پنج‌شنبه 27 شهریور 1404

درخواست حاج احمدآقا از خدا در سفر حج به روایت مرحوم جماعتی

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
درخواست حاج احمدآقا از خدا در سفر حج به روایت مرحوم جماعتی

مرحوم محمدعلی جماعتی که به واسطه سال ها حضورش در دفتر امام با مرحوم حاج احمدآقا همنشین بود، به روایت سفر حج و درخواست های حاج احمد پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی جماعتی از اعضای دفتر امام که سال ها به خدمت خالصانه مشغول بود در بیستم شهریورماه 1404 بر اثر بیماری از دنیا رفت. او به واسطه حضورش در دفتر امام و همنشینی با مرحوم حاج احمدآقا خمینی خاطرات زیادی از ایشان دارد. در یکی از این خاطرات به سفر حجی اشاره کرده است که در معیت ایشان به خانه خدا مشرف شده است. متن خاطره به شرح زیر است:

ب‌نابر روایت جماران، یک سفر در خدمت حاج احمد آقا به مکه معظمه مشرف شدیم و حج عمره را بجا آوردیم. سفری دو هفته ای بود که خاطرات شیرین و دلچسبی از آن به یاد دارم. انسان باید می بود و راز و نیاز و عبادت های حاج احمد آقا را در این سفر معنوی می دید. او بی آنکه بخواهد کسی او را بشناسد، در حرم و مساجد حضور می یافت و با خلوص هرچه تمام تر با خدای خود به راز و نیاز می پرداخت.

جالب است بدانید که دعاهای ایشان برای موفقیت نظام جمهوری اسلامی ایران بود و آنچنان با سوز و گداز به دعا و نیایش مشغول می شدند که من که در کنارشان نشسته بودم، بی اختیار به گریه می افتادم و اشک می ریختم.

در این سفر، آقایان امام جمارانی، حاج آقا آشتیانی، حاج آقا سید محمد هاشمی، آقای شریعتی، آقایان شیخ الشریعه، منهاج و سراج نیز بودند. و حاج احمد آقا طوری رفتار می کردند که شناخته نشوند. زیرا احساس می کردند، یکی از مشکلات شان در این سفر، آن است که زائران ایرانی که مشرف شده بودند ایشان را می شناسند و اطراف ایشان جمع می شوند و اظهار ارادت می کردند.

برخی مواقع هم در مساجدی که حاج احمد آقا به دعا و راز و نیاز مشغول بودند و سعی می کردند هیچ کس ایشان را نبیند که بتوانند با خلوص بیشتری به عبادت بپردازند، اما ابراز علاقه ایرانی ها نسبت به ایشان به قدری زیاد بود که توجه مردم سایر کشورها جلب می شد و همین که می فهمیدند ایشان فرزند حضرت امام خمینی هستند، دور شمع وجود ایشان جمع می شدند و به ابراز ارادت می پرداختند.

مخصوصاً ابراز ارادت مردم پاکستان، کشورهای حوزه خلیج فارس و حتی خود عربستان، واقعاً تماشایی بود، به طوری که گاهی فشار جمعیت برای دیدن ایشان، ناراحتی هایی را ایجاد می کرد. روزهای بعد، برای اینکه شناخته نشوند یک لباس عربی معمولی می پوشیدند و به طور عادی وارد مسجدالحرام می شدند. یا اگر در مدینه بودیم در دورترین نقطه از مرقد حضرت رسول اکرم - صلی الله علیه و آله و سلم - می نشستند تا به اصطلاح بتوانند، حالی پیدا کنند. دعاهاشان هم معمولاً این بود که: «خدایا ما آدمهای بدی هستیم، گناهکاریم، ما بنده خوبی نیستیم، تو به بزرگی خودت ما را ببخش. خدا تو خودت این توفیق را به من عطا کن که بتوانم به عنوان فرزند امام، آبروی اسلام و امام را حفظ کنم و به من آن توفیق را بده که شایسته خدمتگزاری به اسلام و انقلاب باشم و برایم وضعی پیش نیاور که موجب آزار خاطر امام بشوم.»

ایشان هنگام راز و نیاز با خداوند، آن چنان در خود غرق می شدند که حتی احساس نمی کردند ما در کنارشان نشسته ایم و مثل اینکه غیر از خودشان و خدا هیچ کس دیگری در آنجا نیست.

اگر افرادی هم به ایشان مراجعه می کردند و تقاضایی داشتند آنچنان با روی گشاده با آنان برخورد می کردند که انسان تحت تأثیر قرار می گرفت.

29219

کد خبر 2116530