یک‌شنبه 4 آذر 1403

شورش فرانسه و تبیین‌های وارونه!

وب‌گاه مشرق نیوز مشاهده در مرجع
شورش فرانسه و تبیین‌های وارونه!

متاسفانه برخی اساتید و کارشناسان در کشور ما، که نام «جامعه‌شناس» و «کارشناس» را با خود دارند، وقتی به تبیین شورش‌های فرانسه می‌رسد، آن را در چارچوب «جامعه‌شناسی خشونت» تحلیل می‌کند!

به گزارش مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: یک هفته‌ای می‌شود که فرانسه، درگیر آشوب‌های خونین و خشنی است و قتل ناجوانمردانه یک نوجوان 17 ساله الجزایری به دست پلیس، جرقه این شورش بزرگ را زده است. در بزرگی این شورش همین بس که، رهبران برخی کشورهای اروپایی مثل صدر اعظم آلمان گفته‌اند، نگران گسترش آن به سایر کشورهای اروپایی‌اند و وزارت کشور فرانسه هم برای مهار آن مجبور شده، والدین شورشیان را تحت فشار بگذارد. چگونه؟ به این شکل که، اگر والدین جلوی فرزندانشان را نگیرند، هم جریمه سنگین مالی می‌شوند، هم به جای فرزندانشان زندانی می‌شوند و هم هزینه خسارات وارده را باید پرداخت کنند. قطع اینترنت و همکاری متفاوت صاحبان شبکه‌های مجازی و پلتفرم‌ها با پلیس و مراکز امنیتی فرانسه، تلاش و بعضا همکاری برخی کشورهای غربی برای سرکوب شورش، سکوت در برابر جنایاتی که در این کشور از ناحیه نیروهای ویژه و امنیتی فرانسه صورت می‌گیرد، دستگیری نزدیک به 3500 نفر از معترضان و کشته شدن سه نفر دیگر طی همین شش روز و راه‌اندازی فوری دادگاه‌های محاکمه و فرستادن معترضان به زندان، و تحلیل‌های وارونه و عجیب و غریب برخی به اصطلاح جامعه‌شناسان ایرانی از این تحولات، از دیگر موضوعاتی مرتبط با این شورش است که، به برخی از آنها در این یادداشت خواهیم پرداخت.

با توجه به این که پلیس فرانسه، پیش از این هم مرتکب جنایات مشابهی شده است، به این سؤال‌ها هم باید پرداخت: چرا این بار قتل یک نوجوان باعث بروز آشوبی به این وسعت شده است؟ آیا عامل آشوب‌هایی که «سی ان ان» آن را «خشن‌ترین شورش از سال 2005» معرفی کرده است، فقط همین قتل است یا عوامل دیگری نیز در بروز آن دخیلند؟ چرا این روزها، آشوب‌ها و شورش‌هایی که در اقصی نقاط دنیا رخ می‌دهند، با آشوب‌های مثلا 10 سال پیش متفاوتند؟ و سؤال آخر اینکه، آیا این آشوب‌ها به جایی می‌رسند؟ بخوانید:

پس از آن که «محمد بوعزیزی»، دستفروش تونسی در سال 89 دست به خودسوزی زد، انقلاب‌های بزرگی در بسیاری از کشورهای اسلامی و شمال آفریقا آغاز شد و دودمان دیکتاتورهای زیادی هم به باد رفت. اما واقعیت این است که، آنچه باعث بروز این انقلاب‌ها شد، خودسوزی آن جوان تونسی نبود. خودسوزی بوعزیزی، فقط و فقط یک «جرقه» بود یا به قول برخی جامعه‌شناسان حوزه انقلاب، «عامل ایکس» بود. برای بروز تحولی به بزرگی یک انقلاب یا شورش، دلایل متعددی نیاز است و با یک عامل، انقلابی صورت نمی‌گیرد. تونس زمینه‌های قبلی برای بروز این انقلاب را داشت. همین‌طور کشورهای دیگری که درگیر این انقلاب‌ها شدند. فرانسه هم همین‌طور است. اما زمینه‌های شورش فرانسه کدامند؟ قطعا یکی از دلایل وقوع این شورش‌ها، که با قتل «نائل مرزوق» نوجوان 17 ساله الجزایری شعله‌ور شد، وضعیت اقتصادی فرانسه است. فرانسه از جمله کشورهایی است که تا خرخره درگیر جنگ اوکراین شده و مثل بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، از تبعات سنگین اقتصادی این جنگ بی‌نصیب نمانده است. به اظهارات ماکرون، پس از سفر به چین و دیدار با رهبر این کشور رجوع کنید. او پس از بازگشت از پکن از

«لزوم استقلال اروپا از آمریکا» در برخی حوزه‌ها گفت. ماکرون پیش از آن نیز از آمریکا به دلیل سوءاستفاده اقتصادی از جنگ اوکراین و فروش انرژی آن به چند برابر قیمت شکایت کرده بود. تبعات اقتصادی جنگ اوکراین در اروپا هنوز تمام نشده است چون جنگ هنوز تمام نشده است. نباید فراموش کرد از کنار این بحران‌ها، فقط در زمستانی که گذشت، چیزی بالغ بر 68 هزار اروپایی جان باخته‌اند و رقمی بالغ بر

3 تریلیون دلار نیز خسارت مالی و اقتصادی به اروپایی‌ها وارد شده است. به این دو عدد دوباره نگاه کنید! قشر فقیر، حاشیه‌نشین و طرد شده، بیشترین فشار را در بحران‌های اقتصادی می‌بیند و گاهی برای انفجار خشم این طیف، فقط شلیک یک گلوله بر سینه یک نوجوان حاشیه‌نشین لازم است! به این نکته مهم هم توجه کنید که، فشارهای اقتصادی این جنگ روی برخی کشورهای اروپایی آن‌قدر سریع و شدید بود که طی کمتر از 200 روز روی سبک زندگی اروپایی‌ها اثر گذاشت.

به قول «امیل دورکیم»، سرعت تحولات این‌چنینیِ اقتصادی، رابطه مستقیمی با وقوع شورش و انقلاب دارد. وقتی سرعت بحران اقتصادی لاک‌پشتی است، مردم راه‌های انطباق با شرایط جدید را می‌آموزند و شورشی هم رخ نمی‌دهد، اما وقتی سرعت و شدت این بحران‌ها از سرعت انطباق مردم بیشتر شد، چون تنظیمات زندگی مختل می‌شود و فرد نمی‌تواند خود را با آن تنظیم کند، رو به خشم و شورش و خشونت می‌آورد.

اما همه آن صدها هزار شورشی که طی 7 روز باعث شدند، در 20 شهر فرانسه حکومت نظامی اعلام شود، تحلیل اقتصادی یا حتی سیاسی ندارند چرا که بخشی از این طیف، جوانان و نوجوانانی هستند که سن زیادی ندارند. طبق اطلاعاتی که رسانه‌های غربی از این آشوب‌ها منتشر کرده‌اند، میانگین سنی شورشیان فرانسه چیزی بین عدد

16 و 17 است. بسیاری از آنها را دانش‌آموزان و دانشجویان تشکیل می‌دهند و در بینشان، مهاجرین و رنگین‌پوست هم زیاد دیده می‌شود. به عبارتی، در فرانسه، با شورش «نسل زد» هم مواجهیم. همان دهه هشتادی خودمان! این نسل، از آنجا نسل زد خوانده می‌شود که تحت شرایط محیطی، امکانات و سرگرمی‌های خاصی بزرگ شده‌اند.

ذوب شده در فضای مجازی‌اند و شکاف نسلشان، با نسل قبل از خود، بسیار عریض و طویل و عمیق است. آنها دست به خشونت و آشوب می‌زنند، چون از نفس خشونت لذت می‌برند و چه بسا، هدف جدی و خاصی هم از این آشوب‌افکنی‌ها نداشته باشند. این‌جاست که پای «رسانه» و «اهمیت آن» به میان کشیده می‌شود. اظهارات اخیر ماکرون درباره نقش فضای مجازی و بازی‌های کامپیوتری در بروز این آشوب‌ها، مهم‌اند. او بر لزوم اصلاح این فضا تاکید کرد. فضای مجازی باید مثل فضای حقیقی قوانین و مقرراتی داشته باشد و کنترل این فضا، به هیچ وجه به معنای «سانسور» و «کره شمالی کردن» یک کشور نیست. اگر از روی

جهل و عناد و غرض و مرض‌های سیاسی نباشد، کسانی که مُبَلِغِ فضای بی‌در و پیکر مجازی‌اند، در حال کاسبی از این فضا هستند. کاسبیِ اقتصادی یا سیاسی. این طیف توجه داشته باشند که، دود چنین حماقتی بر چشم خودشان نیز خواهد رفت مگر این که خانواده و فرزند و مسائل تربیتی، برایشان بی‌اهمیت باشد. بنابر این، تغییر شکل و فُرم رسانه‌ها و اطلاع‌رسانی‌ها، تغییر ذائقه مصرف‌کننده محتواهای تولید شده در این رسانه‌ها و جذابیت‌های حیرت انگیز این فضا، در تغییر فُرم شورش‌ها و شورش‌کننده‌ها، به اندازه خود تاثیر گذاشته است.

اما مسئله بعدی نحوه تحلیل یا تبیین شورش فرانسه از سوی برخی کارشناسان و جامعه‌شناسان ایرانی است. از جمله اصول ابتدایی که در «روش تحقیق» به دانشجویان ارشد و دکتری رشته‌های علوم انسانی آموزش داده می‌شود، خودداری از سوگیری‌های شخصی در مسائل - این‌جا اجتماعی - است. متاسفانه برخی اساتید و کارشناسان در کشور ما، که نام «جامعه‌شناس» و «کارشناس» را با خود دارند، تحولات این‌چنینی را با سوگیری‌های سیاسی به تبیین می‌نشینند. به عبارت دقیق‌تر، مسائل اجتماعی را «سیاسی» تحلیل می‌کنند. به عنوان مثال، چون با جمهوری اسلامی ایران زاویه دارد، آشوب‌های اخیر در ایران را «انقلاب عشق» می‌نامد بدون این که، خشونت‌های قرون وسطایی آن را ببیند. این که در یک «شورش مصنوعی»، بسیجی، طلبه، پلیس و حتی مردم عادی سلاخی، شکنجه یا زنده زنده به آتش کشیده شوند را چگونه «انقلاب» آن هم از نوع «عشق» می‌نامد، هم حیرت‌انگیز است هم مایه تاسف! همین به اصطلاح جامعه‌شناس اما وقتی به تبیین شورش‌های فرانسه می‌رسد، آن را در چارچوب «جامعه‌شناسی خشونت» تحلیل می‌کند! تحلیلی که در نهایت نیز خروجی‌اش، تبرئه نظام سیاسی حاکم بر فرانسه است. اما این‌جا در ایران، متهم ساختن نظام سیاسی!

اما سرنوشت شورش‌های فرانسه به کجا ختم خواهد شد؟ از آنجایی که هیچ عامل یا کشور خارجی بر آتش این آشوب‌ها نمی‌دمد، از آنجایی که کشورهای غربی، رسانه‌ها، صاحبان شبکه‌های مجازی و.... همه برای مهار شورشیان به میدان آمده‌اند، از آنجایی که فرانسه «مدعیان اصلاح‌طلب» و «سلبریتی‌های دم‌دستی» و «‌استادنماهای بی سواد» ندارد یا کم دارد و ده‌ها دلیل دیگر، بعید نیست این آشوب‌ها دوام زیادی نداشته باشد و چه بسا همین روزها سرکوب و خاموش شود. البته این به معنای تمام شدن نیست. چون این آشوب‌ها مصنوعی نیست، به قول «دومینیک ولتون»، جامعه‌شناس مشهور فرانسوی «مدت‌ها دولت فرانسه را درگیر نگه خواهد داشت.» چرا که بخشی از شورشیان فرانسه حاشیه‌نشین‌هایی هستند که عمیقا به نظام سیاسی حاکم بی‌اعتمادند و «احساس می‌کنند که به آنها هیچ توجهی نمی‌شود.»