سازنده مستند ایکسونامی: تغییر ایران، هدف برنامههای ضد خانواده است
محمدرضا بورونی: دفاع برخی مسئولان از موضوعات ضد خانواده اتفاقی نیست بلکه طرحی برای تغییر ایران است.
سرویس فرهنگ و هنر مشرق - انتشار مطالبی در مورد همجنسبازان در صفحه رسمی شهیندخت مولاوردی معاون امور زنان و خانواده دولت یازدهم و دستیار ویژه رئیس جمهور در امور حقوق شهروندی در دولت دوازدهم در روزهای گذشته سر و صدای زیادی به پا کرده است. پیش از آن هم ارتباط تنگاتنگ معصومه ابتکار معاون امور زنان و خانواده ریاست جمهوری و نمایندگان زن مجلس دهم چون طیبه سیاوشی با یک نفوذی دوتابعیتی به نام کامیل احمدی برملا شدکه عنصر مطلوب انگلیس، پشت پرده و مشاور پروژههایی چون رسمیت یافتن حقوق همجنسبازان، روابط جنسی آزاد، افزایش سن قانونی ازدواج در ایران است. برجسته شدن مسائلی که مغایرت فاحشی با فرهنگ ایرانیان دارند این سوال را به ذهن متبادر میسازد که شکاف عمیق دغدغههای مسئولان با مشکلات مردم در حوزه خانواده از چه چیزی ناشی میشود؟
یکی از سیاستهای استراتژیک قدرتها علیه رقبای خود، تغییر در رفتار آنها است، فرآیندی که از آن به عنوان نرمالیزاسیون یاد میشود. در نرمالیزاسیون سعی میشود به چشماندازهای کشور مورد نظر حمله و چشماندازهای مطبوع جایگزین آنها شود.
مثلا چشمانداز مطلوب ایران در مورد پاسخ صحیح به نیاز جنسی، تسهیل ازدواج برای همه است اما چشمانداز غرب برای ایران آزادی روابط جنسی و انواع همباشیها است لذا برای به عقب راندن ایران از مواضع سرسختانه خود در صیانت از خانواده و ازدواج، پروژه نرمالیزاسیون را به کار میگیرد. پروژهای که آن را در قالب تهاجم فرهنگی - رسانهای، نفوذ در مسئولان و تصمیمسازان، تغییر الویتها و قوانین اسلامی، اسناد و سازمانهای بینالمللی و برخی سازمانهای مردمنهاد در ایران دنبال میکند و سعی در تغییر رفتار ایران دارد. در این پروژه فرسوده کردن و تضعیف منابع قدرت رقیب، تا سطح ستونهای ضعیفتری از قدرت ملی او انجام میشود. یکی از اصلیترین منابع قدرت ایران، خانواده و اخلاق اسلامی در حوزه مسائل جنسی است. چنانچه موفق به جایگزین کردن چشماندازهای خود بجای چشماندازهای کشور مقابل شوند توانستهاند آن کشور را نرمال کنند مثلا اگر ایران آزادی روابط جنسی را در قالب قوانین و فرهنگ خود بپذیرد به سمت چشمانداز غرب نرمال شده و دیگر خطری برای غرب محسوب نمیشود چون این ایران، دیگر اسلامی نیست.
یکی از مشخصات اصلی مسئولانی که در فرآیند پروژه نرمالیزاسیون نقش دارند این است که در بسیاری موارد مردم را نامحرم میدانند یا موضوعات و اسنادی را متعهد میشوند و تبلیغ میکنند که جدای از قانون ربطی به فرهنگ دینی و ملی مردم ایران ندارد مثل اسناد توسعه هزاره و 2030 یونسکو که به دنبال رسمیتیافتن همجنسبازی یا آموزشهای جنسی به کودکان در ایران هستند. درباره فرآیند تغییر رفتار ملتها در حوزه مسائل جنسی با محمدرضا بورونی کارشناس حوزه جنسیت و خانواده، پژوهشگر و سازنده مستند ایکسونامی به گفتگو پرداختهایم که مشروح آن تقدیم مخاطبان میگردد.
مدرنیته با تغییر در جهانبینی انسانها راه را برای فروپاشی خانواده آسان کرد
درک فرآیند تغییر رفتار در حوزه جنسی و فروپاشی خانواده ما را در درک همین فرآیند در ایران یاری میکند. فروپاشی خانواده در غرب فرآیند پیچیدهای را طی کرد اولین تحولات در جهانبینی جوامع و افراد رخ داد. وقتی مدرنیته آمد جهانبینی جدیدی با خود آورد که در آن انسان بجای خدا، محور هستی شد و در انسان هم، نفس او اصالت داشت نه بعد معنوی و انسانیت او. وقتی نفس انسان محور قرار گرفت، انسان لذتگرا میشود و طبیعتا در مسائل جنسی هم به سمت لذتگرایی میرود و از خانواده که حدود و محدودیتهایی دارد فاصله میگیرد با این تفاوت که در این سبک در انتها لذت هم نمیبرد که در مستند ایکسونامی هم سعی کردیم این محتوا را به مخاطب منتقل کنیم.
باید مراقب بود که چه چیزی را در زرورق علم به خورد ما میدهند
اتفاق بعدی در حوزه علم رخ داد. وقتی که آلفرد کینزی در سالهای 1946- 1945کتابهایش را منتشر کرد و ظاهرا به لحاظ علمی اثبات کرد که روابط قبل از ازدواج و موارد دیگری چئن همجنسبازی و خیانت مشکلی ندارد. این موضوع باعث شد که فروپاشی خانواده و مناسبات فطری جنسی بشر یک لایه از سطح جهانبینی جلوتر بیاید و در لایه علم هم نفوذ کند علم هم آن زمان یک تقدس دروغینی داشت که البته هنوز این تقدس دروغین هنوز وجود دارد.
سمت چپ: محمدرضا بورونیبیشتر بخوانید:
*س_چگونه همجنس بازان آمریکایی ایدز را وارد دنیا کردند / وقتی سقط جنین در کشورهای صنعتی آزاد شد_س*مقابله با حیا و خانواده را مقابله با حکومت فاسد میدانند
اتفاق دیگر در لایه نظریهپردازی رخ داد و نظریهپردازانی چون سیمون دوبوار، ویلهلم رایش و هربرت مارکوزه با پیشینه روشنفکران و فلاسفه مقدمتری چون ژان ژاک روسو و حتی افلاطون زیر آب خانواده را زدند. آن چیزی که در دهه 1960 در آمریکا خیلی برجسته شد و این نظریات را به جنبش تبدیل کرد، نظام رسانهای بر پایه نظریات ادوراد برنایز بود که توانست مقابله با خانواده را مقابله با حاکمیتی که مردم از آن ناراضی بودند، جا بزند. میگفتند حاکمیت طرفدار خانواده است چرا که از طریق خانواده میتواند اعمال قدرت کند و اگر خانواده که دوام حاکمیت به آن است، از بین برود حاکمیت هم از بین میرود. آن زمان دید بسیار منفی به علت جنگ ویتنام و زیاده طلبیهای دولت آمریکا نسبت به حاکمیت وجود داشت که جوانان را به سمت مبارزه علیه خانواده سوق داد.
مشابه این رفتارهای ضدحاکمیتی را حتما در ایران شنیدهاید مثلا سر مسئله حجاب، جریان ضد حجاب پیوسته سعی میکنند حجاب را به حاکمیت و حاکمیت را هم به فساد گره بزنند. بطور مثال میگویند "چه کسی حجاب را میخواهد؟ همان حاکمیتی که فساد اقتصادی و اختلاس در آن بیداد میکند و بنزین یک شبه در آن چند برابر میشود". مرتبا این موارد را به هم وصل میکنند تا جنبش ضد خانواده را شکل دهند و این شیوه در دنیا تجربه شده است. دقیقا این اتفاق در دهه 1960 در آمریکا افتاد و وقتی خانواده از بین رفت ضرر آن هم به چشم حاکمیت رفت و هم به چشم مردم که در مستند ایکسونامی هم این موضوع را کامل نشان دادهایم.
برای هر مرحله از انقلاب جنسی دروغهای زیادی گفته میشود
نکته دیگر در مورد جنبشهایی است که در دهه 1960 شکل گرفتند و در حقیقت پشتشان به نظریات فلاسفه و علم گرم بود. آنچه هم در نظریات، هم در علم و هم در جنبشها پر رنگ بود دروغهای بیشماری بود که میگفتند. گویی یک جریانی تصمیم گرفته بود اتفافی بیفتد و جنبشها، علم و نظریات را به استخدام خود گرفته بود به طور مثال نظریات ویلهلم رایش که ادعا میکرد "اگر آزادی جنسی اتفاق بیفتد حاکمیت هیچ دخالتی نمیتواند بکند، قدرتش را از دست میدهد و آزادی واقعی شکل میگیرد " همه دروغ از آب آمد و بعد از استقرار آزادی جنسی، حاکمیت توانست از سکس برای جهتدهی تودهها استفاده کند. در سالهای بعد نظریات و دادههای آلفرد کینزی دروغ و آمارسازی از آب درآمد او برای نظریات دروغی که گفته بود چهره شده بود اما هیچ وقت مسئله دروغها و آمارهای غلط او برجسته نشد و رسانهها به آن نپرداختند. از این دروغها در لایه جنبشها هم به وفور پیدا میشود مثلا سقط جنین در آمریکا براساس یک دروغ قانونی شد. ابتدا ادعا کردند "پنج نفر به یک زن تجاوز کردهاند و آن زن باردار شده اما هیچ جایی در آمریکا حاضر نشدهاند بچه او را سقط کنند و زن مجبور شده برای سقط جنین به کانادا برود". برای این مورد کلی سر و صدای رسانهای به پا کردند که چرا نباید در آمریکا اجازه سقط جنین وجود داشته باشد این ماجرا نهایتا به تصویب قانون سقط جنین تبدیل شد. 20 سال بعد این خانم اولا خودش به ضد سقط جنین تبدیل شد ثانیا دست به افشاگریهایی زد از جمله اینکه اصلا به من تجاوز نشده بود و تمام ماجرا دروغ و ساختگی بود و همه اینها برای این بود که قانون تصویب شود و جار و جنجال رسانهها و دانشمندان دروغ و خالیبندی بود.
فرآیند تبدیل دروغ به قانون در ایران هم انجام میشود
فرآیند تبدیل دروغ و شایعه به قانون را در ایران هم میبینیم مثلا در موضوع کودک همسری چقدر دروغ گفتند و هنوز هم دست برنمیدارند طرفداران افزایش حداقل سن قانونی ازدواج برای تصویب آن در مجلس حداقل ده فکت دروغ میآوردند که هر ده تای آن زیر سوال بود و گزارش مرکز پژوهشهای مجلس نشان میداد که همه دلایلی که روی آن دست میگذارند اشتباه است مثلا میگفتند "ازدواجهای زیر 18 سال منجر به طلاق میشوند" درحالیکه طبق آمار رسمی کمترین طلاقها مربوط به ازدواجهای زیر 19 سال است یا میگفتند"بارداری زیر 18 سال باعث افزایش مرگ و میر مادران میشود" درحالیکه آمار رسمی وزارت بهداشت عنوان میکرد تعداد مرگ و میر مادران زیر 18 سال مثلا در سال 1397 به صفر رسیده بود و در هیچ سالی تعداد مرگ و میر این مادران از انگشتان یک دست فراتر نرفته است بارها آمارها را به آنها نشان دادهاند در ظاهر هم قانع میشدند اما چون خط را از جای دیگری میگرفتند باز به دروغهای خود ادامه میدادند، مطمئن باشید در آینده هم در بحث خانواده از این دروغها زیاد خواهیم شنید.
تکنولوژی را به استخدام آزادی روابط جنسی درآوردند
گام بعدی تکنولوژی بود، جنبشها تکنولوژیهایی را که برای نابودی خانواده نیاز داشتند فراهم میکردند یکی از مهمترین این تکنولوژیها قرصهای ضد بارداری بود چون رابطه خارج از ازدواج برای خانمها تبعات داشت و ممکن بود بچهدار شوند و به طریقی باید جلوی آن را میگرفت. تکنولوژی بعدی تکنولوژی سقط جنین بود که بعد از قانونی شدن پیشرفتهتر شد. خانم مارگارت سنگر، بنیانگذار موسسه پلند پرنتهود (والدینی برنامهریزی شده) که هنوز شعبات آن در سراسر دنیا وجود دارد سرمایهگذاری زیادی روی قرصهای ضدبارداری کرد و علنی هم اعلام کرد هدفم آزاد شدن روابط جنسی است.
در سرمایهداری همه چیز کالا است حتی زن و خانواده
موضوع دیگر گره خوردن سرمایهداری به آزادی روابط جنسی و از بین رفتن خانواده است. جذابیت این مسئله برای سرمایهداران از چند جهت است، یکی پول هنگفتی است که در صنعت سکس نهفته بود و الان پورنوگرافی جزء چند صنعت اول دنیا است، لذا مهم نیست که چقدر انسان در این صنعت قربانی میشوند یا این صنعت چقدر اعتیادآور است یا انسانیت اصلا در آن وجود ندارد، چون پول زیادی در آن هست دولتهای مدرن آن را پذیرفتهاند. حتی دانشمندان مدرن هم آن را پذیرفتهاند چون سرمایهداران پول خرج میکنند و خریدن نظریات برای آنها کاری ندارند.
ستیز سرمایهداری با خانواده این بود که سرمایهداران به دنبال نیروی کار ارزان بودند و برایشان جذاب بود که زنان را به عنوان نیروی کار با دستمزد پایینتر به کار گیرند و تا امروز هم دستمزد خانمها از آقایان پایینتر است و حتی پایینتر بودن دستمزد زنان نسبت به مردان در ایران منطقیتر از غرب به نظر میرسد. چون آقایان در ایران به لحاظ قانونی و حقوقی وظیفه پرداخت نفقه و مایحتاج زندگی همسر و خانواده را دارند، دستمزد خانمها پایینتر است اما در غرب با اینکه مخارج زندگی به شکل مساوی بین زن و مرد تقسیم شده همچنان دستمزد زنان پایینتر از دستمزد مردان است و یکی از اهداف جنبشهای فمینیستی برابری دستمزدها است.
صدها نظریه دروغ به قانون تبدیل شدهاند
فرآیند نابودی خانواده و تحولات حوزه مسائل جنسی توانست به قانون هم راه پیدا کند و اباحهگریها و آزادیهای روابط جنسی تسهیل شود به گونهای که بیش از 200 قانون با نظریات کینزی عوض شد جالب است بعد از اینکه دروغ بودن آمارها و نظریات کینزی محرز شد دیگر قانونها برنگشتند چرا که سرمایهداری از آنها سود میبرد و به تعبیر دقیقتر میتوان گفت این موضوع با دیکتاتوری خاصی همچنان ادامه مییابد.
عدم پیگیری چشماندازهای اسلامی برای تغییر ایران است
تمام تحولاتی که به آن اشاره کردم در ایران هم در حالی رخ دادن است برخی باشدت بیشتر و برخی با شدت کمتر. من به اینکه سندهای چشمانداز، اسناد بالادستی و قوانین کشور پیگیری نمیشوند اصلا خوشبین نیستم. معتقد نیستم که همه وقایع به شکل اتفاقی در ایران تکرار میشوند و نمیتوان آن را صرفا پای سهلانگاری مسئولان نوشت. با توجه به دروغهایی که در سالهای گذشته گفته شده مشخص است که جریان، جریان علمی نیست بلکه جریان دروغگویی است و خانم ابتکار با لابیگری و دور زدن ستاد ملی زن و خانواده آن را جلو میبرد. بر طبق قانون تمام سیاستها باید در این ستاد تصویب و بعد اجرایی شود ولی ایشان غیرقانونی و بدون تصویب آن را جلو میبرد و اصلا هم مهم نیست که مشکل مردم و مسئله کشور چیست. برنامه و سند این مسئولان جای دیگری است یکسری اسناد بینالمللی مثل پکن، توسعه هزاره و 2030 یونسکو دارند که مامورند خط به خط آنها را پیاده کنند و کاملا تقلیدی سیاستهای بیگانه را پیگیر هستند و اصلا سند چشمانداز، قوانین یا سیاستهای ابلاغی رهبر انقلاب در حوزه خانواده برایشان مهم نیست.
بدتر از همه اهمیتی نمیدهند سیاستهایی که در حوزه خانواده پیگیری میکنند به نفع زنان هست یا نه. اگر در جلسهای برای آنها ساعتها وقت بگذارید و به انواع دلایل عقلی، علمی، مقالات جهانی و داخلی اثبات کنید که مثلا اشتغال زنان به این شیوه که شما دارید پیگیری میکنید به شدت به ضرر زنان است، به طور مطلق برایشان مهم نیست چون خود را متعهد به اسناد بیگانه میدانند و هدف آن اسناد تغییر رفتار ایران است.
کتاب مقدس غربگراها، الگوهای غربی است نه قرآن یا مشکلات مردم
جالب است جریانی که به دلیل نصگرایی و محور قرار دادن قرآن همیشه به فقه شیعه و قانون ایران تاخته است خودش کاملا نصگرا است با این تفاوت که نص آنها الگوهای توسعه غربی امثال سند توسعه هزاره و 2030 یونسکو است به نحوی که با دلایل عقلی دو دو تا چهارتایی هم بیگانهاند. درست مثل آقای روحانی که میگوید "در راستای اقتصاد مقاومتی، باید سرمایهگذار خارجی وارد کشور کنیم" درحالیکه اقتصاد مقاومتی یعنی اتکا به خود داشته باشی و وابستگی به خارج را کم کنی، همین رفتار را خانمهای ابتکار و مولاوردی با اسناد بالادستی کردهاند به عنوان مثال میگویند" در راستای تحکیم خانواده میرویم که سن ازدواج را بالا ببریم، اشتغال زنان را به فلان میزان افزایش دهیم و..."، در صورتیکه اگر دنبال تحکیم خانواده و تسهیل امور زنان بودند، بیمه زنان خانهدار یا بیمه ناباروری را محقق میکردند.
هم اکنون میزان زوجهای نابارور در کشور میلیونی است که آرزوی فرزند دارند و مشکل افسردگی آنها مثل یک بیمار سرطانی است. چرا در تمام این سالها یکبار مدعی حقوق آنها نشدند؟ این همه زنان سرپرست خانوار با مشکلات سهمگین داریم، مرخصی زایمان زنان شاغل هنوز روی زمین مانده، اما خانمهای سیاوشی، سلحشوری، مولاوردی و ابتکار یک جمله هم در مورد آنها نگفتهاند، اما هزاران بار در مورد کودک همسری صحبت کردهاند چرا چون مطابق اهداف فمینیستی و اسناد بیگانه باید کار کنند.
با دروغ به دنبال درو زدن مراجع هستند
برای اینکه سریعتر به اهداف خود برسند دنبال دور زدن دین و مرجعیت هستند و در تمام این سالها برای اینکه مرجعیت را همراه کنند در موضوعات مختلف مثل کودک همسری آمارهای دروغ به مراجع دادند تا بتوانند فتوای مراجع را مطابق میل خود کنند.
در قانونگذاری و اجرا ایراد داریم
اولا خود ما در قانونگذاری ایراد داریم مثلا مدام دنبال قوانین جامع هستیم مانند قانون جامع جمعیت، قانون جامع حجاب و.... نیازی به این حجم از قوانین نیست نیاز به قوانین تک و هدفمند و تصویب و اجرای آنها داریم. وقتی زیاد قانون تصویب کنیم یعنی نمیخواهیم آنها را پیگیری کنیم و بسیاری هم کارشناسی نشده هستند و لزوما هر چیز خوبی قابل اجرا نیست. باید به دنبال سیاستگذاری خلاقانه بود و بحثهای مادی را هم در آن ببینیم تا قانون قابل اجرا باشد.
فقط قانون مقصر نیست
همه مسائل با قانون حل نمیشود کما اینکه جریان مقابل هم صرفا با قانون جلو نمیرود و در ماجرای انقلاب جنسی غرب هم قانون همه ماجرا نبود. ما در کشور جنبش صیانت از خانواده یا جنبش مادری نداریم که پیگیر امور خانواده یا مادران یا زنان باردار باشد یا جنبشی نداریم که با 350 هزار سقط جنین غیرقانونی در سال مبارزه کند. همچنین زیرساختهای کافی برای بسیاری از مسائل نداریم و تولید علم و ادبیات کافی نداشتهایم البته نه به آن معنی که ناامید شویم و فکرکنیم هیچ کاری نمیشود کرد منتهی با ایدهآل فاصله داریم ما حتی بدیهیترین پژوهشها در حوزه زنان و خانواده را انجام ندادهایم مثلا الگویی عملی جهت کاهش سن ازدواج مبتنی بر پژوهش انجام ندادهایم یا تحلیلی در مورد علت بالا رفتن طلاق یا سقط جنین در کشور مبتنی بر پژوهش، پیمایش و آمارها صورت نگرفته است. دانشگاه هم با متن جامعه و تحولات آن بیگانه و نظام آموزشی و رسانهای هم بسیار کمکاری کرده است، لذا این نقصها فقط با قانونگذاری حل نمیشود.