روز پدر از نگاه دوربین / یادداشتی بر تعدادی از سینماییها که جلوهای خاص از پدر را نمایش دادهاند
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، خانواده از دیرباز اهمیت ویژهای در میان مردم داشته است چراکه از بطن فرهنگ ایرانی میآید که حتی پس از ورود اسلام به ایران نیز، بر این اهمیت و آداب تکریم خانواده افزوده شد. دراین میان سینما به عنوان یکی از ابزارهای فرهنگی، گاه با زاویه دوربین یک کارگردان این نوع ارزش را راجع به پدر و مادر بگونهای خاص جلوه داده است، آن نوع نگاه خاص به پدر را قرار است...
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو، خانواده از دیرباز اهمیت ویژهای در میان مردم داشته است چراکه از بطن فرهنگ ایرانی میآید که حتی پس از ورود اسلام به ایران نیز، بر این اهمیت و آداب تکریم خانواده افزوده شد. دراین میان سینما به عنوان یکی از ابزارهای فرهنگی، گاه با زاویه دوربین یک کارگردان این نوع ارزش را راجع به پدر و مادر بگونهای خاص جلوه داده است، آن نوع نگاه خاص به پدر را قرار است در برخی سینماییها مرور کنیم.
بخشید بابات شدم سهیل!
اغلب این حرف را از فیلم حوض نقاشی یاد داریم. رضا پای پنجره کلاس درس پسر خردسالش، چنین جملاتی به زبان میآورد و احساسات مخاطبان که پیش از این تحت تاثیر زندگی خاص مریم و رضا برانگیحته شده بود، یکباره دگرگون میشود. حوض نقشی با بازی شهاب حسینی و نگار جواهریان، نوع خاصی از خانواده بودن را نشان داد؛ خانواده شدن باوجود تمام تفاوتها شروع میشود و با همهی درکی که کودک تدریجا در عالم کودکی خود از مریضی پدر و مادرش بدست میآورد، حفظ میشود. مازیار میری دوربین خود را گذاشت همانجایی که زندگی نه از نقطه راحتی شروع شده و نه راحت قرار است به مقصد برسد. همچنین زاویه دید واقعگرایانهای در چنین وضعیتی، حقیقت ارزش خانواده را نشان میدهد، آن هم با وجود پدری که تاحدی معلومیت ذهنی دارد اما شماتت میکند، شوخی میکند، نصیحت میکند و اشک میریزد. حوض نقاشی فیلمی به کارگردانی مازیار میری محصول سال 1391 ایران است و در آن سیدشهاب حسینی، نگار جواهریان، فرشته صدرعرفایی، سپهراد فرزامی، سیامک احصایی و الهام کردا بازی کردهاند. این فیلم در صدر آرای تماشاگران سی و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر قرار داشت.
همچون نور در تاریکی زندگی
پدر برای پسر یا پسر برای پدر؟ سینمایی دهلیز روایتگر زندگی خانوادهای سه نفری است که قتل غیرعمد پدر، همه چیز را عوض میکند. پدر دربند و پسر درگیر غیاب پدر تااینکه ملاقات بین آنها اتفاق میافتد. آنچه که در این لحظات دیدنی است، حسرت بهزاد (رضا عطاران) برای پدری کردن برای امیرعلی (محمدرضا شیرخانلو) است نه فقط پدر بودن! اما داستانی به نوعی پیش میرود که روزهای نزدیک اجرای حکم اعدام، دیداری بین امیرعلی و مادر مقتول صورت میگیرد که پسر برای پدر وساطت میکند و خواسته او به آزادی بهزاد منجر میگردد و درآخر پدر برای پسر میماند. دهلیز فیلمی ایرانی به کارگردانی بهروز شعیبی و سید محمود رضوی محصول سال 1392 با بازیگری رضا عطاران و هانیه توسلی است که هانیه توسلی برای بازی در این فیلم برنده بهترین بازیگر نقش اول زن و عطاران نیز نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد در سی و یکمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر شد. سید محمود رضوی، تهیهکننده این فیلم نیز سیمرغ بهترین فیلم اول را دریافت کرد.
برای همیشه بودن
«قول میدم آبروتو نبرم بابا»؛ جملهای از حرفهای حوریه در زندان زمانی که شمع تولد خود را فوت میکرد و از بودنهای پدر میگوید و حسرت نصفه ونیمه آن بودنها. محوریت قصهی این فیلم درباره رابطه دختر و پدری است که از قضا این پدر شیمیایی است و در آسایشگاه جانبازان است. حوریه (مریلا زارعی) در نقش دختر جوان تلاش دارد بعد از مدتها دور از پدر حال او را خوب نگه دارد. اما چرخه داستان، امیرحسین (خسرو شکیبایی) که روزی در روزهای دفاع از وطن موجی کرده است، امروز در قامت پدری برای فدا کردن باقی عمر خود برای روزهای زندگی نکرده دخترش، نشان میدهد. دستهای خالی فیلمی به کارگردانی و نویسندگی ابوالقاسم طالبی و تهیهکنندگی محمدرضا تختکشیان محصول سال 1385 است.
بالی برای پرواز
روزی که فرشتهها باهم آمدند، زندگی پدر به دو بخش تقسیم شد. روزهایی بدون سه قلوها و روزهایی با سه قلوها که تمام برنامهریزی او را دگرگون ساخت. احمد (جواد عزتی) همان روحانی جوانی است که با همسرش لیلا (نازنین بیات) سطح مالی متوسط رو به ضعیفی دارند و با آمدن سه فرزند خود بهطور همزمان، با چالشها متعددی روبهرو میشوند. احمد میل و آرزو دارد اما پدر است، پس سعی میکند برای تامین مخارج، با علایق خود دربیوفتد و پیشنهاد بازیگری از سوی کارگردانی را قبول کند؛ چراکه احمد پدر است، او برای فرشتهها، همان بالی میشود که روی زمین به آن نیاز دارند.
فرشتهها با هم میآیند فیلمی به کارگردانی و نویسندگی حامد محمدی و تهیهکنندگی منوچهر محمدی محصول سال 1392 است.
همیشه دلتنگ
داستانی از پدرانگی که تلفیق شده با دلتنگی را مرور میکنیم. دایی غفور (علی نصیریان) راننده یک تاکسی فرودگاه، با وجود همه مدارکی که ثابت میکند پسرش یوسف در جنگ شهید شده، هنوز فکر میکند که او زنده است و حتی حرف دامادش اصغر را که همرزم یوسف بوده قبول نمیکند. او با این که پلاک یوسف را هم در شکم یک کوسه یافتهاند، همیشه منتظر است پسرش بازگردد. دایی غفور در فرودگاه با دختر جوانی به نام شیرین (نیکی کریمی) آشنا میشود که برای یافتن برادرش خسرو که در جنگ گم شده از اروپا به ایران آمدهاست. یکی از آزادگان که در زندان با خسرو، برادر شیرین بوده و به ایران بازگشته، با شیرین تماس میگیرد و میخواهد اطلاعاتی بدهد. شیرین و دایی غفور به دیدن او میروند و آزاده به آنها میگوید که خسرو سالم است و به زودی بازمیگردد. اما پنهانی به دایی غفور میگوید که نتوانسته حقیقت را به شیرین بگوید، زیرا خسرو در جریان یک اعتصاب در اردوگاه اعدام شدهاست. اصغر، داماد دایی غفور که معالجه اش را در آلمان ناتمام گذاشته و برگشته، مانند دایی غفور فکر میکند یوسف زنده است. به همین دلیل به مرز قصرشیرین محل ورود اسرا میرود. شیرین در تدارک استقبال از خسرو است که از حقیقت آگاه میشود. او به دایی غفور اعتراض میکند که میخواسته او را هم مانند خودش، اسیر توهم بازگشت عزیزش کند. شبی که شیرین قصد رفتن به پاریس را دارد، اصغر تلفنی به دایی غفور خبر میدهد که اطلاعاتی از خسرو به دست آمده و او به زودی به ایران بازمیگردد. دایی غفور و شیرین شبانه به سمت قصر شیرین حرکت میکنند. صبح روز بعد، هنگامی که شیرین در میان آزادگان به دنبال خسرو میگردد، ناباورانه یوسف را میبیند و مژده بازگشت عزیز دایی غفور را به او میدهد. بوی پیراهن یوسف یک فیلم درام به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و نویسندگی ابراهیم حاتمیکیا و داریوش مودبیان و به تهیهکنندگی مجید مدرسی محصول سال 1374 است. از بازیگران فیلم میتوان به علی نصیریان و نیکی کریمی اشاره کرد.
خبرنگار: فاطمه خلیلی یگانه