شنبه 3 آذر 1403

جامعه ما به آرمان‌زدگی مبتلاست / عوامل خاص‌بودگی سکشوالیته ایرانی

خبرگزاری دانشجو مشاهده در مرجع

گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ تحولات پرشتاب در ساحات مختلف زندگی انسان ایرانی و به‌ویژه ساحت زیست جنسی، نگرانی‌هایی را در میان نخبگان اجتماعی ایجاد کرده و مباحثات و مناقشات مختلفی را در این زمینه رقم زده است. نحوه مواجهه و سیاست‌گذاری در زمینه سکشوالیته ایرانی دغدغه‌ای برای گفتگو با کارشناسان و صاحب‌نظران این عرصه شد. در این راستا گفتگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایی‌نژاد...

گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ تحولات پرشتاب در ساحات مختلف زندگی انسان ایرانی و به‌ویژه ساحت زیست جنسی، نگرانی‌هایی را در میان نخبگان اجتماعی ایجاد کرده و مباحثات و مناقشات مختلفی را در این زمینه رقم زده است. نحوه مواجهه و سیاست‌گذاری در زمینه سکشوالیته ایرانی دغدغه‌ای برای گفتگو با کارشناسان و صاحب‌نظران این عرصه شد. در این راستا گفتگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدرضا زیبایی‌نژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده صورت داده‌ایم که کیفیت مداخله موثر در زیست جنسی جامعه ایرانی موضوع این گفتگو بوده است. ایشان معتقدند زیست جنسی جامعه ایرانی دارای وجوه خاصی است که آن را از روند‌های جهانی در این عرصه متمایز می‌کند که باید در تحلیل‌ها و سیاست‌گذاری‌های امر جنسی مطمح نظر داشت. دانشجو: دلایل و ضرورت‌های توجه به امر جنسی و تحولات آن در جامعه ایرانی را توضیح دهید. اساسا چرا باید نسبت به این موضوع حساس بود؟

زیبایی‌نژاد: دلایل متعددی را می‌توان در توجیه ضرورت حساس شدن نسبت به تحولات امر جنسی در جامعه ایرانی ارائه کرد. اولین دلیل این است که نیاز جنسی نیازی طبیعت بنیاد است. این دسته از نیاز‌ها را هیچگاه نمی‌توان از اولویت خارج کرد. بی‌توجهی به این نیاز و برآورده نکردن آن از مسیر‌های مشروع و به موقع، مسیر‌های دیگری را برای پاسخ به این نیاز می‌گشاید که می‌تواند شخصیت اخلاقی، سلامت جسم و روان و مناسبات خانوادگی را تحت تاثیر قرار دهد.

نکته دوم ناظر به اهمیت توجه به زیست جنسی جامعه ایرانی، وضعیت بحرانی و نابهنجار آن در شرایط امروز است. افزایش ناهنجاری‌های اخلاقی و جنسی، تضعیف نهاد خانواده و ازدواج، گسترش پدیده تک زیستی و تجرد قطعی دختران و مصادیق متعدد دیگری که نشان از زوال اخلاق جنسی در جامعه ایرانی دارند، دلیل متقنی برای ضرورت توجه به این عرصه مهم می‌باشد.

نکته مهم دیگری که باید به آن توجه نمود، مساله شدن امر جنسی و در اولویت قرار گرفتن آن در نسبت با سایر مناسبات زندگی افراد است. امروزه افراد بیش از هر زمان دیگری با مقوله امر جنسی درگیر و در تعامل هستند. به نوعی زیست جهان افراد جنسی شده است و سایر عرصههای زندگی مانند آموزش، اقتصاد و اشتغال، هنر و ادبیات، فضای مجازی و ارتباطات اجتماعی و... با این مقوله درآمیخته شده و تحت‌الشعاع آن قرار گرفته‌اند. به عبارت دیگر امر جنسی پیوندی ناگسستنی با امر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی دارد که هم برآن‌ها تاثیر گذاشته و هم از آن‌ها متاثر است. نکته مهم دیگری که نباید نسبت به آن غافل بود، اختصاص حجم عظیم فعالیت‌ها و اقدامات فرهنگی مهاجم به این موضوع و نیز تاکید نهاد‌های بین‌المللی بر مقوله امر جنسی و ابعاد مختلف سکشوالیته در قالب اسناد و برنامه‌های متعدد است. این موضوع نشانگر اهمیت غیرقابل انکار مقوله امر جنسی و نقش تعیین‌کننده آن در مناسبات اجتماعی جامعه است.

دانشجو: تحولات امر جنسی در جامعه ایرانی از یک سو تابع علل و زمینه‌های عام است که در مقیاس جهانی رخ داده و جامعه ما را نیز تحت تاثیر قرار داده است. نظیر فردگرایی و شبکه‌های اجتماعی و...، از سوی دیگر متاثر از زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران نیز هست که خاص‌بودگی‌هایی را در فهم این تحولات رقم زده است. به نظر شما وجوه خاص تحولات امر جنسی در جامعه ایرانی کدامند؟

زیبایی‌نژاد: این خاص‌بودگی نه فقط مربوط به جامعه ایرانی بلکه ناظر به تمام فرهنگ‌ها و جوامع جهان به چشم می‌خورد و نشانه آن وجود آمار‌ها و وضعیت عینی متفاوت کشور‌ها و جوامع مختلف در زمینه زیست جنسی است. اما ابعاد و جنبه‌های خاص جامعه ایرانی که تحولات جنسی را متاثر از خود نموده است. یکی از آن موارد ناکارآمدی در پاسخ به موقع و مناسب به نیاز جنسی افراد است. آمار‌ها حاکی از افزایش فاصله میان بلوغ طبیعی و ازدواج است. به طوری که سن ازدواج در دختران از حدود 18 سال به 24 سال و سن ازدواج در پسران از حدود 25 سال به 28 سال در بازه زمانی 1345 تا 1395 افزایش یافته است. به علاوه در سال 1395 تعداد 320 هزار پسر بالای 35 سال و 980 هزار دختر بالای 30 سال هرگز ازدواج نکرده ثبت شده‌اند. این آمار‌ها به این معناست که تعداد زیادی از افراد جامعه ما موفق به ازدواج به هنگام نمی‌شوند و ارضای نیاز جنسی آنان به هر دلیلی به تعویق می‌افتد.

یکی دیگر از عوامل خاص جامعه ایرانی این است که در پنجاه سال اخیر، حضور زنان در فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مدرن به نحو چشم‌گیری افزایش یافته اما، برخلاف کشور‌های مبدأ، فاقد قاعده‌مندی بوده است. به تعبیر دیگر، تحولات در کشور‌های غربی که مهد مدرنیته‌اند، کم و بیش هماهنگ رخ داده، اما جهان سومی‌ها واردکننده ظواهر فرهنگ جدید، بدون توجه به قاعده‌مندی‌های آن بوده‌اند. در کشور‌های مبدأ مرز‌های روشنی فضا‌های آموزشی، کاری و فراغتی را از هم متمایز می‌کند و کسی که در فضای فراغتی خاص رفتار‌های جنسی متناسب با آن فضا از خود نشان می‌دهد، در زمان حضور در محیط کار و آموزش می‌داند که هم از روابط مربوط به محیط‌های فراغتی خاص از سوی دیگران مصونیت و هم در برابر ابراز رفتار‌های خاص نسبت به دیگران، محدودیت و ممنوعیت دارد. در ایران، اما چنین مرز‌های روشنی محیط‌ها را از هم مجزا نمی‌کند و به همین دلیل شاهد رفتار‌های فراغتی، مانند برقراری روابط عاطفی و دوست‌یابی در محیط‌های علمی و کاری هستیم.

علت دیگری که می‌تواند از خاص‌بودن شرایط اجتماعی ایران ناشی شده باشد این است که به نظر می‌رسد نسل جوان ما از آرامش عصبی کافی برخوردار نیست و مسیر‌های خویشتن‌داری و راه‌های کاهش تنش را نیز نمی‌شناسد. از این رو در مواجهه با تکانه‌های مختلف، تصمیمات درست و عقلانی کمتری می‌گیرد و مواجهات لحظه‌ای، خشن و غلط دارد. این کاهش تحمل‌پذیری از چه چیزی ناشی شده است؟

جامعه ما به آرمان‌زدگی مبتلاست. یعنی انتظاراتی از زندگی دارد که با واقعیات زندگی همخوانی ندارد. زیاد شدن این فاصله احساس نارضایتی از زندگی را تقویت می‌کند. علت دیگر را باید در بازنمایی حاکمیت در جامعه ایرانی جست وجو کرد. از نگاه ایرانیان حاکمیت، مسؤول تأمین همه چیز آنهاست و اگر خللی در زندگی روزمره آن‌ها یافت شود، مسؤولیت اصلی آن بر دوش حاکمیت است. جوان ما آخرین کسی را که مسؤول نابسامانی و عقب ماندگی خود می‌داند، خودش است. در چنین فضایی این تفکر در جامعه اشاعه می‌شود که اگر مشکلات اجتماعی حل نشده‌اند، به دلیل آن است که مسؤولان نخواسته اند آن را حل کنند. ضعف‌های مدیریتی، ضعف تعامل حاکمیت با مردم و احساس درک‌ناشدگی، غلبه فضای سیاسی و گفتمان تخاصم که در کنار آن مسائل مردم به حاشیه رانده می‌شود و احساس تبعیض و بی‌عدالتی و فاصله طبقاتی نیز به افزایش بی‌اعتمادی عمومی دامن می‌زند. در چنین فضایی بیکاری و مشکلات اقتصادی هم به میان می‌آیند تا فشار عصبی را تشدید کنند. نسل جدید البته آموزش بردباری اجتماعی را ندیده است و رفتار مدیران کشور هم که می‌تواند تأثیرات تربیتی داشته باشد، از قضا مبتلا به همین آفت تحمل‌ناپذیری است. در چنین وضعیتی فضای روانی به سمت آشفتگی می‌رود و شخص به دلیل آن که آرامش عصبی ندارد، تمایل کمتری به رعایت خطوط قرمز در عرصه‌های مختلف زندگی، از جمله زندگی جنسی خواهد داشت.

عامل مهم دیگر نیز ضعف نظام تربیت رسمی در کشور ماست. در کشور ما نظام تربیت دو مشکل اساسی دارد: اول آن که چندان خود را با مسائل فرهنگی و اجتماعی مورد نیاز و چالش‌های زندگی روزمره درگیر نکرده و به تعبیر دیگر مکانی برای درس زندگی نیست. امروزه کودکان و نوجوانان ما با مفاهیم عام تربیتی مانند کرامت نفس، مسؤولیت‌پذیری، خویشتن‌داری و قناعت مأنوس نمی‌شوند. دوم آن که نظام تربیت در کشور ما تربیت در معنای صحیح آن را با اطلاع‌رسانی و ایجاد تراکم اطلاعاتی اشتباه گرفته است. به همین دلیل متربیان ما به درستی تحت تربیت اخلاقی قرار نمی‌گیرند و مهارت‌های زندگی را نمی‌آموزند و زمانی با مسائلی مانند تعرض یا مزاحمت جنسی، عشق، مواجهه با نیاز‌های جنسی و مسائلی از این دست درگیر می‌شوند که نظام تربیت، تصویری صحیح از آن به دانش آموزان نداده و آنان را آماده نساخته است و در نتیجه آن‌ها را برای پاسخ به این پرسش‌ها به فضا‌های نامطمئن مانند فضای مجازی و گروه‌های اجتماعی حواله می‌دهد. تأثیر بلند مدت حضور در چنین فضاهایی، احساس عدم قطعیت، حتی در مهمترین عرصه‌های اعتقادی و اخلاقی و حس بی‌اعتمادی به مرجعیت‌های دارای صلاحیت است. همه را دروغگو پنداشتن، در همه چیز تردیدکردن، بی‌تفاوتی نسبت به دروغ و نسبیت ارزش‌های ثابت اخلاقی از نتایج حضور کودکان و نوجوانان در این شبکه‌هاست.

دانشجو: شما قائل به ورود و مداخله حاکمیت در این فضا هستید؟ اگر قائلید لطفا بایسته‌ها و الزامات این مداخله را تبیین کنید.

زیبایی‌نژاد: به نظر بنده ابتدا باید حاکمیت، حوزه علمیه و نخبگان به فهم مشترکی از تحولات جنسی برسند؛ این که واقعیت میدان از چه چیز حکایت می‌کند، روند تغییرات چه بوده و چه هست، زمینه‌ها و عوامل و بازیگران این عرصه کدامند، در لایه‌ای عمیق‌تر گفتمان‌ها و جهان‌بینی‌هایی که عوامل و زمینه‌ها را شکل می‌دهند، صف‌بندی‌ها را می‌سازند و مسأله‌سازی می‌کنند یا ظرفیت برای عبور از بحران می‌سازند چه هستند؟ به عقیده من اختلاف دیدگاه در جامعه مدیریتی و نخبگانی، که نمودی از تمایزات گفتمانی است، عمیق‌تر از آن است که در مباحثات و گفتگو‌ها حل شود، بلکه ابعادی از تمایزات، پس از مباحثه آشکارتر و صف‌بندی‌ها روشن‌تر خواهد شد، اما مباحثات علمی زمینه‌ای فراهم می‌کند که نظام بتواند موضع رسمی خود را به سمت شفاف‌تر شدن ببرد، کارشناسان و مدیران به درک بهتری از موضوع برسند و البته به درک تفصیلی‌تری از این واقعیت برسیم که چه میزان از ناکامی‌های ما مربوط به لایه جهان‌بینی‌ها و گفتمان‌هاست و برای مواجهه با تمایزات چه باید کرد؟

پیش نیاز شکل‌گیری گفتگو‌های نخبگانی، غنی‌سازی حوزه مطالعات راهبردی است. به نظر می‌رسد با وجود مناقشات پردامنه، هنوز ادبیات علمی و پژوهشی ما در مباحث ناظر به امر جنسی، به ویژه با رویکرد اسلامی و ایرانی، غنی‌سازی نشده است. رصد تحولات امر جنسی، در باورها، ارزش‌ها و مطالبات و رفتارها، فهم روند‌های پیشرو و آینده‌های محتمل، بخشی از این پروژه کلان است. مقدمه انجام این پروژه، تدوین نقشه جامع پژوهشی با مشارکت کارشناسان حوزه‌های مختلف است که مقدم بر هر اقدام و به منزله فاز صفر برای اقدامات پژوهشی آتی است. پس از انجام پژوهش‌های مورد نیاز، نوبت به تولید نقشه جامع اقدام می‌رسد که در این نقشه جایگاه حاکمیت، نهاد‌های مردمی، حوزه علمیه و هرآنچه به عنوان ظرفیت اقدام به حساب می‌آید، دیده خواهد شد و البته بخش مهمی از نقشه جامع اقدام را الگو‌های اقدام تشکیل می‌دهد که بخش مهمی از این الگو‌ها نگاشت نهادی است. مهم آن است که اقدامات کلیه نهاد‌ها در نقشه‌ای جامع به هماهنگی برسد. از فواید دیگری که بر تدوین نقشه جامع پژوهش و نقشه جامع اقدام می‌توان شمرد، آن است که نهاد‌های موجود را از موضع مطالبه‌گری صرف و یا پاسخگویی صرف، به موضعی پویاتر برساند که هم جایگاه و مسؤولیت خود را بشناسند و هم با شناخت بهتری از مشارکت‌کنندگان، انتظارات خود را از دیگران تعدیل کنند و علاوه بر آن با فهمی صحیح از مسؤولیت‌ها و جایگاه‌ها، همیاری و همکاری خود را نسبت به دیگران هدفمندتر کنند. دانشجو: به‌طور مشخص می‌خواهیم نظر شما را درباره برخی از نمود‌ها و مصادیق سیاست‌گذاری در زمینه زیست جنسی جامعه ایران بدانیم. به طور مثال بفرمایید حاکمیت در مقوله حجاب باید چه اقداماتی صورت دهد؟

زیبایی‌نژاد: اگر بخواهم در حد بضاعت این گفتگو پاسخ بدهم باید به چند محور مهم اشاره کنم. اولا پدیده بدحجابی در جامعه ما به شدت ذوابعاد و متاثر از علل و زمینه‌های متعددی است و نگاه تک عاملی به این پدیده ما را از مواجهه صحیح با آن دور خواهد کرد. ثانیا در دوگانه‌ای که امروزه تحت عنوان الزام و التزام یا همان حجاب الزامی و حجاب اختیاری طرح می‌شود من مشخصا از ایده حجاب الزامی دفاع می‌کنم، اما با رعایت ملاحظات متعدد که مهمترین آن جامعیت رویکرد مواجهه ما با این مساله است. این جامعیت بدان معناست که باید رویکرد‌های سلبی و ایجابی مختلف در کنار هم و به صورت مکمل در مواجهه با مقوله حجاب اتخاذ شوند.

دانشجو: برخی از این رویکرد‌های ایجابی و سلبی را تبیین می‌کنید؟

زیبایی‌نژاد: یکی از این رویکرد‌های ایجابی اصلاح نظام آموزشی و تربیتی است. نظام آموزش رسمی با نادیده گرفتن جنسیت، دختر و پسر را به یکسان آموزش می‌دهد و همین نکته به اختلال در هویت جنسی آنان می‌انجامد؛ بنابراین دختر و پسر تصویری صحیح از خود به عنوان یک جنس خاص ندارند و نمی‌توان آنان را به ایفای مطلوب نقش‌های خاص و رعایت ارزش‌های ناظر به جنسیت فراخواند. لازم است علاوه بر اصلاح جنسیتی نظام آموزشی رسمی، پرورش شخصیت اخلاقی جوانان، مبتنی بر تقویت اراده، کرامت نفس و خویشتنداری، از مهم‌ترین اهداف نظام آموزشی قرار گیرد و لذا، نگاه ما به مقوله‌ی پرورش باید اصلاح شود.

یکی دیگر از مصادیق رویکرد ایجابی تقویت موقعیت خانواده است. خانواده باید در جامعه‌پذیری اعضا و انتقال ارزش‌های اجتماعی به آنان نقش فعالانه ایفا کند. برای بازگرداندن خانواده به جایگاه محوری خود، باید با افزایش آگاهی، اقتدار، احساس مسئولیت و انتظارات از والدین، خانواده را به رسمیت شناخت. نیل به این منظور، سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی دستگاه‌های نظام و تغییر سیاست‌های حاکم بر نظام آموزش رسمی و رسانه‌های عمومی را طلب می‌کند.

غنی‌سازی و اصلاح الگوی اوقات فراعت جوانان یکی دیگر از مصادیق آن رویکرد ایجابی است. از آنجا که مشکلات جنسی به ویژه در نوجوانان با اوقات فراغت نسبتی معنادار دارد، لازم است آنان به مسیر‌های فعالیت مثبت در زمان فراغت هدایت شوند. از سوی دیگر، چون ورود به سن بلوغ و رشد و احساس شخصیت جدید در نوجوانان و جوانان آنان را به حق انتخاب و استقلال سوق می‌دهد، باید مجاری مناسبی برای اعمال حق انتخاب آنان ایجاد شود و مسیر سرگرمی و فعالیت‌های مفید اجتماعی متنوع‌تر شود؛ وگرنه این احساس در مسیر‌های غلط از جمله انتخاب رفتار‌های خاص اجتماعی و ترویج ناهنجاری‌ها به کار گرفته می‌شود و یا احساس محدودیت، به مقاومت در عرصه سیاسی تبدیل می‌گردد.

ساماندهی مد و لباس نیز از موارد ایجابی دیگر است. طرح‌هایی که با عنوان چادر ملی ارائه شد و تا حدی نیز مقبولیت یافت هم اکنون به عنوان مدلی جلف‌تر و نمایان‌تر از مانتو‌های رایج به کار می‌رود و از قضا به دلیل آن که نام چادر (پوشش جامعه‌ی مذهبی) بر آن نهاده شده است زمینه را برای کسانی فراهم کرده است که تا دیروز، بنا به برخی ملاحظات، چادر را برگزیده بودند و امروز چادر ملی را زمینه‌ی انتقال به پوشش آزادانه تری یافته‌اند. بنابراین تنها در صورتی می‌توان به طرح‌های ساماندهی دل بست که اصول حاکم بر آن‌ها کم کردن تبرج و تمایل به خودآرایی باشد نه ایجاد زمینه‌های جدید برای خودنمایی.

اما در خصوص رویکرد سلبی یا مقابله‌گری با مقوله بدحجابی این موارد به ذهن بنده می‌رسد. اول تقویت حساسیت و غیرت عمومی است. بی‌تردید تا مبارزه با مفاسد اخلاقی به مطالبه عمومی تبدیل نشود هیچ دولتی نخواهد توانست در کنترل ناهنجاری‌های اخلاقی به موفقیت نایل گردد؛ به ویژه آنکه این ناهنجاری‌ها از گستردگی هم برخوردار باشد. بها دادن به حضور مردم در چنین صحنه‌هایی خود به تقویت حساسیت‌های عمومی منتهی می‌شود. تبیین ضرورت توجه به همگانی بودن فضای اجتماعی و رعایت احترام جامعه انسانی و مصالح عمومی، تقویت پیوند‌های اجتماعی و توجه به ارزش‌های ثابت اخلاقی از محور‌های مهمی است که انگیزه مشارکت عمومی را در پاکیزگی فضای اجتماعی بیشتر می‌کند.

در قدم بعد لازم است مردم نسبت به مسئولیت‌های خود آموزش ببینند تا مشارکت آنان در کنترل اجتماعی، خود پیامد‌های منفی بر جای نگذارد. از نکات مهم آن است که مردم به سمت ایجاد گروه‌های متشکل یا دست کم تقویت حس همبستگی تشویق شوند، چون در بسیاری موارد صرفاً اقتدار جمعی است که می‌تواند تأثیرگذار باشد. مراتب مداخله مردم ار تبیین مسئله برای اشخاص ناآگاه آغاز می‌گردد و به صورت اظهار ناراحتی، توصیه به خودنگهداری، ممانعت از انجام عمل خلاف و حتی تهدید به مقابله ادامه می‌یابد. دوم مقابله قاطع با مظاهر علنی فساد است. اجرای علنی حدود شرعی که در دو دهه اخیر با فشار‌های بین المللی و تحت فشار عوامل داخلی به محاق رفته است، اثر بازدارنده مؤثری دارد؛ و سوم وضع و اجرای مقررات خاص در محیط‌های آموزشی و علمی است. در بسیاری از کشور‌های اسلامی و غیر اسلامی محیط علمی به گونه‌ای تعریف می‌شود که لازم است استاندارد‌های پوشش و رفتار، مطابق با چنین محیط‌هایی تدوین و اعمال شود. مهم آن است که تمام محصلان به این برداشت مشترک برسند که محیط علمی آدابی دارد، که صرف نظر از لزوم یا عدم لزوم عمل در خارج از آن محیط، باید به آن پای‌بند بود. اعمال چنین ضوابطی آن گاه موثر است که اولاً پیش زمینه‌های تبلیغی و توجیهی آن انجام شده باشد. ثانیاً ضوابط به گونه‌ای خشک و یا آرمان‌گرایانه در نظر گرفته نشود که از ابتدا به تمسخر گرفته شود. ثالثاً هماهنگی میان مسئولان مربوطه و جدیت در برخورد با تخلفات تردیدی باقی نگذارد که نهاد آموزشی نسبت به اجرای آن مصمم است.