شهید فخری زاده در چارچوب کدام استراتژی ترور شد؟
به گزارش مشرق، سیدیاسر جبرائیلی، کارشناس مسائل سیاسی طی توییتی نوشت: مسائل آمریکا را دنبال میکنند، نیک میدانند آنچه رژیم آمریکا در حوزه روابط خارجیاش انجام میدهد یا به اجرا در میآورد، نظریات و خط مشیهایی است که ابتدا در تعدادی اندیشکده امنیتی شناخته شده تدوین میشود.
مورد مشهور و متاخر که به ایران ارتباط پیدا میکند نیز، تدوین بخشهایی اساسی از متن برجام توسط اندیشکده ICG چهارده ماه پیش از توافق است که حتی برای جانمایی سانتریفیوژها در سالن B نطنز نیز برنامهریزی کرده بود و این موارد عینا در برجام آمد.
پس از ترور شهید فخریزاده، پرسشهایی مطرح شد که آیا این ترور صرفا توسط موساد انجام شده یا در ادامه پروژهای است که با ترور حاج قاسم آغاز شد و لذا نباید از نقش رژیم آمریکا در این ماجرا چشم پوشید؟ یا اینکه آیا آمریکا دست به حمله نظامی علیه ایران خواهد زد یا خیر؟
با مروری بر ادبیات اندیشکدههای امنیتی آمریکا و تجارب کسب شده از دولت بوش به این سو، میتوان به پاسخهای روشنی به این سوالات رسید.
نکته اول درباره حمله نظامی است. راقم این سطور معتقد است آمریکا در دوره جرج بوش بیش از هر زمان دیگری به حمله نظامی به ایران فکر میکرد و حتی برای آن برنامهریزیهای اولیه را نیز انجام داده بود. اما برگزاری مانور "چالش هزاره" در سال 2002 با هزینه گزاف 250 میلیون دلار برای شبیهسازی حمله به ایران و شکست مفتضحانه این مانور - که مرگ 20هزار نیروی آمریکایی طی درگیری واقعی برآورد شد - دولت بوش را از حمله منصرف ساخت.
در دوره باراک اوباما، برآورد حاکمیت آمریکا این بود که به دلایل متعدد، این رژیم امکان حمله نظامی علیه ایران را ندارد و باید به دنبال ابزاهای جایگزین برای ضربهزدن به ایران باشد. آنچه در سال 2016 در گزارش موسسه رند تحت عنوان "قدرت اعمال فشار" آمد و تحریم مالی را جایگزین حمله نظامی خواند، در واقع تجربه دولت اوباما را تبدیل به یک نظریه تهاجم غیرسخت کرد تا در دولت ترامپ نیز تداوم یابد.
از اوایل دوره ترامپ، مفهومی در ادبیات اندیشکدههای امنیتی آمریکا پردازش شد که برخی آن را Measures Short of War یا اقداماتی پایینتر از آستانه جنگ خواندند و برخی
دیگر Gray Zone Strategy یا استراتژی منطقه خاکستری. مراد از این مفهوم این بود که سه کشور ایران، چین و روسیه در حال وارد آوردن آسیبهایی به منافع آمریکا هستند که پایین تر از آستانه لازم برای آغاز یک جنگ تمام عیار (All-out War) توسط واشنگتن است. اما چون آمریکا سیاستش این است که یا دست به حمله نظامی بزند، یا از درگیری پرهیز کند، در برابر این ضربات منفعل شده است. لذا پیشنهاد کردند که واشنگتن شان و شئون ابرقدرتی را کنار بگذارد و دست به ترور و خرابکاری و ضربات نقطهای بزند؛ یعنی یک جنگ نامتقارن علیه ایران آغاز کند. پس از شهادت حاج قاسم، یکی از این اندیشکدهها این ترور را در چارچوب این سیاست جدید، یک عملیات موفق ارزیابی کرد و توصیه به تداوم آن نمود. میتوانید در لینک زیر بخوانید:
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.