چهارشنبه 7 آذر 1403

ردپای مبارزات سردار آسمانی با جنایات داعش در «سور سوریه»

خبرگزاری ایرنا مشاهده در مرجع
ردپای مبارزات سردار آسمانی با جنایات داعش در «سور سوریه»

تهران - ایرنا - «سور سوریه» اثری از محمد قائم خانی گوشه‌هایی از تاریخ مردم سوریه و آنچه داعش بر سر آنها آورد و نقش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در مبارزه با این گروه تروریستی را با ترکیب سفرنامه و جستجو شرح می‌دهد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، سور سوریه نوشته محمد قائم خانی سفرنامه‌ایی جستجوگر به کشور سوریه و روستاهای آن است که حقایقی مهم و خواندنی را از فضای فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی این کشور ارائه می دهد. به عبارتی این کتاب را می توان حاوی بخش‌هایی از تاریخ سرزمین سوریه و جنایات داعش در آن دانست.

نویسنده کتاب درباره مسیر نگارش اثر می گوید: «زمانی که ما به سوریه رفتیم، دولت داعش جمع شده و ماجرا تا حد زیادی فروکش کرده بود، اما می‌دانستیم در آن منطقه مسائل خیلی جدی هست و کسی که در فضای سیاسی قرار داشته باشد، می‌داند که هنوز چقدر مسائل ناگفتنی وجود دارد. البته اصلا فکر نمی‌کردم در آن منطقه با چنین جهان خاصی مواجه شویم، چون فضای رسانه‌ای ما تصویر خیلی محدودی از محور مقاومت نشان داده و البته این مسأله در رسانه‌های دیگر مناطق دنیا هم دیده می‌شود.

وقتی به سوریه رفتیم، انتظار دسته‌بندی‌هایی را داشتیم، ولی دیدیم که اینگونه نیست و مهم‌تر از دسته‌بندی‌ها، خود زندگی مردم سوریه و نوع تعامل آدم‌ها در سوریه و جهان عرب و ارتباط آن‌ها با هم است و اینکه چطور به مسائل نگاه می‌کنند و چطور عمل می‌کنند. برای من یک حالتی شبیه به یک سفر اکتشافی بود. یک ماهی که آنجا بودم، شاید هر روز با یک پدیده جدید مواجه می‌شدم که خیلی ذهنم را درگیر می‌کرد. وقتی 22 فروردین 98 به ایران برگشتیم، بعد از چندی به ماجرای سوریه و دریچه‌ای که باز شده بود، فکر می‌کردم و همزمان چیزهایی که با آن‌ها درگیر بودم را می‌نوشتم. بنا نداشتم سفرنامه‌ای بنویسم و خیلی از افرادی هم که سور سوریه را خوانده‌اند، عقیده دارند که خیلی شبیه سفرنامه نیست. با چیزهایی درگیر شده بودم که می‌خواستم تکلیفم را با آن‌ها مشخص کنم. حدود 6 ماه هم نگارش کتاب زمان برد.

قائم خان ادامه می دهد: این کتاب کاملا درباره سوریه است. روحیه حاج قاسم در تمام نیروها وجود داشت و این روی من خیلی تأثیر گذاشت که با وجود اینکه تمام هزینه‌ها و برنامه‌ریزی سفر با نیروی قدس بود، ولی یک کلمه هم درباره اینکه ما چه کردیم، نگفتند. اگر هم صحبتی شد، این بود که ایران چه کرده نه اینکه ما چه کردیم. این را ناخودآگاه در ذهنم با بسیاری از دستگاه‌هایی که در ایران برای کارهای ناکرده یا جزئی خود مداوم تبلیغ کرده و گزارش ارائه می‌دهند، مقایسه کردم. این ویژگی خاص باعث شد یک ورودیه و یک اختتامیه برای کتاب بنویسم. در روز شهادت حاج قاسم، اختتامیه کتاب را نوشتم. مدتی بعد هم مقدمه را نوشتم که درباره ماجرای تشییع پیکر حاج قاسم است و در این مقدمه بیان کردم که چطور حاج قاسم با نقش و جایگاهی که داشت، تمایلی به نشان دادن و بیان اقدامات و فتوحات نداشت و ما ایشان را ندیدیم.

بخشی از کتاب (ص 140):

فردایش از شرق راه افتادیم سمت غرب، سوی حلب. باز هم از آن جاده مخملین شگفت آور گذشتیم. بالای سرمان ابر و زیر پا فرش گل، بگذار حالا که با دل خوش از بوکمال بیرون رفتیم، گوشه ای از تابلوی اعجاب آوری که هنگام آمدن به چشم دیده بودیم توصیف کنم. چه باشکوه بود بادیه. معجزه مخمل سبز. چطور می شود این شدن را مصور کرد؟ خب بادیه یعنی شن، خاک، سنگ، گاهی خاربوته ای؛ کنگر، شاه بیابان است.

چه بشود چشمی به جمال گلی روشن شود! اما بعد از سال ها قهر، حالا ابر آمده متراکم و درصف باریده، باریدنی! دوزخ خار و خاشاک را فردوس سبزه و گل کرده. خاکستری و خاکی صحرا رفته در پس زمینه و جلا بخشیده به این تابلوی رنگارنگ. تپه تپه مخمل زرد یا بنفش یا سفید کشیده روی زمینه سبز چمن. جابه جا ململ سرخ لاله و نارنجی شقایق و سرمه ای زنبق کوهی، در کناره سبزمخمل ها یا میانه شان، درشت و خودنما چشم را می کشاند.

شکن مخمل ها سایه ساخته بر چمن. گاهی سبزهای تیره تر یا روشن تر جای چمن ها را گرفته اند. خالق تل و تپه ها را که نقاشی کرده، از دامن که هیچ، از چین دامن هم نگذشته. قرمز، سبز سیر، سفید، آبی و صورتی گذاشته آن پایین تا خیال کنی زیر خاک خبری هست. شاید قرار است خلعت نقشانقش تپه کنار برود و از گوشه شیاری، زیر لحاف مخملی چشمت به پری یا فرشته ای، حوری یا دلبری آن جهانی بیفتد که خدا فرستاده کنار یکی از اولیائش. رفیقش باشد، همدمش باشد.

منتها رفیق و همدم که بی زیور و زلنگ نمی آید. لباسی با خودش آورده صد نقش ناز. اگر خدا خاطرخواه آن است که زیر خاک خوابیده، ناز حوری اش را زمین و آسمان نمی خرند. یک تکان که دامن برمی چیند، چین می افتد به چمن و خش خش حریر شقایق به گوش می رسد. منگوله گلهاش تکان می خورد و خواب مخمل دامنش این ور و آن ور می شود. بینی که پیش می بری نزدیک غنچه ها، بوی دهانش را می شنوی. با نسیم نفس هاش، دشت یک دست می رقصد...

سور سوریه در 192 صفحه از سوی شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شده است.

*س_برچسب‌ها_س*