جمعه 21 اردیبهشت 1403

در دوگانه عدالت و رشد دوره سازندگی عملا زیر آب عدالت را زدند / اصلاح‌طلبان نسخه رشد و توسعه غربی تجویز کردند

خبرگزاری دانا مشاهده در مرجع
در دوگانه عدالت و رشد دوره سازندگی عملا زیر آب عدالت را زدند / اصلاح‌طلبان نسخه رشد و توسعه غربی تجویز کردند

غضنفری گفت: در دوگانه عدالت و رشد دوره سازندگی عملا زیر آب عدالت را زدند و نسخه رشد و توسعه غربی تجویز کردند که قرابتی با زیست فکری و فرهنگی مردم ایران نداشت. شعار دموکراسی دادند اما راهکار مادام العمر شدن ریاست جمهوری مرحوم هاشمی را ارائه کردند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ عزیز غضنفری کارشناس ارشد مسائل سیاسی در گفت و گو با سپاس با اشاره به اینکه این روزها که شرایط کشور دوران پس از اغتشاشات خیابانی را تجربه می کند، گفت: در فضای فکری و دانشگاهی کشور بحث های دیگری در جریان است. در این میان برخی از روشنفکران غرب زده - که گویاترین تعبیر برای معرفی این افراد است - نقطه کانونی مباحث خود را تردید در اصل انقلاب اسلامی و اصالت راهی قرار داده اند که پس از انقلاب پیش روی جامعه ایرانی گشوده شده است. جدای از آن که علت چیست و مقصر کیست؟ نواقص و کاستی های مسیر پشت سر گذاشته شده و خطاها در عملکرد و کارکردها قابل انکار نیست.

غضنفری افزود: اما راه و رویکردی که در فرآیند به ثمر نشستن انقلاب اسلامی و دوره پس از آن آشکار شده حاصل یک تجربه طولانی تاریخی و محصول عمل گروه ها و نیروهای مختلف سیاسی و اجتماعی بوده است. به عنوان مثال دکتر محسن رنانی که پیش تر جامعه را به سمت آرامش و امید دعوت کرده بود و نوشته بود «بشکند قلمی که امیدکُش باشد»، این بار اما خود به امید و آرامش و ساختار می تازد و چیزهایی می گوید که صرفا از آن بوی تنفر و خشم برمی آید.

وی ادامه داد: وی مدتی پیش گفته بود: متاسفانه از آن جا که ضدیت با حکومت یا دولت و نقد ساختار سیاسی، هویت‌آفرین شده است، بسیاری از روشنفکران و نویسندگان ما برای کسب آن هویت، چنان در ضدیت و نقد پیش می‌روند و چنان سیاه‌نمایی می‌کنند که نتیجه طبیعی آن تخریب امید اجتماعی خواهد بود.

کارشناس ارشد مسائل سیاسی بیان کرد: هر خبر نادرست یا نامناسب یا هر تحلیل ناامیدی‌آور، هر بار که در فضای مجازی رد و بدل می‌شود می‌تواند به سان یک تیر زهرآلود، آگاهی و امید اجتماعی را نشانه رود و تخریب کند. یادمان نرود که وقتی ذخیره امید اجتماعی کاملا پایان یافت، فقط یک انتخاب می‌ماند: نابود کردن و در هم ریزی همه چیز. بشکند قلمی که امیدکش باشد.

غضنفری عنوان کرد: هیچ اقدامی ضد توسعه‌تر از تخریب امید یک جامعه نیست و این گناه از من که تمامی کنشگری‌های فکری و اجتماعی‌ام را حول مساله توسعه ساماندهی می‌کنم و رسالت روشنفکران را علاوه بر آسیب‌شناسی وضع موجود، افق‌گشایی و امیدآفرینی نسبت به آینده می‌دانم، خطایی نابخشودنی است.

وی با اشاره به اینکه دکتر رنانی در نهایت گویی این که خود را نیز مبتلا به درد ناامید ساختن جامعه می داند از فعالیت در فضای مجازی انصراف داده و می نویسد، خاطرنشان کرد: تصمیم گرفتم تا زمانی که این بیماری از قلمم بیرون نرفته است، فعالیت شخصی‌ام را در فضای مجازی (شامل کانال تلگرامی و صفحات فیسبوک و اینستاگرام) متوقف کنم. اما به تازگی و درباره قضایای اخیر گویی این که از تصمیم قبلی خود منصرف شده و تعهد گذشته خودش را از یاد برده است با نگارش متنی با عنوان «آخرین تار موی» یکسره بذر ناامیدی، ناآرامی، نفرت و عصبانیت می پراکند.

غضنفری ادامه داد: دکتر رنانی می نویسد «آخر دیگر چه سخنی مانده است با حکومتی که نه گوشی برای شنیدن دارد و نه مهارتی برای دیالوگ؟» او در ادامه مدعی می شود که «چند دهه است که گفتنی‌ها توسط نخبگان فکری و مدنی گفته شده است، اگر می‌توانست، می‌شنید و اگر می‌خواست، گامی برمی‌داشت.» او در کمال تعجب بر روی بر روی گسل های جامعه ایرانی دست می گذارد و می گوید که «نه تنها ملتی بلکه جهانی به‌پا خاسته است برای پاسداشت حرمت خون دختری که نماد تبعیض بود، چون زن بود و کُرد بود و سُنی بود.»

این استاد دانشگاه تصریح کرد: دکتر رنانی در اوج عصبانیت اتهامی را که مشخص نیست مخاطب آن کیست مطرح می کند و بیان می کند که «شرم‌باد بر آنان که افسانه بی‌دینی را به این نسل می‌بندند و حجاب را ابزار سرکوب این نسل کرده اند.» این در حالی است که بزرگان کشور همواره نسل های جدید را نسلی دین دارتر از نسل های پیشین معرفی می کنند و از قضا همین جماعت روشنفکر غرب زده همواره نسل های جدید را مخالف با دین و ایمان معرفی می کنند.

غضنفری با اشاره به اینکه دکتر رنانی در آخر نوشته خود روی هر فرد امیدکُش و نفرت پراکن را سفید میکند و مدعی می شود، اذعان کرد: «این نظام دارد شکست می‌خورد و تهدید می کند که اگر خون بیشتری ریخته شود و خشونت همه جا را فراگیرد، دیگر نخبگان و چهرگان نیز از جامعه جرأت نخواهند کرد با حکومت گفت‌وگو کنند و این آخرین تار مویی است که می‌توان به آن چنگ زد.»

وی خاطرنشان کرد: این دو بخش تقریبا متناقض و مخالف یکدیگر که توسط دکتر محسن رنانی بیان شده بدین خاطر آورده شد که خواننده بداند جامعه ایرانی با چنین افراد مدعی روشنفکری که بشدت در ذات و ماهیت خود دچار مشکل و تعارض هستند مواجه است. قاعدتا مخاطب آگاه نه نصایح و اندرزهای بخش اول او را جدی می گیرد و نه هشدارها و نفرت پراکنی های بخش دوم او را. اما باید این را در نظر گرفت که این گوشه ای از وضعیت پر آشوب و متزلزل روشنفکرانی است که در فکر و باورهای آن ها فرهنگ بیگانه و خاصه تفکر غربی جا خوش کرده اما برای جامعه خاص و منحصر به فرد ایران با اقتضائات و شرایط خاص خودش تجویز صادر می کنند.

کارشناس ارشد مسائل سیاسی عنوان کرد: این ها تنها گوشه ای از برآیند تفکر غربگرایی و روشنفکرانی است که تداوم زیست و هویت سیاسی خودشان را در پیوند با غرب تعریف کرده اند. امروز اتفاقا برخی از مشکلات کشور و پرسش ها و ابهامات نسل جدید از همین ناحیه ناشی می شود. از جایی نشات می گیرد که یک جریان فکری که سال هاست دانشگاه و آموزش و پرورش کشور را در اختیار دارد نگاه خودکم بینی و برتر دیدن بیگانه را به نسل های جدید تجویز و حتی تحمیل کرده است.

غضنفری اظهار کرد: خوبی کار این جاست که دغدغه مندان انقلاب اسلامی از روز اول عنان تصمیم گیری های کلان و حساس ایران را در اختیار جریان روشنفکری بیمار قرار نداد؛ که اگر داده بود اجرای یکی از گزینه های ویران کننده آن ها کار را بر ایران دشوار و بغرنج می ساخت و سرنوشت ملت را به مخاطره جدی می افکند. در این که بایستی با نسل های جدید گفتگو کرد ابهام و تردیدی وجود ندارد. اما برای مواجهه با آثار مخرب تفکر روشنفکران غرب گرا که هویت و سرشت جامعه را متلاشی می کند و حتی تمامیت ارضی ایران را به مخاطره می اندازد چه باید کرد؟ امروز اتفاقا مهم ترین مسئله یا دست کم یکی از مهم ترین مسائل جمهوری اسلامی همین است.

وی با بیان اینکه ناگفته پیداست که اصلاح روش ها و سازوکارها و تغییر عملکردهای اشتباه در ذات و ماهیت انقلاب اسلامی قرار دارد، افزود: این مهم همواره در گذر زمان در مواضع رهبران جمهوری اسلامی و به تبع آن سایر دغدغه مندان انقلاب اسلامی تکرار شده است. اما عجیب آن جاست که این جماعت روشنفکر غرب گرا عملا مسیری را پیش پای ملت و نسل های جدید جامعه ایرانی می گذارد که بارها و بارها خطا بودن آن آشکار شده است.

این کارشناس ارشد مسائل سیاسی خاطرنشان کرد: تجربیات تاریخی ایران نشان می دهد که روشنفکران غربزده در هیچ مقطعی از تاریخ ایران، حتی اگر خواسته باشند، نتوانسته اند قدمی برای ایران و منافع ملی آن بردارند. از روز اول که متولد شدند درد خود کم بینی و تحقیر وجودشان را گرفت و گفتند برای رفتن به سمت توسعه راهی نیست مگر اینکه از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم! روشنفکرانی که امروز می گویند اورانیوم و صنعت هسته ای را می خواهیم چه کار کنیم، آن روز که غربی ها خواستند نفت کشور را غارت کنند گفتند این ماده بد بوی متعفن را می خواهیم چه کار کنیم، بگذارید ببرند! در برابر قراردادهای سال1905، 1907 و 1915که در روز روشن ایران را چند پاره و تجزیه می کرد و در برابر قرارداد1919 که ایران رسما تحت الحمایه انگلیس می شد دم فرو بستند و لام تا کام حرفی نزدند.

غضنفری با اشاره به اینکه انقلاب ها اصولا یک پدیده مدرن و تحول آمیز به حساب می آیند، گفت: انقلاب اسلامی ایران که علاوه بر خصایص دیگر انقلاب ها، در ماهیت و روش خود بر مشارکت مردم و هویت اسلامی ایرانی اصرار داشت؛ اما روشنفکرانی که دل به فرهنگ غرب بسته بودند تا روز آخر نیز با خواست تاریخی مردم ایران همراه نشدند و ترجیح دادند که دیکتاتوریِ محمدرضا شاه بماند! حرف نهایی آن ها این بود که شاه بماند اما سلطنت کند، نه حکومت! از ابتدای انقلاب نوپای مردم در هیچ بزنگاهی که تهدیدی برای ایران بود پای کار نیامدند که نیامدند. گوشه ای خزیدند و نق زدند و انتقاد کردند. حرکت امام که در پی تحول و اقدام اساسی به نفع مردم بود را در کمال تعجب به لودر تشبیه کردند و خود را کسانی دانستند که موتورشان ضعیف شده است!

وی ابراز کرد: شعار ملی گرایی دادند اما در هنگامه جنگ و تجاوز به خاک و هویت ایران به جای آن که روانه جنگ شوند، راه سفر خارج در پیش گرفتند. آن ها هم که ماندند آن گونه که مرحوم محتشمی پور به امام نامه نوشتند هرگز کنار ملت و صحنه جنگ قرار نگرفتند و عملا و علنا مسیر مخالفت با دفاع مظلومانه مردم ایران را در پیش گرفتند. کتاب «ایران در دو حرکت» را نوشتند اما سازمان منافقین که 17 هزار نفر از مردم بیگناه ایران را ترور کرده بودند حاضر نشدند تروریست بنامند!

کارشناس مسائل سیاسی اذعان کرد: در دوگانه عدالت و رشد دوره سازندگی عملا زیر آب عدالت را زدند و نسخه رشد و توسعه غربی تجویز کردند که قرابتی با زیست فکری و فرهنگی مردم ایران نداشت. شعار دموکراسی دادند اما راهکار مادام العمر شدن ریاست جمهوری مرحوم هاشمی را ارائه کردند.

غضنفری با بیان اینکه در کشاکش جنگ خلیج فارس صدام را خالد بن ولید خواندند و گفتند باید با صدام ائتلاف کرد و به یاری او شتافت، خاطرنشان کرد: دوم خرداد هر مقدار از حیث فرم و مشارکت مردم صحنه ممتازی بود، اما تئوری پردازان غربگرای آن دوره ماهیت دوم رخداد و انرژی برآمده از آن را به سمت تقابل با انقلاب اسلامی سوق دادند. در مناقشه سهمگین مذاکرات هسته ای از تریبون رسمی مجلس در نهایت تاسف و تعجب اعلام کردند که ایران خلافکار است چون سال هاست که درباره فعالیت هسته ای مان به دنیا دروغ گفته ایم. در سال2001 خواستند ایران با بوش هم پیمان نظامی شود و کشور به جنگ با همسایه شرقی یعنی افغانستان برود.

وی خاطرنشان کرد: در سال88 با تن ندادن به قانون و انتخاب خیابان، آشوب و اغتشاش در جلوی چشم جهانیان انتخابات با مشارکت85 درصدی مردم را به سمت جنگ داخلی و در نهایت بی اعتبارسازی ملت ایران پیش بردند. سال ها بعد گفتند آمریکا کدخدا است و برای حل مسئله هسته ای باید با کدخدا مذاکره کرد. چندین سال بعد که کدخدا از برجام خارج شد، گفتند همان بهتر که کدخدا رفت، چرا که او موجودی مزاحم بود! در همین دوره اخیر گفتند که از ایرانی جماعت غیر از ساختن قورمه سبزی و آب گوشت بز باش کار دیگری از او بر نمی آید!

انتهای پیام /