تحلیل فارین پالیسی از میدان جدید رقابت ایران و آمریکا
اقتصادنیوز: در هفتههای اخیر رقابتهای استراتژیک ایران وایالاتمتحده، زمین جدیدی پیدا کرده است.
در ادامه ی این مطلب آمده است: مطمئنا، ایران تاریخ قابل توجهی در قاره آمریکا دارد. رابطه آن با ونزوئلا حداقل به سال 1960 برمی گردد، زمانی که هر دو کشور عضو موسس اوپک بودند. پس از انقلاب اسلامی در سال 1979، ایران روابط نزدیکی با کوبا و نیکاراگوئه برقرار کرد و خود را با آن رژیمهای کمونیستی در خنثی کردن نفوذ ایالات متحده هماهنگ کرد. با انتخاب هوگو چاوز در سال 1998 در ونزوئلا به عنوان یک رئیس جمهو مقتدر، وی درهای خود را برای همکاری با ایران در طیف گسترده ای از پروژه های داخلی گشود. همچنین چاوز به تهران کمک کرد تا به افرادی همچون اوو مورالس، رئیس جمهور پوپولیست بولیوی و رافائل کوره آ، رئیس جمهور اکوادور نزدیک شود. کلید همکاری ایران و ونزوئلا یک رابطه شخصی بود که بین چاوز و محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور آن زمان ایران ایجاد شد.
احمدی نژاد بازدیدهای مکرری از ونزوئلا انجام می داد و تقریبا 300 توافق نامه بین او طرف مقابل امضا شد. با این حال، روابط دو کشور در سال 2013 که چاوز درگذشت و احمدی نژاد از مقام خود کنار رفت، به اتمام رسید. این بدان معنا نیست که ایران دیگر در قارهی آمریکا فعالیتی ندارد. ایران و کوبا یک کمیسیون طولانی مدت دوجانبه در زمینه همکاری های اقتصادی، علمی و فنی دارند. روابط تهران هنوز هم با جناح چپ سیاسی در بولیوی گرم است. نامزد ریاست جمهوری، لوئیس آرس از حزب جنبش سوسیالیسم از شبکهی تلویزیونی هیسپانتیوی که اسپانیایی زبان است و به ایران تعلق دارد، برای انتقاد از دولت موقت که علیه او تبلیغات می کند، استفاده کرده است.
این شبکه با داشتن سایتهای اینترنتی و حضور در سیستمهای تلویزیونی ماهواره ای و کابلی که تبلیغاتی را در درجه اول برای ضربه زدن به ایالات متحده پخش می کند، در آمریکای لاتین بسیار گسترده است. همکاری های امنیتی بین المللی به محدود کردن این فعالیت ها کمک کرد، اما ممکن است عاملان حزب الله در آمریکای جنوبی مزیت جدیدی بدست آورند. زیرا صدها لبنانی و سوری که گفته می شود از جمله عاملان حزب الله هستند، اسناد اقامت ونزوئلا را دریافت کرده اند. این موضوع به آنها امکان سفر آزادانه در سراسر آمریکای لاتین را می دهد. این کار توسط طارق العسیمی، وزیر نفت ونزوئلا که در آن زمان معاون دفتر شناسایی ملی بود، تسهیل شد.
این روابط ممکن است به اندازه روابط نظامی، مالی و صنعتی بین تهران و کاراکاس که تأثیرگذاری نفوذ ایران را نشان می داد، اهمیت نداشته باشد، اما به اندازهی کافی مهم هستند تا به ایالات متحده و متحدان دموکراتیکش ضربه بزنند، به ویژه زمانیکه آونگ سیاسی در آمریکای لاتین به سمت چپ رادیکال برگردد. مشکل اینجا بود که در صورت فروپاشی رژیم مادورو، موفقیت برنامه های تهران بسیار دشوار می شد. از این رو تمرکز ایرانیان برای کمک به صنعت نفت ونزوئلا که 90 درصد از درآمد این کشور را تأمین می کند، مطرح شد. گفتنی است، از این درآمد برای تأمین بودجه برنامه های اجتماعی و حفظ ارتش بزرگ ونزوئلا استفاده می شود.
با توجه به هزینهی مورد نیاز برای سرمایه گذاری در این طرح ها و نگهداری از این ارتش بزرگ، ونزوئلا به سختی می تواند یک سوم از نفتی را که تولید کرده است، فرآوری و به بنزین یا سایر محصولات قابل استفاده تبدیل کند. شبکه برق این کشور خراب است و نیاز به سرمایه گذاری دارد، در غیر این صورت توزیع مواد غذایی با مشکل مواجه می شود و مردم گرسنه می مانند. به علاوه، سیستم بهداشتی کشور هم مشکل دارد. بر اثر کاهش طلا و پول نقد که برای پرداخت صورت حساب ها مورد نیاز است، ونزوئلا به زودی دیگر قادر به خرید مواد غذایی و دارو که بیشتر آنها را در حال حاضر وارد می کند، نخواهد بود. به نظر ایران، حمایتهای بی دریغ تهران از ونزوئلا که در راستای تحقق امیدهای منطقه ای تهران انجام می شود، در حال بی نتیجه ماندن است. روسیه و چین ممکن است مایل باشند بخشی از مسئولیت خود را در منطقه به عهده ی تهران بگذارند تا نفوذ ژئوپلیتیکی شان را در آمریکای لاتین حفظ کنند.
اگر دیکتاتوری در ونزوئلا شکست بخورد، کوبا و نیکاراگوئه می توانند گزینه های بعدی شکست در این زمینه باشند و بنابراین، شرکای باقی مانده ایران در نیمکره غربی که در خنثی کردن نفوذ ایالات متحده با تهران همکاری دارند، از بین خواهند رفت.
بنابراین کمک به رژیم مادورو برای فعال کردن مجدد پالایشگاههای خود به منظور تولید بنزین و ایجاد درآمد برای ونزوئلا، به وضوح برای ایران این ارزش را دارد که خودش را به دردسر بیندازد. البته این سوال مطرح است که ایران با توجه به مشکلات اقتصادی ای که دارد، چقدر می تواند به ونزوئلا کمک کند. روسیه و چین، هر دو می بینند که سرمایه گذاری هایشان در ونزوئلا نتیجهی مطلوب را نداشته اند. این کشورها ممکن است مایل باشند بخشی از مسئولیت خود را با ایران به اشتراک بگذارند تا از نفوذ ژئوپلیتیکی آنها در منطقه محافظت کند. فراتر از آن، رهبران ایران ممکن است به این فرصت چشم دوخته باشند که در ازای ارائه ی تکنوکرات ها و پرسنل امنیتی ایران به ونزوئلا تا این کشور را به سبک ایران اداره کنند، ضررهای قبلی اش را جبران و 6.3 میلیارد دلار از ذخایر طلای ونزوئلا را دریافت کنند.
تصور اینکه ایالات متحده و دموکراسی های آمریکای لاتین در پاسخ به حضور دوباره ایران در طول همه گیری کرونا در قاره آمریکا چه کاری انجام دادند، دشوار است. آنچه مسلم است این که نادیده گرفتن این اندازه از مداخله ی تهران در این منطقه واقعا سخت است.
این مطلب برایم مفید است بلی 0 نفر این پست را پسندیده اند