ریشه یابی از حملات صداوسیما و رادیکالها به ناطق نوری / سیاستمدار کهنه کار در افکار و آرای خود تجدیدنظر کرده است؟
گزارشی در جدیدترین شماره از هفته نامه «صدا» به طعنهها و حملات صدا و سیما و رسانههای همسو به مواضع علی اکبر ناطق نوری پرداخته و یگانه دلیل آن را تغییر سیاستمدار کهنه کار دانسته است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، محمد جواد روح در شماره تازه هفته نامه «صدا» به طعنهها و حملات صدا و سیما و رسانههای همسو به مواضع علی اکبر ناطق نوری پرداخته و یگانه دلیل آن را تغییر سیاستمدار کهنه کار دانسته است.
بنا بر روایت عصر ایران، متن کامل تحلیل سردبیر «صدا»از این قرار است:
صداوسیما و رسانههای همسوی آن، در سالروز 13آبان به بهانه پرداختن به سیاستهای آمریکا در قبال ایران، ترجیح دادند باز هم انگشت طعنه و اتهام را به جای خارج، سمت داخل بگیرند و از سالگرد تسخیر سفارت، بهانه و وسیلهای برای حمله به مخالفان سیاسی خود بگیرند.
در انتخاب سوژه هم، البته آنها نوآوری کردند و به جای روند معمول که سراغ دولت موقت و بهویژه مهدی بازرگان و عباس امیرانتظام میروند و یا حداکثر، به چپهای انقلابی دیروز و اصلاحطلبان امروز همچون بهزاد نبوی میروند؛ هدف دیگری را انتخاب کردند و سراغ سیاستمداری رفتند که هنوز هم، در دستهبندیهای سیاسی از نیروهای خودی و نزدیک به بالاترین سطوح نظام سیاسی شناخته میشود.
آنان سراغ علیاکبر ناطقنوری رفتند؛ عضو ارشد جامعه روحانیت مبارز، رییس مجالس چهارم و پنجم که جناح راست در آن اکثریت داشت، نامزد ایدهآل این جریان در انتخابات ریاستجمهوری 1376 که پیروزی او را پیروزی جریان انقلاب و بازگشت به ارزشها میخواندند و چهرهای که تا همین اواخر مسئول بازرسی دفتر رهبری و مشاور عالی ایشان بود.
چنین شخصیتی اما امروز سوژه طعنه و اتهامات و حملات رادیکالهای جناح راست و صداوسیما و رسانههای همسوست. چرا؟ فقط به یک دلیل؛ ناطقنوری تغییر کرده است. در افکار و آرای خود تجدیدنظر کرده است. برخی سخنان و مواضع دهههای قبل خود را کنار گذاشته است. و در یک کلام: اندیشیده است.
او در این سالها که بهتدریج از عالیترین سطوح نظام سیاسی به حاشیه سیاست رفت، مشغول اندیشیدن بود.
اندیشیدن نیز، فینفسه در تعارض با تعصب و تحجر است. اندیشیدن اگر وجه انتقادی و تجدیدنظرگرایانه داشته باشد، به بازاندیشی در مواضع پیشین و بازبیبنی راه طیشده میانجامد و طبعا، غلطهایی در حرفهای کهنه و بیراهههایی در راه طیشده خودنمایی خواهد کرد. آری؛ ناطق در همه سالهای سکوت و حاشیهنشینی مشغول اندیشیدن بود و تغییر کردن.
رادیکالهای راست هم، البته این را میدانستند و تغییر مواضع او را حس میکردند؛ اما دلخوش بودند او سکوت کرده است.
برخلاف حسن روحانی، دیگر عضو تجدیدنظرگرای جامعه روحانیت مبارز، که هرازچندگاه سخنی میگوید و فضایی میسازد و محکم و متقن از کارنامه میانهروها و دولت خود دفاع میکند؛ ناطقنوری سکوت را ترجیح داد.
سکوتی که البته از رضایت نبود و فریاد شکایت او، همچون نای مولوی، به گوش هر اهل سیاستی میرسید.
بااینحال، راستهای رادیکال که هر روز با هراس از نطقهای روحانی، تاب و توان و عنان زبان از دست میدهند؛ دستکم از سکوت ناطق خشنود بودند و حتی آن را اعلام بازنشستگی سیاسی تلقی میکردند.
لب گشودن ناطق پس از سالها اما، این خواب و خیال را برآشفت. رادیکالها البته در برابر گفتارهای او که نقدی بود بر وضع موجود و آنچه سیاستهای حاکم حاصل آورده است، ترجیح دادند سکوت کنند و از اینکه ناطق را در موقعیتی مشابه روحانی هدف بگیرند، خودداری کنند.
طعنه صداوسیما به ناطق نوری
در عوض، بیشتر حملات بر واکنش به اشاره انتقادآمیز ناطق از تسخیر سفارت آمریکا در سال1358 و پیامدهای آن بر موقعیت ایران در نظام بینالملل بازمیگشت. صداوسیما سالروز 13آبان را فرصت مناسبی دید برای طعنه زدن به ناطقنوری؛ با انتشار بخشهایی از سخنان او در 13آبان1372.
رادیکالهای حاکم بر صداوسیما با پخش این سخنرانی قدیمی میخواستند نشان دهند ناطق امروز پیشینه و سابقهای دارد کاملا همسو و همراه با رادیکالهای امروز.
همچنان که زمانی چنین سوابقی را برای سیدمحمد خاتمی، میرحسین موسوی، هاشمیرفسنجانی، حسن روحانی، بهزاد نبوی و بسیاری دیگر از چهرههای اصلاحطلب و میانهرو یادآور میشدند و میخواستند با مواضع دیروز، اعتبار مواضع امروزشان را زیر سوال ببرند.
البته، رادیکالها هیچ ضرورتی نمیبینند به تناقض موجود در این رفتار خود پاسخ دهند.
آنها پرسشی بدیهی را نادیده میانگارند که اگر مواضع ناطقنوری در سال1372 باعث اعتبارزدایی از مواضع امروز اوست و میتوان با پخش آن، به او طعنه زد؛ چرا و چطور خودشان 30سال پس از سخنان آن زمان ناطق، همان حرفها و شعارها را تکرار میکنند و به اسم ژست انقلابیگری و عزتطلبی (و البته با هزینه کردن از جیب آحاد ملت) آن را میفروشند؟
اگر هم مواضع آن زمان ناطق درست بوده و مواضع امروز او باب طبع رادیکالها نیست؛ باید پرسید این تغییر و بازبینی در ارزشها و روشهای پیشین چه ایرادی دارد؟ از کجا میتوان گفت افرادی چون ناطق، روحانی و هاشمیرفسنجانی که از شاخصترین چهرههای روحانیت مبارز در دهههای 1360 و 1370 بودهاند، ظرفیت و درایت اندیشیدن و نقد کردن مواضع خود را نداشتهاند؛ اما در مقابل، آن طیف از روحانیت که سهم و نقش چندانی در انقلاب و تاسیس و مدیریت نظام نداشتهاند و یا نوآمدگان بیسابقهای از جنس نمایندگان تندرو مجلس و سران و مجریان تندگوی صداوسیما، حق دارند با ایستادن بر مواضع و شعارهای پیشین، خود را نمادها و نمایندگان وفاداری و پایداری معرفی کنند و حتی آن بزرگان و موسسان را سوژه حمله و طعنه خویش قرار دهند؟
از کجا میتوان گفت جریان رادیکالی که امروز پس از 30 یا 40 سال تازه به مواضع دهههای 60 و 70 روحانیت انقلابی رسیده است، 30 یا 40 سال بعد تازه نفهمند نقدها و بازاندیشیهای چهرههایی چون ناطقنوری بجا و درست بوده است و منافع کشور و نظام را بیش از شعارها و ادعاهای تندروها تامین میکرده است؟
اگر چنین باشد، چرا هزینه دیرفهمی و کجفهمی این جریان را ملتی باید بپردازد که هر بار در هر انتخاباتی و نیز در هر نظرسنجی معتبری، نشان داده کمترین نسبتی با مواضع، ایدهآلها و سیاستهای آن و نیز جهانبینی آنان ندارد؟
دلیل روشن است. آنان برخلاف ناطقنوری ارزش و اعتباری برای اکثریت ملت و آرا و نظرات آنان قائل نیستند. ناطقنوری یکبار در سال1376 صدای رسای اکثریت را شنید و سپس پس از ظهور معجزه 1384 درستی آن صدا را به چشم جان دید و ازاینرو، به گوشهای نشست و اندیشید.
رادیکالهای راست اما برخلاف روحانیت انقلابی اصیل، نه اهل شنیدناند، نه دیدن و نه اندیشیدن.
آنان فقط صدای گوشخراش بلندگوها و تریبونها و سخنگویان خود را چون آوایی گوشنواز میشنوند، از دنیا ومافیها فقط منفعت خویش را میبینند، و البته جز به کسب وحفظ قدرت نمیاندیشند.
چنین است که فاصلهای چنین آشکار و شکافی چنین بزرگ میان راست اصیل و راست رادیکال افتاده است. شکافی به اندازه امروز و دیروز ناطق.
29221
کد خبر 2140268