سه‌شنبه 6 آذر 1403

تجربه سالمندان از احساس ناهنجار "طردشدگی"

خبرگزاری ایسنا مشاهده در مرجع
تجربه سالمندان از احساس ناهنجار "طردشدگی"

سالمندان، سرمایه‌های اجتماعی هر سرزمینی هستند که بایستی برای بهبود وضع زیستی آن‌ها اقدامات صحیحی انجام شود. محققان کشور دراین‌باره پژوهشی را انجام داده‌اند که در آن، تجربه این افراد در خصوص احساس ناهنجار طردشدگی مورد بررسی قرار گرفته است.

به گزارش ایسنا، افزایش امید به زندگی منجر به افزایش طول عمر و بالارفتن آمار سالمندان در جهان شده است. امروزه با احتمال بیشتری می‌توان پیش‌بینی کرد که عده کثیری از افراد، رسیدن به سن سالمندی یا به‌زعم برخی محققان، سن سوم زندگی خود را با سلامتی و فراغت شروع کنند و بر همین اساس این گروه، در حال تبدیل‌شدن به قشری اجتماعی و اثرگذار هستند. سالمندی بنا به تعریف انجمن تغذیه آمریکا، به تغییرات فیزیولوژیکی طبیعی و پیش‌رونده و غیرقابل‌بازگشت اطلاق می‌شود. ازنظر اجتماعی، پیری را دورانی از زندگی می‌دانند که شخص قادر به ادامه زندگی خود به‌طور مستقل نبوده و محتاج به کمک دیگران است.

افزایش در تعداد افراد سالمند، بنا بر نظر متخصصان با تغییرات در ارزش‌های اجتماعی و سبک زندگی همراه بوده است و در پاره‌ای از موارد، منجر به طرد آن‌ها از طرف اعضای خانواده و روی آوردن آنان به انتخاب زندگی تنها و مستقل شده است. بی‌اعتنایی و آزار نسبت به سالمندان نشان‌دهنده زیربنای فرهنگی است که مجموعه‌ای از برداشت‌های منفی درباره سالمندان را به ما منتقل کرده است. بسیاری از اندیشمندان معتقدند که طرد اجتماعی یک فرایند پویا و نظام‌مند است و نهادهای اجتماعی جامعه در این امر دخیل هستند. طرد اجتماعی عمدتا بر مسائل رابطه‌ای نظیر پیوندهای اجتماعی ضعیف یا فقدان پیوندهای اجتماعی با خانواده، دوستان، اجتماع محلی، نهادها و یا به‌طورکلی جامعه‌ای که فرد به آن تعلق دارد درکنار مشارکت اجتماعی ناکافی، بی‌قدرتی و فقدان یکپارچگی متمرکز است.

این موضوع، دستمایه گروهی از پژوهشگران کشور از دانشگاه پیام نور و دانشگاه تهران قرار گرفته تا در خصوص ابعاد آن مطالعه‌ای را انجام دهند. در این مطالعه، تجارب زیسته زنان سالمند تنها از رهاشدگی و طرد مورد بررسی قرار گرفته شده است.

در این راستا، محققان از مشارکت تعدادی از زنان تنهای 60 سال به بالا ساکن شهر بوکان در استان آذربایجان غربی بهره برده و با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته اطلاعات مورد نیاز خود را فراهم آورده‌اند.

نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان داد هرچند که زندگی تنهایی و مستقل زنان سالمند، با هنجارهای بومی ناسازگار است، ولی تغییرات ساختاری و ارزشی خانواده منجر به حاشیه‌ای شدن و گسترش این قشر از زنان شده است که البته در ضمن مسائل و مشکلاتی که در خود دارد، واجد مزایای حمایتی محله‌ای است.

امیر ملکی، محقق و جامعه‌شناس گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور تهران و همکارانش دراین‌باره می‌گویند: «در این پژوهش، از مجموع مصاحبه‌ها، 12 مفهوم اولیه استخراج و به شیوه انتزاعی در 5 مقوله دسته‌بندی شدند که شامل احساس رهاشدگی، احساس طردشدگی، احساس تنهابودگی، نگرانی از ذلیلی و سرباری و نگرانی از مردن در تنهایی بودند».

به بیان آن‌ها، «طرد و انزوای این گروه از زنان با نظریه روابط و شبکه‌های اجتماعی قابل تبیین است. بر اساس این نظریه، هرچه افراد به شبکه‌های بزرگ‌تر و متنوع‌تری متصل باشند، حمایت‌های مادی و عاطفی بیشتری دریافت می‌کنند. اگرچه بر اساس مطالعات پیشین و ایضا این مطالعه، شبکه خانوادگی ازجمله مهم‌ترین شبکه‌های حمایتی زنان بوده است، اما همه زنان از این شبکه، حمایت برابری دریافت نمی‌کردند».

طبق این یافته‌ها، شبکه خانوادگی برخی از زنان گسترده‌تر و از وضعیت اقتصادی بهتری برخوردار بود که تأثیر مستقیمی در نوع حمایت‌ها داشته است. از طرف دیگر، برخی از زنان، از وجود دیگرانی مهم در شبکه اجتماعی خود سخن می‌گفتند و حمایت‌های مالی از آنان دریافت می‌کردند. این افراد، شامل افراد خیر و یا از آشنایان قدیمی فرد بودند.

ملکی و همکارانش اظهار داشته‌اند: «علاوه بر این‌ها، شبکه همسایگی نیز از اولویت و اهمیت بالایی در این خصوص برخوردار است. زنان سالمندمورد مطالعه با توجه به زمینه فرهنگی و اجتماعی موجود و اینکه هنوز به مقدار زیادی روابط سنتی در جامعه برقرار است، توانسته بودند از شبکه همسایگی و محله‌ای خدمات زیادی دریافت کنند».

بر این اساس، امنیت روانی، کمک مالی، کمک فنی و تجهیزاتی، حمایت‌های عاطفی و غیره ازجمله خدماتی است که محله به زنان سالمند مورد مطالعه ارائه کرده است که جایگزینی مهم برای حمایت‌های خانوادگی و نهادی به شمار می‌آید.

با این وجود، به نظر می‌رسد حفظ این سرمایه‌های ارزشمند و کمک به آن‌ها در جهت داشتن زندگی بهتر و احساس متعالی‌تر، توجه بیشتری را از سوی خانواده و نهادهای مربوطه می‌طلبد.

این یافته‌ها در قالب یک مقاله علمی پژوهشی در فصل‌نامه «رفاه اجتماعی» وابسته به دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی و مرکز تحقیقات مدیریت رفاه اجتماعی منتشر شده‌اند.

انتهای پیام