درباره ولادیمیر ناباکوف
تهان - ایرنا - ولادیمیر ناباکوف رماننویس و منتقد پرآوازه روسی به شمار میرود که با خلق آثار نوشتاری ماندگار مانند لولیتا، آتش کمفروغ، خنده در تاریکی و... به شهرتی جهانی دست یافت و مورد تمجید منتقدین و دوستداران ادبیات قرار گرفت.
ولادیمیر ناباکوف در 22 آوریل 1899 در سن پترزبورگ دیده به جهان گشود. خانواده ناباکوف جزو اشراف و ملاکان روسیه بودند. پدر او حقوق دانی آزاداندیش و دوستدار انگلیس و مخالف تزار و یکی از پایه گذاران حزب مشروطه دموکراتیک بود که تزار آن را منحل کرد. وی علاوه بر سیاست مداری و انجام فعالیت های حزبی و آزادی خواهی روزنامه نگاری دمکرات بود و مقالات تندی درباره آزادی و ضد اختناق و دیکتاتوری تزار می نوشت. مادر ناباکوف النا نیز از خانواده اشرافی و روشنفکر بود. ناباکوف در یک چنین خانواده ای به دنیا آمد و زیر نظر مربیان خصوصی تعلیم دید و در هفت سالگی به سه زبان روسی، انگلیسی و فرانسه صحبت کرد. در 11 سالگی که وارد مدرسه شد، آثار شکسپیر را به انگلیسی، تولستوی را به روسی و فلوبر را به فرانسه خوانده بود. این آشنایی ولادیمیر به زبان های مختلف همواره در زندگی او نقش مهمی را ایفا کرد. وی دوران کودکی خود را شگفت انگیز و به یاد ماندنی توصیف کرده است. ناباکوف 26 ساله بود که انقلاب اکتبر روسیه به وقوع پیوست. این انقلاب در بدو امر در فوریه 1917 موجب خلع نیکلای دوم آخرین تزار روسیه از سلطنت شد و دولت موقتی به رهبری الکساندر کرنسکی سرکار آمد. پدر ناباکوف با این حکومت همکاری داشت و مسوولیتی هم در آن پذیرفته بود.
پس از چندی که میان انقلابیون اختلاف افتاد و حزب بلشویک از حزب سوسیال دمکرات کارگری روسیه به رهبری ولادیمیر لنین جدا شد، اغتشاش و جنگ داخلی و تسویه حساب های سیاسی و حزبی، روسیه را فرا گرفت. انقلابیون ثروت خانواده ناباکوف را گرفتند و آنها مجبور به فرار و مهاجرت به اروپا شدند. ناباکوف در این باره می نویسد: برای مهاجری که از سرخ ها متنفر است... چون آنها ثروت و زمین او را غصب کرده اند، چیزی جز تحقیر محض احساس نمی کند، غم غربتی که همه این سال ها مرا عمیقا به خود مشغول کرده، احساس روز افزونی است که چگونه کودکی را از دست داده ام، نه اسکناس هایم را. بنابراین با به وجود آمدن انقلاب بزرگ در روسیه خانواده ناباکوف در 1917 میلادی این کشور را ترک کردند و در 1919میلادی به انگلیس رفتند. ولادیمیر در انگلیس به دانشگاه کمبریج وارد شد و در آنجا به مطالعه رشته زبان های رومی و اسلواکی پرداخت. پس از فارغ التحصیلی به برلین سفر کرد و در آن جا توانست با خلق آثاری بی نظیر شناخته شود.
نبوغ در عرصههای متعدد
این رمان نویس نامدار در پاسخ به این پرسش که به جز نوشتن رمان به چه چیزی علاقه دارد، گفت: شکار پروانهها، البته و مطالعه آنها. لذتها و جوایز الهامی ادبی در برابر شور و شعف کشف عضوی جدید زیر میکروسکوپ یا گونهای ناشناخته در کوهستانهای ایران یا پرو چیزی نیست. بعید نیست که اگر هیچ انقلابی در روسیه رخ نداده بود، من خودم را کاملا وقف حشرهشناسی کرده بودم و هرگز هیچ رمانی ننوشته بودم. وی در 1940 میلادی به آمریکا رفت و در موزه طبیعی نیویورک به کار مشغول شد و به مطالعه پروانه سانان که از کودکی به آنها علاقمند بود، پرداخت. بنابراین این نویسنده شهیر روسی حشره شناس هم بود و به پروانه ها علاقه فراوانی داشت و نخستین شعرش را در 15 سالگی درباره پروانه ها سروده است به همین علت سال ها در موزه طبیعی نیویورک خدمت کرد و مقاله ای درباره پروانه ها به زبان انگلیسی در نیویورک به چاپ رساند. همچنین ناباکوف علاوه بر نویسندگی، منتقد و پژوهشگر بود، به تدریس در دانشگاه می پرداخت. نقد ادبی او بر کتاب مسخ کافکا و پژوهش هایش در ادبیات کلاسیک روس از جمله کارهای تحقیقاتی او به شمار می آیند. ولادیمیر به ترجمه نیز پرداخته است. "آلیس در سرزمین عجایب" را به روسی ترجمه کرد و "یوجین اونگین" پوشکین شاعر و نویسنده بزرگ روسی را به انگلیسی برگردانده است. خودش درباره این گونه کارهایش گفته است: دوست دارم، بعد از مرگ مرا نویسنده رمان لولیتا و مترجم یوجین اونگین بشناسند. همچنین این نویسنده سرشناس ذهنی بسیار خلاق داشت که تنها در زمینه نویسندگی فعال نبود بلکه او یکی از اصلی ترین افراد در طراحی بزرگ شطرنج بود و ایده های او بود که به این بازی شکل کنونی آن را اعطا کرد.
ورود به عرصه نویسندگی
این نویسنده در طول عمر خود آثار مهمی را به رشته تحریر درآورد که شاید بتوانیم مهم ترین آن ها را 9 کتابی بدانیم که به زبان مادری خویش نوشته بود اما دلیل عمده مشهور شدن وی نوشتن رمان هایی به زبان انگلیسی بود، همچنین وی پس از شناخته شدن در سطح جهانی تصمیم به نوشتن آثار جدیدی به زبان روسی گرفت. او رمان مشهور لولیتا را هنگامی که در حال سفر به غرب آمریکا بود، نوشت با پایان لولیتا بلافاصله کار جدید خود را که «پنین» نام داشت، آغاز کرد. این نویسنده شهیر روسی می کوشید تا تمام آثاری را که به زبان روسی نوشته است به انگلیسی نیز ترجمه کند در واقع مسلط بودن وی به سه زبان زنده دنیا این امکان را برای وی فراهم می ساخت تا به آسانی به ترجمه کتاب ها بپردازد. ناباکوف در مورد ترجمه می گفت: این کار درست مانند رفتن از یک روستا به روستای دیگر است و این در حالی است که شما در این راه خود تنها یک شمع به همراه دارید. کتاب های محبوب وی را می توان لولیتا و آتش رنگ باخته نام برد و او همواره در گفت وگوهای خویش اعلام می کرد که بنا به دلایلی این 2 کتاب را بیش از دیگر آثار خود دوست دارد. در ضمن 2 کتاب نام برده جزو نخستین آثاری بودند که وی به ترجمه آن ها پرداخت. در ادامه به معرفی این 2 اثر ارزشمند می پردازیم:
لولیتا
رمان لولیتا یکی از برجسته ترین و جنجال برانگیزترین رمان های سده بیستم با نثری شورانگیز، سوزناک و نیش دار به شمار می رود که نخستین بار در 1955میلادی به زبان انگلیسی در پاریس منتشر شد. ناباکوف آن را به زبان روسی ترجمه کرد. لولیتا مضمون بسیار بحثبرانگیزی دارد. راوی غیرقابل اعتماد داستان یک استاد ادبیات روانپریش به نام هامبرت است که عشقی بیمارگونه به دختری 12 ساله به نام دلورس هیز (ملقب به لولیتا) دارد. لولیتا از آثار کلاسیک و شاهکارهای ادبیات داستانی سده بیستم محسوب میشود و در رتبه چهارم بهترین رمان انگلیسی زبان کتابخانه مدرن قرار گرفتهاست. استنلی کوبریک، در 1962میلادی و آدریان لین در 1997میلادی 2 فیلم با اقتباس از این رمان ساختند. این رمان همچنین چندین بار دستمایه نمایشهای روی صحنه بودهاست این کتاب در 1393خورشیدی با ترجمه فارسی اکرم پدرامنیا توسط نشر زریاب به زبان فارسی منتشر شد.
آتش کمفروغ
آتش کمفروغ از دیگر آثار ناباکوف به شمار می رود که در ایران به وسیله بهمن خسروی از طرف نشر «نسل نواندیش» منتشر شده است. این رمان به موضوعاتی چون تبعید، فریبکاری و تقدیر میپردازد. ارزش زیاد و چندلایه و پیچیده بودن داستان سبب شده از زمان انتشار این اثر تاکنون، مقالات بسیاری در زمینه بازگشایی گرههای درهم تنیده این اثر ارزشمند نوشته شود. این اثر از آن دست رمانهایی است که نیاز به خواندن چندباره دارد. ساختار غیر معمول این رمان در زمان انتشارش، توجه بسیاری از مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد. بسیاری این اثر را نمونهای واقعی از «فراداستان» میدانند. از طرف دیگر این رمان به عنوان اثری با متنی تودرتو و با ساختاری غیرخطی شناخته میشود که در برخی از دانشگاههای جهان به دلیل سبک نگارشی خود به دانشجویان ادبیات تدریس میشود. در این اثر به وضوح میتوان مضامینی سیاسی را مشاهده کرد. نویسنده در «آتش کمفروغ» دنیایی خیالی را به تصویر میکشد و خواننده نمیتواند بدون در نظر گرفتن حوادثی که در پی فروپاشی شوروی و شکلگیری اتحاد جماهیر به وقوع پیوسته، رمان را تفسیر کند اما این رمان، تنها یک اثر سیاسی نیست و از نظر ارزشها و عناصر ادبی نیز بسیار قابل توجه است. بسیاری از منتقدان «آتش کمفروغ» را از نمونههای اولیه و از پیشگامان ادبیات پست مدرن میدانند و دلیل اصلی این امر را ساختار روایت داستان عنوان میکنند. ناباکوف هیچگاه در آثارش انقلاب شوروی را نادیده نگرفته است؛ زیرا این ماجرا به تبعید خانوادهاش منجر شد و خود یکی از قربانیان این ماجرا است.
او به شدت باور داشت، رمان را باید دوباره و دوباره خواند. «یک خواننده خوب، جدی، خلاق و فعال، کسی است که دوباره کتابی را که خوانده، مطالعه می کند.» فلسفه ناباکوف در خصوص مطالعه فقط این نیست که دوباره به سراغ متن بروید، بلکه یک سر نخ و راهکار برای خواننده است که به شکل ضمنی بیان می کند که در آثار خودش نیز مسایل بیشتری برای یافتن و کشف کردن وجود دارند. ناباکوف خواننده را تشویق می کند که آنچه را تازه خوانده است، دوباره بخواند. به اعتقاد ناباکوف، خواننده که به پایان نزدیک می شود، ساختار ظریف اثر برایش نمایان می شود و حس می کند، باید دوباره از اول شروع کند و با این دانش جدید، نقاطی را به هم وصل کند که از قبل از این، به آن ها توجهی نداشته بود.
خنده در تاریکی
از دیگر آثار ناباکوف رمانی ظریف و طنز آمیز درباره عشق و فریب به نام خنده در تاریکی است. این اثر از زاویه دید سوم شخص روایت شده است. شروع کتاب، طوفانی و شوکه کننده آغاز میشود و ناباکوف مخاطب را غافلگیر میکند: «روزی روزگاری در شهر برلین آلمان مردی زندگی میکرد به نام آلبینوس. او متمول و محترم و خوشبخت بود؛ یک روز همسرش را به خاطر دختری جوان ترک کرد؛ عشق ورزید؛ مورد بیمهری قرار گرفت؛ و زندگیاش در بدبختی و فلاکت به پایان رسید. این کل داستان است و اگر در نقل آن لذت و منفعت مادی نبود همینجا رهایش میکردیم؛ گرچه چکیده زندگی انسان را میتوان بر سنگ قبری پوشیده از خزه جا داد، نقل جزئیات همواره لطفی دیگر دارد.» به همین سادگی، در سه خط ابتدایی کتاب کل داستان آشکار میشود. خنده در تاریکی مانند رمانهای مدرن، خط روایی پیچیده با ارجاعات فراوان ندارد. داستان کتاب، خطی و کاملا رئالیستی است اما موضوعات مطرح شده در کتاب سبب شدهاند تا رمان از اثری ساده به داستانی پر پیچ و خم تبدیل شود. نکته جالب دیگر کتاب، پرشهای زمانی آن است. ناباکوف با هوشمندی و زیرکی، متناسب با ساختار روایت، زمان رخداد قصه را تغییر میدهد. ناباکوف در میان مخاطبان ایرانی نویسندهای شناخته شده است و بیشتر آثار او دارای ترجمههای مختلف فارسی هستند. انتشارات مروارید، خنده در تاریکی را با ترجمه امید نیک فرجام چاپ کرد. ناشر دیگر کتاب خنده در تاریکی، انتشارات «هیرمند» است که آن را با ترجمه محمد اسماعیل فلزی منتشر کرده است. همچنین «مهدی سجودی مقدم» رمان را برای «انتشارات مهراندیش» به فارسی برگردانده است.
ترجمه آثار نوباکوف در ایران
علاوه بر موارد بالا این نویسنده روسی 17 رمان، هشت مجموعه داستان کوتاه، هفت کتاب شعر و 9 نمایشنامه منتشر کرد. «خواهران مرده، ناتاشا، زنگ در و خنده در تاریکی از جمله آثاری هستند که با قلم ولادیمیر ناباکوف در ایران ترجمه و منتشر شدهاند. در واقع نخستین مترجم ایرانی که به آثار این نویسنده برجسته روسی توجه کرد، ذبیح الله منصوری بود که رمان لولیتا را به شیوه خاص خود به فارسی ترجمه کرد البته نسخه فارسی این رمان که ابتدا به صورت پاورقی در یکی از مجلات چاپ شد، شباهت چندانی به اثر اصلی ناباکوف ندارد، خود او نیز این مساله را در مقدمه این ترجمه اذعان کرده است. بعد از او احمد خزایی رمان «دعوت به مراسم گردن زنی» ناباکوف را به فارسی ترجمه کرد. نیک فرجام 2 رمان مهم «زندگی واقعی سباستین نایت» و «خنده در تاریکی» این نویسنده را ترجمه کرده و رضا رضایی «لوژین» و «پنین» را به فارسی ترجمه کرد. همچنین مجموعه سه جلدی داستانهای کوتاه ناباکوف را بهمن خسروی به فارسی برگردانده است.
سرانجام این نویسنده شهیر و برجسته روس در 2 جولای 1977میلادی در مونترو سوئیس دیده از جهان فروبست.
*س_برچسبها_س*