سیلی واقعیتهای اقلیمی

عربستان کشوری است که رودخانهای جاری ندارد و باران مهمان نادر زمینهایش است، در این شرایط این کشور تصمیم به کاشت برنج گرفت؛ گیاهی که تشنهترین محصول کشاورزی جهان است. این تصمیم، در روزگاری گرفته شد که درآمدهای نفتی، جسارت سیاستگذاران این کشور را دوچندان کرده بود. اما خیلی زود روشن شد که تولید برنج، به قیمت نابودی منابع آبی عربستان تمام میشود.
تجربه تولید برنج در عربستان سعودی، درسی مهم و ماندگار برای سیاستگذاران این کشور و دیگر کشورهای خشک و نیمهخشک منطقه به همراه داشت. روایت برنج در عربستان، حاکی از تصمیمی است که به جای امنیت غذایی، بحران آبی به ارمغان آورد و نشان داد حتی ثروت نفتی هم توانایی تغییر واقعیتهای اقلیم را ندارد.
آب، مهمترین مساله هر سرزمین است. برخی کشورها سالهاست فهمیدهاند که بدون برنامهریزی دقیق، دوام نمیآورند. عربستان سعودی، با تمام محدودیتهای جغرافیایی و اقلیمی، با وجود اشتباه بزرگی که در کاشت و غنیسازی برنج انجام داده بود، راهی پیدا کرد تا کمآبی به بحران تبدیل نشود. این کشور، سالها پیش کویرهایش را از آبشیرینکن مجهز و با استراتژیهای دقیق، نیاز مردمش را تامین کرد.
نزاع با اقلیم
در نیمه دوم قرن بیستم، عربستان سعودی در اوج قدرت نفتی خود با درآمدهای هنگفت روبهرو شد. این ثروت بیسابقه، جسارت سیاستگذاران سعودی را برای اجرای برنامههای بزرگ توسعهای در همه بخشها افزایش داد. در شرایط آن زمان یکی از دغدغههای اصلی دولت، تامین پایدار مواد غذایی بود. کشوری خشک و کمبارش، بدون رودخانه دائمی و با بارش سالانه کمتر از 100 میلیمتر، طبیعی است که بخش بزرگی از غذای خود را از طریق واردات تامین کند. اما تجربه شوکهای نفتی، جنگهای منطقهای و نگرانی از تحریمهای احتمالی غرب، باعث شد رهبران عربستان به این جمعبندی برسند که وابستگی غذایی میتواند به تهدیدی علیه امنیت ملی تبدیل شود.
در گام نخست، پروژه تولید داخلی گندم از سال 1974 میلادی آغاز شد. دولت با یارانههای کلان، زمین، بذر، کود و ماشینآلات مدرن در اختیار کشاورزان گذاشت و خرید تضمینی محصول را با قیمتی چند برابر بازار جهانی تعهد کرد. موفقیت اولیه این برنامه، دولت عربستان را به این فکر انداخت که «اگر توانستیم در دل بیابان گندم تولید کنیم، چرا اقدامی برای تولید برنج انجام ندهیم؟» به همین دلیل از اوایل دهه 1980 میلادی (حدود سال 1983) پروژه تولید داخلی برنج در استانهای «حائل» و «قصیم» آغاز شد.
تصمیم به کاشت برنج در عربستان، نقطه آغاز یک خطای استراتژیک جدی بود. برنج، برخلاف گندم، گیاهی است که نیاز بسیار زیادی به آب دارد. هر تن برنج حدود 5 هزار مترمکعب آب نیاز دارد؛ رقمی غیرقابلتوجیه برای کشوری بدون منابع سطحی آبی. در این شرایط تنها منبع عربستان برای رسیدن به رویای استقلال در تولید برنج، آبهای زیرزمینی بود؛ ذخایری که طی هزاران سال گذشته و در دورههای مرطوب زمینشناسی، در عمق شنهای عربستان ذخیره شده بودند. آبهایی که تجدیدپذیر نبودند و برداشت آنها به معنای مصرف منابع غیرقابلبازگشت کشور بود. با این حال، پروژه تولید برنج آغاز شد. چاههای عمیق حفر شدند، پمپهای قوی نصب شد و بذرها و کودهای وارداتی به کشاورزان داده شد. آب رایگان بود، برق یارانهای بود و دولت هر کیلوگرم برنج را چند برابر قیمت جهانی خریداری میکرد، این یعنی سود خالص برای کشاورزان و کسانی که به دنبال رانت در کشاورزی هستند.
در سالهای نخست، تولید داخلی برنج به سرعت رشد کرد و در برخی سالها به بیش از 2 هزار تن در سال رسید. رسانههای رسمی، مزارع سبز برنج را در دل بیابانها به عنوان نماد «پیشرفت و توانمندی ملی» نمایش دادند. اما واقعیت این بود که هر کیلوگرم برنج، هزاران لیتر از آبهای عربستان را مصرف میکرد. آبهایی که طی سالیان طولانی تشکیل شده بودند و هیچگاه جایگزین نمیشدند. اقتصاددانان و متخصصان منابع آب هشدار دادند که هزینه واقعی تولید داخلی برنج چندین برابر واردات از هند یا پاکستان است و ادامه این سیاست به معنای نابودی منابع آبی کشور خواهد بود. اما این هشدارها در میان فضای سیاستزده آن روزها نادیده گرفته شد.
فروپاشی تدریجی
حدود دو دهه پس از آغاز تولید برنج در عربستان، آثار این سیاست بهتدریج آشکار شد. سطح آبهای زیرزمینی بهسرعت پایین رفت. هر سال، چاهها باید عمیقتر میشدند و هزینه پمپاژ آب افزایش مییافت. از سوی دیگر، برداشت بیرویه باعث بالا آمدن آبهای شور لایههای عمیق شد و زمینهای کشاورزی را شور کرد. مزارع سبز به شورهزار بدل شدند. کشاورزان زمینهایشان را رها کردند. چاهها خشک شد، پروژههای دولتی تعطیل شدند و امید به تولید داخلی برنج به پایان رسید. بهطور تقریبی، بین سالهای 1983 تا اوایل دهه 2000 میلادی، منابع آب زیرزمینی عربستان بهشدت کاهش یافت و بسیاری از سفرههای آب به نقطه پایان رسیدند.
بیداری به قیمت گزاف
در سال 2008 میلادی، بحران جهانی غذا و افزایش دو برابری قیمت غلات، عربستان را با واقعیتی تلخ روبهرو کرد. دولت دریافت حتی اگر بتواند تمام نیاز برنج کشور را در داخل تولید کند، امنیت غذاییاش تضمین نخواهد شد؛ زیرا بحران اصلی، بحران آب بود، نه بحران برنج. برخی گزارشهای رسمی از به پایان رسیدن ذخایر آبهای زیرزمینی در بسیاری از مناطق استانهای عربستان خبر میداد. در این شرایط دولت برای حفظ جان و بازگشت حیات به زندگی مردم تصمیم گرفت تولید داخلی برنج را متوقف کند تا از نابودی کامل منابع آبی جلوگیری شود.
تغییر رویکرد
برای جبران بحران آب و تامین نیاز غذایی مردم، عربستان پس از توقف تولید داخلی برنج در سال 2008 میلادی، سیاست جدیدی را در پیش گرفت. دولت دریافت که ادامه برداشت از آبهای زیرزمینی، امنیت زیستی و اقتصادی کشور را تهدید میکند. به همین دلیل تصمیم گرفت تولید مواد غذایی را به خارج از مرزهایش منتقل کند. در این راستا، صندوق سرمایهگذاری کشاورزی عربستان با ماموریت تازهای آغاز به کار کرد: سرمایهگذاری در کشورهای پرآب و حاصلخیز برای تولید غلات و علوفه دام مورد نیاز عربستان.
کشور منتخب برای اجرای این سیاست، سودان بود. عربستان هزاران هکتار زمین کشاورزی در کنار رود نیل را خریداری یا برای دورههای بلندمدت اجاره کرد. در این زمینها برنج، گندم و خوراک دام تولید و به عربستان صادر میشد. برای عربستان، این اقدام به معنای تامین غذای مردم بدون برداشت از آبهای کمیاب داخلی بود. برای سودان، این سیاست فرصتی برای جذب سرمایه خارجی، توسعه زیرساختهای کشاورزی، اشتغالزایی و کسب درآمد ارزی محسوب میشد. با این حال، برخی منتقدان در سودان معتقد بودند که این قراردادها، امنیت غذایی مردم محلی را در اولویت قرار نمیداد و بخشی از زمینهای کشاورزی به جای تولید برای بازار داخلی، صرف صادرات به عربستان میشد.
اتیوپی نیز به یکی دیگر از مقاصد اصلی سرمایهگذاری عربستان تبدیل شد. این کشور به دلیل رودخانههای دائمی و بارش مناسب، زمینهای کشاورزی گستردهای داشت. دولت عربستان با اجاره بلندمدت مزارع در اتیوپی، بخشی از تولید برنج و علوفه خود را به این کشور منتقل کرد. در مقابل، اتیوپی توانست زیرساختهای آبیاری و سیستمهای کشاورزی خود را ارتقا دهد و برای جمعیتی که با بیکاری گسترده روبهرو بودند، شغل ایجاد کند.
اوکراین، آرژانتین و استرالیا دیگر مقاصد سیاست کشت فراسرزمینی عربستان بودند. در اوکراین و آرژانتین، زمینهای وسیعی برای تولید غلات، دانههای روغنی و خوراک دام خریداری یا اجاره شد. این دو کشور با زیرساختهای پیشرفته کشاورزی، امکان صادرات پایدار محصولات به عربستان را فراهم کردند. در استرالیا، عربستان با خرید مزارع بزرگ گندم و دام، تولید محصولات استراتژیک مورد نیازش را در کشوری امن و توسعهیافته تضمین کرد.
حال سوال اساسی این است که: این سیاست برای عربستان چه سودی داشت؟ عربستان با این اقدام توانست بدون برداشت از منابع آبی داخلی، نیاز غذایی مردم را تامین کند. علاوه بر آن، با سرمایهگذاری مستقیم در کشورهای مختلف، ریسک سیاسی واردات غذا را کاهش داد و دسترسی مستقیم به محصولات غذایی را به دست آورد. این سیاست همچنین وابستگی کشور به بازارهای جهانی را از طریق تنوع جغرافیایی تامینکنندگان کاهش داد و امنیت غذایی را تقویت کرد. در مقابل برای کشورهای میزبان هم موقعیتی برای ورود سرمایه خارجی بود که منجر به توسعه زیرساختهای کشاورزی، ایجاد فرصتهای شغلی و کسب درآمد ارزی میشد.
حال که عربستان توانسته بود امنیت غذایی کشورش را فراهم کند، باید فکری به حال زمینهای نیمه جان خالی از آبش میکرد. عربستان برای مقابله با بحران آب در داخل کشور، پروژههای عظیم آبشیرینکنی در سواحل دریای سرخ و خلیج فارس را توسعه داد تا نیاز شرب و صنعتی شهرها بدون استفاده از منابع زیرزمینی تامین شود. بهطوریکه امروزه عربستان از بزرگترین آب شیرینکن برای تامین آب شرب استفاده میکند تا جایی که حدود 50 درصد از آب آشامیدنی از فرآیند نمکزدایی آب شور تامین میشود. از طرفی عربستان پروژه تصفیه فاضلاب شهری و استفاده مجدد آن در فضای سبز، صنعت و کشاورزی را در دستور کار قرار داد. همچنین دولت به سمت اجرای سیستمهای آبیاری قطرهای، تغییر الگوی کشت به محصولات کممصرف حرکت کرد.
تجربه عربستان
تجربه تولید برنج در عربستان سعودی، درسی مهم و ماندگار برای سیاستگذاران این کشور و دیگر کشورهای خشک و نیمهخشک منطقه به همراه داشت. عربستان در دهه 1980 میلادی با اعتماد به ثروت نفتی و توان مهندسی خود تصور کرد میتواند بر محدودیتهای طبیعی غلبه کند. پروژه تولید برنج، با اتکا به آبهای زیرزمینی، طی کمتر از دو دهه، بخش بزرگی از ذخایر غیرقابلتجدید آب زیرزمینی را مصرف کرد. هرچند عربستان در کوتاهمدت موفق شد به تولید سالانه بیش از 2هزار تن برنج برسد، اما این موفقیت ظاهری، بهای سنگینی برای اقتصاد و محیطزیست کشور به همراه داشت. پیامدهای اقتصادی این سیاست، تنها محدود به هزینههای بالای تولید نبود. برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی، باعث کاهش دائمی سطح سفرههای زیرزمینی شد. در برخی مناطق، سطح آب به شدت افت کرد. این امر هزینه پمپاژ را بهشدت افزایش داد و کشاورزی را به فعالیتی غیرقابلصرفه تبدیل کرد.
از سوی دیگر، شور شدن خاکها و نفوذ آبهای شور به لایههای سطحی، بخشهای وسیعی از اراضی کشاورزی را برای همیشه از چرخه تولید خارج کرد. این تجربه به سیاستگذاران عربستان آموخت که امنیت غذایی، صرفا به معنای تولید داخلی نیست. تولید داخلی اگر به قیمت از بین رفتن منابع پایه و زیرساختهای طبیعی کشور باشد، نهتنها امنیت نمیآورد، بلکه آینده را نابود میکند.