شهید همدانی فرمانده ای فراتر از میدان جنگ
به طور طبیعی، انتخاب من برای نوشتن داستانی درباره مبانی فکری و اندیشههای انقلاب اسلامی چندان مفید و ضروری به نظر نمیرسید. اما من تصمیم خود را گرفته بودم؛ به خاطر شخصیتی که در جوانی به شدت تحت تأثیر دکتر علی شریعتی قرار گرفته بود...
9 سال از شهادت حبیب سپاه، سردار حاج حسین همدانی در سوریه و در دفاع از حرم میگذرد. در این سالها هر کتابی که درباره او و سیرهاش منتشر شده مورد توجه مخاطبان قرار گرفته.
یکی از تازهترین کتابهایی که درباره شخصیت این شهید بزرگوار به قلم نجمه کتابچی نوشته و توسط انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، کتاب «او باید فرمانده باشد» است.
نویسنده در مقدمه این کتاب آورده: روزی که برای اولین بار تصمیم گرفتم داستان بلندی از خاطرات سردار شهید حسین همدانی بنویسم، برای این کار انگیزهی کافی نداشتم. به گمانم کتابخانههای ما از این دست کتابها لبریز و کتابفروشیهای ما اشباع بودند. مگر اینکه حرف نویی برای گفتن وجود داشته باشد، فراتر از سلوک و سیاق زندگی فردی و حتی اجتماعی شهید، که میبایست این حرف نو را از لابهلای خاطرهها و داستان زندگی سردار پیدا میکردم.
طرح جلد کتابی که مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرده است.
بعد ناگهان آن اتفاق خوب افتاد و دوستان همکار در مجموعهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، از این واقعیت پرده برداشتند که از ابتدا هم خواست سردار از بیان خاطرات در مجموعهی مرکز اسناد، نگارش زندگینامه و روایت داستانی نبود. بلکه روابط گستردهی سردار با اشخاص گوناگون، مواجهه با اندیشههای متعدد و حضور ایشان در برهههای حساس و پراتفاق تاریخی، این دغدغه را برای ایشان ایجاد کرده بود که داستانی از روزگار پرتلاطم ایشان نوشته شود و از خاطرات ایشان برای فضاسازی و تسهیل کار استفاده شود.
حسین همدانی بهدنبال دیدهشدن و شنیدهشدن حرفهایش نبود، او بهدنبال شنیدهشدن صدای تاریخ و دیدهشدن حقیقت بود. میخواست در قالب خاطرات، تاریخ از سر گذرانده را تشریح کند و ادبیات روزگار ما را با شرح این سالهای بیبدیل غنی کند. او معاصر شخصیتهای بسیاری بود و خاطرات بکری داشت و با اینکه آن زمان در سوریه و در مقابله با داعش ملعون میجنگید، در میان خاطراتی که برایمان میگفت، اشارهای به داعشیان نداشت. حسین همدانی از بیان این مطالب در مرکز اسناد، دغدغهای داشت به نام «انقلاب اسلامی».
روزی که من برای نوشتن کتابی از خاطرات سردار شهید حسین همدانی اعلام آمادگی کردم، هنوز چندماهی از شهادت سردار نگذشته بود، جریانها و چالشهای فکری با این روزها متفاوت بودند و طبیعتاً تصمیم من برای نوشتن داستانی با موضوع مبانی فکری و اندیشهی انقلاب اسلامی چندان مفید و لازم بهنظر نمیرسید. اما من تصمیمم را گرفته بودم. در ازای شخصیتی که در جوانی شیفتهی دکتر علی شریعتی، آخوند ملاعلی معصومی همدانی و شهید آیتالله مدنی شده بود، در وانفسای ایدئولوژیها ولایت فقیه را بهعنوان برترین و مترقیترین مکتب فکری برگزیده بود، در سایهی رهبری تاریخساز خمینی کبیر، طعم پیروزی را چشیده و در غائله کردستان و همدان و عملیات مرصاد دوشادوش چهرههای شاخص جنگ هشت ساله جنگیده بود، کاری جز این از من ساخته نبود. هرچند نگارش این کتاب مستلزم مطالعات پیوسته و طولانی و عمیق از منابع متعدد بود که پنج سال به طول انجامید!
ممکن است بهنظر عجیب بیاید، اما درست در محضر این حقیقت قرار گرفتم که نسل انقلاب اسلامی، برخلاف آنچه گفته میشود و کوشیده میشود که احساساتی و هیجانزده بهنظر بیایند، بسیار ساعی و اهل مطالعه بودند. خواندن و دانستن برای آنها بزرگترین فضیلت بود و رفاه و آسایش برایشان هرگز اولویت، بلکه مطلوب هم نبود و این اصلیترین دلیل دوام و بالندگی انقلاب اسلامی است. انقلابی که سربرآورده از میان مکاتب فکری است و در نبرد بین عقیدهها به پیروزی رسیده است، هیچ تناسبی با منافع مادی و تأمین نیازهای جسمی انقلابیون ندارد، آنها هدفی والاتر از تأمین خود داشتند و این دقیقاً عکس آن چیزی است که این روزها از آن داد سخن میرود. نه! روح انقلاب اسلامی بههیچوجه ریشهکنی فقر و ایجاد رفاه نبود! بلکه قلعوقمع ریشههای ایجاد فقر و بیعدالتی و حذف هر مانع دیگری که در مسیر بالندگی جامعه برای تحقق مدینهی فاضله واقع شود، بر مبنای نظریات اندیشمندانِ مسلمان پشتوانهی این قیام تاریخی بود.
به جرأت میگویم که از این کتاب بسیار بیشتر از هر کتاب دیگری آموختم، زیرا برای آن بسیار خواندم و شنیدم و پرسیدم. ارزش مجاهدت و مطالعه را درک کردم و از شما خوانندهی عزیز هم درخواست میکنم که چنین باشید. شاید نگاه شما به مفهوم یک انقلاب و شکلگیری آن و جنس مطالبات از آن تغییر پیدا کند. امیدوارم این کتاب بتواند «تا حدی» رضایت سردار شهید ما و سایر شهدای یادشده در این کتاب را به دست آورد و باب خیری باشد برای رغبت بیشترِ مخاطبین کتاب در راستای مطالعه «مبانی اندیشهای انقلاب اسلامی».
بیشک همانطور که گفته شد، این کتاب «داستانی برگرفته از خاطرات سردار شهید» است و الزاماً تمامی شخصیتها و وقایع منطبق بر واقعیات نیستند. اما من چنین ادعا میکنم که هیچ جعل تاریخی در مورد «وقایع و چهرههای شناختهشده» حاضر در این کتاب، از شهدای انقلاب و دفاع مقدس گرفته تا بنیصدر و رجوی و نمایندگان مجلس، صورت نگرفته است و تمامی مطالب و نقلقولها و توصیفها کاملاً منطبق بر «تاریخ مکتوب» است.
باور داریم که انقلابی بسیار عظیمتر و عمیقتر بر مبنای اندیشههایی خالصتر و غنیتر پیشرو داریم و لازم است برای آن انقلاب نهایی در رکاب آخرین حجت خداوند، به سلاح اندیشه و ایمان تجهیز بشویم. ما میراث صیادشیرازیها و حسین همدانیها و قاسم سلیمانیها را دیدهایم که امنیت و ثبات و اقتدار بود و این «ما» هستیم، فقط ما که میتوانیم از این اقتدار به پیشرفت برسیم و به آن «مدینهی فاضلهی موعود».
آری دوستان! دعوت ما را در این کتاب بپذیرید. باید قوی شویم.
نجمه کتابچی / 12 بهمن 1401 هجری خورشیدی