درباره گریگوری پک
تهران - ایرنا - گریگوری پک از جمله هنرپیشههای کلاسیک و یکی از محبوبترین ستارگان سینما در دهههای 40 تا 60 میلادی به شمار میآید که نام او تداعیگر بسیاری از شاهکارهای تاریخ سینما همچون «کشتن مرغ مقلد»، «اسب کهر را بنگر» و «موبی دیک» برای دوستداران هنرهفتم است.
«الدرد گریگوری پک» در پنجم آوریل 1916 در سندیگو، واقع در کالیفرنیا متولد شد. والدینش ریشههای بریتانیایی داشتند و پدرش داروساز بود. زندگی والدین او موفق نبود و وقتی گریگوری 6 سال داشت، آنها از هم جدا شدند. از آن پس گریگوری به همراه مادربزرگش زندگی کرد. گریگوری بهترین اوقاتش با مادربزرگ را آخر هفتهها به یاد میآورد که با پیرزن و سگ محبوبش به سینما میرفت. 14 ساله بود که مادربزرگش را از دست داد و دوباره با پدرش زندگی کرد.
او تحصیلات دانشگاهیش را در رشته پیراپزشکی در دانشگاه برکلی آغاز کرد، در آن زمان گریگوری جوانی 20 ساله، با قد 191 سانتیمتری، چهارشانه و بسیار خوشقیافه بود. جذابیت او مدیر تئاتر دانشگاه را تحتتأثیر قرار داد و او را به کارگردان تئاتر دانشگاه معرفی کرد. او با گریگوری توافق کرد که برای سه سال، در 5 نمایش شرکت کند و برای هر سال، 26 دلار بگیرد! این مبلغ برای جوان مغرور و دانشجویی مثل او کفاف نمیداد و او شبها در یک رستوران سفارش غذا میگرفت.
پک درباره آن دوران میگوید: «برایم تجربهای بسیار خاص و سه سال از بهترین سالهای زندگیام بود. این تجربه بیدارم کرد و از من یک انسان ساخت.» خاطرات آن سالها باعث شد در 1997میلادی، او 25 هزار دلار به تئاتر دانشگاه برکلی هدیه دهد. پک تغییر رشته داد و مدرک کارشناسی در رشته زبان انگلیسی گرفت.
فعالیت های سینمایی گریگوری پک
علاقمندیاش به بازیگری سبب شد در مدرسه سینمایی و تحت تعلیم «سنفورد میسنر» از نظریه پردازان رشته بازیگری قرار گیرد. در همان زمان با نام گریگوری پک فعالیتهای هنری را پی گرفت و بازیاش در نمایش «ستارهی صبح» مورد توجه واقع شد.
گریگوری پک در 1944 میلادی بود که نخستین فیلمش، «روزهای افتخار» را بازی کرد. کارگردانها کار او را پسندیدند و به سرعت سیل پیشنهادات بهسویش روان شد در 5 سال ابتدایی فعالیتش، پک برای فیلمهای «کلیدهای پادشاهی»، «گوزن یکساله»، «موافقت آقایان» و «دوازده ساعت پرواز» نامزد دریافت جایزه اسکار شد.
فیلم «کلیدهای پادشاهی» پک را با توجه به جذابیت فیزیکی و بازیاش بهسرعت مشهور کرد. در کنار این فیلمها، پک افتخار بازی در فیلم «طلسمشده» اثر «آلفرد هیچکاک» را یافت.
اوایل دهه پنجاه، برای پک هنرپیشه، سالهای اوج محبوبیت و شهرت بود. سال 1952 میلادی بود که قرار شد «برفهای کلیمانجارو» همینگوی فیلم شود، فیلمی که با مصدومیت شدید زانوی پک همراه شد و از آنجایی که سکانسهای طولانی و در حال احتضارش قبلا فیلمبرداری شدهبود، پروژه مدتی تعطیل شد.
از ابتدا قرار نبود یکی از مطرحترین کمدی رمانتیکهای سینما، اروپایی باشد یا پای پک وسط بیاید اما همهچیز دست به دست هم داد تا «تعطیلات رمی» نخستین فیلم آمریکایی ساختهشده در ایتالیا باشد. نقش «جو بردلی» میبایست به «کری گرانت» میرسید و نقش «پرنسس آن» به «الیزابت تیلور». با اینحال تستی هم از بازیگران گرفتهشد و در کمال تعجب، دختر جوانی مورد توجه کارگردان قرار گرفت که تجربهاش شرکت در چند شوی تلویزیونی بود: «ادری هپبورن».
به محض ایجاد این تغییر، گرانت فروتنانه اظهار داشت، برای آنکه زوج هپبورن باشد، زیادی پیر است و انصراف داد، کارگردان بهترین انتخاب بعدی را گریگوری دانست. در آنزمان پک، ستاره بود و هپبورن فقط یک تازهوارد. در صحبتهای اولیه وقتی قرار شد نام این 2 در تیتراژ کنار هم باشد، با مخالفت سرسختانه پک مواجه شد. به محض آشنایی، پک بهشدت تحت تأثیر استعداد هپبورن قرار گرفت و از موضع اولیهاش عقبنشینی کرد. تعطیلات رمی، نقطه عطف زندگی پک و هپبورن بود.
دهه 60 برای پک با فیلم موفق «تفنگهای ناوارون» آغاز شد. او همچنان پیشنهادهای زیادی داشت. نقطه عطف زندگی هنری پک در 46 سالگیاش اتفاق افتاد. رمان جنجالی «هارپر لی»، «کشتن مرغ مقلد»، قرار بود فیلم شود و این کار دشوار را «رابرت مولیگان» انجام میداد. انتخاب اولیه برای کاراکتر «آتیکاس فینچ» و «جیمز استیوارت» بود. در حالیکه جامعه آمریکا ملتهب از نبردهای برابری حقوق سیاهان و سفیدها بود، اوضاع و به گفته خودش «فیلمنامه لیبرال» فیلم او را از قبول نقش بازداشت. اما یک نفر بود که دردسرهای این فیلم را به جان میخرید، یعنی گریگوری پک! کتاب بهشدت مورد توجه پک واقع شد و هارپرلی، شخصیت پدر خود را در آتیکاس کتابش گنجاندهبود و بازیگر نقش وکیل ساختارشکن اثرش، برایش اهمیت داشت. پک، آتیکاس فیلم شد، بدون هیچ شکی تنها بازیگری که لیاقت آتیکاس فینچ شدن را در طول تاریخ سینما داشت.
با آغاز دهه 80، پک بیشتر در تلویزیون ظاهر میشد. او در سریال «آبی و خاکستری» نقش «آبراهام لینکلن» را بازی کرد و دهه 90، دیگر بسیار کمکار شدهبود. اما آخرین تیر ترکش را با بازی در سریال «موبی دیک» و اینبار در نقش کشیش رها کرد و جایزه گلدنگلوب را گرفت.
در اواسط دهه 90، پک دیگر بازیگری را رها کرد و اوقاتش را با همسر و فرزندان و نوههایش گذراند و سرانجام در 12 ژوئن درگذشت.
گریگوری پک در نمایی از فیلم کشتن مرغ مقلدفعالیت های غیرسینمایی گریگوری پک
اینها تنها گوشهای از فعالیتهای هنری او بود. فعالیتهای سیاسی و اجتماعی پک، او را متمایز از همکارانش نگاه میداشت، جوری که او را «پدر پک» صدا میزدند. پک در همان سالهای ابتدایی خفقان بر بازیگران و بازجوییهای با اتهام فعالیتهای کمونیستی در برابر کمیته فعالیتهای ضد آمریکایی ایستاد و این سیاست را به باد انتقاد گرفت و در ابتدای راه هنریاش، خود را در خطر حذف قرار داد، با اینحال ساکت نشد و به فعالیتهایش علیه مککارتیسم ادامه داد تا آنجا که نیکسون او را در «لیست دشمنان» بخاطر فعالیتهای لیبرالیاش جای داد. نیکسون با افتضاح واترگیت سقوط کرد و نتوانست بیش از این پک را بیازارد.
پک بهشدت دموکرات و لیبرال بود و همواره حمایتش را از صنفهای کارگری و ایستادگی در برابر تبعیض نژادی اعلام میداشت و در تجمعات مربوط به آنها، شرکت میکرد.
او همچنین از مخالفان سرسخت جنگ علیه ویتنام بود و در فعالیتهای ضد جنگ آن زمان شرکت میکرد.
پک در 1967 میلادی، جایزه اسکار «ژان هرلشات» را گرفت. هرلشات از جمله نیکنامترین هنرمندان تاریخ سینما است و این اسکار افتخاری، برای خدمات انسانی بازیگران به آنان اهدا میشد.
وی همچنین مدال آزادی را از دستان «لیندن جانسن» بخاطر یک عمر فعالیتهای بشردوستانه در 1969 میلادی دریافت کرد.
در دهه هفتاد، حتی این پیشنهاد به او شد که در انتخابات نامزد حزب دموکرات باشد، او این پیشنهاد را رد کرد، اما یکی از پسرانش، کری با تشویق او وارد دنیای سیاست شد. به یاد میآورد، وقتی در کاخ سفید، «جیمی کارتر» میخواسته او را به پاپ ژان پل دوم معرفی کند، گفت: «عالیجناب، او گریگوری پک است، یکی از بهترین و محبوبترین بازیگران ما در آمریکا.» و پاپ گفته: «خداوند خیرت دهد گریگوری و تو را در مأموریتت موفق کند.» او آنقدر کاتولیک بود که این اتفاق را یکی از بهترین خاطراتش میدانست.
او همچنین سالها علیه گسترش سلاحهای اتمی فعالیت کرد.
*س_برچسبها_س*