سه‌شنبه 6 آذر 1403

رمان یکی از طراحان صحنه و لباس سینما چاپ شد

خبرگزاری مهر مشاهده در مرجع
رمان یکی از طراحان صحنه و لباس سینما چاپ شد

رمان «نرفتن» نوشته سهیل دانش اشراقی توسط انتشارات نودا منتشر و راهی بازار نشر شد.

رمان «نرفتن» نوشته سهیل دانش اشراقی توسط انتشارات نودا منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، رمان «نرفتن» نوشته سهیل دانش اشراقی به‌تازگی توسط انتشارات نودا منتشر و راهی بازار نشر شده است.

سهیل دانش اشراقی نویسنده این‌کتاب، طراح صحنه و لباس سینما و تئاتر است که این روزها طراحی صحنه و لباس فیلم «روزی روزگاری آبادن» به کارگردانی حمید آذرنگ را برعهده دارد. وی طراحی صحنه و لباس را از سال 1395 با تئاترهای «لامبورگینی»، «الیور توئیست»، «مرد بالشی»، «نفرین قحطی‌زدگان» و... آغاز کرد. از آثار او در سینما در سمت طراح صحنه هم می‌توان به فیلم‌های سینمایی «مسخره‌باز»، «روز صفر» و «روشن» اشاره کرد. این طراح صحنه برای فیلم‌های «مسخره‌باز» و «روز صفر» نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شد. او همچنین عضو تیم طراحی کانسپ فیلم‌های غیرایرانی Krampus, Godzilla, The Ningyo, بوده است.

دانش اشراقی در کارنامه خود جوایز دیگری چون جایزه مسابقه دوم کاریکاتور رونان لویه در سازمان ملل در سال 2000، جایزه دوم مسابقه اولنس در بلژیک سال 1998، دیپلم افتخار مسابقه زاگرب سال 2000، دیپلم افتخار مسابقه TWFC-Worldwide BE TOBACCO FREE فلوریدا را دارد.

رمان «نرفتن» به زبان عامیانه نوشته شده و دانش اشراقی گفته این‌گونه زبان را با تعمد و قصد و غرض برای کتاب خود انتخاب کرده است. چون استفاده از زبان عامیانه برای فهم روایت داستان کتاب و تاثیرگذاری‌اش مفید است.

در بخشی از این‌کتاب آمده است:

دستم به نرده کنار پله ها بود و آروم تو پله ها می‌چرخیدم تابه خونه عبد برسم. چقدر این پله‌ها عجیب بودن... پله‌ها جاییه برای فکر کردن و متمرکز شدن روی کاری که می‌خوای انجام بدی و بعضی وقتا هیچ‌وقت تموم نمی‌شن و پله‌های جادویی خونه عبد هم همیشه همین بود. کش می‌اومدن و ری می‌کردن و هرچی تلاش می‌کردی ازشون زودتر عبور کنی، دو تا دو تاهی بچه می‌کردن و زیاد می‌شدن. پله‌ها جون دارن و می‌فهمن و به هم حسودی می‌کنن. بعضی وقتا هم قدشون رو همچین می‌کشن بالا تا نتونی بری روی بعدی، به جنگ با کسی که ازشون بالا می‌ره دارن و یه جنگ داخلی بین خودشون و همیشه منتظرن که بخوری زمین با روشون سکته کنی و قلبت وایسه. و پله برقی‌ها هم که بدترن؟ اون‌ها خیلی موذی و بی سروصدا پشت هم حرکت می‌کنن و عین گل‌ی گرگها با هم شکار می‌کنن. فقط کافیه که حواست پرت شه و نوک پات بره لای یکیشون، اونوقت همه با هم متحد می‌شن و می‌کشنت اون لا و عین چرخ گوشت چرخت می‌کنن و تا مامور پله‌برقی سر برسه، هزار تیکه شدی و محو. پله‌ها هم بی‌سروصدا به کارشون ادامه می‌دن. از پله‌ها بدم میاد.

این‌کتاب با 280 صفحه و قیمت 40 هزار تومان منتشر شده است.