رضاشاه برای نابودی تشیع و سنتها بر سرکار آمد / واکنشهای متفاوت ایرانیان در برابر قانون کشف حجاب
گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ کشف حجاب موضوعی است که پس از چند ده سال هنوز جای بحث دارد. این داستان سر درازی دارد و نمیتوان گفت که تنها با دستور رضا شاه کشف حجاب اجرا شد. در همین راستا با موسی فقیه حقانی، استاد دانشگاه و رئیس مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر به گفتگو نشستیم. «تاریخ تحولات سیاسی ایران»، «تاریخ فراماسونری در ایران» و «خاندان پهلوی به روایت اسناد» ازجمله تألیفات وی میباشد. دانشجو:...
گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ کشف حجاب موضوعی است که پس از چند ده سال هنوز جای بحث دارد. این داستان سر درازی دارد و نمیتوان گفت که تنها با دستور رضا شاه کشف حجاب اجرا شد. در همین راستا با موسی فقیه حقانی، استاد دانشگاه و رئیس مؤسسهی مطالعات تاریخ معاصر به گفتگو نشستیم. «تاریخ تحولات سیاسی ایران»، «تاریخ فراماسونری در ایران» و «خاندان پهلوی به روایت اسناد» ازجمله تألیفات وی میباشد.
دانشجو: داستان ممنوعیت حجاب از کجا آغاز شد؟
حقانی: نمیتوان گفت که رضاخان آغازکننده این پدیده در کشور بود، از زمانی که با غربیها روبهرو شدیم، آنهم رویارویی گسترده فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی، الگوی زیست غربیها رفتهرفته در کشور ما مطرح شد. ایرانیها در پی ارتباط با وابستگان بازرگانی و تجار با نوع زیست بانوان غربی آشنا شدند. موضوع بعدی برنامهریزی جدی برای ساختارشکنی اجتماعی و فرهنگی در کشورهای اسلامی مانند ایران بود. در ایران، زنان و بانوان مسلمان یکی از اهداف تهاجم فرهنگی بودند. وقتی زن در پوشش حجاب قرار دارد، در فضای خاصی به سر میبرد که آن فضا با تهاجم فرهنگی و برنامه غربیها برای اجرا در کشورهای اسلامی، سازگار نیست. زن باحجاب پاسدار حریم خانواده است، اما وقتی به خروج از حجاب تشویق میشود، به دلیل نوع زیست کشورهای غربی، خودبهخود یک تکان جدی و ساختارشکنانه بر فرهنگ حاکم بر جامعه ایران و نوع سلوک زنان وارد میگردد.
اگر زن از حریم حجاب خارج شود، پیامدهای اجتماعی و اخلاقی خواهد داشت؛ زیرا نوع زندگی نیمی از افراد جامعه مورد تهاجم در ایران را دچار تغییر و تحول میکند. وقتی چادر کنار میرود، بیحجابی و بدحجابی جانشین آن میشود، استفاده از لوازمآرایشی و نوع پوشاک جدید متناسب با وضعیت جدید، ابتداییترین اتفاقاتی است که رخ میدهد.
استعمار وقتی وارد کشورهای اسلامی شد متوجه گردید نیمی از جمعیت این کشورها، یعنی زنان، با پوشش حجاب در جامعه حضور مییابند و وظایف خود را انجام میدهند. همین مسئله مانع رسوخ فرهنگ غربی در جوامع اسلامی میشد؛ زیرا زمانی که مادر خانواده، که سهم اصلی را در تربیت فرزندان خانواده دارد، و مقید به حجاب و قواعد اسلامی و دینی باشد، این روحیه را به فرزندان خود منتقل میکند و این فرصت چندانی برای نفوذ مجال تفکر غربی باقی نمیگذارد. اینگونه بود که غرب تصمیم گرفت این سنگر را فتح کند و از بین ببرد و بنابراین به برنامهریزی گسترده برای مبارزه باحجاب دست زد.
دانشجو: آیا روشنفکران و نویسندگان نیز در این میان مؤثر بودند؟
حقانی: روشنفکرانی مثل آخوندزاده به حجاب حمله کردند و در آثار آنها مسئله حجاب مطرح شد. آنان درصدد غربی کردن جامعه ایران بودند. در عصر ناصرالدینشاه و مشروطه بقایای بابیان اولیه در دو گروه «ازلی» و «بهایی» فعالیت خود را ادامه دادند. اینها نیز در زمینه حجابستیزی فعالیتهای گستردهای کردند که از میان آنها میتوان به خانواده دولتآبادی اشاره کرد. در این خانواده، که از گروه ازلی بودند، پدر با قوت از کسوت روحانیت بیرون آمد و دختر هم با قوت از کسوت حجاب، و این را با صراحت اعلام کردند.
نام صدیقه دولتآبادی را در این زمینه فراوان شنیدهایم. او در تکاپوها برای کشف حجاب بابیان اینکه زنان باید باسواد گردند و با مظاهر دنیای جدید آشنا شوند و نیز مشارکت بیشتری در اجتماع داشته باشند، بدون حجاب وارد اجتماع شد. اما هدف اصلی در همه اینگونه اقدامها، ترویج و گسترش فرهنگ برهنگی در جامعه ایران بود تا ساختارشکنی در جامعه روی دهد.
دانشجو: رضاخان، تدریجی و گامبهگام سیاست کشف حجاب را پیش برد، این سیر تدریجی را چگونه ارزیابی میکنید؟
حقانی: رضاشاه برای نابودی تشیع، اسلام و سنتها در کشور ایران، بر سرکار آمد. پاسخ این پرسش را که چرا رضاخان برای این کار انتخاب شد، در تعاریفی میتوان جست که استعمار از نوع حکومت مطلوب در ایران پس از سقوط محمدعلیشاه در دوره احمدشاه داشت. رضاخان از نظر فرهنگی فرد مشهوری نبود و درک فرهنگی بالایی نداشت. او نظامی قلدری بود که در حوزه نظامیگری نیز با پشتیبانی بعضی از کانونهای پنهان مراتب رشد را طی کرد.
از سال 1293، یعنی شش سال پیش از کودتا در ایران، استعمار به این دیدگاه رسید که برای اصلاح ایران از منظر آنان باید دیکتاتوری منور این کشور روی کار آید و ما باید با استفاده از مشت آهنین مسائل ایران را سر و سامان بدهیم. این عین جمله مجله کاوه (مجلهای به زبان فارسی که در برلین از سال 1334 تا 1340 هق منتشر میشد و مؤسس آن حسن تقیزاده بود.) است. در دوره قاجار و مشروطه خیلی تلاش کردند ایران را آنچنانکه مدنظرشان است شکل دهند. بر این اساس باید ساختارها کاملاً دگرگون و غربی میشد، اما در آن دوره موفق نشدند چنین کنند؛ زیرا مخالفت روحانیان و مردم ایران از این کار جلوگیری کرد. اینگونه بود که آنها به فکر این افتادند که با یک دولت مقتدر نظامی تغییرات مدنظر را در ایران به اجرا درآورند.
در منابع تاریخی آمده است که فردی به نام آشتیانیزاده، از نمایندگان مجلس، از حبیبالله رشیدیان، که یکی از چهرههای معروف وابسته به انگلیس بود، شنیده بود که پیش از کودتا، اردشیر جی، سرجاسوس انگلیس در ایران، به عینالملک، پدر هویدا، که در دوران پهلوی دوم به مدت سیزده سال نخستوزیر بود، مراجعه کرد و گفت: برای امر مهمی در ایران به فردی نیاز داریم که دو ویژگی داشته باشد؛ قزاق باشد و شیعه اثنی عشری خالص نباشد. او سه بار موضوع شیعه اثنی عشری خالص نبودن را تکرار کرد. این مطلب نشان میدهد که قرار بود فرد نظامی قلدری بر سر کار بیاید که با مبانی تشیع اثنی عشری در ایران درگیر شود.
رضاخان بهشدت از ناحیه روشنفکران غربگرا تحتفشار بود تا اصلاحات مدنظر آنها را به اجرا درآورد. هوشیاری و هوشمندی موجود در رفتار رضاخان و نیز توصیه دیگران به او، وی را به این نتیجه رسانده بود که نمیشود یکباره در ایران به تغییرات مدنظر دست زد، ازهمینرو رضاخان یک سیاست پلکانی و همراه مماشات را برای انجام دادن کارهای اصلی و جدی در پیش گرفت. او که نخست فرمانده نظامی کودتا بود، به مقام وزارت جنگ و بعد نخستوزیری دستیافت. سپس کوشید حکومت قاجاریه را با طرح جمهوریت سرنگون کند، اما موفق نشد.
حالا به زمان نیاز داشت تا پادشاه بعدی ایران شود. تمام کوشش رضاخان از سال 1300 تا 1304 این بود که مخالفان خود را از سر راه بردارد و زمینه را برای رسیدن به تخت سلطنت آماده کند. در سال 1304، که این اتفاق روی داد، شاه جدید بهتدریج روی اصلی خود و کودتا را، که همان نابودی تشیع و اسلام در ایران بود، را به نمایش گذاشت. بدین ترتیب درگیریها از سال 1305 به آهستگی آغاز شد؛ قیام حاجآقا نورالله نجفی اصفهانی در مخالفت باسیاستهای رضاخان در سال 1306 روی داد. ضرب و شتم بافقی هم به دلیل اعتراض او به نوع حجاب دختران و همسر رضاشاه در زمان حضور در حرم حضرت معصومه (س) است.
وقتی رضاشاه با چکمه به حرم حضرت معصومه (س) رفت، این پیام را به مردم داد که دیگر دوره تظاهر او به دینداری پایانیافته است. از آن پس، او به تغییراتی صوری با عنوان مدرنیزاسیون دست زد که از میان آنها میتوان به قانون متحدالشکل کردن لباس مردها اشاره کرد که خود زمینههای کشف حجاب را فراهم کرد. کشف حجاب هم نخست بهصورت علنی و قانونی اجرا نشد، بلکه با حمایت از زنان بیحجاب و اقدامات ساختار شکنانِ باشگاهها و کلوپها زمینه اجرای قانونی آن فراهم شد و رضاخان پس از بازگشت از ترکیه در سال 1313 مصمم گردید بساط حجاب را در ایران جمع کند.
دانشجو: رضاشاه در ایران، در حالی قانون کشف حجاب را اجرا میکرد که ایران تنها کشوری بود که به این اقدام دست میزد و افغانستان و ترکیه با چنین گسترهای سیاست کشف حجاب را دنبال نکردند. این قانون مصوبه مجلس بود یا فرمان رضاشاه؟
حقانی: کشف حجاب دستور رضاشاه بود که به دولت حکم شد و دولت نیز به وزارت کشور ابلاغ کرد تا آن را در سراسر کشور اجرا کند. بااینحال این اقدام حلقهای از سلسله تحولاتی تلقی میشد که در منطقه رخ داد. با فروپاشی امپراتوری عثمانی در ترکیه تحولات گستردهای روی داد و آتاتورک بهطورجدی با نهادها و نمادهای دینی درگیر شد. رضاشاه نیز که برای کشف حجاب از پیش انگیزه داشت، پس از بازدید از ترکیه به اجرای آن مصممتر شد و ازهمینرو به وزرای خود دستور داد که با زنان و دخترانشان، آنهم بدون حجاب، در جشنهایی حاضر شوند که به مناسبت کشف حجاب در ایران میشد تا این الگویی شود برای همه کارمندان دولت و طبقات پایین جامعه.
شایانذکر است که در افغانستان این مسئله زودتر از ایران اجرا شد و امانالله بهگونهای جدی به نابود کردن بنیانهای فرهنگی و اجتماعی جامعه خود بهمنظور غربی شدن دست زد. در ترکیه نیز، اگرچه آتاتورک با نهادهای دینی در ترکیه بهشدت مقابله کرد، اجرای ممنوعیت حجاب بهشدت ایران نبود.
دانشجو: اقداماتی که رضاشاه و دولت او بعد از ممنوعیت حجاب انجام دادند، چه بود؟
حقانی: رضاخان مصمم به ترویج بیحجابی در ایران بود، به همین دلیل نیروهای خود را به همه شهرها، روستاها و شهرستانها اعزام کرد و دستور داد که از تردد زنان باحجاب و حتی سوارشدن آنها به اتوبوس، رفتنشان به قبرستان و حمام عمومی جلوگیری شود. این قانون با خشونت در سراسر ایران اجرا شد و نیروهای امنیه به دوردستترین روستاها رفتند و زنان باحجاب را تعقیب کردند و چادر از سرشان کشیدند. آنها این چادرها را در یک بلندی به آتش میکشیدند، گویی که فتحی انجام داده بودند.
زنان باحجاب در خیابان ضرب و شتم شدند و همسرانشان تحت تعقیب قرار میگرفتند. کارهای تبلیغاتی مانند برپایی جشنهای کشف حجاب نیز انجام شد. اگر به عکسهای این جشنها نگاه کنید، متوجه خواهید شد که همه بهاجبار در این جشنها حاضرشده بودند. زنان مظلوم، یقه پالتوهایشان را بالا و کلاهشان را تا پایین سر میکشیدند تا بدینوسیله حجاب خود را رعایت کنند. برای مقابله با این کار پس از مدتی بخشنامه شد که زنان حق ندارند یقه پالتو را بالا و کلاه را پایین بکشند. در اسناد کشف حجاب به این موضوع اشارهشده است که برای نماز خواندن به چادر نیاز است و برای رفع این مسئله اجازه پوشیدن چادر برای چند دقیقه نماز دادهشده است. افزون بر این در این اسناد سؤال شده است که آیا زنان میتوانند با روسری به مجالس ختم بروند، اما در پاسخ اجازه چنین کاری بههیچروی داده نشده است.
دانشجو: در نگاهی کلی، اینگونه به نظر میرسد که پس از 17 دی و اجرای قانون ممنوعیت حجاب، جامعه مقاومت چندانی نسبت به این مسئله نشان نداد و مردم بیتفاوت از کنار آن گذشتند. نظر شما دراینباره چیست؟
حقانی: برعکس، مقاومتی گسترده علیه ممنوعیت حجاب در سطح جامعه شکل گرفت. اگرچه این مخالفت به شکل قیام گوهرشاد، که شش ماه پیش از اجرای کشف حجاب رخ داد، نبود میتوان آن را نوعی مقاومت منفی و گسترده تلقی کرد که حتی خانواده وزرای رضاشاه را نیز دربرمیگرفت. این خانوادهها گروههای اولیه برای ترویج بیحجابی بودند. صدرالاشراف، وزیر دادگستری رضاشاه، اظهار کرده است که رضاشاه چندین بار از او خواسته بود تا همسر و دخترانشان را بدون حجاب در جشنها حاضر کند.
صدرالاشراف هم در پاسخ میگفت: اگر اجازه دهید فعلاً مدیران و کارمندان این اقدامات را انجام دهند، بعد نوبت ما هم میرسد و به این روش مدام از انجام دادن این کار طفره میرفت، اما یک روز رضاشاه به او گفت که حتماً باید این کار را انجام دهد. صدرالاشرف نیز به همسرش گفت که باید طبق دستور رضاشاه عمل کند. همسرش در پاسخ به او گفت: خودم را میکشم. اما فشار رضاشاه بر او به قدری افزایش یافت که صدرالاشرف به همسرش گفت که اگر چنین نکند رضاشاه او را خواهد کشت. اینگونه بود که همسر و دختران وزیر دادگستری حاضر شدند بیحجاب در جشن حضور یابند. اما همسر صدرالاشرف از فردای آن روز به دلیل فشار روحی و روانی بیمار شد و تا یک سال بعد، که جنازهاش از خانه خارج شد، هیچگاه در مجامع عمومی و خیابانها حاضر نشد.
در خانوادههای دیگر نیز وضع به همین شکل بود؛ برای نمونه یکی از نظامیان، اسلحه خود را در منزل گذاشته بود تا اگر برای کشف حجاب به منزلش آمدند، زن و دخترانش خود را بکشند. یکی از کارمندانی نیز که بهشدت تحتفشار رئیس اداره خود قرار گرفته بود تا همسرش را بیحجاب به جشن آورد، وصیتنامه خود را نوشت و با خوردن تریاک خودکشی کرد تا زیر بار این ننگ نرود.
بعضی از مردم هم دیوارهای خانههای خود را سوراخ کرده بودند تا بتوانند از آن برای رفتن به حمام استفاده کنند و از آخرین منزل در کوچه به ابتدای کوچه و حمام برسند. نقل است هنگام تبعید رضاشاه، وقتی او در خیابانهای تهران به سمت تبعیدگاه میرفت، زنان چادر سر کردند و به خیابان آمدند و شروع به راه رفتن کردند.
دانشجو: بر اساس این توضیحات آیا کشف حجاب و قانونش شکست خورد؟
حقانی: اینگونه نبود که سیاست کشف حجاب در ایران هیچ توفیقی نداشته باشد؛ زیرا بخشی از جامعه ایران و زنان ایرانی تحتتأثیر این تبلیغات قرار گرفتند. در آن سالها فشار برای کشف حجاب وجود داشت و از سوی دیگر نیز برای برگزاری مراسم و شعائر اسلامی نیز فشارهایی وارد میشد. بدین ترتیب در دورهای، بخشی از زنان ایرانی، نهتنها با تعالیم اسلامی درباره حجاب و دین آشنا نمیشدند، بلکه زمینه را برای کنار گذاشتن حجاب فراهم میدیدند. در دوره محمدرضا شاه هم که پدیده بیحجابی نه بهاجبار مانند دوره رضاشاه بلکه با تبلیغات از طریق نشریات، نمایشنامهها، فیلمهای سینمایی، برنامههای تلویزیون و... به جامعه تزریق میشد.
سم بیحجابی و تفکر غربی در بخشی از زنان ایرانی مؤثر افتاد. هرچند این گروه از زنان بخش عمدهای از جامعه را در برنمیگرفتند، پس از پیروزی انقلاب و بهویژه در سالهای ابتدایی آن، تحول و انقلاب درونی در آنها روی داد، بهگونهای که این زنان داوطلبانه از حجاب استقبال کردند.
دانشجو: با توجه به ریشهدار بودن اسلام در هویت و فرهنگ ایرانی، آینده حجاب را در کشورمان چگونه ارزیابی میکنید؟
حقانی: ما از نظر هجمهای که علیه جامعه ما و بهویژه زنان و دختر ایرانی وجود دارد در وضعیت خطرناک و دشواری به سر میبریم. بر این اساس اگر در مسیر تعمیق بینش دینی مردم حرکت نکنیم و در این زمینه به الگوسازی دست نزنیم، یعنی حالت انفعالی داشته باشیم و دست روی دست بگذاریم، باید با برنامهریزی گسترده، به تولید الگوهای پوشش اسلامی دست زنیم و از ظرفیت زنان در این زمینه بهره ببریم. برای تعمیق بینش دینی جامعه هم باید از همه ابزارها، بهویژه هنر و رسانه استفاده کنیم. باید الگوهای موفق در عرصه حجاب را در فیلم، کارتون و بازیهای رایانهای تبلیغ و ترویج نماییم و جلوی موج مهاجم را، که برای نابود کردن هست و نیست ما فعالیت میکند، بگیریم.
ظرفیت زنان و دختران برای مقابله با تهاجم فرهنگی بهمراتب بیشتر از مردان است و باید از این ظرفیت نهایت بهره را ببریم. واقعاً بعضی از فیلمها و سریالها نهتنها مشوق حجاب نیستند، بلکه مخرباند و الگوهای نامطلوب ارائه میدهند. باید به شکل گسترده و «جهادی فرهنگی» در زمینه ترویج فرهنگ حجاب حرکت کنیم و جلوی شیوههای سلیقهای را بگیریم. بعضی از افرادی که بهصورت بدحجاب در جامعه ظاهر میشوند، تعمدی برای بدحجابی ندارند؛ واقعاً این دانش به آنان منتقل نشده است.