیرمشارکتی، تک‌سویه و خودکامه تلقی می‌شود و بازتاب آن در فرهنگ عامه هم یک فرهنگ منفعل و نامساعد توسعه تصویر می‌کند.»

مهدیار در ادامه نیز گریزی به کتاب‌های عامه‌پسند این حوزه زد و گفت: «این قابل توجه است که در نظر بگیرید پرفروش‌ترین کتاب‌ها در حوزه علوم‌اجتماعی کتاب‌هایی است که در ژانر خلقیات ایده استبداد تاریخی بوده و تلاش کرده نشان دهد ساختار سیاسی ایران استبدادی بوده و اقلیم ایران ظرفیت توسعه نداشته و فرهنگ عامه مردم هم سرشار از ویژگی‌ها و بن‌مایه‌های منفی است. این ژانر یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های عامه‌پسند را تشکیل داده و به صد‌ها چاپ رسیده است. سرریز آن را در حوزه عمومی و کانال‌های تلگرامی زیاد می‌بینیم. این نشان می‌دهد که این ژانر در شبکه‌های اجتماعی باز تولید شده است و نحوه بازنمایی مسائل سیاسی، اجتماعی، اقلیمی و اداری همه نشان می‌دهد که حس اعتمادبه‌نفسی که عامه ایرانی‌ها باید داشته باشند اساسا از بین رفته و دائما در حال خودتحقیری، خودکم‌بینی هستند و هر مشکلی که پیش می‌آید تلاش می‌کنند این مشکل را خاص ایران نشان دهند و نقاط ضعف ما را با نقاط قوت، بقیه دنیا مقایسه کنند و کنار نقاط ضعف آمریکا و ژاپن قرار بدهند. نقاط ضعف ما را با نقاط مثبت بقیه می‌بینند.

این باعث شده که حس عدم اعتمادبه‌نفس و خودتحقیری شکل بگیرد. هیچ وقت وضع بیمه در ایران و آمریکا را مقایسه نمی‌کنند. نظام سلامت ما را با نظام سلامت آمریکا مقایسه نمی‌کنند، چون می‌دانید درگیری با حادثه و بیماری سخت باعث ورشکستگی و طرد آدم‌ها از صحنه اجتماع می‌شود و نظام بیمه نامناسب است و افراد به‌خاطر هزینه‌های بالا به پزشک مراجعه نمی‌کنند. یا هیچ وقت متروی ایران را با نیویورک مقایسه نمی‌کنند. خلاصه با تصویر فانتزی از بیرون یک تصویر فلاکت‌باری از داخل ایران مخابره می‌کنند؛ این را در گفتار کسانی که مهاجرت کردند و مدتی از مهاجرت‌شان گذشته می‌توان دید.»

از میان اخبار

صبحانه نخوریم، لاغر می‌شویم؟

این‌ها عجیب‌ترین روش‌های زیبایی در طول تاریخ اند