دوشنبه 5 آذر 1403

حمید رضا صدر؛ در چنگال چنگار

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
حمید رضا صدر؛ در چنگال چنگار

اگرچه بیشتر به عنوان مفسر ورزشی و کارشناس فوتبال شناخته می‌شد اما در نقد فیلم و سینمایی‌نویسی هم اعتبار و اشتهار دارد. او حالا با سرطان دست و پنجه نرم می‌کند...

عصر ایران؛ مهرداد خدیر - چندی پیش در پاسخ به دوستی که پیام داده بود دکتر حمید رضا صدر به سرطان مبتلا و در حال شیمی درمانی است و حال مساعدی ندارد، پاسخ دادم: تا آنجا که می‌دانم همسرشان درگیر سرطان بود و مداوا شده‌اند و در این دو سه سال که از ایران رفته خبری ندارم. از دوست مشترک دیگر که پرسیدم اما پاسخ داد خبر درست است. منتها دلیلی برای انتشار عمومی نبود. عباس یاری از مدیران مجله «فیلم» اما خبر را رسانه‌ای کرد و ملاحظه قبلی وجهی ندارد و حالا دوستداران او در عرصه های مختلف نگران حمید رضا صدرند که اگر چه بیشتر به خاطر حضور در برنامه های تلویزیونی به عنوان مفسر ورزشی و کارشناس فوتبال خصوصا انگلستان شناخته می شد اما این تنها یگانه وجه او نیست و به همان اندازه در نقد فیلم و سینمایی نویسی هم اعتبار و اشتهار دارد و یکی از ستون های مجله متفاوت و خواندنی «هفت» بود. او اما به فوتبال و سینما محدود نیست و با رمان های تاریخی عرصه ای دیگر را نیز آزمود. لیسانس اقتصاد و فوق لیسانس شهرسازی دانشگاه تهران که از دانشگاه لیدز بریتانیا دکتری گرفته بود یک روزنامه‌نگار باسواد و صاحب سبک در مطبوعات به حساب می آمد و چون به منابع دست اول زبان انگلیسی دست‌رسی و خود نیز قلم داشت به ترجمه‌ها رنگ دیگری می‌داد و همه اینها را در روزنامه اقتصادی «پول» که صفحه بین الملل ما را دبیری واداره می‌کرد از نزدیک دریافتم. از افتحاراتم در روزنامه پول حضور او در تحریریه بود و اگر چه مستقر نمی‌شد اما تا می‌آمد از هر دری سخنی می‌گفتیم و دوستی عمیقی شکل گرفت که بیشتر از لطف دکتر صدر ناشی می‌شد. با این که غالب اعضای خانواده خارج از ایران زندگی می‌کردند و مدام در رفت وآمد بود و امکان کار و زندگی در انگلستان یا آمریکا را داشت اما ایران را ترجیح می داد و حالا وقت آن است که گفته شود علی فروغی در شبکه سه تنها عادل فردوسی پور را حذف و مزدک میرزایی را ناگزیر از کوچ نکرد. عملا برای حمید رضا صدر هم انگیزه دیگری باقی نگذاشت و رفت و حالا که خبر می رسد با سرطان دست و پنجه نرم می‌کند و در چنگال این چنگار گرفتار است به آن همه شور و هیجان فکر می کنم که در فوتبال یا سینما یا روزنامه نگاری به دنبال خود خود زندگی و شور آن بود و مهوش جادوی فوتبال و سینما بود و نگران بود سیستم ها بر فوتبال حاکم شوند و ذوق و نبوغ را بکشند. درباره فلسفه با هم حرف نمی زدیم اما او را در هیأت یک اگزیستانسیالیست واقعی می‌دیدم. آنها که به خود زندگی و هستی و در واقع «هستن» توجه دارند و به دنبال روح آن هستند و اگر تمام وقت خود را به کسب درآمد در کارهای دیگر اختصاص نمی داد به خاطر آن بود که رسانه فوتبال و سینما از ملال تکرار می کاست. سه سال پیش و در همین روزها در یادداشتی در همین تارنما حضور او در تلویزیون را مغتنم دانستم و 12 دلیل برای این گزاره آوردم. آن 12 مورد در حال و هوای نیمه تیر 1397 خورشیدی از این قرار بود:

«1. در این فوتبال و از گردش مالی آن در باشگاه ها منفعتی ندارد. از فوتبال به صورت مستقیم ارتزاق نمی‌کند تا در داوری او تأثیر بگذارد. دکتری و فوق لیسانس او در دو رشته علمی است و از فوتبال، لذت می برد و به تلویزیون می‌آید تا این لذت را با مردم به اشتراک گذارد.

در همین برنامه 2018 و در گفت و گوی عادل فردوسی پور با مارتین تایلر گزارشگر مشهور و پرسابقه انگلیسی وقتی از او سؤال شد درباره انگلستان، چه پیش بینی می کنید پاسخ داد: کار من پیش‌بینی نیست، «توصیف» است و این که به قدر ذره‌ای بر «لذت» تماشا بیفزایم. دکتر صدر، گزارش‌گر نیست. مفسر حرفه‌ای هم نیست اما با نوع نگاه و اطلاعات حاشیه ای و افزودنی بر لذت تماشا می‌افزاید نه به قدر ذره‌ای چنان که تایلر، متواضعانه گفت که بسیار.

2. کارمند تلویزیون نیست. اگر احساس کند موضوعاتی به او تحمیل می‌شود فاصله می‌گیرد و نمی‌آید کما این که چند سال نبود. رضا جاودانی البته بسیار اصرار کرد و هنگامی بازگشته که جاودانی نیست. همین نبود رابطه استخدامی و ارگانیک با صدا و سیما سبب شده ملاحظات و محظورات فردوسی پور را هم نداشته باشد... 3. همان قدر که به فوتبال علاقه دارد و شاید بیشتر از فوتبال، به سینما دل بسته است و اگر اهل سینما باشید نقدهای او را خوانده اید و خواندنی ترین و به یادماندنی ترین آنها را در مجله «هفت» که حیف شد تعطیل شد و جای آن همچنان خالی است.

شناخت او از سینما سبب شده مدیوم تلویزیون را هم بهتر بشناسد. بخشی از جذابیت فوتبال و تفاوت آن با دیگر ورزش ها یا بازی ها نوع پوشش تلویزیونی است که حتی کسانی را که اهل این بازی نیستند به آن علاقه‌مند کرده است. به بیان دیگر فوتبال تنها فوتبال نیست. یک نمایش تلویزیونی هم هست. کافی است نوع فیلم‌برداری و تعداد دور‌بین‌ها را با بیست یا سی سال قبل مقایسه کنیم تا دریابیم نگاه سینمایی هم به کار می‌آید...

4. اطلاعات اکثر قریب به اتفاق روزنامه‌نگاران ورزشی عصر قبل از اینترنت را دربرنمی‌گیرد. چهره‌هایی چون آقایان صدر و حاج رضایی اما این امتیاز را دارند که از بیست سی سال قبل فراتر و در واقع فروتر می روند. در همان روز نخست وقتی نوبت خاطره گویی شد فردوسی پور درباره اولین جام جهانی که به خاطر می آورد به سال 1982 اشاره کرد و گفت در سال 1978 (57 خورشیدی) تنها 4 سال داشته است.

حمید رضا صدر اما خاطرات شخصی را تا 16 سال قبل‌تر برد. در میان رسانه‌ای‌ها چهره‌هایی با این ویژگی و مانند او کمتر از انگشتان یک دست هستند و البته جا دارد از اردشیر لارودی، و ابراهیم افشار هم یاد کنیم. هر چند نویسنده این سطور افتخار دوستی و آشنایی با فردی را دارد که اطلاعات تاریخی او به این بزرگان پهلو می‌زند هر چند که فعالیت رسانه‌ای ندارد.

5. عادل دوست داشتنی ما، تسلط خود به زبان انگلیسی را گاه به رخ می کشد اما در برابر دکتر صدر جایی برای این گونه تفاخر ها نیست. چون حمید رضا صدر نیز به زبان انگلیسی مسلط است و دستی هم در ترجمه دارد.

6. درست است که عادل فردوسی پور یک «دیوانه فوتبال» است اما برای فوتبال، اطلاعات فوتبالی کافی نیست. چون اگر فوتبال، تنها فوتبال و یک ورزش بود بینندگان محدودی داشت و به سیاست و فرهنگ تسری نمی یافت. حمید رضا صدر اما نگاه اجتماعی دارد و بارها تعبیر خاستگاه کارگری فوتبال را از زبان او شنیده ایم و به جنبه های اجتماعی این بازی هم اشاره می کند.

7. با همه علاقه ای که به عادل دارم بارها به دایره واژگان محدود او اشاره و به رمان خواندن و فیلم دیدن توصیه کرده ام. صدر اما چنان که گفته شد منتقد فیلم بوده و نه تنها رمان خوان که رمان نویس است و به تازگی دو رمان سیاسی مربوط به تاریخ معاصر را روانه بازار کرده است (تو در قاهره خواهی مرد؛ درباره زندگی محمدرضا شاه پهلوی از 1340 تا 1359 و سیصد و بیست و پنج روز که به دوران نخست وزیری حسنعلی منصور پرداخته که با ترور از پا درآمد.)

8. اگر اهل رسانه و روزنامه‌نگار باشی توصیفات و تمثیلات و خاطرات بهتری برای گفتن داری تا یک بازیکن سابق. به یاد آوریم که همان شب بازی ایران و پورتوگال (پرتغال) میهمانان برنامه عادل دو بازیکن سابق فوتبال و محبوب آبی ها و قرمزها - فرهاد مجیدی و مهدی مهدوی کیا - بودند اما در آن فضای پراحساس نمی توانستند لذت را افزون کنند و حرف هایی می‌زدند که اگر چه درست بود (مانند ضرورت توجه به تیم های پایه) اما در آن شب خاص جای آن طرح آنها نبود...

9. کارشناس رسانه باید بر دامنه واژگان مخاطب بیفزاید. قرار نیست تنها از توپ و تصویر لذت ببریم. از کلمات هم باید لذت ببریم. عادل فردوسی پور با شیطنت ها و کودک درون خود ما را سیراب می کند اما با کلمات خاص نه. هر چند هر گاه از تعابیر خود ساخته بهره می برد ماندگار می شود و مشهور تر از همه: او له له.... یا چقدر خوبیم ما...

در بیان حمید رضا صدر اما به تناوب واژگانی می‌نشیند که انگار برای نوشتن آماده شده بود. همین دیشب درباره پرتغال گفت: شانس کمی دارد هر چند در دوره های قبل «افتان و خیزان» خود را بالا کشید.

10. صراحت حمید رضا صدر و این که تحت تأثیر القائات عادل هم قرار نگرفت ستودنی است. مجری اصرار داشت از زبان کارشناس تأییدیه ای برای سخنان خود بگیرد که حالا وقت دعوای کی روش - برانکو نیست و لابد انتطار داشت میهمان او یک خطابه غرا در باب هم‌دلی و دوستی ایراد کند و به دو مربی خارجی پند و اندرز دهد که عیش مردم را منغص نکنید و بگذارید با جام جهانی خوش باشند اما گفت: «تقابل مربی تیم ملی با مربیان باشگاهی همه جا وجود دارد و امری کاملا عادی است و عجیب نیست» و هر چه فردوسی‌پور تقلا کرد کمی موضع خود را تعدیل کند به هر دو طرف حق داد که به فکر تیم‌های خود باشند و آن قدر مثال خارجی و داخلی آورد که جای ادامه بحث را باقی نگذاشت.

11. در دقایقی از برنامه که قرعه‌کشی و بخت‌آزمایی و هشتگ، مربع غلبه پیدا می‌کند واکنش‌های آقای صدر دیدنی است. او فوتبال مردمی را بر این بازی‌ها ترجیح می‌دهد و شاید برای لحظاتی از این که به ورطه ابتذال قرعه‌کشی‌ها و تغییر مسیر گفت و گو از جدی و کارشناسی به تبلیغ مفرط بلغزد نگران به نظر می‌رسد.

12. انکار نمی‌کنم افتخار سال‌ها هم‌کاری با حمید رضا صدر در یک روزنامه - ولو مجال حضور چندانی نداشت - و آشنایی نزدیک با او و اطلاع از خاستگاه خانوادگی و ترجیح ایران و سینما و فوتبال با وجود امکان زیست آرام‌تر و بی‌دغدغه در جای دیگری از این دنیا بر زندگی‌های معمول در این گفتار بی‌تأثیر نبوده است».

آقای صدر از ایران رفته و او را در برنامه تلویزیونی فوتبالی یا سینمایی نمی‌بینیم اما تمام دنیا که قاب تلویزیون نیست. اگر سه سال پیش نوشتم حضور او در تلویزیون مغتنم است حالا باید نوشت حضور او برای همه آنها که زندگی را دوست دارند و دوست دارند زندگی را مدام کشف و تجربه و روایت کنند مغتنم‌تر است

یکی دو نوروز قبل در «اندیشه پویا» شرح نوع مواجهه با ابتلای همسرش به سرطان را گفت و این که قرار گذاشتند کام خود را تلخ نکنند و از پس آن برآیند و همچنان زندگی کنند. بادا که به زودی روایت چیره شدن خود را بگوید. به همان سرعت که سخن می‌گفت. به همان دقت که می‌نوشت. زودتر برخیز، آقای صدر عزیز! نه به خاطر فوتبال و سینما که به خاطر هزاران چشم دیگر که در قاب تلویزیون آدم‌های مدرن با حرف های تازه و با ریشه های فرهنگی را از کم‌سوادان مدعی و لمپنی که نویسندگان را به سخره می‌گیرند تمیز می‌دهند...

* واژه «چنگار» که در تیتر و متن آمده، برابر نهاد پارسی «سرطان» یا خرچنگ است.

بیشتر بخوانید: حمیدرضا صدر در بستر بیماری چرا حضور «حمید رضا صدر» در تلویزیون مغتنم است؟ لینک کوتاه: asriran.com/003K9v
حمید رضا صدر؛ در چنگال چنگار 2