چهارشنبه 7 آذر 1403

روایت های متضاد سینما متروپل

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
روایت های متضاد سینما متروپل

آنچه که در بررسی جامعه شناختی حادثه ی متروپل به آن می رسیم وجود دو دنیای متفاوت است. دنیای افرادی که با زد و بند و رانت به آلاف و ألوف رسیده اند و اکثریتی که آسفالت کوچه هایشان سقف آرزویشان است.

فاضل دریس

پرده ی اول متروپل نام یک سینماست در آبادان قدیم و حک شده در خاطرات مردمانی که به شادمانی شهره هستند. در عین سادگی مهمان نوازند و با لبخند استقبال و با جوک و خنده بدرقه ات می کنند. به همین خاطر اندوه در این شهر عجیب بنظر می رسد که این روحیه ی جمعی در واقع نتیجه ی خودسازی اجتماعی آبادانی هاست در بعد از پایان جنگ تحمیلی و زخم های عمیق مانده از آن دوران و در میان انبوه خراب کاری های دوران معروف به بازسازی بعد از جنگ و دسته گل های مکرر مدیریت شهری در چندین دوره ی شوراها و مجلس. به همین خاطر فاجعه ی دوم خرداد متروپل اوج تراژدی مستندی است که شهروندان هر روز با چشمان خود می دیدند و فقط انگار مدیران و مسؤولان نمی دیدند یا از فرط خستگی یا تکرار ملال آور مستند شهر پشت دستگاه نگاتیو آنها را خواب برده بود. سوء مدیریت و به تعبیر محلی مدیریت شلشی و حاکمیت ضوابط و رانت در مناسبات درون شهری و استانی یک واقعیت آشکار است که زدودن آن علاوه بر مجازات عاملان و مسببان می بایست به عقیم سازی مراکز فساد و رانت منتهی شود و این مطالبه با صدایی رسا و بلیغ در ایام آواربرداری و تجمعات اندوهگین مردم به گوش متولیان امر رسید و اقدام عاجل و آجل را می طلبد. در این میان آسیب شناسی فاجعه ضرورتی مدیریتی و حتا سیاسیست که باز حلقه ی مفقوده ی این دیار است. چرا که شورای شهر و شهرداری تهران با تشکیل کمیته ای به بررسی ابعاد مختلف حادثه ی متروپل و مقایسه ی آن با ساختمان پلاسکو پرداخته و گزارش آن را منتشر نمودند. و در این میان گزارشی آسیب شناسانه و همه جانبه ای از نهادهایی همچون شورای شهر یا فرمانداری آبادان و حتا استانداری خوزستان در معرض عموم و صاحبنظران دیده نشده است. در واقع آنچه که در بررسی جامعه شناختی حادثه ی متروپل به آن می رسیم وجود دو دنیای متفاوت است. دنیای افرادی که با زد و بند و رانت به آلاف و ألوف رسیده اند و در آنسو با اکثریتی که آسفالت کوچه هایشان و یا داشتن حداقل حقوق نهادهای حمایتی و یا بیمه ای سقف آرزویشان است و باز نوعی تضاد کمدین تلخ که دارندگان بیشترین بهره مندی مالی و رانتی در مقام طلبکار و در آنسو مردمانی که ایستادگی و مقاومت و همراهی با غم را تکلیف خود در مقابل این آب و خاک می دانند. دو روایت یا به تعبیر همان سینمائی اش دو اپیزود مخالف به جدال همیشگی خود ادامه می دهند. آنچه که از آن به عقیم سازی منابع رانت و فساد تعبیر می کنیم در واقع یاری رساندن به قسمت خوب و دلگرم کننده ی زندگی آبادانی هاست. همان روایت مردمی مواسات که قسمتی از آن در زنی بنام ام ِعباس عینیت یافته و به یک نماد تبدیل شد.

پرده ی دوم

ام ِعباس زنی است مثل همه ی زنان این سرزمین. مادر یک خانواده ای که انباشت مشکلات، تن و روح او را آزرده کرده و کارش به طبیبان رسیده و روز دوم خرداد نوبت مراجعه ی پزشکی داشته؛ نشانی را اشتباهی به راننده ی تاکسی می گوید، دو خیابان آنطرف تر پیاده می شود. تا بخواهد آدرس دقیق را بیابد ساعتی می گذرد و مردم را دوان دوان می بیند که بسوی کوچه و ساختمانی می رود که همان جا قرار بود پیاده شود. امِ عباس عمری دیگر از خدا می ستاند و به شکرانه ی نعمت زندگی از همان روز اول در کنار امدادگران می ایستد. این زن عباپوشِ شِیله *بر سر، هر روز در خانه اش نان محلی می پزد و در زنبیلی بافته از حصیر نخل به کوچه متروپل می آورد کنار نان، خرمایی می گذارد و بین امداد گران و نیروهای موجود توزیع می کند.

ام ِعباس در واقع حاتم گونه، با تمام دارایی خودش مهمان نوازی می کند و هر روز شاهد رنج خانواده های مفقودین بوده و با آنها مویه سر می دهد و می گرید و گاه با هله و مرحبا گفتن به گروههای امداد و نجات روحیه ی مضاعف می دهد. ام ِعباس و زنان جنوب آیینه ی روشن ایثار و جانفشانی اند. زنانی که تحصیلات آکادمیک ندارند اما بسیار عالی همدردی و همراهی می کنند که انگار دهها کتاب روان شناسی یا مددکاری پاس کرده اند. این زنان در بزرگترین کارگاه ی عملی دروس انسانی و پزشکی و روان شناختی یعنی دوران هشت ساله ی جنگ و مصایب سوء مدیریت و خشکسالی و بی آبی و بیکاری فرزندانشان نکته های فراوان آموخته اند. و همیشه در دفاع از کیان و وطن خود نه دوشادوش مردان که پیشقدم بوده اند. ام ِعباس روایت امید بخش در همان مستند تار و تاریک متروپل است که در مقابل دنیای زد و بند عبدالباقی ها و کاراکترهای شیک پوش با زنبیلی بر سر و روحیاتی مقاوم قهرمانانه ایفای نقش می کند و همه ماها را (تماشاگران دور و نزدیک) به پیروزی خیر بر شَر امیدوار می کند.

قهرمان دوست داشتنی داستان به خانه اش برگشته و مورد لطف و تقدیر مردم و فعالان مجازی و رسانه ای قرار گرفته و کماکان نان می پزد و هنوز درمانش کامل نشده و جالب آنکه با تمام وجود زندگی اش را وقف تکیه و حسینیه ی کوچک خانگی خود نموده و بدون شک این جانفشانی ها ادامه ی همان از خود گذشتگی زنان بلند مرتبه ی تاریخ در سرزمین نینواست و عجب شباهتی در نام و طریق. ام عباس..

-------------------

*شیله: روسری مشکی زنان عرب

تماشاخانه

ببینید | مسابقه سرعت با ماشین چمن‌زنی / اینجا خبری از فراری و مک‌لارن نیست

ببینید | لحظه سقوط تابلوی تبلیغات روی سر رهگذری در تهران

فیلم های دیگر کانال عصر ایران در تلگرام
روایت های متضاد سینما متروپل 2
روایت های متضاد سینما متروپل 3
روایت های متضاد سینما متروپل 4
روایت های متضاد سینما متروپل 5