سه‌شنبه 15 آبان 1403

تلاش برای گفت‌وگو با مرضیه جعفری و حرف هایی که اشک می‌شد؛ / هشدار؛ این مصاحبه غمگین‌تان می‌کند!

وب‌گاه ورزش سه مشاهده در مرجع
تلاش برای گفت‌وگو با مرضیه جعفری و حرف هایی که اشک می‌شد؛ / هشدار؛ این مصاحبه غمگین‌تان می‌کند!

توانی برای بلند شدن نداشتم و تنها چیزی که من را بلند کرد این بود که دوستان پسرم می‌گفتند پارسا می‌گفت: «مامانم بخاطر من نتونست قهرمان بشه...»

به گزارش ورزش سه، داغ فرزند و سپس درگذشت تلخ برادر، چیزی نیست که به این سادگی‌ها پشت سر گذاشته شود و چه بسا داغی باشد برای یک عمر. اما این سرمربی با غمی که بر دل داشته، حالا توانسته پس از دوره کوتاه دوری از فوتبال زنان، دوباره برگردد و عادت قدیمی‌اش یعنی قهرمانی را تکرار کند.

صحبت از مرضیه باقری است. سرمربی تیم فوتبال زنان خاتون بم که تا پیش از این ضایعه بزرگ، برای چند ماه از فوتبال دور بود و طاقت مربیگری را نداشت اما یک روز، پیامی را گرفت که انگار انرژی‌اش شد برای کسب هشتمین جام قهرمانی.

گفتگو با او که همیشه با مهربانی صحبت می‌کرد، حالا خیلی سخت شده. سخت‌تر، زمانی که سوژه گفتگو همین غم وحشتناک باشد...

این گفتگویی است که در میانه آن بارها و بارها به دلیل گریه مرضیه باقری متوقف شد اما او حتی در همین حال نیز در حال اشک‌ریختن، صحبت‌های اغلب احساسی‌اش را ادامه می‌داد:

* شما موفق شدید در فاصله یک هفته قبل از پایان قهرمانی تیم‌تان را مسجل کنید؛ شرایط این فصل از مسابقات چطور بود؟ تیم هایی که این فصل در لیگ شرکت کردند، تیم های خوبی بودند که بازیکنان خوبی هم جذب کرده بودند. لیگ با کیفیت بالایی برگزار شد و خیلی از نتایج هم قابل پیش‌بینی نبود اما خدا را شکر ما توانستیم نتیجه ای که می‌خواستیم را کسب کنیم و به هدفی که داشتیم برسیم. اصلا قابل پیش‌بینی نبود که کدام تیم قهرمان می‌شود و این نشان از کیفیت بالای لیگ می‌داد. بچه های ما زحمت کشیدند و خدا کمک کرد که توانستیم لیگ را به خوبی پشت سر بگذاریم و یک هفته قبل از پایان مسابقات قهرمان لیگ بشویم.

* خاتون بم امسال بهترین گلزن رقابت ها را نیز در اختیار داشت؛ در مجموع شرایط شما از نظر مهره به چه صورت است؟ امسال همه تیم ها بازیکنان خوبی دارند؛ سیرجان، سپاهان و ذوب آهن بازیکنان ملی پوش زیادی در اختیار دارند اما اکثر بازیکنان ما، افرادی هستند که فوتبال‌شان را از همین بم آغاز کرده‌اند و از همین جا هم به تیم ملی راه پیدا کرده‌اند. البته شاید 2-3 بازیکن داشتیم که از قبل هم در تیم ملی بوده‌اند اما در مجموع بیشتر بازیکنان‌مان از همین شهر تلاش کردند و بزرگ شده‌اند و با استعدادی که داشتند به شرایط آرمانی رسیدند و الان جزو بهترین ها هستند. بازیکنان سیرجان، سپاهان و ذوب آهن هم خوب هستند اما بچه های من علاوه بر تکنیک فردی، با غیرت هم هستند و تلاش زیادی برای تیم می‌کنند؛ من از تک تک آنها هم تشکر می‌کنم.

* بر اساس خبری که امروز منتشر شد، تیم شما با این قهرمانی به مسابقات آسیایی هم راه یافت؛ فکر می‌کنید بتوانید در آن مسابقات هم موفق باشید؟ ما اولین تجربه آسیایی‌مان را در پیش خواهیم داشت و شاید شرایط طوری که می‌خواهیم پیش نرود اما ایرانی ها همیشه با غیرت هستند و غیرت‌شان همه جا زبان‌زد است. ما همه تلاش‌مان را می‌کنیم از اسم ایران و شهر بم به خوبی یاد شود.

* ما همیشه شنیده‌ایم که آنچنان به ورزش و به خصوص فوتبال بانوان اهمیتی داده نمی‌شود و همین مسئله شرایط را سخت می‌کند؛ آیا در سال های اخیر تغییری ایجاد شده است؟ در کل کشور ما این مشکل وجود دارد که در مقایسه با آقایان، اهمیت زیادی به بانوان داده نمی‌شود اما شهر بم اینطور نیست. ما شاید از لحاظ مالی مثل شهر های دیگر منابع صنعتی و آنچنانی نداشته باشیم اما مسئولانی داریم که به بانوان اهمیت زیادی می‌دهید. از طرفی یک مدیرعامل فنی داریم که با بازیکنان تیم مثل دخترانش رفتار می‌کند. من در بیشتر از بیست سالی که در فوتبال هستم، چنین مدیرعاملی کمتر دیده‌ام. همچنین فرماندار هم به ما کمک می‌کرد و همه این مسائل نقش زیادی در موفقیت ما داشته است. شاید از نظر امکانات وضعیت خوبی نداشتیم اما افرادی در تیم بوده‌اند که همه توان‌شان را می‌گذاشتند و این حس به بچه ها هم منتقل می‌شد تا آنها هم با تمام توان وارد مسابقات شوند.

* با این قهرمانی به رکورد هشت قهرمانی رسیدید که دست نیافتنی است. بله؛ من تمام دوران فعالیتم را در بم بودم. تا سال گذشته تیم به اسم شهرداری بود و امسال به خاتون تغییر نام داد. هر هشت قهرمانی را با همین تیم به دست آورده‌ام. البته دو نایب قهرمانی داریم و دو مقام سومی هم کسب کرده‌ایم و در واقع در تمام دوره هایی که در مسابقات شرکت کرده‌ایم روی سکو ایستاده‌ایم. * سال سختی را سپری کردید اما باز هم چیزی نتوانست جلوی قهرمانی تیم شما را بگیرد. [با بغض پاسخ می‌دهد] من سال گذشته در شرایطی بودم که نتوانستم همراه با تیم برای بازی با سپاهان بروم و آن بازی را باختیم. من در آن وضعیت در بیمارستان کنار پسرم بودم و همین باعث شد که قهرمانی را از دست بدهیم. امسال تمام هدفم این بود که دینی که به شهرم دارم را ادا کنم چون احساس می‌کردم نبود من باعث شد تیم فصل گذشته قهرمانی را از دست بدهد. امسال تمام تلاشم را کردم و از خدا هم خواستم که کمک کند تا به جبران سال گذشته، این قهرمانی را به دست بیاورم و وجدانم راحت شود. من و بازیکنانم امسال ده برابر نیروی همیشگی را گذاشتیم تا این عملکرد را ارائه بدهیم. بازیکنان من بخاطر من و مردم شهر گاهی با مصدومی وارد زمین می‌شدند و تمام تلاش‌شان را می‌کردند تا به قهرمانی برسیم.

* با اتفاق ناگواری که پشت سر گذاشتید، برگشت به فوتبال کار آسانی نبود. چطور موفق به انجام این کار شدید؟ وقتی این اتفاق افتاد توانی برای بلند شدن نداشتم و واقعا هم نمی‌خواستم بلند بشوم. تنها چیزی که من را بلند کرد این بود که دوستان پسرم می‌گفتند [گریه او شنیده می‌شود] پارسا خیلی ناراحت بود که سال قبل تیم قهرمان نشد و می‌گفت: «مامانم بخاطر من نتونست قهرمان بشه.» وقتی این حرف را زدند، من خیلی ناراحت شدم که پسرم الان بخاطر این موضوع ناراحت است. از طرفی برادر من پشت من بود و حتی با تک تک بازیکنان تیم من صحبت کرده بود که باید جان‌تان را بگذارید قهرمان شوید و پارسا خوشحال شود. با من هم صحبت کرد و گفت باید بلند شوی؛ اگر بلند نشوی پسرت بیشتر ناراحت می‌شود. همسرم هم خیلی خیلی با من صحبت کرد اما جدا از اعضای خانواده ام، مردم و مسئولین بم خیلی با من حرف زدند و گفتند اگر تو نباشی تیم نیست. مردم، فرماندار، مسئولین به خانه من آمدند و مدیرعامل‌مان آقای دکتر اسماعیلی با من صحبت کرد و گفت اگر تو باشی، من جلو می‌آیم. کسانی که با من صحبت می‌کردند می‌گفتند انگیزه دختران ما این تیم است و اگر تیم نباشد با وضعیتی که بم دارد، ما هیچ شادی نداریم. من هم کم کم بلند شدم.

* اما متاسفانه قبل از شروع مسابقات فصل جدید هم اتفاق ناگوار دیگری رخ داد... برادر من 35 ساله بود و وابستگی زیادی به پسرم داشت و او را "عشق زندگیم" صدا می‌زد. بعد از این اتفاق خیلی غمگین بود اما بخاطر من بروز نمی‌داد؛ به همکارانش می‌گفت من عشق زندگی ام را از دست دادم و الان هم نمی‌توانم خواهرم را اینطور ببینم و متاسفانه در اثر سکته هم فوت کرد. دقیقا روز قبل از این اتفاق کنار برادرم بودم و شاهد بودم به دروازه‌بان من زنگ زد و گفت باید سریع تمرینات را شروع کنید تا تیم قهرمان شود. برایم خیلی سخت بود که کسی که همیشه پشتیبانم بود برای همیشه رفت. واقعا نمی‌دانم بعد از این اتفاقات چطور بلند شدم. شاید پسرم و برادرم به من کمک کردند و من بخاطر شاد کردن دل آنها و مردم شهرم سر پا شدم. الان هم تنها خوشحالی ام این است که مردم شهرم شاد هستند و شاید دعایی که می‌کنند به پسر و برادرم برسد.

* برگشت به فوتبال توانست کمکی برای بهتر شدن شرایط روحی‌تان بکند؟ وقتی این مشکلات پیش آمد متوجه شدم وجود مسئولانی که با جان و دل کار می‌کنند چقدر تاثیر دارد. نماینده شهر، امام جمعه، شهردار، فرماندار، رئیس اداره ورزش و جوانان و مدیرعامل در همه شرایط کنار من بودند و من را تنها نگذاشتند. قطعا این مسائل هم تاثیر خیلی زیادی داشت. وقتی که این اتفاق افتاد من متوجه شدم که این زندگی، جایی نیست که بتوان به آن دل بست. من پسر و برادرمم را از دست دادم و فقط خواستم تمام وقتم را برای خوشحال کردن مردم، دخترم و بقیه اعضای خانواده ام بگذارم. دیدن لبخند مردم بعد از اینهمه سختی باعث خوشحالی ام می‌شود.

* از شما بابت اینکه در این شرایط برای گفت‌وگو با ما فرصت گذاشتید متشکریم؛ اگر صحبتی هست به عنوان سخن پایانی بفرمایید. از مدیرعامل تیم‌مان آقای دکتر اسماعیلی که یک مرد کامل و نمونه است بسیار متشکرم. از همسرم هم تشکر می‌کنم که همیشه پشت من بوده و قطعا یکی از عوامل موفقیت من هم خود او بوده است.

تلاش برای گفت‌وگو با مرضیه جعفری و حرف هایی که اشک می‌شد؛ / هشدار؛ این مصاحبه غمگین‌تان می‌کند! 2
تلاش برای گفت‌وگو با مرضیه جعفری و حرف هایی که اشک می‌شد؛ / هشدار؛ این مصاحبه غمگین‌تان می‌کند! 3
تلاش برای گفت‌وگو با مرضیه جعفری و حرف هایی که اشک می‌شد؛ / هشدار؛ این مصاحبه غمگین‌تان می‌کند! 4
تلاش برای گفت‌وگو با مرضیه جعفری و حرف هایی که اشک می‌شد؛ / هشدار؛ این مصاحبه غمگین‌تان می‌کند! 5