بیبرنامگی، مجلس را به سمت حاشیهها سوق داد
در اقتصاد امروز ثابت شده یک مولفه تعیینکننده و کلیدی برای رشد، بهرهوری است؛ مفهوم ساده بهرهوری این است که یک واحد کار و یک واحد سرمایه بتوانند در کمترین زمان ممکن، بیشترین تولید را انجام دهند.
یک منتقد اقتصادی درباره بحثهایی که حول تعطیلات رسمی مطرح شده و اثرات آن بر اقتصاد میگوید: «اقتصاد اگر در شرایط نرمال قرار داشته باشد، تفاوت روزهای تعطیل هفته در ایران با جهان مشکلساز خواهد بود و اثر منفی خواهد داشت. اما چنانچه تصور کنیم رویه فعلی، یعنی بیتوجهی به کشورهای دیگر، بهویژه غرب، حاکم خواهد بود، این مسئله از اهمیت بیبهره است، زیرا آخرین آمارها نشان میدهند اقتصاد ایران زمانی یک درصد کل تجارت جهانی را از آن خود کرده بود، اما اکنون این سهم به 0.24 درصد کاهش یافته است. پس سهم اقتصاد ما در تجارت جهانی هر دم در حال کاهش است و بهنظر میرسد اگر برخی تنشزداییها انجام نشود، این سهم کمتر هم شود. پس حالا چه فرقی دارد که تعطیلات ما با کشورهای دیگر مطابق است یا خیر.» محمدتقی فیاضی در پاسخ به این سوال که چه چیز سبب شده در شرایط فعلی که اقتصاد با بحرانهای گوناگون درگیر است، بحثهایی که چندان مهم نیستند، زمان مجلس را تلف کند، تصریح میکند: «مجلس و دولت به بحثهای کماهمیتتر میپردازند، چون برنامهای ندارند و اوضاع نیز آنقدر بد است که نمیتوانند واقعیت را آنطور که هست نشان دهند. مجلسیها پایان امسال میخواهند دوباره از مردم رای بگیرند؛ پس باید بهگونهای نشان دهند که منفعل نیستند و تحرک دارند.» مشروح گفتوگوی صمت با این منتقد اقتصاد را در ادامه میخوانید.
در روزهای گذشته بحثهایی حول تعطیلیهای رسمی در کشور انجام شده است. زمانی در سطح جهانی، صحبت از کاهش ساعات کاری یا تعطیلات روزانه تابو محسوب میشد. درباره سرمایهداری قرن نوزدهم این مسئله صدق میکرد. بهطور کلی چه اتفاقی سبب شد در سطح جهان و حتی اقتصادهای توسعهیافته به سمت کاهش روزها و ساعات کاری بروند؟
اینجا یک نکته وجود دارد؛ شاید در نگاه اول بهنظر برسد هرچه از یک وسیله یا نیروی کار، بیشتر کار کشیده شود، رشد تولید بیشتر میشود، اما تحقیقات نشان میدهد در زمینه عامل انسانی هرگز نمیتوان چنین تصوری را داشت، اما درباره ماشینآلات مسئله این نیست که چه ساعتی از شبانهروز کار کند یا ساعت استفاده از آنها 9 ساعت باشد یا 11 ساعت. ماشینآلات احساس و خانواده ندارند و در کل باید صاحبانشان طبق یک برنامه زمانی مشخص هزینه نگهداری و تعمیرات آن را بپردازند. انسان موجودی متفاوت و غیرقابل پیشبینی است و عواطفی دارد که نباید و نمیتوان به آنها بیتوجه بود. اگر به تحولات حوزه کار در 2 قرن گذشته نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد افراد به مرور زمان بهجای کارهای سختتر و جسمی، به سمت کارهای فکریتر رفتهاند و بخش مهمی از کار یدی را ماشینآلات انجام میدهند. همزمان موجودی سبد مصرفی خانوارها هم تغییر کرده است.
اگر 2 قرن پیش، مسئله اصلی کارگران تامین مواد غذایی و نیازهای اولیه بود، اکنون در سبد مصرفی خانوار علاوه بر این حداقلهای بدیهی برای ادامه زندگی، مواردی چون هزینه اینترنت، مسافرت، تفریح و فعالیتهای فرهنگی هم گنجانده شده است. از طرفی هم نیاز بود حجم انبوه کالا و خدمات در اقتصادها متقاضی داشته باشند تا سرعت رشد اقتصاد بیشتر شود و کارگران نیز با مبارزات خود حقوق دیگری را مطالبه کردند که باید به آنها پاسخ داده میشد. باید توجه شود کارگران و افراد جامعه برای اینکه بتوانند دیگر نیازهای خود را تامین کنند هم باید درآمد کافی داشته باشند و هم اوقات فراغت کافی. این عوامل موجب شد ساعات کاری که زمانی 18 ساعت بود به 8 ساعت و امروزه در برخی از کشورهای توسعهیافته 6 ساعت شود. بررسیها و مطالعات فراوانی در این زمینه انجام شد که نشان میدهد کاهش ساعت کاری و افزایش تعطیلات نهتنها منجر به کاهش تولید نشد، بلکه هم به رشد رضایت عمومی منجر شد و هم با رشد چشمگیر بهرهوری طبقه کارگر، تولید کاهش پیدا نکرد.
لازم به تاکید است که هدف از رشد اقتصادی، رفاه همگانی است. اگر کسی مدافع رشد تولید یا کاهش تورم است، بهدلیل اثرات اجتماعی این مسئله است، وگرنه این ارقام به خودی خود هیچ اهمیتی ندارند. با توسعه کشورها، امکان رشد چشمگیر رفاه عمومی هم فراهم شد و کارگران مرفهتر نسبت به گذشته، این فرصت را بهدست آوردند که کمتر کار کنند و بیشتر به کارهای غیرمزدی و داوطلبانه بپردازند. این امر در دو سه دهه گذشته سبب شد بهسرعت از ساعات کاری کاسته شود و میزان بهرهوری هم بالا رفت. برخی از مطالعات نشان میدهند میزان تولید در شرایطی که کارگر 6 ساعت در روز کار کند یا 8 ساعت تغییر چندانی نخواهد کرد، اما رضایت اجتماعی بهشدت از آن متاثر خواهد شد. تجربه کشورهای دیگر هم نشان میدهد این مسیر درستی است که باید آن را ادامه داد. بهطور مثال کشور ژاپن، با اقتصادی توسعهیافته و پیشرفته، بالاترین میزان ساعات کاری و کمترین تعطیلات را دارد و حاضر به کاهش شدت کار هم نیست. در عین حال در این کشور بالاترین ارقام خودکشی و افسردگی هم رخ میدهد؛ بهعبارت روشنتر در حالی که ژاپن اقتصادی بزرگ و الگویی برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه است، میزان بحرانهای روانی و خودکشی در آن شاید با کشورهای درگیر جنگ قابلمقایسه باشد.
این روزها در مجلس بحثهای فراوانی درباره دو روز تعطیلی هفتگی راه افتاده است. فکر میکنید تفاوت تعطیلی پنجشنبهها یا شنبهها برای اقتصاد ایران چقدر است؟
این مسئله بیش از هر چیز به این بستگی دارد که در نگاه استراتژیک حاکم بر کشور، مسئله ارتباط با اقتصادهای دیگر جهان چقدر مطرح است. اگر این هدفگذاری براساس افزایش سهم از اقتصاد جهانی است، تعطیلی روزهای پنجشنبه و جمعه نسبت به جمعه و شنبه برای اقتصاد دردسازتر است، زیرا در ارتباط با کشورهای غیراسلامی، 4 روز امکان مراوده وجود ندارد؛ یعنی بیشتر از نصف یک هفته. اگر اقتصاد در شرایط نرمال قرار داشته باشد، این تفاوت روزهای تعطیل هفته مشکلساز خواهد بود و اثر منفی دارد، اما اگر تصور کنیم که رویه فعلی، یعنی بیتوجهی به کشورهای دیگر، بهویژه غرب، همچنان حاکم باشد کل مسئله از اهمیت بیبهره است، زیرا آخرین آمارها نشان میدهند اقتصاد ایران زمانی یک درصد از کل تجارت جهانی را از آن خود کرده بود، این سهم اکنون به 0.24 درصد کاهش یافته است. پس سهم اقتصاد ما در تجارت جهانی هر دم در حال کاهش است و بهنظر میرسد اگر برخی تنشزداییها انجام نشود، این سهم کمتر هم شود. پس حالا چه فرقی دارد که تعطیلات ما با کشورهای دیگر یکسان است. اگر هر روز هم بتوانیم از نظر زمانی با جهان و بنگاههای خارجی در ارتباط باشیم هم تفاوتی در کل ماجرا ایجاد نمیشود، اما بنا بر اصول تعطیلات شنبه و جمعه بهتر است، چراکه فکر میکنم همه کشورهای اسلامی هم چنین روزهایی را تعطیل کردهاند و بنا بر اصول این تصمیم درستتری است.
بر چه اساس فکر میکنید روزهای تعطیل اهمیت خاصی در مراودات جهانی نخواهد داشت؟
مسئله این است که چقدر مسئولان تمایل دارند حجم مراودات تجاری را با جهان افزایش دهند. اگر تصمیمگیران کشور برنامهای برای این موضوع ندارند و تصمیمات دیگری گرفته میشود که از سطح مراودات فعلی هم کاسته شود، این تصمیم تاثیر اقتصادی مهمی برای کشور نخواهد داشت. بهطور مثال کشور کره شمالی را مدنظر داشته باشد؛ چه تفاوتی دارد که این کشور چه روزهایی تعطیل است؟ هنگامی که دولت کره شمالی هیچ برنامه و هدفی برای افزایش تجارت جهانی ندارد و نگاهش متمرکز بر داخل است، چرا باید تغییر روزهای تعطیل اثر مثبت و منفی بر اقتصادشان داشته باشد. امروز هم روابط اقتصادی ایران با جهان، نه نسبت به کشورهای توسعهیافته و ادغامشده در بازار جهانی، که نسبت به گذشته خودش هم کاهش چشمگیری داشته و به یکچهارم قبل رسیده است. مادامیکه این شرایط تغییر نکند، تغییر روزهای تعطیل اثری نخواهد داشت. بهزبان سادهتر، اگر به هر دلیلی امروز تصمیم بر این است که تنشزدایی انجام نشود و در مقابل غرب کوتاه نیاییم، تحریم و محاصره اقتصادی با شدت اعمال میشود و دیگر فرصتی برای مراوده نخواهد بود. در این صورت حتی اگر ساعت کشورمان هم به وقت گرینویچ تنظیم شود، تاثیری در اصل ماجرا ندارد.
براساس آنچه گفته شد من این تغییرات را حتی اگر رخ دهند هم صوری میدانم، چون مبنا و اساسی ندارند. افزایش مراودات بینالمللی خیلی خوب است، اما پیش از هر چیز نیاز به یک تغییر بزرگ در نگاه استراتژیک سیاستگذاران دارد. این روزها شنیده میشود نمایندگان مجلس به بحث درباره تفکیک دوباره حوزه بازرگانی از وزارت صنعت، معدن و تجارت میپردازند. این وزارتخانه رکورددار بیشترین ادغام و تفکیک از ابتدای انقلاب بوده است. در شرایط فعلی این تغییر چقدر به اصلاح در نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری منجر میشود؟ بهنظر من این تغییر هم یک تغییر صوری است و تفاوت زیادی ایجاد نمیکند. بهقول شما ما یک وزارتخانه راهبردی داریم که هر تغییری در آن و ساختارش انجام شده است. اکنون و پس از گذشت یک و نیم دهه دوباره بحثهایی حول ضرورت تفکیک بخش تجارت از صنعت و معدن مطرح میشود که گرهی از مشکلات باز نخواهد کرد. در ابتدا سیاست ادغام به تصویب رسید که هدف از آن کوچک کردن و چابکسازی دولت بود و این از نظر منطقی معقول است.
چنانچه دولت حداقلی با حداقل مداخله مدنظر باشد، همین امروز وزارتخانههایی هستند که جز فشار هزینهای کارکردی ندارند؛ آن هم امروز که مسئله کسری بودجه یک واقعیت تلخ و بدون راهحل است. اما دولت در هر کاری که بخواهد مداخله میکند و بخش خصوصی ایران نیز، یک بخش خصوصی فعال نیست.
پس چه ادغام شود و چه تفکیک تفاوتی ایجاد نمیشود. بارها مثال زدهایم که تعداد کل کارمندان دولت ژاپن که جمعیت آن نیز 2 برابر ایران است، به اندازه کل مدیران دولتی ماست، در حالی که حجم آن اقتصاد، سطح توسعهیافتگی، سهم از اقتصاد جهانی، کارآمدی و... آن با اقتصاد ما قابلمقایسه نیست. ایجاد یک سازمان جدید نمیتواند به بهبود کمکی کند و اکنون که دولت بزرگ هم هست و مشکلات واقعی چون کسری بودجه وجود دارد، دلیلی برای این بحثهای حاشیهای نیست. مدافعان تفکیک حوزه بازرگانی از وزارت صنعت، معدن و تجارت هنوز مشخص نکردند چنین اقدامی بنا است کدام مشکل را در اقتصاد ما حل کند. این سازمان جدید چه اهدافی خواهد داشت و اصلا باید وزارتخانه جدیدی شکل بگیرد یا یک سازمان جدید وارد قوه مجریه میشود. به هیچ کدام از این سوالات جواب داده نشده است. صرف تفکیک یا ادغام، بهعبارت دیگر، صرف تغییر در ساختار بدون تغییر در رویکردها هیچ چیزی را تغییر نمیدهد. آن زمان که با آن همه بحث ادغام انجام شد، دستاوردی برای کشور نداشته؛ حالا که هیچ هدفگذاری مشخصی وجود ندارد، تردید دارم که تغییر مثبتی روی دهد.
همه میدانند و به آن اذعان میکنند که شرایط کشور، بهویژه وضعیت اقتصادی بحرانی است. چرا نمایندگان مجلس بهجای پرداختن به مشکلات اساسی چون تورم، رشد اقتصادی یا کسری بودجه زمان خود را در سال پایانی فعالیتشان به این بحثها اختصاص دادهاند؟
بهدرستی اشاره کردید که وضعیت کشور غیرقابلدفاع است. واقعیت این است که هیچ کس حاضر نیست از این وضعیت دفاع کند، حتی مسببانش. نمایندگان مجلس خیلی وقت پیش جهتگیری سیاسی خود را با صدای بلند اعلام کردند و همان مسیر 3 سال پیش که تازه به بهارستان آمده بودند را در سال آخر هم دنبال میکنند. گاهی مجلس و دولت به بحثهای کماهمیتتر میپردازند چون برنامهای ندارند و اوضاع نیز آنقدر بد است که نمیتوانند واقعیت را آن طور که هست نشان دهند. مجلسیها پایان امسال میخواهند دوباره از مردم رای بگیرند؛ پس باید بهنحوی نشان دهند که منفعل نیستند و تحرک دارند. بیعملی در هر گروهی قابلفهم باشد، برای این مجلس و دولت نخواهد بود. اگر یادتان باشد پیش از اینکه رئیسی و اطرافیانش به پاستور راه پیدا کنند، هر روز با نمایندگان مجلس بیانیهای میدادند و فغان میکردند که مشکلات کشور را میتوان همین امروز حل کرد یا فریاد میزدند که اقتصاد را به برجام گره نزنیم و مشکل داخلی است. در عمل نیمه اول دولت رئیسی و 3 سال از مجلس فعلی گذشت، وضعیت بهتر که نشد، بدتر هم شد و بهنظر میرسد در آینده دشواریها بیشتر هم شود. به این ترتیب مشخص شد در عمل بیانیهدهندگانی که مشکلات را ساده میدیدند حتی یک دستورکار مشخص برای اداره بهینه شرایط هم ندارند. وقتی دستور کار و برنامه اصولی برای حل مشکلات وجود ندارد، روزمرگی باب میشود و پرداختن به موضوعات و مشکلات دستچندم جایگزین بررسی ریشههای مشکلات واقعی امروز میشود. اگر این اقدامات هم در بهارستان انجام نشود، دیگر چه کاری وجود خواهد داشت که نمایندگان مجلس فعلی به آن بپردازند؟/ روزنامه صمت