سینما، امتداد جامعه
به گزارش الف نشست تحلیل و بررسی ابعاد گوناگون سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر، با حضور جمعی از پژوهشگران مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیهالسلام برگزار شد. در این نشست، برآیند کلی فیلمهای به نمایش درآمده در جشنواره امسال، مسیر و چشمانداز سال آتی سینمای ایران مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
«جشنواره فیلم فجر»، بهعنوان یادگاری انقلاب برای اصحاب فرهنگ و هنر، هرساله در ایام پیروزی انقلاب اسلامی برگزار و در کانون توجه و بررسی رسانهها و افکار عمومی است. مهمترین رویداد فرهنگی سالیانه کشور همواره از منظر جریانهای فکری، سیاسی و اجتماعی موردتوجه و البته نقد و بررسی بوده است. جشنواره فیلم فجر، طلیعه «سال نو سینمایی» ایران است که در آن میتوان ویترین سینمای کشور در سال بعد را بهصورت نسبی و نه کامل، نمایش داد. ازاینجهت، این نقطه شروع، مدخل مهمی جهت ارزیابی مسیر طی شده سینمای ایران و راه پیشرو آن نیز خواهد بود.
نظر به این اهمیت و ضرورت، جمعی از پژوهشگران مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیهالسلام، هفته جاری در سالن «شهید طهرانی مقدم» مرکز رشد، گفتگویی جمعی را برای بحث در مورد ابعاد گوناگون سینمای ایران و نسبت آن با انقلاب اسلامی با محوریت جشنواره سی و هشتم فیلم فجر سامان دادند. آنچه در ادامه تقدیم حضورتان میگردد، گزارشی مختصر از این جلسه است که به جهت طولانی نشدن این گزارش، سرفصلهای آن ذکرشده است:
سینمای انسداد و عصیان
مفهوم و روح کلی حاکم بر عمده فیلمهای جشنواره امسال، «انسداد» بود. در بسیاری از درامهای بهاصطلاح اجتماعی جشنواره سی و هشتم، آدمهای داستان با یک بنبست جدی ساختاری و قانونی روبرو هستند. قواعد ساختاری و کارگزاران حکومتی، کاری از دستشان برنمیآید و آنها خود وارد میدان میشوند. ورود این آدمها به میدان و نحوه کنشگری آنها نیز عمدتا از سنخ عصیان و شورش است؛ آنهم عصیانی که مشخص نیست برای چه هدف و برنامهای است. بهاندازه کافی کور و بیهدف است و در آن نفس اعتراض و خروش اهمیت دارد. بنابراین مفهوم محوری جشنواره امسال «انسداد» و عصیان برآمده از این انسداد است. این رویکرد محوری در فیلمهای متعددی از جشنواره امسال، مانند «خروج»، «کشتارگاه»، «شنای پروانه»، «روز بلوا» و «خون شد»، کامل قابلمشاهده بود. آدمهای این قصهها، میخواهند شرایط را تغییر دهند؛ اما این کنشگری فعال لزوما با هدف و غرض از پیش برنامهریزی شدهای طراحی نشده است.
تمرکز بر بیصداها
بسیاری از فیلمهای جشنواره امسال، حداقل میخواهد نمایش این ایده را داشته باشد که صدای گروههای حاشیهای جامعه است. سوژه بسیاری از فیلمهای جشنواره امسال، این گروههای به اصلاح حاشیهای، بیصدا و در معرض ظلم از منظر فیلمسازان است. زنان، فقیران، کودکان کار، ناشنوایان، مهاجران، زندانیان، حاشیهنشینان شهری، بیماران اعصاب و روان و بسیاری از گروههای دیگر، سوژه اصلی فیلمسازان جشنواره امسال بودند که در مقابل دوربین قرار گرفتند. بهتبع نکته گذشته، در فضای این عصیان و شورش، در بسیاری از فیلمهای امسال، شورش و عصیان این گروههای حاشیهای بر گروههای مرکزی در کانون قدرت و ثروت، دیده شد. بعضی از فیلمها از این سوژه تمرکز بر حاشیه نان میخورند و برخی دیگر از دل آن، یک قصه درست را دنبال میکنند. فیلم تحسینشده «شنای پروانه» نمونهای از دسته دوم است؛ اما تعداد نمونههای اول بسیار بیشتر است.
شکاف الگوهای فرهنگی رسمی و غیررسمی
جشنواره امسال، در بسیاری از وجوه، نقطه اوج افتراق الگوهای فرهنگی غیررسمی با نظام فرهنگی رسمی کشور در سالهای اخیر است. از نوع موسیقی موردپسند تا نحوه پوشش افراد و سبک زندگی. مثال بارز جشنواره امسال، موضوع سیگار کشیدن افراطی افراد در تمام فیلمهاست. تعداد نماهای بدون سیگار کشیدن در فیلمهای امسال قابلشمارش است. این سیگار، بهصورت افراطی در مورد زنان دیده شد. این الگوهای رفتاری مغایر با هنجارهای رسمی فراوان است و اختصاص به این مورد ندارد. اعتیاد بهطور خاص به مواد روانگردان مانند «شیشه» و «ماریجوآنا»، همراه داشتن حیوانات خانگی در خانه، ازدواج سفید، مصرف مشروبات الکلی به صورت کاملا عریان و فراوان بخشی از این الگوهای رفتاری است که اساسا در سینمای ایران این حجم از مقدار و نمایش بی سابقه است. گویی دستگاه هنجارساز سینما، برای جامعه دیگری ساخته شده یا بخش خاصی از جامعه را محور قرار داده است. در این بین، البته نگاه انتقادی فیلمهای امسال جشنواره به آقات شبکههای اجتماعی و فضای مجازی جالب توجه بود.
اوج و فرود انقلاب
«سازمان سینمایی اوج» که در سالهای اخیر در عرصه فیلمسازی، آثار خوبی به سینمای ایران عرضه کرده، امسال جشنواره امیدوارکنندهای را طی نکرد. بسیاری از حرفهایی که اپوزسیون جمهوری اسلامی در مورد ساختار و حاکمیت نظام سیاسی در کشور ارائه میدادند، از سوی برخی فیلمهای این نهاد انقلابی تکرار میشد که جای تعجب و البته نیازمند تأمل جدی است. فساد سیستمی و بازیچه بودن کشور در سیاستهای غرب و شرق، بخشی از این اتهامات عجیبوغریب بود. البته از انصاف نگذریم که فیلمهای خوب «روز صفر» و «لباس شخصی» با وجود بخشی از ایرادهای مهم، محصول این سازمان در جشنواره امسال بود که بخش امیدوارکننده ماجرا است.
سوژههای خوب؛ پرداختهای بد
جشنواره سی و هشتم، سرشار از فیلمهایی بود که ایده مرکزی خوب، اثرگذار و قوی داشتند؛ اما در ادامه و در بخش فیلمنامهنویسی، قصهگویی و شخصیتپردازی لنگ میزدند. ازاینجهت، فیلمهای تلفشده در جشنواره امسال کم نبود. فیلمهایی که داستان یکخطی خوبی برای درگیری مخاطب دارد، اما بهتدریج با پرداخت ضعیف در فیلمنامه و شلختگی در اجرا به هدر میرفت. اوج شلختگی اجرایی در نماهای اضافه و تدوینهای کار نشده بسیاری از فیلمها بود. فیلمهایی که گاه به 140 دقیقه میرسید؛ اما بهراحتی امکان حذف چند ده دقیقه از آن وجود داشت. پوست، خروج، بیصدا حلزون، آبان 1160، قصیده گاو سفید، خورشید و.. جزء جملههایی بود که ایده خوبی برای پرداخت داشتند؛ هرچند در نهایت فیلمهای خیلی خوبی نشده باشند.
زیباشناسی جزءنگر بر سینمای ایران حاکم است
چیزی که در بسیاری از فیلمها دیده میشد، تمرکز فیلمساز بر یک بخش یا برش خاصی از واقعیت است که حسب یک زیباشناسی کاملا جزءنگر است. مثلا در تحلیل و بررسی مسائل اجتماعی، فیلمسازان تمرکز درام خود را فقط بر برجستگی فساد، تهدیدهای اجتماعی و... قرار داده بودند. تمام فیلمهای ما عمدتا بر تهدید متمرکز است تا فرصتها و این به نظر نیازمند توجه به زیباییشناسی هنرمندان ماست. مجموعههای انقلابی ما هم در فیلمسازی به این سمت نرفتهاند. قرار گرفتن در فضای روشنفکری مبتلای جدی ماست.
انقلاب اسلامی، سینما ندارد
فیلمهای امسال، جریان فکری و موج تازهای ایجاد نمیکند. سینمای خنثی و باری به هر جهت، همچنان بیداد میکند. آن چیزی که در دهه 60 در سینما چیزی به نام «سینمای انقلاب» داشتیم که البته تعریف چارچوبدار نشد، اما مصادیق داشت. در فضای دهه شصت، تألیف دیده میشد و سینماگران مؤلف بودند اما این سینمای خلاق و مؤلف، در سالهای اخیر و بهتبع جشنواره امسال، دیده نشد. حتی کارهای برخی مؤسسات انقلابی مانند «اوج» در جشنواره امسال از سنخ تألیف یک اثر هنری ماندگار نبود؛ بلکه بیشتر از سنخ یادبود، بیان خاطره انقلابی و ثبت یک رویداد واقعی است که اگرچه در نوع خود ارزشمند است؛ اما فرسنگها با سینمای مؤلف برای جریان انقلاب اسلامی فاصله دارد. آدمهایی نیز که در این سنخ نیز تربیت میشوند، نهایت نگاهی تکراری به موضوعات تاریخی خواهند داشت.
نبود این جنس سینما برای انقلاب اسلامی، میتواند یک بحران برای ما ایجاد کند. اینکه رئیس سازمان سینمایی در ایام جشنواره در مصاحبهای در 16 بهمن میگوید، «سازمان سینمایی نقشی در محتوای سینمای کشور ندارد و تنها نقش نظارتی دارد»، در جای خود به نظر خیلی نگرانکننده است. ابتر، بیدست، رها و منفعل دیدن اینچنینی سازمان سینمایی، در واقع به معنای رها کردن جریان سینمایی بهاتفاق، تصادف و شانس است. مدیران سینمایی احساس میکنند که تنها باید یک باری که بر دوششان بوده را بردارند و به اداره و نه تحول یا ساخت در جریان سینمایی فکر میکنند. آنها فقط دنبال این هستند که به یک طریقی فقط آنچه بهعنوان بار میبینند، به طریقی و به شکلی انجام شود و کار به اتمام برسد؛ اما اینکه این رویداد فرهنگی برای ما چه کارکرد تحولبخشی داشته باشد، خبری نیست. این نگاه «رفع تکلیفی» مدیران سینمایی بسیار نگرانکننده است.
خط سینمای جشنوارهای، آفت بزرگ سینمای ایران است
برخلاف سینمای آمریکا که فریب خط سینمای جشنوارهای را نخورد، سینمای جشنوارهای ابتدا در اروپا جدی شد و بعد در آسیا و کشور ما ایران بعد از انقلاب اسلامی، مشخصا توسط آقای بهشتی در سازمان سینمایی پایهریزی شد و جریان اول سینمای ایران شد. او در کتاب «سینما، جشنواره» که انتشارات سروش منتشر کرده، بهصراحت در مورد این خط جشنوارهای در سینمای ایران با هدف دیده شدن فیلمهای ایرانی در جهان سخن گفته است. سینمای ایران باید هستههای آتشفشانی خلق فیلمهای قوی را ایجاد کند و اگرنه جشنواره فقط یک دورهمی سالیانه بیخاصیت است که میآید و میرود.
علت ماندگاری فیلمی مانند «آژانس شیشهای» از سال 1376 چیست؟ نام و برند فیلمسازش؟ جایزههای جشنواره فیلم فجر؟ تبلیغات و بازاریابی قوی؟ به نظر پاسخ هیچکدام از اینها نخواهد بود. آن چیزی که بعد از 22 سال میتواند همچنان یک فیلم را دیدنی کند، به ماهیت یک اثر هنری بستگی دارد. هسته آتشفشانی یک فیلم ناظر بر ارتباط با مخاطب است. آنچه پرسش مهمی است اینکه از سینما چه انتظاری داریم؟
انداختن تیکههای سیاسی و جناحی یا پیامهای گلدرشت مفهومزده و مضمونزدهای که در اثر هنری برای خود جایی پیدا نمیکند، انتظار برخی افراد از سینما است که عمدتا در خط سینمای جشنوارهای در سالهای بعد از انقلاب دیده میشود. خلاصه آنکه، علت ماندن یک اثر هنری در نسبت فرم و معنایی است که در آن فیلم ظاهرشده است. فرم هم به معنای صورت یا ظاهرگرایی نیست؛ فرم آن چیزی است که از دل زندگی زیستشده و رسوبکرده، فیلمساز دریافت و با بلد بودن تکنیک سینما، در پرده ظاهر میکند. خوبی یک فیلم از موضوع آن فیلم اولا استنباط نمیشود؛ هنر کارش اولا و بالذات افزودن گرههای ذهنی به من یا آموزش دادن به من یا رد و اثبات نظریههای علوم انسانی و فلسفه نیست. مردم نیز از منظر نظریههای فلسفی یا علوم اجتماعی فیلم را مشاهده نمیکنند؛ هنر کارش دگرگون کردن و تغییر احوال مردم است.
سینما، هنر نورچشمی انقلاب
بعد از چهل سال از انقلاب، جالب است که اینچنین بسیاری از علاقهمندان سینما در وضعیت سینمای جاری کشور دارند، جای تأمل جدی دارد. با این سازوکارها و زمینههای فرهنگی، نهادی و ساختاری، هنوز باید بگوییم مدیریت فرهنگی روی تربیت آدمها متمرکز شود یا بر روی اثر متمرکز شود؟ ایبسا باید از این دوگانی هم خارج شویم. شاید الگو هیچکدام از این دو نباشد. هیچ بنا و بنیانی در مسئله ارتباط با هنر و هنرمندان دیده نمیشود.
لازم به ذکر است در بخش پایانی این نشست، موضوعاتی پیرامون حاشیه جشنواره سی و هشتم مانند عملکرد رسانه ملی در ایام جشنواره، عملکرد هیئت انتخاب، عملکرد هیئتداوران و مراسم اختتامیه موردبحث و بررسی قرار گرفت.