روایتهای تکاندهنده از سانسورشدههای جنگ / زنان خانهدار پشت جبهههای جنگ چهکردند؟
کتاب «حوض خون» از جمله معدود آثاری است که به خاطرات فعالان مردمی در پشتیبانی جنگ آن هم در واحد رختشورخانه میپردازد. کتابی که رهبر انقلاب در دیدار اخیر با فعالان دفاع مقدس و مقاومت به آن اشاره کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «اتاق پر بود از لباس. نشستم کنار یکی از تشتها. لباسها را خیس کردم و تاید ریختم رویشان. لکهها را با دست ساییدم تا شسته شوند. دستم را از تشت بیرون کشیدم. یک دفعه شوکه شدم: از دستهایم خون میچکید. از خواب پریدم. هوا روشن بود. «ای داد بیداد! خواب موندم». نماز خواندم. با عجله چادر سر کردم و راه افتادم سمت بیمارستان شهید کلانتری. به اطرافم توجه نمیکردم. زمستان بود و هوا سرد. آنقدر با عجله و تند راه میرفتم که تنم خیس عرق شد. توی دلم به خانمها بد و بیراه گفتم که باز در نزدهاند و من را جا گذاشتهاند. تصمیم گرفتم هرچه اصرار کنند، دیگر آنها را نبخشم. رسیدم جلوی نگهبانی. گیت بسته بود. با دست محکم زدم به پنجره نگهبانی: «انگار تو هم مثل من خواب موندی. در رو باز کن». آمد دم در و گفت: «مادر، این وقت صبح کجای میخوای بری؟!»
گفتم: «بعد این همه سال من رو نمیشناسی؟! خونه بابام که نمیرم. اومدهام لباسهای رزمندهها رو بشورم». گفت: «مادر حواست کجاست؟! شش ماهه بیمارستان هم جمع شده!»...»
قدردانی نویسنده کتاب "حوض خون" از رهبر معظم انقلاب / از تقریظ امام خامنهای سجده شکر بهجای آوردماین بخشی از کتاب «حوض خون» نوشته فاطمهسادات میرعالی است که رهبر انقلاب صبح روز چهارشنبه 29شهریورماه 1402در دیدار پیشکسوتان و فعالان دفاعمقدس و مقاومت به آن اشاره و عنوان کردند: «در بخشهای گوناگون پشتیبانی، خانوادهها، زنان خانهدار و دیگران هم بودند ؛ در قسمت پشتیبانی از رزمندگان، شستوشوی لباسهای خونی رزمندگان - حوض خون که کتابش نوشته شد و بنده هم یک وقتی اسم بردم و از این قبیل، اصلاً همه ملت درگیر بودند. نمیگویم همه آحاد ملت بودند اما در سطح عموم مردم و لایههای گوناگون اجتماعی این حرکت حضور داشت؛ مخصوص یک جمعی نبود که از پادگانها راه بیفتند بروند بجنگند و برگردند. عظمت یک حادثه را از این ناحیه خوب میشود فهمید.»
این نخستینبار نیست که رهبر انقلاب از کتاب «حوض خون» نام میبرند، ایشان پیشتر در تقریظی که بر این کتاب نوشتهاند، فرمودند: «اولین احساس، پس از خواندن یاز این کتاب، احساس شرم از بیعملی در مقایسه با مجاهدت این مجاهدانِ خاموش و بیریا و گمنام بود. آنچه در این کتاب آمده بخش ناشناخته و ناگفته ای از ماجرای عظیم دفاع مقدس است. باید از بانوی پرکار و صبور و خوشسلیقهای که این کار پرزحمت را بهعهده گرفته و بخوبی از عهده برآمده است و نیز از مؤسسه جبههی فرهنگی عمیقاً تشکر شود.
ایشان همچنین در مهر ماه سال 1400 نیز در دیدار با دستاندرکاران کنگره شهدای زنجان با اشاره به مطالعه کتاب «حوض خون» فرمودند: «من اخیراً یک کتابی خواندم بهنام حوض خون البته من در اهواز دیده بودم؛ خودم مشاهده کردم آنجایی را که لباسهای خونی رزمندگان را و ملحفههای خونی بیمارستانها و رزمندگان را میشستند؛ اینها را دیدم که این کتاب تفصیل این چیزها را نوشته؛ انسان واقعاً حیرت میکند؛ انسان شرمنده میشود در مقابل اینهمه خدمتی که این بانوان انجام دادند در طول چند سال و چه زحماتی را متحمل شدند؛ اینها چیزهایی است که قابل ذکر کردن است.»
کتاب «حوض خون» نمونهای است از مسیر جدید خاطرهنویسی دفاع مقدس؛ مسیری که در آن هم راوی، در دل ماجرا حضور دارد و هم سبک روایت او تغییر کرده است. انتشارات راه یار که در آثار خود نشان داده است به طبقه متوسط اهتمام ویژهای دارد و صدای کسانی است که تاکنون در جریان خاطرهنویسی دفاع مقدس و انقلاب اسلامی نادیده گرفته شدهاند، در کتاب «حوض خون» نیز بهسراغ زنانی رفته است که در اندیمشک در سالهای جنگ تحمیلی در رختشویی فعالیت میکردند و لباس رزمندگان و مجروحان را میشستند.
فاطمهسادات میرعالی، نویسنده و تدوینگر این اثر، بهسراغ تکتک زنانی که در قید حیات بودهاند، رفته و پای خاطرات آنها نشسته است. این زنان با وجود آنکه محور خانوادههای خود بودهاند و حضور آنها در خانه آن هم در شرایط بحرانی جنگ ضروری بود، به پایگاههای راهاندازیشده جهت شستوشوی البسه میرفتند تا بهنوبه خود گرهی از مشکلات باز کنند.
کتاب شامل 64 روایت از این زنان است که با دقت و با ذکر جزئیات نوشته شده است. نکته دیگری که کتاب «حوض خون» را خواندنی میکند، توجه نویسنده و تیم تحقیق این کتاب به زوایای مختلف زندگی هرکدام از راویان است. انتخاب این نوع روایت برای هرکدام از بخشهای کتاب، به خواننده این فرصت را میدهد که جنگ را از زاویه دید مردم عادی بنگرد و تأثیر آن بر جامعه ایرانی در دهه 60 را نظارهگر باشد. اگر نویسنده این زاویه دید را برای روایت خاطراتش بهکار نمیبرد، قطعاً فضای بسته رختشویخانه و روایتهای تکراری، در میانههای کتاب خود را به مخاطب نشان میداد و ملالت ایجاد میکرد.
وردیانی: دهه گذشته غفلت و رهاشدگی فرهنگی داشتیم / پورواجد: جایگاه پدران شهدا در خاطرهنویسی مغفول واقع شده است«حوض خون» امتیاز دیگری نیز دارد و آن اینکه بهسراغ کسانی رفته است که تاکنون غایبان عرصه خاطرهگویی دفاع مقدس بودند. هرچند توجه به خاطرات زنان در دفاع مقدس حدود یک دهه است که آغاز شده است، اما عمده آثار منتشرشده در این حوزه به خاطرات همسران یا مادران شهدا اختصاص دارد، کمتر صدایی از زنانی شنیده میشود که بهنوعی پشتیبانی جنگ را بهعهده داشتند، تولد «حوض خون» از این جهت نیز مبارک است.
پژوهشگران این کتاب بهسراغ گمشدههای تاریخ معاصر و غایبان همیشه حاضری رفتهاند که با وجود نقش پررنگشان در سر و سامان دادن به امور مربوط به پشتیبانی جنگ، تاکنون یادی از آنها نشده بود. انتشار این کتاب حتی سبب شد محل یادمان بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک که گرد فراموشی بر پیکر آن نشسته بود، این شبها محلی برای بازدید کاروانهای راهیان نور و برگزاری مراسم صلوات شعبانیه باشد.
فاطمهسادات میرعالی که علاوه بر تحقیق، تدوین کتاب را هم برعهده داشته است. در بخشی از مقدمه خود درباره راویان کتاب اینطور نوشته است: «اولِ مصاحبه ها درد و زجر شان توی ذهنم پررنگ بود، اما انتهای مصاحبه وقتی متوجه می شدم هنوز حاضر هستند پای انقلاب جان بدهند، وقتی تلاش می کردند راهی برای شستن لباس های رزمندگان جبهه مقاومت پیدا کنند و بعضی از آن ها از من می پرسیدند «راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمنده ها رو بشوریم؟»، معادلات ذهنم درباره اینکه افرادی زجرکشیده هستند به هم می خورد. خانم های رختشویی با وجود همه سختی ها و دردهایی که دیده اند و از نزدیک تکه های بدن شهدا را لمس کرده اند، روح زینبی دارند و با بیان تمام تلخی ها، از شستن لباس رزمنده ها به زیبایی یاد می کنند. اگر غیر از این بود، اکنون با وجود ناتوانی، باز پای ثابت فعالیت های انقلاب نبودند.»