داستان کاسبی خندهدار اپوزیسیون؛ پول از شما کار از ما + تصاویر
ضدانقلاب خارجنشین، راه خنده دار و جدیدی برای سرکیسه کردن مردم پیدا کرده است.
به گزارش خبرنگار حوزه احزاب و تشکلهای گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، وقتی صحبت از اپوزیسیون می شود تنها جرقهای که از ذهن عبور می کند، تشکیلات سیاسی برون مرزی است که با گذشت 41 سال هنوز جمهوری اسلامی را حریف میدان خود قلمداد کرده و خود را در قاب رسالت مبارزاتی با آن می پندارد؛ انجام وظیفهای که در این مدت مدید نه تنها موفق نبوده، بلکه شکست هم خورده است، چرا که فعالیتهای آنها بیشتر به زنگ تفریح سیاسی شبیه بوده تا مبارزه سیاسی.
هر کدام از اعضای اپوزیسیون و تشکیلات سیاسی در بیرون مرزها برنامههای متفاوتی برای پیروزی در این رینگ را به کار می گیرند، اما آخر در سطح گستردهای در نقش اتهام زدن به یکدیگر برآمده و تلاش در حذف و بدنام کردن یکدیگر دارند. یکی از این تلاشها از جانب مدیر شبکهای است که یکی از حامیان بزرگ خاندان پهلوی محسوب می شود. کسی که در برنامه هایش همیشه این جمله را تکرار می کند که "تمام اپوزیسیون مخالف شاهزاده است... تنها کسی که طرفدارشه منم.."
این جملات را متوهمی به نام شهرام همایون میگوید، مردی که در برنامه هایش مدام از ساخت کابینه دولتی میگوید که با آن می توان بر ایران حکومت کرد، البته پس از فروپاشی جمهوری اسلامی. کابیینهای که قرار بود برای ایران بعد جمهوری اسلامی تصمیم گیری کرده و تشکیل حکومت دهد. پروژهای که دولت در تبعید نام نهادند. واکاوی دلیل تشکیل این ایده موضوعی است که ما در این گزارش به آن پرداختیم.
پس از رونمایی پروژه شورای مدیریت گذار که هدف آن هدایت اعتراضات و اعتصابات مردم ایران به سمت گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی بیان شده توسط حسن شریعتمداری در مهر ماه 98 و بحث پیرامون آن در میان اپوزیسیون، موضوعی شد تا مدیر یکی از شبکههای معاند از همان ابتدا با آن به مخالفت بپردازد و در روز رونمایی اش با باد در غبغب انداختن به تخریب آن بپردازد. همایون موسس این بنیان را این چنین توصیف میکند:"کسی که فامیلیاش شریعتمداری است، چجوری من و شما می خواهیم در خصوص ناسیونالیسم باهاش حرف بزنیم... تکلیف ما از قبل روشنه"
فرد مخالفی که احتمالا بهتر از هرکسی می داند پروژههای این چنینی از قبیل پروژه گذار از جمهوری اسلامی ایران در میان اپوزیسیون همواره با حمایت مالی از جانب دولت آمریکا و هم پیمانانش همراه بوده و هست؛ گویا این منتقد به راز بودجه هنگفتی که از طرف دولت آمریکا به میدان کشیده شده پی می برد و از همین رو منابع مالی این شورا را زیر سوال می برد. کشف خطی نه چندان جدید که در برنامه هایش به افشا آن می پردازد.
" رفیق من نوری زاده می گفت سه تا اسپانسر آمدند و سه میلیون دلار دادند برای آنکه تلویزیون را راه اندازی کنیم. چرا ما از این اسپانسرها توی عمرمان ندیدیم.. یا یکی از دوستان ما در همین شورا می گفت یک تاجری صدهزار دلار چک کشید برای شورا. والا من اینم نمی فهمم... "
حالا داستان و خط فکری جدید همایون بر مبنای یک مخزن پول رقم می خورد. برای آنکه از غافله بهره بری از آمریکا عقب نماند، به فکر برنامه ریزی اساسی برای پروژهای موازی با شورای گذار میافتد و زمان زیادی نمی گذرد که برای هماهنگی و یارگیری از اواسط بهمن ماه سازههای مقدماتی پروژه خود را در گفتوگو با نوری زاده آغاز می کند. پروژه دولت در تبعید... کلیدی که زده شد با این مضامین...
"شهرام همایون: با توجه به اینکه آقای نوری زاده شما عضو شورای گذار از جمهوری اسلامی هستید چی شد با اون هیاهو و شرایط ادامه مسیرتون مثل قبل نیست؟
نوری زاده: آقای همایون من عضو این شورا نیستم و نبودم... در شورا اشاره کردند تا بتوانند با جهان خاورمیانه و عرب ارتباط داشته باشند.. تا امروز هم کمکی نخواستند غیر از برگزاری مراسمهای ساده... البته اونا دارند کارشون رو انجام می دهند و بالطبع جلساتی هم دارند.
شهرام همایون: ولی فکر نمی کنید برای این حرفها کمی دیر شده... الان وقتشه رسما از سوی اپوزیسیون یک هیئت دولت در تبعید درست کنند؛ این شورا برای 40 سال پیشه...
نوری زاده: منم باهات موافقم"
پروژهای که به نظر میرسد در انتهای برنامه مهر تاییدش زده شده و قرار است به زودی در خط شروع قرار بگیرد. البته این تایید تنها از طرف همفکر او انجام نمی گیرد. رضا زالی از دوستان شهرام همایون هم به توجیه این موازی سازی می پردازد.
"+ عقلانیه که این نهادها به صورت موازی باشند و به مردم حق انتخاب بدهیم، این یعنی دموکراسی یعنی این؛ اگر ما فقط یک نهاد داشته باشیم و اون شورای مدیریتگذار باشد مردم را محدود کردیم که باید از بین لیبرالهای فدرالیست اسلامی یکی را انتخاب کنیم؛ یعنی ما انتخابی نداریم. "
همه چیز مهیا شده تا مدیر رویاپرداز یکی از شبکههای معاند وارد رقابتی تنگاتنگ با سایر گروهها برای جذب بخشی از بودجه اختصاص یافته از طرف دولت آمریکا شود؛ رقابتی که هر یک از گروهها برای جلب رضایت دولت آمریکا تلاش میکنند. اما در همین زمان که با آب و تاب به دنبال پروژه خود است، متوجه می شود که حسن اعتمادی نیز در تلویزیون صدای آمریکا در این رقابت ورود کرده و باید ابتدا او را از سر راه بردارد و برای از میان برداشتن رقیبش از باب تخطئه کردن استفاده کند.
"دبیرکل حزب مشروطه... چرا مردم رو مسخره میکنید؟ چرا با این کارای نمایشی مردم رو سرکار می ذارید... من شخصا آقای اعتمادی شما را خطاب می کنم.. شما جز اینکه بخواهید یک مشت جلب توجه بکنی چیز دیگهای نیستی و جز دروغ گفتن به مردم هیچ کاری نمیکنید، با 25 نفر بیننده می خواهید دولت درست کنید توی تلویزیونی که پولش رو آمریکاییها می دهند.. شما می خواهید اعتماد مردم رو از بین ببرید و اپوزیسیون رو لق کنید... شما که جایگاه و پایگاه ندارید چرا اینکار رو می کنید؟ "
همایون برای از میدان حذف کردن رقبایش تنها به انتقادهای کلامی متکی نمی شود. او پایههای کار خود را محکمتر از قبل می گذارد. او در 16 اسفند 98 از گزارش دهی خود به وزارت خارجه آمریکا و اعلام پیشرفت کار به آنها خبر می دهد و یک قدم دیگر به دریافت بودجه پروژه از دولت آمریکا نزدیکتر می شود.
"این نکته رو عرض کنم که بنده از طرف دولت در تبعید شنبه عازم واشنگتن هستم که مقدمات این قضیه رو هم به دولت آمریکا و هم پارلمان آمریکا عرض بکنم. تحت نظر پروفسور کنگرلو و گزارش هم بعد از بازگشت به شما می گویم"
همایون پس از آن به واشنگتن رفته و چند روز بعد گزارش به مقامات آمریکایی را اینگونه ارائه می کند.
"هفته گذشته همانطور که قبلا هم اطلاع دادم سفری به واشنگتن داشتم.. ملاقاتها و دیدارهای متعدد که نتایج آن را در طی روزهای آینده و امروز به مروز خواهم گفت؛ در یکی از این ملاقاتها خانم کتی راجرز کنگرس وومن آمریکا با اینکه چیزی حدود 25 دقیقه وقت قرار داشتیم؛ ملاقاتمون به یک و نیم ساعت کشیده شد، وقتی بحث دولت در تبعید مطرح شد رسما به من گفت که ما بی صبرانه منتظر دریافت جزئیات بیشتری از این دولت در تبعید هستیم"
تا اینجا پروژه به خوبی برای شهرام و رفقایش پیش رفت تا اینکه مطلبی از طرف رضا پهلوی منتشر شد. طی آن وی با دولت در تبعید با ذکر دلایل متعددی مخالفت می کند و درست نقطه عطف این قصه همین بود که شهرام همایون بر سر دو راهی تبعیت از ربع پهلوی رهبر 40 ساله خود و پول قرار گرفتن از آمریکا می ماند و ماجرا اینجا جذاب می شود. او، اما بدون توجه به گفتههای چندین ساله خود مبنی بر تبعیت از خط و مشی سیاسی رضا پهلوی گزینه دوم را انتخاب می کند... پول؛ و بلافاصله فردای همان روز با گذاشتن نظرسنجی علیه ربع پهلوی از هواداران خود می خواهد به دولت در تبعید رای دهند و این در حالی است که چند ماه قبل در تلویزیون شخصی اش از اطاعت محض از پهلوی سخن می گفت. وی با خروج خود از پروتکل پهلوی، شمشیر را از رو کشید و انتقادهای خود را یکی پس از دیگری نثار شاهزاده محبوب دیروز خود کرد؛ صحبتهایی که یکی پس از دیگری در برنامه هایش آن را منتشر می کند.
"شاهزاده هم مخالفند برای اینکه دولت در تبعید رو باید دولتهای دیگر به رسمیت بشناسد، خب دولت در تبعید اول باید تشکیل بشه تا کسی اون رو به رسمیت بشناسه "
با بالا گرفتن بحث و اختلاف روز افزون این مجری نه تنها با هواداران نظام شاهنشاهی، بلکه با برنامه سازان و میهمانان تلویزیونش نیز به اختلاف می خورد. یکی از این مصادیق آن مرتضی ضرابی است، شخصی که علاوه بر اخراجش از تلویزیون، تمامی آرشیو گزارشها و اجراهایش نیز از شبکه یک پاک می شود.
شخصی که بعد از اقدام همایون این چنین واکنش خود را نشان می دهد؛ " خواستم بهت کمک کنم... اگر بفهمی... ولی فکر نمی کنم بفهمی.. احتمالش رو نمی دم که بفهمی می دونی چرا؟ برای اینکه یک سال باهات کار کردم و دیدم فرق بین دوست و دشمنت را نمی فهمی... آدم قدرشناسی نیستی.. آدم بامعرفتی نیستی..
و دیگر اسامی که برای همیشه از لیست دوستان این مجری خواهان دولت حذف شدند عبارتند از: اسماعیل نوری اعلی که به نوعی با گروه رقیبش در ارتباط است و فوآد پاشایی را هم که یار همیشگی وی در حزب مشروطه بود را دیگر به تلویزیون فرا نمی خواند. با تنها شدن شهرام در این ماجرا و افزایش فشار انتقادات، او همچنان بر پروژه خود اصرار می کند و این بار برای رسیدن به خواسته اش یعنی رقابت موازی با شورای گذار، بنیان گذار آن حسن شریعتمداری را دنبال نموده و به دنبال موضوع پول گرفتن این شورا از عربستان و اسرائیل می پردازد.
"من پامو توی یک کفش کردم، می خوام بدونم چرا به عربستان فروختنمون؟ در کنگره تجزیه طلبان که چندین سال پیش در اروپا تشکیل شد جناب آقای شهریار عالی بودند (نمایندهای از سوی عربستان)... در شورای گذار شهریار عالی... در زمان مصاحبه احمد دخت با شاهزاده شهریار عالی؟ "
او در حالی به نقد از شورای گذار می پرداخت که هنوز پایش به کنگره آمریکا و دیدار با مقامات آمریکایی باز نشده و برای گرفتن بودجه از آنها به تکاپو افتاده و دولت در تبعید به راه انداخته و کماکان برای مبارزه و تقویت تلویزیونش، به شیوههای مختلف بینندگانش را سرکیسه می کند..
جدیدترین روش اخاذی اش اقدام به تشکیل صندوق ملی و فروش اوراق قرضه با موعد باز پرداخت پس از آزادی ایران کرده که با توجه به وضعیت اپوزیسیون معاملهای پربازده برای وی محسوب می شود. صندوقی که همایون این چنین کارزاش را توصیف می کند:
"صندوق قرضهای درست کردیم که 200 هزار دلار اوراق قرضه بفروشه و پرداختش هم تا آزادی ایران مهلت دارد... بعدا نیاید بگید 2هزار دلار دادم پولمو پس بدیدا... نداریم. من اگه زنده بودم و ایران آزاد شد بهتون برمی گردونم".
بازگشت پول به امید تغییر رژیم ایران خیالی خیام که 40 سال است همراه آنهاست. وقتی به این ماجرا نگاه میکنیم با یک حساب سرانگشتی می توان دریافت که اپوزیسیون جمهوری اسلامی هر چقدر در مسائل سیاسی ناکام بوده، اما ایده اقتصادی خوبی داشته و در بخش پول گرفتن از دولت و هوادارانش خوب عمل کرده است؛ چرا که امروز مبارزه با جمهوری اسلامی برای افرادی، چون همایون و... یک ایده آل نیست بلکه یک روزنه برای کاسبی و سرکیسه کردن ملت است.
این موضوع را می توان با کمی دقت دید که حتی خوانندگان لس آنجلسی هم به دامان سعودیها خزیده اند تا منابع مالی خود را تضمین کنند. شروع تنش بین این دکان داران اپوزیسیونی هم از همین جا آغاز می شود که من چه فرقی با تو دارم که نباید منابع مالی از کشورهای حامی داشته باشم. نکته جالب در مورد اپوزیسیون این است که خود را مخالف حکومت اسلامی می دانند؛ اما وطن پرست و ایرانی تبار، در حالی که همین دوستان به اصطلاح وطن پرست از بزرگترین دشمنان همین وطن مثل آلسعود، رژیم صهیونیستی و آمریکا تغذیه مالی و سیاسی می شوند؛ رژیم هایی که نمی خواهند سر به تن ایران و ایرانی باشد.
انتهای پیام /