روایت فرمانده لشکر ثارالله شهید سلیمانی در شب عملیات کربلای 5 / ما بیصاحب نیستیم
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجوف نادر نوروزشاد راوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در عملیات کربلای 5 بهعنوان راوی در کنار فرمانده لشکر ثارالله شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی حضور داشته است. نوروزشاد در دفترچه راوی خود در تاریخ 18/10/1365 از وداع با عظمتی سخن گفته که فرماندهان در شب قبل از عملیات با فرمانده لشکر داشتهاند، در این گزارش میخوانیم: در...
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجوف نادر نوروزشاد راوی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در عملیات کربلای 5 بهعنوان راوی در کنار فرمانده لشکر ثارالله شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی حضور داشته است.
نوروزشاد در دفترچه راوی خود در تاریخ 18/10/1365 از وداع با عظمتی سخن گفته که فرماندهان در شب قبل از عملیات با فرمانده لشکر داشتهاند، در این گزارش میخوانیم: در طی این جلسه، پسازآنکه روضه حضرت زهرا (س) و توسل به ایشان و سینهزنی و نوحهخوانی انجام شد، برادر مشایخی برخاست و تقاضای روشن کردن چراغها را کرد. بعد سخنانی گفت که بسیار مهیج بود و برای بیعت بهطرف حاجی قاسم رفت او را بوسید و با لهجه شیرینی گفت "حاجی ما دوستت داریم" سپس تاجیک رفت. سپس قاسم خواست تا چراغها خاموش شود. شاید میخواست به این صورت هرکس را که در رودربایستی جلو میآید راحت کند، اما بدتر شد. هجوم بیشتر شد. خجالتها به کنار رفت. رفتهرفته همه میایستادند و او در بغل میگرفتند و دقایقی با گریه و زاری کلماتی میگفتند که جز خودشان و ملائکشان کسی درنمییافت. آنچه میگفتند خود میفهمیدند. کلمات کلماتِ ما بود، اما معانی مال خودشان بود "حاجی ما ایستادهایم"، "حاجی ما تا آخر ایستادهایم"، "حاجی حلالمان کن" و.. عکاس تبلیغات برادر یزدی هم تند و تند عکس میگرفت. صدای ناله و زاری، مثنی و فرادی از هر گوشه اتاق بلند بود. هر طرف که مینگریستی همه دست در گردان دیگری ایستاده بودند و گریه میکردند و یا سر در زانو بهتنهایی زار میزدند. پیش از آن قاسم ایستاد. بعد با گریه میگفت "ما بیصاحب نیستیم" "ما صاحب داریم" "امام زمان.... جلسه با این وضع تا ساعت 3 ادامه یافت (6 ساعت). در پایان جلسه طوماری آوردند که فرماندهان با امام امت بیعت کردند که تا پایان عمر بایستند و امام را تنها نگذارند. در طول جنگ، در تمام شبهای عملیات، در تمام وداعها اینگونه وداعی ندیده بودم، وداع فرماندهان! گریه شبانه شیر! بسیار عجیب، بسیار عجیب! نمیدانستم وداع هم اینقدر عظمت دارد