تاباندن نور به اتاق عملیات روانی جنایتکاران در ماجرای مسمومیت دانشآموزان / منظور رهبرانقلاب از عوامل ناامنی روانی در جامعه چه کسانی است؟ + تصاویر
استفاده از کُدهای مشترک میان عناصر شبکه در ماجرای مسمومیت در مدارس علاوه بر اثرگذاری تشکیلاتی میان عناصر ضدانقلاب باعث ایجاد تشویش روانی اجتماعی شده است.
سرویس سیاست مشرق - زمستان سال 87 و درست یک سال قبل از آغاز شورش اشراف در فتنه 88، تقی رحمانی از اعضای اصلی و طراح در گروهک بهاصطلاح ملی مذهبی در جزوهای با عنوان «جامعه مدنی و دموکراسی» مینویسد: باید بانفوذ در لایههای پنهان نهادهای صنفی این تشکلهای زرد را تبدیل به کانونهای سبز تبدیل کرد. دانشجویان پس از پایان تحصیلات خود به انجمن مهندسان؛ معلمان و پزشکان رفته و فضای سرد آن را گرم کنند. این جزوات با کپیبرداری از کتاب براندازی نرم جین شارپ بهصورت پنهانی چاپ و توزیع شد!
البته مدتی بعد مشخص شد که منظور این تئوریسین براندازی نرم از کانون سبز همان حلقههای ترور و آشوبی است که گروهک منافقین با عنوان کانونهای شورشی از آن یاد میکرد، در آن سالها منزل این فعال ضدانقلاب به پاتوق گروهکهای مختلف ضدانقلاب تبدیلشده و بسیاری از جلسات محفلی در آن ساختمان قدیمی در میدان گلها سازماندهی میشد.
تقی رحمانی در جریان فتنه از کشور متواری شده و به فرانسه کانون اصلی منافقین منتقل میشود؛ اما هستههای بدخیم براندازی که توسط او و همسرش نرگس محمدی سازماندهی شده بود همچنان به کار خود ادامه میداد. نرگس محمدی با همکاری شیرین عبادی یک محفل پوششی با عنوان کانون مدافعان حقوق بشر ایجاد کرده و با تمامی گروههای برانداز را زیر چتر حقوق بشر آمریکایی جمع کردند. سطح فعالیتهای این کانون به حدی بود که یکی از وکلای همکار با این شبکه به صدای آمریکا ارگان خبری وزارت خارجه آمریکا گفته بود که از نگاه کانون مدافعان حقوق بشر حتی عبدالمالک ریگی هم یک فعال حقوق بشر است!
تغییر رنگ هستههای شورش از سبز به سرخ!
یکی از هستههای شورشی یا همان کانونهای سبز که باند تقی رحمانی و نرگس محمدی در ایران روی تربیت آن سرمایهگذاری ویژه انجام داده بود، کانون صنفی معلمان بود که در آن سالها بهمرور در حال لایهبرداری از خود بود. گروهک غیرقانونی کانون صنفی معلمان از سال 1381 به آنسو باهدف پیگیری وضعیت معیشتی فرهنگیان تشکیلشده و بهمرور به دلیل رسوخ برخی مارکسیستهای آمریکایی در آن دچار انحراف اساسی شده بود.
افرادی چون رسول بداغی، محمود لنگرودی و علیاکبر باغانی که هرکدام سابقه عضویت در گروهکهای ضدانقلاب چریکی را داشتند با پوشش معلم توانسته بودند در شعبه تهران این کانون نفوذ کرده و بهمرور آن را از اهداف اصلی و صنفی خود منحرف کرده و بهاصطلاح سیاسی کنند. سیاسی کردن کانون صنفی معلمان همان نکته کلیدی بود که تئوریسین براندازی فارسی با کپیبرداری از جزوه جین شارپ آن را ایرانیزه کرده بود. نکته جالب آنکه همزمان با نفوذ مارکسیستهای آمریکایی در کانون صنفی معلمان افرادی چون رضا شهابی، ابراهیم مددی و منصور اسانلو نیز که هر سه سابقه عضویت در گروهک تروریستی چریکهای فدایی خلق (شاخه اکثریت) را داشتند در سندیکای اتوبوسرانی رسوخ کرده و آن را به کانون شورشی بدل کردند.
رادیو فردا ارگان رسانهای سازمان سیا در شرح مدل عملکرد این کانونهای شورشی متصل به منافقین و آمریکاییها مینویسد:
نارضایتیهای عمیق آشکارشده در ادامه اعتراضات سراسری دی 96 و آبان 98، تجمعات صنفی متعدد بخصوص اعتصابات و تجمعات اعتراضی کارگری، فعالیتهای انجمنهای صنفی معلمان و تحریم گسترده انتخابات ریاستجمهوری 1400 با توجه به بنبست بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب روند تغییرات به سمت گذار انقلابی از جمهوری اسلامی به ساختار سیاسی جایگزین را شتاب بخشیده که انتظار میرود مقصد نهایی آن دمکراسی رنگی باشد.
در جزوه سفارشی براندازی نرم که توسط رحمانی و همسرش ترجمهشده و از طریق واسطه در اختیار عناصر ضدانقلاب با پوشش صنفی قرارگرفته بود تنها به این نکته اشارهشده بود که باید نهادهای کم رونق زرد را سبز (زنده و احیاشده) کرد؛ اما یک بخش مهمتر از آن مورداشاره قرار نگرفته بود!
آن زمان تئوریسینهای براندازی اشاره نکرده بودند که رنگ سبز تنها موقعیتی موقت در دوران تحولات ژنتیکی بوده و قرار است از درنهایت به حالت سرخ تغییر رنگ بدهد؛ رنگ سرخ همان وضعیتی است که کانونهای صنفی را بهمرور آموزش داده و تبدیل به یک عامل ترور کور میکرد. این شیوه در دهه شصت توسط منافقین مورداستفاده قرار میگرفت بهاینترتیب که یکمهره سفید نفوذی را به مراکز حساس نظام منتقل کرده و این عامل پس از مدتی از پیله خود خارجشده و شروع به جمعآوری اطلاعات برای سر شبکه کرده (دوران سبز و فعالیت) و درنهایت در زمان رسیدن فصل تحولات به حالت سرخ (جوخه ترور) درآمده و دست به خشونت سازماندهی شده میزد. مدل رفتاری برخی تروریستها چون کلاهی، عباس زریباف و کشمیری اینگونه بوده است. بعدها این طرح خرابکاری تغییر وضعیت داده و به دلیل بالا رفتن سطح آمادگی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور در مراکز حساس به نفوذ در مراکز صنفی تغییر مدل داد.
کانون صنفی معلمان (شاخه تهران) یکی از نمونههای روشن با داشتن وضوحبالا در نمونه رفتاری گروهک تروریستی منافقین در جذب و نفوذ در مراکز صنفی و تبدیل آن به هستههای شورش است.
جعفر ابراهیمی یکی از اعضای این تشکیلات رادیکال و غیرقانونی در گفتگو با جلوه جواهری از فعالان فمینیستی و چپ در وبسایت گروهک تروریستی راه کارگر بیپرده از اهداف نهایی گروهک سخت گفته و با اعتراف به سوءاستفاده کانون صنفی از معلمان میگوید:
هدف ما آن است که با ایجاد یک پیوستگی میان اقشار مختلف اعتراضات صنفی را تبدیل به جنبشی سیاسی کنیم. بررسیهای میدانی تجمعات معلمان در ماههای اخیر نشان میدهد که در بسیاری از این گردهماییهای خیابانی اعضای کانون صنفی با سوءاستفاده از موقعیت ایجادشده تریبون اعتراضات را در دست گرفته و در آن بابیان جملاتی اغلب پوپولیستی خود را نماینده فرهنگیان برای پیگیری مطالبات صنفی معرفی میکنند. آنها پس از به دست آوردن اعتبار سیاسی از این مسیر در مصاحبه با رسانههای ضدانقلاب به ناگهان با فراموش کردن مطالبات اصلی فرهنگیان هدف از تجمعات را تأسیس یک جنبش اعتراضی با رویکرد اعتصاب محور و پیوسته با جنبشهای کمونیستی معرفی میکنند.
جعفر ابراهیمی در بخشی از این گفتگو میگوید:
شورای هماهنگی سعی میکند مطالبات فراگیر باشد برای فهم بهتر شاید لازم باشد تفاوت مطالبه گری فردی و تشکیلاتی را بگویم. اگر شما با یک معلم شاغل صحبت کنید ممکن است بهجز رتبهبندی خواسته دیگری نداشته باشد - البته هستند معلمانی که بهغیراز رتبهبندی به حقوق دانشآموزانشان هم اهمیت میدهند. یا وقتی با یک بازنشسته صحبت میکنید امکان دارد که تنها دغدغهاش همسانسازی باشد، البته بازهم بازنشستگانی هستند که دغدغههای عمومیتر دارند. ولی وقتی پای تشکیلات و شورای هماهنگی وسط میآید، خواستهها فراتر از مطالبات معیشتی خاص است.
این عضو گروهک غیرقانونی کانون صنفی ادامه داده است که هدف نهایی از اعتراضات ایجاد پیوند اجتماعی میان معلمان و اقشار صنفی دیگر زیر یک چتر مارکسیستی است. ابراهیمی دراینباره میگوید:
الآن ممکن است که ارتباط مشخصی میان جنبش معلمان با تشکلهای زنان، کارگری یا دانشجویی وجود نداشته باشد و تنها ارتباط در قالب بیانیههای مشترک از سوی برخی کانونها با برخی گروههای کارگری، زنان و دانشجویان بوده؛ اما جنبش معلمان پیوند عمیقتری با گروههای بازنشستگان دارد، به دلیل اینکه معلمان بازنشسته توانستهاند با بازنشستگان لشگری و تأمین اجتماعی ارتباطهای خوبی بگیرند و در این راستا برنامههای مشترک میگذارند و حمایتهای خوبی از هم میکنند.
استفاده از کلماتی چون «مبارزه طبقاتی» ؛ «جنبش سازی» و «تشکلیابی» بخشی از کلیدواژههایی است که نشاندهنده سطح نفوذ و ارتباطات بین کانون صنفی معلمان با گروهکهای تروریستی چون منافقین و چپهای آمریکایی را بهخوبی تشریح میکند. حسین اکبری فعال چپگرا که سابقه عضویت دریکی از گروهکهای ضدانقلاب مسلح در دهه شصت را دارد در مقالهای در شرح فعالیتهای رادیکال برخی افراد تحت پوشش فعال فرهنگی، صنفی و کارگری پرده آخر ماجرا را خوانده و گفته است: اگر طبقه کارگر ایران به آن حد از توانمندی سازمانی و همبستگی در ابعاد ملی دست یابد هیچ منعی برای هیچ سطحی از مشارکتهای اجتماعی از انتخابات گرفته و فراتر از آن برایش نادرست نیست!
عکس / گروهک کانون صنفی معلمان شاخه تهران و جذب نیرو برای شاخه چپ آمریکایی
نقش کانونهای شورشی صنفی در اتاق عملیات یک جنایت!
روز گذشته رهبر انقلاب اسلامی در فرازی از بیاناتشان به مناسبت روز درختکاری اشاراتی به ماجرای مسمومیت تعدادی از دانشآموزان در برخی مدارس داشتند، ایشان در فرمودند که این موضوع یک جنایت بزرگ و غیرقابلاغماض است و اگر کسانی در این ماجرا دست داشته باشند، باید عوامل و مسببین آن به اشد مجازات برسند. معظم له در بخشی دیگر از فرمایشات از اثرگذاری این مسمومیتها بر سلامت روانی و اجتماعی جامعه تأکید فرموده و گفتند که جنایت برحق معصومترین عناصر جامعه یعنی کودکان و همچنین موجب ناامنی روانی جامعه و نگرانی خانوادهها شده و همه بدانند اگر کسانی بهعنوان عوامل این جنایت شناسایی و محکوم شوند، هیچ عفوی درمکرد آنها نخواهد بود زیرا باید به اشد مجازات برسند تا مایه عبرت دیگران شود.
نکته جالبتوجه در ماجرای مسمومیتهای اخیر در مدارس آن است که علاوه بر اثرگذاری سرویسهای نیابتی با دست منافقین در آن رگهایی از جنگ ادراکی نیز بهوضوح قابلمشاهده است. اولین بار پس از مشخص شدن ابعاد این ماجرا رهبر فرقه منافقین در یک توییت از عنوان «حملات شیمیایی» بهعنوان کلیدواژه عملیاتی استفاده کرده و پسازآن رسانههای ضدانقلاب چون شبکه تروریستی اینترنشنال و بیبیسی فارسی وارد گود شده و آن را پروموت کردند.
این کُدعملیاتی توسط هستههای آلوده در شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان (گروهک غیرقانونی کانون صنفی معلمان / شاخه تهران) نیز مورداستفاده قرارگرفته تا بهاصطلاح به شبکه مادر علامت داده باشد، این نوربالا زدن از سوی عناصر میدانی به سرشاخه بیرونی باعث تابیدن یک نور گسترده بر تمامی ارکان شبکه شده است.
اوایل بهار امسال وزارت اطلاعات در بیانیهای تفصیلی اعلام کرد که دو تبعه فرانسوی را سر یک قرار با لیدرهای اغتشاشات صنفی در تهران دستگیر کرده است. بعدها مشخص شد که سیسیل کوهلر و همسرش ژاک پاری با پوشش توریست به ایران سفرکردهاند تا آخرین مدل از نافرمانی مدنی را برای سرگروههای اغتشاش بهروز رسانی کنند.
در جلسه میان افسران اطلاعاتی فرانسوی با سرپلهای داخلی توصیهشده بود که هستههای سخت اغتشاشات باید اجتماعی شده و به سمت خیابان تمایل پیدا کند. کوهلر رو به حاضران در کافه مرکز شهر گفته بود که هسته سلولی شورش را باید در همین کافهها مستقر کرد. رابط فرانسوی مدعی شده بود که بسیاری از این مراکز شبه روشنفکری مشغول جذب جوانان عصیانگر در شهر بوده و حتی کافههایی که توجیه اقتصادی ندارد، توسط سفارت شارژ مالی میشوند. این کد اغتشاشات نزدیک به چهار ماه پس از دستگیری افسران و سرپلهای آنها در تهران فعالشده و عوامل میدانی با رمز «ژینا» با انجام اقدامات آنارشیستی به شیوه جوکرهای عراق و لبنان با مدل گیمری به تخریب اماکن عمومی و اموال مردم دست زدند.
عکس / ارتباط تشکیلاتی با عناصر منافقین در پوشش مادران پارک لاله
نکته عجیب آنکه علاوه بر ماهیگیری گروهکهای وابسته به ضدانقلاب در ماجرای مسمومیت مدارس برخی تشکلهای صنفی و فرهنگی وابسته به اصلاحطلبان نیز به شیوه منافقین عمل کردهاند! وبسایت صدای معلمان که نظرات تخصصی در حوزه فرهنگیان منتشر میکند درباره ماهیت اقدامات گروهکی از سوی کانونهای شورشی نوشته است:
سه تشکل فرهنگی سازمان معلمان ایران، انجمن اسلامی معلمان ایران و مجمع فرهنگیان ایران اسلامی (وابسته به اصلاحطلبان تندرو) در نامهای به وزیر کشور در اعتراض به مسمومیتهای سریالی دختران دانشآموز درخواست مجوز برای تجمع اعتراضی میکنند.
در بخشی از این نامه سرگشاده چنین آمده است:
بیشک فاجعه غمانگیز مسمومیتهای سریالی چند ماه اخیر دانش آموزان بهواقع تلاش برای «نسلکشی» دختران و فرزندان و جگرگوشههای مادران و پدران این سرزمین و ایجاد فضای ناامنی و ناامیدی در مدارس دخترانه را نمیتوان موضوع و مسئلهای تصادفی و غیرعمدی دانست...
از دبیر کل سازمان معلمان ایران میپرسم: میشود در مورد واژه «نسلکشی» بیشتر توضیح دهید؟ شما در نامه تان به ارتباط میان دو متغیر «مسمومیت» و «نسلکشی» اشاره داشتهاید آیا تاکنون در این وقایع، دانشآموزی به خاطر مسمومیت کشتهشده است؟ اگر اطلاعاتی دارید؛ خوشحال میشوم شفافسازی نمایید. پاسخی شفاف و اقناع گر دریافت نمیکنم جر کلیگوییهای بیحاصل، قالبی و البته تکراری!
گروهکهای صنفی علاوه بر استفاده مکرر از کلیدواژه منافقین در روزهای اخیر سعی کرده است تا با راه انداختن چند تجمع چند ده نفره برای آشوب خیابانی نقش کاتالیزور را بازی کند، به دلیل سرشکستگی و رسوایی اعضای این گروهک قاطبه بدنه فرهنگیان به فراخوانهای سریالی این کانون شورشی پاسخ منفی داده و دست رد به سینه آنها زدهاند.
استفاده از کُدهای مشترک میان عناصر شبکه در ماجرای مسمومیت در مدارس علاوه بر اثرگذاری تشکیلاتی میان عناصر ضدانقلاب باعث ایجاد تشویش روانی اجتماعی شده است؛ هدف از استفاده از کلیدواژههایی چون «حملات شیمیایی» و «نسلکشی» ایجاد حس ترس؛ آشفتگی و فشار هیستریک بر جامعه است، آنالیزورهای اغتشاشات اعتقاددارند که آشوبها برای بلند شدن از بستر احتضار و جلبتوجه عمومی نیاز به یک سری اقدامات ضد امنیتی عمیق دارد، ماجرای مسمومیت در مدارس با توجه به در گیرکردن بخش زیادی از خانواده از چنین ظرفیتی برخوردار است.