رسول صدرعاملی؛ از خیابان دلگشا تا نوفللوشاتو
این نوشته سینمایی نیست و یاد زادروز رسول کارگردان سینما به این خاطر است که نام او یادآور نامهایی دیگر است: از دکتر ساعدی و فروغ فرخزاد تا نوفل لوشاتو و امام خمینی...
عصر ایران؛ مهرداد خدیر - قرار نیست در زادروز هر چهره صاحبشهرت در عرصههای فرهنگ و هنر یادداشتی بنویسیم. درباره اهل سیاست که مرسوم نیست و شاید در سالگرد درگذشت اتفاق افتد. اما برخی بهانهای است تا جدای مرور کارنامه خود او به نکاتی اشاره شود که فراتر از زندگی آن شخص است و رسول صدرعاملی از این دست است. البته این که روزنامه نگار بوده و بعدتر سینماگر شده هم قطعا در این یادکرد بی تأثیر نیست. با این حساب روشن شده که امروز - 22 آذر - زادروز رسول صدرعاملی فیلمساز ایرانی است که در میانه کودکان و بزرگسالان، با دغدغه نوجوانان شناخته میشود. سخن از کارگردان فیلمهای پربینندهای چون «گلهای داوودی»، «من ترانه 15 سال دارم» و «پاییزان» است که اگر هیچ کاری در سینما نکرده باشد جز معرفی ترانه علیدوستی با فیلم «من ترانه...» کفایت میکند. "ترانه"ای که در «شهرزاد» حسن فتحی اوج پختگی خود را نشان داد و یکی از دوست داشتنیترین بازیگران حال حاضر سینماست. این نوشته اما سینمایی نیست و این نویسنده از منظرهایی دیگر سراغ سینما و سینماگران میرود و درنگ بر زادروز رسول صدرعاملی هم به این خاطر که یادآور نامهایی دیگر است: 1- فروغ فرخزاد؛ اولین نوشته مطبوعاتی او درباره فیلم «خانه سیاه است» در مجله فردوسی منتشر شد و همین بهترین سند بود تا در روزنامه اطلاعات، کار مطبوعاتی خود را شروع کند و خبرنگار شود. (بگذریم از این که برخی معتقدند کارگردان واقعی فیلم، فروغ نیست و ابراهیم گلستان است!) 2- مرضیه برومند، سوسن تسلیمی، محمد صالح علا و دکتر علامحسین ساعدی. ربط این نامها اما به رسول صدر عاملی اما چیست؟ این است که همه در خیابان دلگشا زندگی میکردند. کارگردان امروز البته صادقانه اعتراف میکند چه می دانستیم که پزشک جوانی که بالای یک داروخانه زندگی میکند و نه تنها از مستمندان حق ویزیت نمیگیرد که هزینه دارویشان را هم با داروخانه پایین، خود حساب میکند، همان «گوهر مراد» است که به یکی از چهرههای تأثیرگذار ادبیات ایران تبدیل میشود که یکی از داستانهای او (گاو / عزاداران بیل) الهامبخش و فیلمنامهای می شود از داریوش مهرجویی؟ 3- نوفل لوشاتو و امام خمینی؛ برای ادامه تحصیل به فرانسه رفته بود. خبرنگار باشی و در فرانسه درپاییز 1357 نوفل لوشاتو به کانون خبرهای ایران و جهان بدل شود و خود را به آن دهکده نرسانی؟ مگر میشود؟ به جز سیاسیونی چون ابراهیم یزدی، صادق قطبزاده و ابوالحسن بنیصدر که همراه امام در نوفل لوشاتو بودند و روحانیونی چون سید محمد خاتمی، حسن روحانی و محمد منتظری که خود را به پاریس رساندند و چهرههایی چون عبدالکریم سروش که خود را رساندند اما نماندند و دیگران که در رفتوآمد بودند کمتر خبرنگار ایرانی مانند رسول صدرعاملی پای ثابت و حاضر بوده در آن 120 روز تاریخی. به همین خاطر فردای شبی که در سال 1396 در تلویزیون به صراحت گفت من در آن زمان کار خبری میکردم و خبرنگار و عکاس روزنامه اطلاعات در نوفل لوشاتو بودم و هرگز از امام خمینی نشنیدم که وعده دهد «آب و برق را مجانی میکنیم»، در همین عصر ایران نوشتم: «بله، نه در پاریس گفتند و نه در بهشت زهرا در 12 بهمن 1357» اما کمتر از یک ماه بعد در قم گفتند. با این توضیح که سه بار در قم ولی فقط در اسفند 57 و نه قبل و نه بعد آن: [بار اول: در پیام 14 مادهای 9 اسفند سال 57، قبل از ترک تهران به مقصد قم: «من به دولت راجع به مجانی کردن آب و برق و بعضی چیزهای دیگر فعلا برای طبقات کمبضاعتی که در اثر تبعیضات خانمان برانداز رژیم شاهنشاهی دچار محرومیت شدهاند و با برپایی حکومت اسلامی به امید خدا این محرومیتها برطرف خواهد شد، سفارش اکید نمودم که عمل خواهد شد.» - صحیفه نور، ج6
بار دوم: در بدو ورود به قم (10 اسفند 57) در سخنرانی مدرسه فیضیه: «ما علاوه بر این که زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دل خوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم؛ شما را به مقام انسانیت میرسانیم.» - صحیفه نور، ج6، ص 263
نوبت سوم: روز جمعه 11 اسفند 57 در کتابخانه مدرسه فیضیه خطاب به خبرنگار روزنامه اطلاعات: «هر چه زودتر باید مشکل مسکن برای بیخانمانها و فقرای ایران حل گردد و برای هر خانواده، مسکن مورد نیازشان تأمین شود. آب و برق برای فقرا و بیبضاعتها باید مجانی گردد. به نظر من بیشتر انقلابیون واقعی یعنی آنها که نیروی عظیم و کوبنده این انقلاب بودند، مردم غیر مرفه بودند. کسانی که بیشترین کشتهها را دادند و با نیروی ایمان واقعی و اعتقاد راسخ، باعث پیروزی انقلاب شدند، همان کسانی بودند که به هیچ وجه اشرافی و مرفه نبودند و از طبقه پابرهنه بودند.» - صحیفه امام، ج6، ص 262
این نکته هم ذکر شد که قبل از امام معاون نخست وزیر و سخنگوی دولت موقت (مهندس عباس امیرانتظام) در هشتم اسفند 1357 و قبل از سفر امام به قم وعده آب و برق مجانی - البته با قید کمدرآمدها - را مطرح کرد ه بود و در واقع اشاره رهبر فقید انقلاب به این بود که در امور مادی نباید توقف کرد: «دلخوش به این مقدار نباشید که آب و برق شما مجانی میشود...»
اشاراتی که به مذاق مهندس بازرگان خوش ننشست و در پیام تلویزیونی با صراحتی بیسابقه که ناشی از سالها آشنایی و دوستی بود، گفت: «آقا! شما هم که ما را کلافه کردهاید با این آب و برق مجانی».]
4. دست آخر مسعود کیمیایی: «نمیتوانستم پاییزان را به تنهایی بسازم. به این در و آن در زدیم و نتیجه نداد و دست آخر مسعود کیمیایی بود که نصف کل هزینه فیلم را تقبل کرد.» سخنی که نشان میدهد مسعود خان کیمیایی که تم رفاقت و رفیق را در فیلمهای خود جاری میکند تنها شعار نمیدهد و پای عمل هم اهل رفاقت است و راز محبوبیت او فقط به خاطر فیلمهای 30 سال اول کار هنری نیست تا شهاب حسینی گمان کند به خاطر کارهای متأخر میتواند طعنه بزند! تولدت مبارک آقای صدرعاملی! روزنامه نگاری که سینماگر شدی و مثل گابریل گارسیا مارکز که در اوج شهرت و ثروت (پس از نوبل) همچنان خود را خبرنگار میدانست، خود را رسانهای میداند و سینما هم مگر یک رسانه نیست؟
بیشتر بخوانید: وعده آب و برق مجانی؛ امام خمینی گفت یا نگفت؟ لینک کوتاه: asriran.com/003Qbq