حکم قصاص مردجوان برای تخلیه چشم / دست و پایم می لرزد
مردی که در درگیری، بینایی یکی از چشمان فردی را گرفته و به قصاص کوری چشم محکوم شده و تا یکقدمی مجازات نیز قرار گرفته بود، از سوی شاکی بخشیده شد اما توانایی پرداخت دیه را نداشت
مردی که در درگیری، بینایی یکی از چشمان فردی را گرفته و به قصاص کوری چشم محکوم شده و تا یکقدمی مجازات نیز قرار گرفته بود، از سوی شاکی بخشیده شد اما توانایی پرداخت دیه را نداشت
مردی که به قصاص چشم محکوم شده و تا اتاق اجرای حکم هم برای تخلیه چشم رفته بود، از مجازات رهایی یافت و با کمک خیرین بخشی از دیه پرداخت شده و او از زندان آزاد شد.
نخستین برگ این پرونده در یکی از روزهای خرداد سال93 ورق خورد. در آن روز وقتی مأموران گشت پلیس در حال عبور از خیابانی در نجفآباد اصفهان بودند، متوجه درگیری میان چند مرد شدند. مأموران برای پیگیری ماجرا به سمت افراد حاضر در درگیری رفتند و با صحنه هولناکی مواجه شدند؛ مردی روی زمین نشسته و صورتش پر از خون بود. او چشم چپش را گرفته و از شدت درد بهخودش میپیچید.
3مرد دیگر نیز وحشتزده بالای سر مرد مجروح ایستاده بودند و یکی از آنها سعی داشت به او کمک کند. کمی آنطرفتر خودروی سمندی راهبندان ایجاد کرده و راننده آن کسی جز جوان زخمی نبود که برای درمان به بیمارستان انتقال یافت و 3مرد که آنجا بودند از سوی پلیس بازداشت شدند.
در تحقیق از آنها مشخص شد که یک نفرشان سرکارگر و 2نفر دیگر از کارگرهایش هستند. ظاهرا یکی از کارگرها با راننده سمندی درگیر شده و 2نفر دیگر یعنی سرکارگر و کارگری دیگر برای هواخواهی وارد دعوا شده بودند. دعوای آنها اما پایان تلخی داشت و دسته تی که در دست سرکارگر بود، با چشم چپ راننده سمند برخورد کرده و موجب شد تا وی بهشدت آسیب ببیند.
متوقفشدن حکم
راننده سمند اگرچه تحت عمل جراحی قرار گرفت اما بهدلیل آسیب شدیدی که به چشم چپ او وارد شده بود، پزشکان به ناچار چشم را تخلیه کردند و در این شرایط بود که سرکارگر جوان که 28ساله بود، به اتهام اینکه بینایی را از راننده جوان گرفته در برابر قصاص کوری چشم چپ قرار گرفت. مدتی بعد کیفرخواست در پرونده به اتهام کوری چشم صادر و شاکی نیز خواهان قصاص متهم شد.
در ادامه با حکم دادگاه متهم به قصاص کوری چشم چپ محکوم شد و پرونده برای انجام مقدمات اجرای حکم به اجرای احکام دادگاه جنایی نجفآباد اصفهان فرستاده شد. در این بین یکی از اعضای گروه صلحیار و مسئول کمیته سفیران صلح و دوستی انجمن حمایت از زندانیان که آذر شهسواری نام دارد، تلاش و رایزنیهای خود را برای متوقفکردن حکم و جلب رضایت از شاکی آغاز کرد.
با وجود این، مرد محکوم را به پزشکی قانونی انتقال دادند تا حکم قصاص کوری چشم چپ او را اجرا کنند اما تلاشهای این زن خیر نتیجه داد و در واپسین لحظات حکم متوقف و شاکی بهشرط دریافت دیه به مرد جوان رضایت داد و از قصاص گذشت.
یک معجزه
مرد محکوم به قصاص، از دست ندادن بینایی چشم چپش را یک معجزه میداند. او بعد از گذشت 8سال از حادثه از زندان آزاد شده و حالا در گفتوگو با همشهری از لحظات سخت و دلهرهآور زندگیاش میگوید.
برگردیم به 8سال قبل، چه اتفاقی افتاد که به زندان افتادی؟
شغل من آهنگری و کار نمای ساختمانهاست. روز حادثه در یک ساختمان در حال احداث در نجفآباد اصفهان کار میکردم که یکی از کارگرانم نزد من آمد و گفت میخواهد به سوپرمارکتی که در آن نزدیکی بود، برود و یک پاکت سیگار بخرد. هنوز دقایقی از رفتن او نگذشته بود که صدای کارگرم را شنیدم. بهنظر میرسید با فردی در خیابان درگیر شده است. به همراه کارگر دیگرم به خیابان رفتیم تا ببینم ماجرا از چه قرار است.
کارگرم میخواسته از خیابان رد شود که راننده سمندی جلوی او پیچیده و همین باعث درگیریشان شده بود. من برای میانجیگری رفتم و آنها را جدا کردم و راننده را داخل ماشینش نشاندم. حتی یکی از کارگرها با خودش دسته تی آورده بود که من آن را از او گرفتم. اما دعوا تمامی نداشت. در یک لحظه عصبانی شدم و با دسته تی به ماشین سمند کوبیدم تا برود اما در یک لحظه دسته تی خم شده و به چشم چپ راننده سمند برخورد کرد.
او از ماشین پیاده شد. صورتش خونآلود شده بود و درحالیکه چشمش را گرفته بود، روی زمین نشست. اصلا تصور نمیکردم دسته تی به چشمش آسیب وارد کرده است. بعد از دستگیری وقتی متوجه شدم که بینایی چشمش را از دست داده بهشدت ناراحت و متاثر شدم و اگرچه او مرا بخشیده، اما من تا آخر عمرم با عذاب وجدان زندگی خواهم کرد.
ظاهرا تا یک قدمی اجرای حکم نیز قرار گرفته بودی؟
هر وقت یاد آن روز میافتم بیاختیار دست و پایم میلرزد. نمیدانید در آن لحظهها چه بر من گذشت. خیلی دقایق وحشتناک و دلهرهآوری بود. البته 3مرتبه مرا برده بودند به پزشکی قانونی تا ببینند برای اجرای حکم آماده هستم یا نه، که 2بار رد شد اما بار سوم تأیید شد؛ یعنی همهچیز آماده بود برای از دستدادن بینایی چشم چپم.
آن روز روی تخت خوابیدم تا حکم را اجرا کنند. اتاق ترسناکی بود، اطرافم پر بود از وسایل پزشکی، وسایلی که قرار بود با آن چشمم را تخلیه کنند. فکر میکردم هر لحظه ممکن است قلبم از تپش بایستد. حتی سوزن را برداشتند که عمل تخلیه چشم را انجام بدهند اما در آخرین لحظات فردی وارد اتاق شد و گفت حکم متوقف شده است. نمیدانستم گریه کنم یا بخندم.
چه زمانی خیران وارد پروندهات شدند؟
سال99 بود. همان سال مرا بردند برای اجرای حکم که خوشبختانه شاکی به من مهلت داد و من الان بیناییام را مدیون بخشش شاکی هستم. البته در مدتی که در زندان بودم با خانم شهسواری که زنی خیر و از اعضای صلحیار است، آشنا شدم. او خیلی به من کمک کرد، حتی قبل از اجرا به سراغ شاکی رفت که دقیقه نود توانست رضایت او را جلب کند که حکم را اجرا نکند. بعد از آن هم آنقدر پیگیر بود تا اینکه شاکی حاضر شد در ازای دریافت دیه از قصاص صرفنظر کند که خب این لطف بزرگی بود.
دیه را تهیه کردی؟
دیه 600میلیون تومان بود که با کمک خانم شهسواری شاکی به 400میلیون تومان رضایت داد. بخشی از این پول را با کمک خیرین پرداخت کردهام اما 130میلیون تومان از آن مانده است. امیدم به خداست و میدانم که بهزودی این مبلغ تهیه میشود. وقتی شاکی رضایت داد، از زندان آزاد شدم و حالا هم منتظر هستم تا بهزودی از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شوم.
فکر میکردی از قصاص رهایی یابی؟
اصلا فکرش را نمیکردم. کابوس کوری چشم لحظهای رهایم نمیکرد. خانوادهام چندبار به خانه شاکی رفته بودند اما موفق به رضایت نشده بودند. در این مدت همسرم از من جدا شد و من بارها به خودکشی فکر کردم اما بهخاطر وجود 2پسرم، تصمیمم را عملی نکردم و الان خیلی خوشحالم که چنین حماقتی نکردهام. بارها در زندان دستم را روی چشم چپم قرار دادم تا ببینم با یک چشم دنیا به چه صورت است و حتی تصورش هم تنم را به لرزه انداخت.
من میدانم که شاکی چه میکشد چون من باعث نابینایی او شدهام. چون از این کابوسها رهایی یافتهام با خودم عهد بستم برای رضایت در پرونده زندانیان تلاش کنم. در همین مدت کوتاه موفق شدم رضایت 7شاکی سارقانی را بگیرم که از بد روزگار دست به دزدی زدهاند. الان هم در تلاش هستم تا رضایت 2محکوم به قصاص را بگیرم.
بهسختی دارم کار میکنم و هر زمانی که پول به دستم بیاید به نخستین نفری که کمک خواهم کرد، شاکی پرونده خودم است که بهخاطر من چشمش را از دست داد و بعد به زندانیان دیگری که بهخاطر پول در زندان بهسرمیبرند.
منبع: همشهری هم اکنون دیگران می خوانند-
ماجرای جدید علی دایی
-
افشای جزئیات تازه از ترور مولوی عبدالواحد ریگی | قاتلان مولوی ریگی، پسران و همسر «بهزاد. ن» هستند
-
پاسخ آیتالله بیات زنجانی به پرسشی دربارهی حکم «محاربه»
-
ارسال پیامک کشف حجاب از سر گرفته شد؟
-
توضیح شاکی ماهان صدرات درباره علت رضایت | تحت فشار نبودم
-
مهاجرت دوباره علی کریمی | مقصد جدید آقای جادوگر کجاست؟
-
ماجرای بوی نامطبوع و مسمومیت مرموز دانشآموزان هنرستان نور | چرا مسئولان علت مسمومیت دانشآموزان قمی را نمیگویند؟