زینب کبری (س)، معمار مقاومت ابدی
چگونه یک زن بهتنهایی حافظ میراث همه انبیا (ع) و ضامن آینده امامت شد؟
به گزارش مشرق، هر نقشه جامعی، یک پاشنه آشیل دارد. نقشه امویان برای ریشهکن کردن اسلام نبوی، بینقص به نظر میرسید: حذف فیزیکی رهبر، ایجاد رعب و وحشت و از همه مهمتر، در دست گرفتن کامل دستگاه تبلیغات برای کنترل روایت.
آنها برای خون، شمشیر را آماده کرده بودند و برای حقیقت، تحریف را. همهچیز محاسبه شده بود جز یک متغیر؛ متغیری که نه در میدان جنگ، که در قلب کاروان اسرا حضور داشت و قرار بود تمام معادلات را بر هم بزند.
آن متغیر، زنی بود که از خاکستر یک فاجعه، ققنوس یک مکتب را آفرید و با سلاح بیان، ماشین جنگ روانی دشمن را از کار انداخت.
امروز پنجم جمادیالاول، سالروز ولادت بانوی صبر و صلابت، حضرت زینب کبری (س)، بهترین فرصت است تا این نقشه الهی را بازخوانی کنیم و بفهمیم او چگونه به تنهایی، ضامن بقای دین و امامت شد.
این پرسش کلیدی را با حجتالاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان، خطیب و کارشناس برجسته دینی در میان گذاشتیم.
تهدید بقا؛ آناتومی یک تحریف سازمانیافته
حجتالاسلام والمسلمین پناهیان در تحلیل این ضرورت تاریخی میگوید: ماجرای کربلا چنان عظمتی دارد که بقای دین به آن وابسته شد.
این سخن به آن معناست که اسلام، در نقطهای از تاریخ، به دلیل یک پروژه سازمانیافته برای تحریف حقیقت، در معرض نابودی کامل قرار گرفته بود؛ این همان خطری بود که رسول مکرم اسلام (ص) با بصیرتی الهی پیشبینی کرده و فرموده بودند همانگونه که ادیان گذشته تحریف شدند، دین من نیز «طابق النعل بالنعل» مو به مو دچار انحراف خواهد شد.
پیش از قیام سیدالشهدا (ع)، مجاهدتهای صدیقه کبری (س)، مظلومیتهای امیرالمؤمنین (ع) و صبر امام حسن مجتبی (ع) هر یک بهمثابه سدی در برابر این سیل ویرانگر عمل کردند اما اگر حماسه کربلا نبود، تمام آن فداکاریها نیز در غبار تاریخ محو و اثرشان تحریف میشد.
اما این پروژه تحریف که ادیان گذشته را به انحراف کشاند، دقیقاً با چه سازوکاری عمل میکرد؟ پناهیان با استناد به آیات قرآن، چهار عملیات اصلی این جریان را برمیشمارد:
نخستین گام، «کتمان ما انزل الله» یا پنهان کردن حقایق نازل شده بود.
گام دوم، تحریف معنایی کلمات بود؛ جایی که نمیتوانستند اصل کلام را حذف کنند، معنایش را وارونه جلوه میدادند، همانطور که قرآن میفرماید: «یُحَرِفُونَ الکَلِمَ عَن مَوَاضِعِهِ»(نساء، آیه 46).
گام سوم، افزودن بدعتها به دین و گام چهارم که خطرناکترین بود، جابهجایی رهبران الهی با عالمان درباری بود که قرآن از آن با تعبیر «اتَخَذُوا أَحبَارَهُم وَرُهبَانَهُم أَربَابًا مِن دُونِ اللَهِ» (توبه، آیه 31) یاد میکند.
وقتی خون به تنهایی کافی نیست
وی برای ملموس کردن این خطر، وقایع پس از رحلت پیامبر (ص) را مصداق بارز اجرای دقیق همین چهار عملیات میداند و میگوید: در آن دوران، منبر رسول خدا (ص) در مدینه به محلی برای قصهگوییهای یهودیان تازه مسلمان شده (مشهور به اسرائیلیات) تبدیل و نقل حدیث از پیامبر (ص) برای سالها ممنوع شد، تا جایی که تمام احادیث مکتوب را به آتش کشیدند.
در سطحی دیگر از تحریف، آنجا که نمیتوانستند حقیقتی را کتمان کنند، به تحریف معنایی رو میآوردند؛ بهعنوان نمونه، چون لعن صریح پیامبر (ص) بر ابوسفیان از حافظه تاریخ پاکشدنی نبود، حدیثی جعل کردند که بر اساس آن، هر نفرین پیامبر (ص) برای فرد نفرینشده مایه برکت است.
این عمق فاجعهای بود که اصل دین را هدف گرفته بود و در چنین فضایی، حتی فریادهای حقطلبانه حضرت زهرا (س) و شمشیر عدالتخواه امیرالمؤمنین (ع) نیز با یک امپراتوری سازمانیافته از دروغ و تزویر مواجه بود.
در چنین فضایی، شهادت خونین امام حسین (ع) یک انفجار نور بود، اما چرا این حماسه به تنهایی کافی نبود؟
حجتالاسلام پناهیان تأکید میکند: دستگاهی که توانسته بود کلمات وحی و سنت پیامبر (ص) را دفن کند، بهسادگی میتوانست خون حسین (ع) را نیز بیاثر کرده و او را یک شورشی معرفی کند. اینجا بود که تمام امید تاریخ انبیا به رسالت زنی گره خورد که باید پیام آن خون را حفظ میکرد.
اگر شهادت، رساندن پیام با خون بود، مأموریت حضرت زینب (س) حراست از آن خون با اسارت بود. خون باید علنی و حماسی ریخته میشد اما اگر پیام این خون در همان کربلا دفن میشد، هیچ اثری از آن باقی نمیماند.
زینب (س)؛ حافظ گذشته، ضامن آینده
این رسالت عظیم دو بعد داشت: حفظ میراث گذشته اسلام که در شهادت اباعبدالله (ع) تبلور یافته بود و حفاظت از آینده اسلام که در وجود امام سجاد (ع) خلاصه میشد.
حجتالاسلام پناهیان با تأکید بر اهمیت مکان این رویارویی میگوید: حضرت زینب (س) باید این مأموریت را در شام، یعنی مرکز تولید دروغ و پایتخت حکومتی که میپرسید «مگر علی نماز هم میخواند؟» به سرانجام میرساند. ابزار او، تحمل مظلومیت با صلابت و اقتدار بود.
سخنرانیهای آتشین او در کوفه و شام، پایههای مشروعیت یزید را به لرزه درآورد و او را آنچنان منکوب کرد که مسئولیت جنایت را به گردن دیگران میانداخت.
این همان حقیقتی است که در کلام امام سجاد (ع) نهفته است که در پاسخ به سؤال «کجا بیشتر سخت گذشت؟» سه بار فرمودند: «الشام، الشام، الشام».
وی اضافه میکند: حضرت زینب (س) علاوه بر جهاد تبیین، حداقل در دو موقعیت قطعی، جان امام سجاد (ع) را نجات داد؛ یک بار عصر عاشورا و بار دیگر در مجلس عبیدالله بن زیاد. اینجاست که معنای «أبَی اللهُ أن یُجرِیَ الأُمورَ الا بِأسبابِها» (خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز از طریق اسبابش جاری کند) آشکار میشود.
خداوند اراده به حفظ امامت داشت و سبب این حفظ، وجود مقدس حضرت زینب (س) بود. او هم حافظ گذشته اسلام شد و هم ضامن آینده آن؛ عظمتی که سبب میشود تمام ائمه اطهار (ع) در مقابل نام او قیام کرده و خود را مدیون او بدانند.
میراث یک بغض؛ مقاومتی که ادامه دارد
این کارشناس دینی در ادامه به لایهای عمیقتر و معنویتر از مقاومت حضرت زینب (س) اشاره و این پرسش را مطرح میکند که اشکهای ما برای اباعبدالله (ع) از کجا سرچشمه میگیرد؟ او معتقد است: این بغضی که با شنیدن نام حسین (ع) در گلوی ما میپیچد، هدیه زینب (س) به تاریخ است.
امام حسین (ع) از خواهرش خواسته بود گریه نکند، چرا که استواری او، ستون خیمه کاروان اسرا بود. او برای حفظ انسجام کاروان و رساندن پیام، بغضهایش را فرو خورد؛ گریه نکرد، گریه نکرد، گریه نکرد... آن بغضهای متراکم و مقدس، به امانت در تاریخ ماند و امروز در قالب اشک بر مصیبت اباعبدالله (ع) از چشمان ما جاری میشود. این اشک، سلاح ما و میراث مقاومت او است.
این جریان معنوی و مقاوم چگونه در عصر ما تجلی یافته است؟ حجتالاسلام پناهیان در پایان، این میراث تاریخی را به قلب تحولات راهبردی امروز پیوند زده و میگوید: تجلی عملیاتی و شگفتانگیز این مقاومت را در پیروزیهای تعیینکنندهای دیدیم که معادلات منطقه را دگرگون کرد.
مقاومت ظفرمندانه غزه و پیروزی قاطع ایران در جنگ تحمیلی 12روزه. در هر دو میدان، ما شاهد پیادهسازی دقیق دکترین مقاومت زینبی بودیم.
گام اول، صبر راهبردی در برابر شوک اولیه بود؛ غزه زیر آوار بمبارانهایی که برای شکستن ارادهاش طراحی شده بود و ایران در برابر حمله غافلگیرانهای که هدفش فلجسازی سیستم فرماندهی بود، هر دو، عاشورای زمانه خود را با استقامت تحمل کردند اما صبر به تنهایی پیروزی نمیآورد.
مرحله دوم و تعیینکننده، اجرای جهاد تبیین زینبی در قلب میدان نبرد بود. درست در لحظهای که دشمن گمان میکرد با خونریزی، حجت را تمام کرده، ضدحمله روایی مقاومت آغاز شد. رهبری ایران، با آرامش و اقتدار، تهاجم دشمن را نه نشانه ضعف مقاومت، که مقدمه یک پایانبندی باشکوه بازتعریف کرد و آن بغض مقدس تاریخی را به اراده ملی برای تنبیه متجاوز بدل ساخت.
در غزه نیز هر تصویر از استقامت و هر فریاد «حسبنا الله ونعم الوکیل» از میان ویرانهها، روایت دشمن از درهم شکستن مقاومت را باطل و مظلومیت را به سلاحی برای رسوایی جهانی دشمن تبدیل کرد.
این پیروزیها این درس بنیادین را به ما میآموزند که در مکتب زینب کبری (س)، پیروزی نهایی نه فقط در تحمل ضربه شمشیر، بلکه در تسلط بر کلمهای است که پس از آن جاری میشود. این، هنر تبدیل نقطه اوج قدرت ظاهری دشمن، به کاتالیزور فروپاشی راهبردی و روایی او است؛ همان میراثی که امروز ضامن بقا و پیروزی جبهه حق شده است.