زخم هیولای درون
شاید برای نیت خوانی اندکی زود باشد ولی روایت «زخم کاری» قدری ترسناک به نظر می رسد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ این روزها سریال «زخم کاری» در شبکه نمایش خانگی مورد استقبال مخاطبان زیادی قرار گرفته است. نخستین سریال محمد حسین مهدویان به تهیه کنندگی محمدرضا تخت کشیان که در پلتفرم های VOD منتشر می شود، از آخرین اثر محمود حسینی زاد با عنوان «بیست زخم کاری» اقتباس شده است و همین باعث شده تا سریال به لحاظ فیلمنامه از استحکام خوبی برخوردار باشد.
«مالکی از مدیران شرکتی موفق است که توسط نعمت ریزآبادی اداره میشود. ریزآبادی، مالکی را مأمور میکند تا برای قرارداد مهم نفتی با نروژیها وارد مذاکره شود. نروژیها بعد از عقد قرارداد، میخواهند مبلغ قرارداد که چندین میلیون دلار است؛ را به حساب شرکت واریز کنند ولی...» این خلاصه ای است که از این سریال معمولا در رسانه ها برای معرفی منتشر می شود و اصل ماجرا از همان روز قرارداد با نروژی ها آغاز می شود.
با خواندن این متن خطر اسپویل شدن داستان وجود دارد
جواد عزتی، در نقش مالکی به گفته منتقدان رسانه و فیلم بازان، یکی از بهترین بازی هایش را انجام داده است. محوریت اصلی «زخم کاری» به دو کلید واژه «تحقیر و طمع» برمی گردد. هیات مدیره هلدینگ ریزآبادی به صورت فامیلی اداره می شود و ریزآبادی بزرگ، مالک (جواد عزتی) را از جوانی به لندن فرستاده تا تحصیل کند و حالا پس از سال ها مدیریت هلدینگ در کیش و دبی را به او واگذار کرده است؛ مالک نیز از همان جوانی و در لندن عاشق منصوره، دختر ریزآبادی بزرگ می شود، ولی عشق او به دلیل پایین بودن طبقه اجتماعی و مالی، از طرف منصوره پس زده می شود.
حالا بیست سالی از ماجرای عشق مالک در جوانی می گذرد؛ او با سمیرا ازدواج کرده و دو فرزند دارد. نیش و کنایه های هر روزه سمیرا با مالک که حق او در شرکت خورده شده و سرخوردگی های خود او در مواجهه با خدماتی که برای پیشرفت و اعتبار هلدینگ انجام داده و در عوض معمولا با رفتارهای حقارت آمیز پسر ریزآبادی بزرگ مواجه شده، همه دست به دست هم داده تا مالک دست به تصمیم بزرگی بزند.
مالک با زحمت شبانه روزی و کارگری پدر بزرگ شده و با تلاشی که داشته به این جایگاه رسیده است؛ ولی همیشه ناصر، برادر منصوره و پسر ریزآبادی بزرگ گذشته او را به صورت تحقیرآمیز به یاد او آورده و به خاطر جایگاهی فعلی اش در شرکت، بارها به او منت گذاشته اند و از طرفی در جوانی، منصوره عشق او را نادیده گرفته و حالا پس از سال ها تصمیم گرفته حق خود را از شرکت طلب کند. ولی این حق خواهی به شیوه مالک و به دستور سمیرا انجام می شود.
مالک ابتدا ریزآبادی بزرگ را به قتل می رساند و در ادامه هر کسی را که در مسیر بزرگ شدن او قرار می گیرد، به نحوی از سر راه خود برمی دارد. حالا پس از سال ها تحقیر شدن، او می خواهد آقایی کند و به دیگران ثابت کند که توانسته حق خود را از این بازی بگیرد و همه این ماجرا به شکلی هنرمندانه توسط مهدویان کارگردانی شده است.
شاید برای نیت خوانی اندکی زود باشد ولی روایت «زخم کاری» قدری ترسناک به نظر می رسد؛ روایتی که بیننده کمی حرفه ای تر را به یاد قهرمان های «جوکر» و «راننده تاکسی» می اندازد. قهرمان های داستان هایی که آنها نیز در زندگی شخصی طعم تلخ تحقیر شدن از طرف جامعه و اطرافیان خود را چشیده اند و اتفاقا هر دو قهرمان داستان نیز از سوی معشوقه خود طرد شده اند و همه این ها بهانه هایی می شود تا هیولای درونشان آنقدر بزرگ شود که دست به شورش و طغیان بزنند و جالب اینجاست که بیننده آنجا نیز با «تراویس راننده تاکسی» و «آرتور فلک جوکر» هم ذات پنداری کرده و حتی با وجود انجام دادن جنایت، دوستشان دارد، همان طور که حالا جواد عزتی را در نقش مالکی می ستاید و دوست دارد.
احتمالا درون هر کدام از ما این هیولا وجود دارد و اینکه چگونه می توانیم آن را مهار کنیم و یا کم کم به بهانه های مختلفی مانند تحقیر، عشق، قدرت، هوس و... آن را آنقدر بزرگ کنیم تا افسار درنده آن از دستمان رها شود، انتخابی است که می تواند حال و آینده زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار دهد.
انتهای پیام /
به قلم: مصطفی پورکیانی