بی اختیار، بی تقصیر، بی مسئولیت!
او همه را مقصر میداند. دارد میرود، اما در این روزهای پایانی هم که دیگر عمر تریبونداری یک طرفهاش در سطح ریاست جمهوری به سر میرسد، تلاش میکند آخرین فرافکنیها، آخرین حاشیهسازیها و آخرین مقصرتراشیهایش را انجام دهد و بعد برود.
به گزارش الف، جوان آنلاین نوشت، هشت سال تمام، جنجالهای متعدد از «حرف»های او ایجاد شد، و حالا با آخرین جرعههای مانده از جام هم ترجیح میدهد داد و فریاد کند، شاید توجهات به جای عملکرد او درگیر فریادهایش بر سر دیگران و مقصر قلمداد کردن آنها بشود، غافل از آنکه «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت» اکنون از شبهای انتخابات 92 و 96 که شعارهای او خریدار جمع میکرد، خیلی وقت گذشته است. او هشت سال فرصت داشته تا کار کند و حالا باید فقط نشست و نتیجه هشت سال کار او و همکارانش را دید. هر حرف و توضیحی در این میان اضافه مینماید؛ آنچه را که عیان است، حاجتی به بیان نیست. آیا نتیجه عملکرد او «عیان» نیست؟ باید از مردم پرسید!
رئیسجمهور حسن روحانی روز گذشته در شصت و یکمین مجمع سالیانه بانک مرکزی مدعی شد که «اگر دست و پای ما را نمیبستند قطعا در پایان سال 99 میتوانستیم در روند مذاکرات تحریم را برداریم، توافق بین ما و 1+5 در وین کاملا روشن و اسناد آن موجود است و مشخص است که آنها و ما حاضر بودیم که اقداماتی انجام دهیم، اما مصوبهای که در مجلس گذرانده شد نگذاشت ما کار خود را انجام دهیم.» او در ادامه، دومین مصداق بستن دست و پای دولتش را عدم تصویب افای تی اف و آن را «مشکل بزرگی» دانست که «یک جای دیگری» غیر از دولت و مجلس و شورای نگهبان برای دولت او درست کرده است. منظور او از یک جای دیگر، مجمع تشخیص مصلحت نظام است. او پس از این سخنان، برای چندمین بار تأکید کرده که «برخی از مشکلات در اختیار دولت نیست و ربطی هم به دولت ندارد.» او با «جنگ اقتصادی» توصیف کردن شرایط تحریمی علیه ایران، تأکید کرد که این موضوع هم «مربوط به دولت نیست» و آن را نتیجه عملکرد «یک نادانی» دانست که از برجام خارج شد. اشاره روحانی به خروج رئیسجمهور امریکا، دونالد ترامپ از برجام است. او از مجلس شورای اسلامی تا مجمع تشخیص مصلحت نظام در ایران را با رئیسجمهور لمپن امریکا در مقام مقصر بودن، همردیف میکند تا خود و دولت خالی از تدبیر و امیدش را تبرئه کند. پیشتر هم منتقدان داخلی برجام را با مقامات دولت جعلی صهیونیستها قیاس کرده بود. اما آیا عملکرد او با این قیاسها از مقابل چشم دور میشود؟ باید از مردم پرسید!
اصرار بر سکوت پس از تروریسم اقتصادی و سیاسی و فیزیکی
ایده مجلس برای اقدام متقابل مقابل دولت امریکا پس از چه اقداماتی از سوی دولت آن کشور، طرح و تصویب شد و به شکل قانون درآمد؟ از نامش هم پیداست که مصوبه مجلس یک «واکنش» است، نه یک اقدام ابتدایی و کنشی بداهه؛ «متقابل» یعنی در برابر چیزی. در برابر چه چیزی، مجلس این مصوبه را روی میز گذاشت؟ در برابر تروریسم سیاسی دولت امریکا که از برجام خارج شد؛ در برابر تروریسم اقتصادی دولت امریکا که پا بر گلوی مردم ایران گذاشت و راه کسب درآمد کشورمان را بست و حتی مسیر واردات دارو را به روی ملت ایران بست؛ در برابر تروریسم فیزیکی دولت امریکا که فرمانده نیروی قدس ایران را ترور کرد؛ حسن روحانی این مصوبه را مانع تراشی برای عملکرد دولتش میداند، او توضیح بدهد برابر همه جنایات امریکا باید چه میکردیم؟ سکوت میکردیم تا کدخدا ناراحت نشود؟ آیا این حجم سکوت، رگ عزت و غیرت روحانی را کمی اذیت نمیکند؟ مصوبه مجلس در چنین شرایطی دست دولت را پر کرد تا بتواند از طرف مقابل امتیاز بگیرد. کاری که البته دولت روحانی بلد نبود. از سویی این مصوبه دست غربیها را برای آنکه امتیازات بیشتر از ایران بگیرند و حقوق مسلم مردم را به عنوان امتیاز به خودمان بفروشند، بست.
از سویی، آیا واقعا سکوت راهگشا بود؟ آیا همین سکوت را در سالهای مذاکره دولت روحانی تجربه نکردیم؟ نتیجهاش چه شد؟ برای پاسخ به این سؤال باید تاریخ مصوبه مجلس را دید؛ دی ماه 99... 7 سال را چه کردید؟ از مرداد 92 که حسن روحانی مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده گرفت، تا دی ماه 99 که مجلس طرح اقدام متقابل مقابل امریکا را تصویب کرد، هفت سال و نیم میگذرد. یعنی پیش از این مصوبه مجلس، دولت روحانی هفت سال و نیم فرصت داشت تا آپولویی را که وعده داده بود و بابتش رأی مردم را جمع کرده بود، هوا کند! هوا کرد؟ در این هفت سال مذاکره کردند، قدم زدند، همدیگر را در آغوش گرفتند، صمیمی شدند، حتی تلفنی صحبت کردند و کدخدا را مؤدب و باهوش دانستند و اختیارات تقریبا تام برای تعامل با آنها داشتند. چه کردند؟ حالا رسیدهاند به این که زمین کج است و نشد که بشود! مصوبه مجلس در شش ماه پایانی دولت روحانی آمد، در آن سالهای قبل چه کردید؟ این را هم باید از مردم پرسید؟
گره زدن آینده کشور به یک دیوانه
ترامپ دیوانه بود، بحثی نیست. اما سؤال آن است که آیا آینده کشور را باید به تصمیمات یک دیوانه گره میزدیم و طوری توافقنامه مینوشتیم که او به راحتی و با یک امضا آن را از بین ببرد؟ چرا وقتی برجام را نه با امریکا که صرفا با دموکراتهای امریکا امضا میکردید، ذرهای احتمال ندادید که در انتخابات بعدی امریکا، نه هیلاری کلینتون دموکرات و هم حزبی جان کری و اوباما، بلکه یک جمهوریخواه رأی بیاورد؟ این یقین از کجا آمده بود؟ حال بماند که جو بایدن دموکرات هم آمد و اتفاق خاصی نیفتاد و چیزی تغییر نکرد. از سویی، چقدر بزرگان و فعالان و تحلیلگران سیاسی به تکیه بر توانمندی داخلی تأکید کردند تا با یک پا پس کشیدن طرف خارجی، نگران تأمین مایحتاج مردم نشوید و گوش ندادید؟ و مهمتر آنکه آیا همه کم و کسریها ناشی از تحریم و دیوانگی آن فرد بود یا بی تدبیری در دولت تدبیر بیداد میکرد؟ شاید هم انتظار ما زیاد بود که از دولتی که توان یک برنامهریزی منظم برای قطع برق هم ندارد، متوقع بودیم که تورم و مسکن و خودرو و بازار ارز و طلا و کالاهای اساسی و مایحتاج مردم را کنترل و تأمین کند! مردم جواب همه این سؤالات را در انتخابات 28 خرداد 1400 دادهاند.