شنبه 1 آذر 1404

خاطره منتشرنشده رهبر انقلاب از روزهای آخر عمر امام خمینی

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
خاطره منتشرنشده رهبر انقلاب از روزهای آخر عمر امام خمینی

رهبر انقلاب فرمودند: امام در آخرین روزها در همان ملاقات به آقای هاشمی فرمودند که «تا من زنده‌ام بازنگری قانون اساسی را تکمیل کنید.»

رهبر انقلاب فرمودند: امام در آخرین روزها در همان ملاقات به آقای هاشمی فرمودند که «تا من زنده‌ام بازنگری قانون اساسی را تکمیل کنید.»

خبرگزاری مهر_گروه سیاست: «کتاب روایت رهبری؛ مناسبات جمهوریت و اسلامیت»، نوشته‌ی سیدیاسر جبرائیلی که سال گذشته از سوی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی منتشر شد، به موضوع تبیین الگوی تعیین رهبر در نظام جمهوری اسلامی پرداخته شده است. در این کتاب، سه رویداد تعیین حضرت امام خمینی (ره) به رهبری نظام اسلامی، تعیین آیت‌الله منتظری به رهبری آینده و سپس برکناری ایشان، و نهایتا تعیین حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای به رهبری مورد واکاوی قرار گرفته است. در این کتاب علاوه بر خاطرات اختصاصی و منتشرنشده از رهبر انقلاب، برای نخستین بار از برخی اسناد مهم تاریخی نظیر مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی و مذاکرات شورای انقلاب استفاده شده است که بخش‌هایی از آن در زیر می‌آید:

در یکی از روزها حاج احمد آقا به آیت‌الله خامنه‌ای و دیگر اعضای جلسه‌ی سران سه قوه پیام داد که مسئله‌ی مهمی در میان است و آنان را برای جلسه‌ای به بیت امام دعوت کرد. آیت‌الله خامنه‌ای می‌گویند:

«حاج احمد آقا گفت بیایید، مسئله‌ی مهمی است که درباره‌ی آن صحبت کنیم. رفتیم آنجا. دکترهای قلب که حول‌وحوش امام بودند _ همین آقای دکتر عارفی و دیگر دکترهای ایشان _ آمدند و گفتند وضع امام ازلحاظ قلبی خوب نیست و قلب ایشان خیلی نارسایی و کم‌کاری دارد و می‌شود قلب امام را احیا کرد و مثلا عمر زیادی به ایشان داد و بنابراین باید روی قلب ایشان عملی انجام بدهیم. ما آن شب جلسه‌ی طولانی‌ای نسبت به این قضیه داشتیم. دکترها بودند، ماها هم که آن زمان‌ها دور هم جمع می‌شدیم بودیم؛ من، آقای هاشمی، آقای موسوی اردبیلی و احتمالا آقای مهندس موسوی. دکترها می‌گفتند اگر امام عمل نکند حداکثر شش ماه زنده می‌ماند. مبالغی بحث کردیم. بعضی‌ها معتقد بودند که امام عمل کند. بعضی دیگر می‌گفتند اگرچه عمل خطر دارد اما یک راه عاقلانه و قابل‌قبول است. اگر بعدا از خودمان سوال کنیم که امام را می‌شد عمل کرد، چرا عمل نکردیم، هیچ جوابی پیش خودمان نداریم. بالاخره در آن جلسه فکر غالب این شد که امام عمل کند. خب، حالا ما که تصمیم‌گیر نبودیم، خود امام تصمیم‌گیر بود.

حاج احمد آقا همان شب یا روز بعد یا شب بعد آن آمد و گفت امام قرص و محکم گفته‌اند: «من عمل نمی‌کنم. دکترها بگویند، آقایان بگویند هم عمل نمی‌کنم.». یک شب خدمت امام رفتیم. آن شب برای این قضیه نرفته بودیم بلکه جلسه‌ی رؤسای سه قوه بود و وقتی جلسه منزل حاج احمد آقا می‌افتاد امام هم می‌آمدند و شرکت می‌کردند. امام آمدند و من ناگهان به ذهنم رسید که چیزی به امام بگویم. به امام گفتم: «من معتقدم جسم شما از سنتان جوان‌تر است. شما در این سن که الان هستید، ریه‌هایتان سالم است، معده‌تان سالم است، خونتان مشکلی ندارد و سالم است، گوشتان سنگین نیست، چشمتان ضعیف نیست، راه که میروید زانوهایتان نمیلرزد؛ هیچ مشکلی ندارید. این جسم از این سن بیست سال جوان‌تر است. فقط یک اشکال کوچک وجود دارد و آن اینکه قلب شما نمی‌تواند این جسم سالم را درست اداره کند. اگر فرض کنیم که عمل جراحی با درصد قابل‌قبولی از نجاح و موفقیت روی این قلب انجام بگیرد تا این امکان به این جسم داده بشود که برای امت اسلامی بیست سال دیگر کار کند، به نظر شما چطوری است؟» این حرف، عجیب اثری روی امام گذاشت. حرف خیلی برای ایشان تازه بود. پیدا بود. دیدم ایشان همین‌طور ماندند و جوابی ندارند. حاج احمد آقا خیلی خوشحال شد از اینکه دید مثل اینکه آثار قبول در امام پیدا شده. امامی که قرص و محکم می‌گفت عمل قلب نمی‌کنم، پیدا بود که دیگر به آن قرص و محکمی نیست. بعد گفتند حالا ببینیم و تمام شد. ما خاطرجمع شدیم که امام آماده شده‌اند برای اینکه عمل کنند.

مدتی گذشت، ظاهرا نظر دکترها عوض شد و عمل بالاخره از آن فوریت افتاد. یک بار حاج احمد آقا مجددا گفت که یک جلسه‌ای بگذارید راجع به امام. ما فکر کردیم که همین مسئله‌ی عمل قلب امام است. دیدم حاج احمد آقا خیلی ناراحت و متأثر است. گفت دکترها تشخیص داده‌اند که امام سرطان دارد. گفتیم چه اتفاقی افتاده؟ معلوم شد که در همین یکی دو روزه امام علامتی دیده‌اند و به دکتر گفته‌اند و دکتر گفته باید فورا معده را معاینه کنیم و بالاخره به این نتیجه رسیده‌اند که سرطان است. پرسید: حال چه‌کار کنیم؟ عمل کنیم یا نکنیم؟ گفتم حالا به خود امام گفته‌اید یا نه؟ ظاهرا هنوز به خود امام نگفته بودند که چنین چیزی هست. شاید هم خود امام حدس زده بودند. از آن روز تا وقتی‌که امام رحلت کردند، بیست روز هم نشد. هفت هشت روزی از آن روز بیشتر نگذشت که قرار شد امام را عمل کنند. آن روز صبحی که بنا بود امام را عمل بکنند، من خیلی ناراحت و منقلب و متأثر بودم که نتیجه‌ی این عمل چه می‌شود. تفألی به قرآن زدم و یادداشت کردم. چون آقا مصطفی و آقا مجتبی خیلی جوانهای باخدایی بودند من به دعای آنها خیلی اعتقاد داشتم. حیفم آمد. گفتم امام را از دعای این جوانهای سالم و صالح و خوب محروم نکنم. خواستمشان. آهسته گفتم ممکن است فردا برای امام یک قضیه‌ای پیش بیاید، جراحی‌ای باشد، امشب حتما برای امام دعا کنید.».

روز سه‌شنبه دوم خردادماه عمل جراحی معده‌ی امام با موفقیت انجام شد و دفتر امام، طی اطلاعیه‌ای ضمن اعلام خبر این جراحی، حال ایشان را رضایت‌بخش توصیف کرد. حاج احمد آقا خمینی دو روز پس از عمل، با صداوسیما گفتگو کرد و به تشریح جریان عمل امام پرداخت: «یکی دو روز پیش در دستگاه گوارش امام خون دیده شده بود. پزشکان معالج پس از مشورتهای لازم به این نتیجه رسیدند که برای بهبود سریع و بهتر ایشان باید عمل جراحی انجام شود. مسئله را با ایشان در میان گذاشتند، ایشان هم قبول کردند و فرمودند هرچه صلاح میدانید انجام دهید. در پی این قضیه، با فراهم شدن مقدمات کار صبح سه‌شنبه عمل جراحی انجام شد که بحمدالله بسیار خوب انجام شده و در آینده وضعیت امام بهتر هم خواهد شد.». تلویزیون هم‌زمان با پخش مصاحبه‌ی حاج احمد آقا، تصاویری از حضرت امام پخش کرد که روی تخت بیمارستان بستری بودند و در تصویر دیگری کنار تخت به ذکر و نماز مشغول بودند.

موفقیت این عمل، موجی از خوشحالی را در دل پیروان امام ایجاد کرد. با دعوت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از مردم، مسئولین و علما، مراسم شکرگزاری در روز چهارشنبه سه خرداد در مسجد امام بازار تهران برگزار شد. و در سراسر کشور مراسمات شکرگزاری و دعا به درگاه الهی برای سلامتی کامل امام برگزار شد. جمعه پنجم خردادماه آقای هاشمی رفسنجانی نزد امام رفت و از ایشان خواست اگر پیامی برای مردم دارند بگویند. امام فرمود: «از قول من به مردم سلام برسانید و بگویید دعا کنید که خدا من را بپذیرد، دعا کنید که خدا من را ببرد.». وقتی آقای هاشمی سخن امام را با حاج احمد آقا در میان گذاشت و گفت بیان آن مردم را ناراحت خواهد کرد، حاج احمد آقا آن را با امام مطرح کرد. امام فرمود: «خیلی خب. اگر می‌بینید مردم ناراحت می‌شوند، بگویید اگر ان‌شاءالله خوب شدم و بیرون آمدم، خودم جواب محبتهای شما را می‌دهم.»؛ که آقای هاشمی همین را در خطبه‌های نماز جمعه بیان کرد. امام در آخرین روزهای حیات خود، نگران این بودند که کار بازنگری قانون اساسی در زمان حیات ایشان تکمیل نشود و لذا در همان ملاقات به آقای هاشمی فرمودند: «تا من زنده‌ام بازنگری قانون اساسی را تکمیل کنید.».