توافق خوب اتمی از نگاه ایران

اگرچه بخش قابل توجهی از توافق برجام نهایی شده اما هنوز موضوعات جدی جدیدی وجود دارد که نیازمند تصمیمگیری سیاسی از سوی مقامات و نهادهای اجرایی ایران و آمریکا خواهد بود.
ایران تجربه برجام 2015 را دارد و بر این اساس تمایلی به تکرار آن در توافقی ناپایدار و غیرمتوازن ندارد. هر چند که برخی از مقامات وزارت خارجه ایران از ادبیات و مفاهیمی بهره می گیرند که نسبت چندانی با واقعیت های توافق پایدار در روابط بینالملل نشان نمی دهد.
1- امکان پذیری اجرایی فکت شیت جدید و قطعنامه سیاسی کنگره
خبرگزاری رویترز با این ادعا که دسترسی به سند 20 صفحه ای توافق وین پیدا کرده به این موضوع اشاره دارد که مسیر ایران، آمریکا و کشورهای اروپایی برای اعاده برجام تنظیم شده است. در این فرآیند ایران همواره به این موضوع اشاره داشته که هرگونه توافقی صرفا در شرایطی امکان پذیر است که ایالات متحده گام اول برای لغو تحریمها را بردارد.
درخواست دیگر ایران مربوط به پذیرش توافق از سوی کنگره ایالات متحده است. به لحاظ آیین تصویب قراردادهای بینالمللی باید به این موضوع اشاره داشت که در آمریکا صرفا مجلس سنا تصمیمگیرنده بوده و قراردادهای بینالمللی را به تصویب می رساند. ثانیا ایده آل های مجلس سنای آمریکا در مورد توافق برجام در 2015 با این ایدهآلها در 2022 تفاوت بسیار زیادی دارد. آمریکایی ها تمام تلاش خود را به انجام رساندند تا زمینه غنی سازی اورانیوم در ایران را پایان دهند. در حالی که سیاست رسمی جمهوری اسلامی معطوف به ارتقای قابلیت هسته ای ایران برای بهره گیری در حوزه های پزشکی، صنعتی و غیرنظامی بوده است.
واقعیت آن است که پیشنهاد مطرح شده درباره قطعنامه احتمالی از سوی کنگره با فضای موجود کنگره سازگاری ندارد. ثانیا صدور هرگونه قطعنامه سیاسی احتمالی توسط کنگره، نمیتواند نتیجه مطلوبی را برای ایران به منظور کنترل سیاستهای معطوف به گریز از تعهدات احتمالی توسط مقامات اجرایی آینده آمریکا را فراهم سازد. ایران ناچار خواهد بود تا روند مذاکرات را بر اساس تجارب برجام 2015 تنظیم کند. واقعیت برجام یاد شده آن بود که ایران هیچگونه توجهی به سازوکارهای «سیاست قدرت» نشان نداد.
واقعیت دوم مربوط به شرایطی است که صدور هرگونه بیانیه سیاسی از سوی کنگره نمیتواند ضمانت اجرایی داشته باشد. قطعنامه های غیرالزام آوری نیز از سوی «سناتور گراهام» و همچنین «سناتور منندز» در حال تنظیم است که طبعا اینگونه قطعنامه ها نیز نمیتواند به عنوان شرط سیاسی در ارتباط با ایران تلقی شود. ضرورت های تنظیم توافق نسبتا پایدار در وین، صرفا در شرایطی حاصل میشود که گزینه های مختلف حفظ قابلیت های ابزاری ایران بر اساس بازدارندگی در برابر سیاستهای گریز اجرایی آمریکا در دستور کار قرار گیرد.
2- انتظارات ایران در فضای توافق وین
در فرآیند فعالیت تیم های دیپلماتیک شرکتکننده در مذاکرات وین میتوان انگاره های مختلف مطرح شده در وین، واشنگتن و تهران را با یکدیگر متقارن کرد. اصلی ترین چالش باقی مانده برای توافق جدید مربوط به چگونگی کنترل قابلیت های هسته ای ایران بهویژه در مورد سانتریفیوژهای نسل جدید و ذخایر هگزافلوراید اورانیوم است. ایران به این موضوع اشاره داشته که جمهوری اسلامی به مفاد توافق 2015 در مورد راستی آزمایی و شفاف سازی پایبند خواهد بود. بر اساس توافق 2015 ایران موافقت کرد که پروتکل الحاقی را مورد پذیرش قرار دهد و حتی مواردی فراتر از پروتکل الحاقی موسوم به پروتکل پلاس را در دستور کار خود قرار داده است. ایالات متحده به این موضوع اشاره دارد که ایران باید قابلیت های کسب کرده در «فضای فرا 2015» را تخریب کند و از این طریق نشان دهد که به آموزه های مربوط به شفاف سازی و اعتمادسازی پایبند خواهد بود. در این شرایط، اولیانوف نماینده روسیه در مذاکرات وین که در بسیاری از مواقع نقش میانجی را ایفا میکند، موضوع انتقال قابلیت های تولید شده ایرانی به روسیه را پیشنهاد کرده است. چنین پیشنهادی طبعا نمیتواند مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد، زیرا بعد از خروج ترامپ از برجام، هیچ یک از کشورهای گروه 1+5 تمایلی به اجرای تعهدات خود در برابر «تحریمهای ثانویه آمریکا» نشان ندادند.
3- واقعیت های سیاست بینالملل و ضرورت بازدارندگی در توافق وین
بر اساس انگاره وجود آنارشی در سیاست بینالملل، هیچ کشوری نمیتواند قابلیت های راهبردی کشور دیگر را پاسدار و نگهبان باشد. علت آن را باید در آموزه هایی جستوجو کرد که تاثیر خود را در آینده توافق به جا می گذارد. دومین آموزه سیاست بینالملل آن است که الگوی کنش هر یک از بازیگران در نظام جهانی باید برمبنای خودیاری تنظیم شود. ضرورت های خودیاری ایجاب میکند که قابلیت های تولید شده ایران بر اساس نظارت آژانس در سایت های موجود نگهداری شود.
4- بایدها و نبایدهای دیپلماسی هسته ای در مذاکرات وین
واقعیت آن است که گزارش رویترز را میتوان به عنوان بخشی از عملیات روانی رسانه ای دانست. عملیات روانی در شرایطی حاصل میشود که گزارش منتشر شده در جوامع مختلف مخاطبان اجتماعی پیدا میکند. هرگاه گزارشی با فضای اجتماعی بهویژه جامعه شبکه ای پیوند یابد، در آن شرایط نشانه هایی از فشار روانی را علیه تیم مذاکرهکننده به وجود می آورد. در فضای موجود جامعه ایرانی، تمایل به توافق وجود داشته و این امر بخشی از ذهنیت هنجاری ایرانی برای گریز از فشارهای اقتصادی و تورم غیرقابل کنترل محسوب میشود. اگرچه رویترز توافق حاصل شده را در قالب «فکت شیت» تبیین کرده است، اما باید به این موضوع اشاره داشت که فکت شیت صرفا به عنوان بخشی از توافق محسوب میشود که محورهای اصلی تفکر گروه های مشارکت کننده در مذاکرات هسته ای را منعکس می سازد. توافق موجود بدون توجه به «ضرورت های ایجاد بازدارندگی» در برابر «گریز کارگزاران اجرایی ایالات متحده» از تعهدات توافق شده امکان پذیر نخواهد بود. به همان گونه ای که محور اصلی سیاست راهبردی ایران معطوف به «تهدید در برابر تهدید» بوده است، ضرورت های توافق برجام ایجاب میکند که موضوع بازدارندگی در برابر سیاست گریز اجرایی آمریکا به عنوان گزینه ای در برابر شفاف سازی ایران و نظارت پروتکلی آژانس بر روند احتمالی گریز هسته ای باشد.
نتیجه
ارزیابی های موجود بیانگر این واقعیت است که روند دیپلماسی هسته ای وین در حال نیل به نتایج نسبتا امیدوارکننده ای است.
ایران و ایالات متحده بر اساس ضرورت های اقتصادی و راهبردی خود ناچار به پذیرش توافق جدیدی هستند که زمینه اعاده برجام را فراهم سازد. اما ایراندرصدد نیل به توافقی خواهد بود که امکان خروج آمریکا از برجام را به حداقل رسانده و ازسوی دیگر قابلیت های ابزاری و تکنیکی خود را به عنوان بخشی از بازدارندگی در برابر سیاست گریز اجرایی آمریکا حفظ کند.
منبع: دنیایاقتصاد
همچنین بخوانید