توافق چین و آمریکا؛ ناقص و موقت / شی چطور ترامپ را به حالت دفاعی کشاند؟
به نظر میرسد توافق چین و آمریکا ناقص و موقت است و این بدان معناست که مهمترین رابطه سیاره زمین همچنان روی شن بنا خواهد شد.
دوازده از ده، امتیازی بود که دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، به نشست خود با شی جینپینگ، رئیسجمهور چین در بوسان کره جنوبی در 30 اکتبر داد.
بنا کردن مهمترین رابطه دنیا بر شن
به نوشته اکونومیست، رئیسجمهور آمریکا به طور معمول خوشبین به نظر میرسید. و اکنون جهان باید تا حدودی آسوده خاطر باشد که ظاهرا دو اقتصاد بزرگ دنیا هیچ تمایلی به جدایی از یکدیگر ندارند - چه رسد به سروکله زدن بر سر وضعیت تایوان؛ هر دوی این داستانها هزینه سنگینی را بر آسیا و جهان تحمیل میکرد. با این حال، به نظر میرسد توافق آنها ناقص و موقت است و این بدان معناست که مهمترین رابطه سیاره زمین همچنان بر روی شن بنا خواهد شد.
هنوز جزئیات آنچه که در بوسان بر سر آن توافق شد، مبهم است - که خود این ماجرا هم استعارهای از ماهیت همواره در حال تغییر اساس دیپلماسی است. این توافق عمدتاً سلاحی بود که به واسطه آن چین موافقت کرد محدودیتهای صادرات عناصر معدنی کمیاب حیاتی را به مدت یک سال به تعویق بیندازد، و در مقابل آمریکا تعرفه 100 درصدی خود بر کالاهای چینی و کنترل صادرات بر شرکتهای تابعه شرکتهای چینی که در لیست سیاه قرار دارند را حفظ خواهد کرد.
دو طرف همچنین از رویارویی بر سر حملونقل دریایی عقبنشینی کردند. این مذاکرات از جهاتی دیگری نیز نیز پیشرفتهایی داشت. چین بار دیگر خرید سویای آمریکایی را آغاز خواهد کرد. آمریکا تلاشهای بیشتر چین برای محدود کردن مواد شیمیایی فنتانیل را با نصف کردن تعرفه تنبیهی 20 درصدی بر همه کالاها پاسخ میدهد و به نظر میرسد ترامپ با صادرات برخی از تراشههای نیمههادی - هرچند نه پیشرفتهترین آنها - موافق است.
قربانی یک مشت سویا؟
با توجه به خصومت برخی در واشنگتن نسبت به چین، این توافق به راحتی میتوانست بدتر از این باشد. این افراد میخواهند آمریکا فورا از بزرگترین رقیب ژئوپلیتیکی خود جدا شود، اما با این نشست، که اولین نشست از سال 2019 است، ترامپ نشان داده که برای روابط تجاری بیش از آن ارزش قائل است که از دستش بدهد. در عین حال، رئیس جمهور آمریکا تایوان را فدای یک مشت سویا نکرد.
با این حال، این نشست مسائل دیگری را هم عیان کرد. این توافقنامه تعرفه 47 درصدی آمریکا بر کالاهای چینی را حفظ میکند. در دنیای قبل از ترامپ، این سطح از حمایت، سطح فوقالعادهای از حمایت محسوب میشد. شرایط این توافقنامه نیز موقتی است - به این معنا که بسیاری از شرایط این توافقنامه ظرف یک سال بررسی خواهند شد؛ اما به طور ضمنی، ترامپ این قدرت را در اختیار خود میبیند که در هر زمانی و تقریباً بر سر هر موضوعی، با اعمال تعرفه جدید یا یک مانع غیرتعرفهای دیگر، به شدت واکنش نشان دهد.
تنها گزینه: عقبنشینی
یکی دیگر از منابع درگیری بالقوه این واقعیت است که برخلاف هر کشور دیگری، چین رقیب کوچکی برای آمریکا نیست. اجلاس بوسان پس از رژه سلطنتی ترامپ در بیشتر آسیا برگزار شد که در آن رهبران شرقی یکی پس از دیگری با ستایش و هدایایی از جمله یک توپ گلف طلایی و یک تاج او را غرق کردند. ژاپن، مالزی و کره جنوبی همگی در ازای تعلیق نسبی تعرفهها، امتیازاتی از جمله در مورد دسترسی به بازار و با وعده سرمایهگذاری صدها میلیارد دلار در آمریکا دادند.
اتکا به آمریکا برای امنیت و بازارها، عقبنشینی را به تنها گزینه تبدیل کرد. اما چین متفاوت است. میتواند در برابر فشار آمریکا مقاومت کند. همچنین در حوزههایی که آمریکا آسیبپذیر است - عناصر معدنی کمیاب و سویا نمونههای خوبی هستند - تلافی میکند. با پذیرش ماهیت ستیزهجویانه سیستم تجاری جدید، پروژه شی برای مقاومتر کردن چین موجه شده است.
همه اینها نشست بوسان را به یک مکث تبدیل میکند تا یک جلسه منتج به نتیجه. از آنجایی که چین و آمریکا، که غرق در بیاعتمادی متقابل هستند، همچنان به کشمکش با یکدیگر ادامه میدهند، مطمئناً دیر یا زود اختلافی در خواهد گرفت. خبر خوب این است که، در هر صورت، فعلاً هر دو طرف هنوز معتقدند که از مدارا بیشتر از رویارویی سود میبرند.
عقبنشینی دوباره از لبه پرتگاه
والاستریت ژورنال هم در این رابطه نوشت، با نشست روز پنجشنبه ترامپ و شی جین دوباره از لبه پرتگاه عقبنشینی کردهاند. اما حتی با وجود اینکه این دو ابرقدرت جهان از شدت جنگ تجاری که تهدیدی برای بیثبات کردن اقتصاد جهانی بود، میکاهند، واقعیت جدیدی در حال آشکار شدن است: اینکه واشنگتن ممکن است سرانجام مجبور شود از هدف دیرینه خود برای وادار کردن پکن به بازسازی اقتصاد خود دست بکشد.
امیدی که نقش بر آب شد
سالها و در طول دولتهای متوالی ایالات متحده، مقامات ارشد واشنگتن امیدوار بودند که ورود چین به سیستم تجارت جهانی، سیستم سیاسی این کشور را بازتر کند. در دهههای پس از پیوستن چین به سازمان تجارت جهانی در سال 2001، این امیدها برای آزادسازی سیاسی تا حد زیادی نقش بر آب شده است. این حس ناامیدی زمانی افزایش یافت که شی جین پینگ، رهبر چین، که در اواخر سال 2012 به قدرت رسید، کنترل خود را بر نظام سیاسی داخلی و جامعه مدنی به طور گستردهتری تشدید کرده است.
با این حال، بسیاری از مشاوران ارشد ترامپ به آزادسازی اقتصادی چین امیدوار بودند. مقامات کاخ سفید از استفاده از قدرت اقتصادی آمریکا برای دور کردن چین از آنچه که آنها سیاست تجاری مرکانتیلیستی میدانستند، صحبت میکردند. سیاستی که صادرات را ارتقا میداد، به بخش تولید یارانه اختصاص میداد و 1.4 میلیارد نفر شهروند را از ولخرجی منصرف میکرد.
استراتژیستهای آمریکایی تصور میکردند که تعرفهها صادرات را کاهش میدهد و چین را تشویق میکند تا منابع جدید رشد را در داخل کشور پیدا کند، تا شاید با بازنگری در سیستمهای بهداشتی و رفاه اجتماعی خود به مصرفکنندگان اجازه دهد بیشتر خرج کنند و کمتر پسانداز کنند. این ایده مطرح شد که با فشار آوردن به پکن برای افزایش مصرف، چین شروع به خرید کالاهای بیشتر از ایالات متحده و سایر نقاط جهان خواهد کرد، مازاد تجاری آن کاهش مییابد و مشاغل و کشاورزان آمریکایی میتوانند از بازار مصرفی با پتانسیل بینظیر بهرهمند شوند.
ضربه متقابل
اما در حالی که حملات تعرفهای ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری منجر به تعهد چین برای خرید کالاهای ساخت آمریکا بیشتر شد، اما به هیچ یک از این اهداف ساختاری بزرگتر دست نیافت. دولت بایدن، اگرچه در ظاهر به بسیاری از این اهداف گستردهتر آزادسازی اقتصادی متعهد بود، اما بیشتر تلاشهای خود را بر محدود کردن جاهطلبیهای فنآوری چین متمرکز کرد.
اما این بار، تعرفههای سرسامآور ترامپ نتوانسته چین را به حرکت درآورد. برخلاف تقریباً هر شریک تجاری دیگری که با تعرفهها مواجه شده، پکن با اقدامات متقابل سختگیرانه خود تلافی کرد و از تسلط خود بر عناصر معدنی کمیاب برای ضربه زدن به شرکتهای آمریکایی که به این مواد معدنی حیاتی متکی هستند، استفاده کرد و در عین حال خرید سویای ایالات متحده را در تلاشی برای مجازات بخش کشاورزی آمریکا متوقف کرد.
«شوک و وحشت» پکن و ریسکپذیری متقابل
رویکرد «شوک و وحشت» چین، دو ابرقدرت را ماهها درگیر یک تقابل تاکتیکی کرد که منجر به نمایش چشمگیر ریسکپذیری و نشست روز پنج شنبه بین ترامپ و شی شد - اما نگرانیهای کلی آمریکا در مورد ساختار اقتصادی چین را بیپاسخ گذاشت.
به گفته وندی کاتلر، مذاکرهکننده تجاری سابق ایالات متحده که اکنون در موسسه سیاست انجمن آسیا در واشنگتن است: «مذاکرات تجاری با چین این بار بیشتر بر تثبیت روابط متمرکز است تا پیشبرد آن با پرداختن به مسائل ساختاری، که به نظر میرسد هدفی از دست رفته است». کاتلر افزود، با توجه به اینکه دو طرف در چانهزنی بر سر تعرفهها و مواد معدنی حیاتی گرفتار شدهاند، مسائل ساختاری کاملاً کنار گذاشته شدهاند: «واقعیت این است که کاهش تنش به هدف مذاکرات تجاری با چین تبدیل شده، نه گشودن زمینههای جدید».
حتی امروزه، برخی از مقامات چینی اذعان دارند که مصرف این کشور بسیار پایین آمده و تمایل به ایجاد تعادل مجدد را تأیید میکنند. با این حال، تلاشها پراکنده بوده و به دلیل وابستگی ایدئولوژیک به تولید صنعتی به عنوان سرچشمه رفاه و نگرانی از اصلاحات دردناک - در مالیات، مراقبتهای بهداشتی و رفاه اجتماعی - که نیاز به تغییر پایدار داشت، با مانع مواجه شدهاند.
شکست تلاش برای تغییر مدل چین
هنگامی که ترامپ برای اولین بار در سال 2016 انتخاب شد، ایالات متحده رویکردی تهاجمیتر برای تحمیل این موضوع اتخاذ و تهدید به جنگ تجاری کرد که تا حدودی به دنبال تغییر مدل چین بود. اما پکن به جای اتخاذ نسخههای غربی، از خروج ترامپ از دفتر بیضی شکل استفاده کرد تا خود را در برابر فشار واشنگتن نفوذناپذیرتر کند.
پکن به طور سیستماتیک «نقاط گلوگاه» فرضی - یعنی بخشهایی که در آنها به غرب به رهبری ایالات متحده متکی بود - را شناسایی کرده و برای خلع سلاح نقاط نفوذ واشنگتن تلاش کرد. چین این کار را با ایجاد صنایع داخلی، توسعه منابع جایگزین برای نهادههای کمیاب و استفاده دقیق از نقاط قوت خود در مناطقی که فرصتی برای به دست گرفتن کنترل میدیدند، انجام داد.
به گفته دینی مکماهون، رئیس تحقیقات بازار در شرکت تحقیقاتی و مشاورهای تریویوم چاینا: «به طور گستردهتر، چین مدل تولید خود را به سمت قطعات و نه فقط محصولات نهایی تغییر داده است - تغییری که این کشور را به شکل عمیقتر در زنجیرههای تأمین جهانی جای داده است».
به باور مکماهون: «شی جینپینگ حداقل از سال 2019 در مورد این موضوع صحبت میکرد - تقویت زنجیرههای تأمین جهانی. اکنون، تقریباً هر کالای تولیدی که میخرید، صرف نظر از اینکه از کجا میآید، تا حدودی در معرض زنجیرههای تأمین چین قرار دارد».
رقیبی همتا
شی با یافتن راههایی برای ضربه زدن مؤثر به ایالات متحده، ترامپ را بارها به حالت دفاعی سوق داد - و در این فرآیند، چین را به عنوان رقیبی همتا برای ایالات متحده تثبیت کرد که قادر است ابرقدرت دیرینه جهان را در تجارت، فناوری و به طور فزایندهای در ژئوپلیتیک به چالش بکشد. به گفته الیور ملتون، مدیر شرکت مشاورهای رودیوم که اخیراً به مدت پنج سال به عنوان وابسته مالی وزارت خزانهداری ایالات متحده در پکن فعالیت داشته:«ایالات متحده توانایی بسیار کمی برای تأثیرگذاری بر استراتژی اقتصاد کلان چین دارد. آنها درک ایدئولوژیک متفاوتی از آنچه باعث رشد و توسعه اقتصادی میشود، دارند».
اینکه آیا پکن به برنامه فعلی خود - یعنی دنبال کردن سلطه تولیدی و فناوری به هر قیمتی - پایبند بماند یا خیر، بسیار فراتر از مرزهای چین طنینانداز خواهد شد. در حال حاضر، رشد واردات چین کاهش داشته و مازاد کالاهای آن به بیش از 1 تریلیون دلار افزایش یافته است. چین از واگذاری سهم قابل توجهی در تولید کمارزشتر به اقتصادهای کمتر توسعهیافته خودداری کرده، حتی با اینکه در ساخت خودرو، هواپیما، تراشه و سایر کالاهای باارزش بالا تخصص کسب میکند.
به گفته اسوار پراساد، استاد سیاست تجاری در دانشگاه کرنل و رئیس سابق بخش چین در صندوق بینالمللی پول: «نتیجه این است که چین تولید در کشورهای دیگر را خفه میکند، چه اقتصادهای فقیرتری که سعی در پرورش بخش کارخانه داخلی دارند و چه اقتصادهای پیشرفتهای که با تهدید رقابتی فزایندهای روبرو هستند. موانع تجاری برای کالاهای چینی در حال افزایش است و اقتصاد خودش در معرض خطر تورمزدایی، نتیجه تولید بیرویه آن، قرار دارد». ملتون هم معتقدست: «در صورت عدم اصلاحات جدی برای بازسازی اقتصاد، رشد چین کند خواهد شد و در عین حال اصطکاک با شرکای تجاریاش افزایش خواهد یافت».
عدم انحراف از مسیر و خودکفایی فنآوری
وقتی پکن اوایل این ماه طرح کلی برنامه پنج ساله بعدی خود را منتشر کرد، به روشنی اعلام کرد که قصد ندارد از مسیری که از نظر پکن به طرز فوقالعادهای خوب عمل کرده است، منحرف شود. رهبران چین بار دیگر بر تعهد خود به خودکفایی فناوری تأکید کردند و متعهد شدند که سرمایهگذاری بیشتری را در تولید پیشرفته و افزایش صادرات انجام دهند.
اگر نگوییم هیچ، جنگ تجاری خلاف آنچه ایالات متحده امیدوار بود را به چین آموخته است. به عقیده هنری فارل، استاد امور بینالملل در دانشکده مطالعات بینالمللی پیشرفته جان هاپکینز، این جنگ تجاری به جای اینکه پکن را به ایجاد تعادل مجدد در اقتصاد ترغیب کند، به شی نشان داد که چقدر برای چین ضروری است که وابستگی خود به ایالات متحده را در زمینههای حیاتی مانند نیمهرساناها کاهش دهد و سلاحهای اقتصادی را توسعه دهد که به آن اجازه میدهد تا به آمریکا ضربه بزند، مانند تسلطش بر عناصر معدنی کمیاب. این امر مستلزم رشد بیشتر مبتنی بر صنعت است، نه کمتر. به گفته فارل، هدف چین «به حداکثر رساندن آزادی خود برای انجام هر کاری که میخواهد انجام دهد است بدون اینکه ایالات متحده قادر به تعیین سرنوشت آن باشد».
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.