یک‌شنبه 4 آذر 1403

صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم / صدام ساعت‌ها درباره ایران حرف زد

وب‌گاه عصر ایران مشاهده در مرجع
صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم / صدام ساعت‌ها درباره ایران حرف زد

"صدام حساب جنایت و دیانت را از هم جدا کرده بود؛ اما القاعده و داعش در عراق، به نام دیانت جنایت کرده‌اند".

عصر ایران؛ هومان دوراندیش - در اواسط دسامبر 2003، که نظامیان امریکایی موفق شدند صدام حسین را در چاله‌ای در یکی از خانه‌های محقر روستای الدور در حوالی تکریت دستگیر کنند، جان نیکسون، تحلیلگر رهبری عراق در سازمان سیا، با مهم‌ترین فرصت شغلی زندگی‌اش مواجه شد.

نیکسون صدام‌شناس‌ترین تحلیلگر سازمان سیا بود و از بخت خوش، در همان ایام در بغداد درگیر ماموریت پیدا کردن صدام در سرزمین 26 میلیون نفری و پر هرج و مرج عراق بود.

این تصور قدیمی که صدام «بدل» دارد، دلیلی کافی بود تا مقامات آمریکایی از نیکسون بپرسند «اگر قرار باشد صدام را شناسایی کنیم، چطور باید این کار را بکنیم؟ دنبال چه بگردیم؟»

نیکسون هم می‌گوید: «دنبال یک تتوی قبیله‌ای می‌گردم که نشان وابستگی‌اش به قبیله آلبونصیر است. یکی از آن‌ها پشت دست راستش بین انگشت‌های میانی و سبابه بود؛ دیگری روی مچ دست راستش است... همچنین صدام زخمی روی ران چپش دارد که ناشی از جراحتی است که در زمان تلاش برای ترور رییس‌جمهور قاسم در سال 1959 برداشته اشت، و اینکه لب پایینی‌اش به یک طرف کشیده می‌شود.»

بعدها که کار بازجویی از صدام آغاز شد، نیکسون از صدام می‌پرسد آیا اصلاً از بدل استفاده می‌کردی؟ صدام هم می‌خندد و می‌گوید: «از کجا می‌دانید الان با یکی از آن‌ها حرف نمی‌زنید؟ شاید من بدل او باشم و خود صدام جایی قایم شده است.» و در حالی که «از ته دل می‌خندید»، گفت: «نه، فقط یک صدام حسین وجود دارد.»

نیکسون در کتابش در مجموع تصویری دلپذیر از صدام ترسیم می‌کند. او اگرچه بهتر از هر کسی از سیاهه جنایات صدام باخبر است، اما وجوه عاطفی و خوشایند کاراکتر یک دیکتاتور جنایتکار را نیز پیش روی خواننده کتاب می‌گذارد.

شاید به همین دلیل است که روزنامه نیویورک تایمز، کتاب نیکسون را برخلاف «بسیاری از خاطره‌نویسی‌ها که با موضوع سازمان سیا نوشته شده»، کتابی جذاب و خواندنی توصیف کرده است نه «محافظه‌کارانه و شدیدا ناسیونالیستی و ملال‌آور.»

از چشم‌انداز تحلیل سیاسی کلان، جان کلام نیکسون در کتاب «بازجویی از صدام» این است که حمله آمریکا به عراق، اقدامی نادرست بود که به نتایج دلخواه منتهی نشد. نیکسون می‌گوید با روی کار آمدن دولت جرج بوش در سال 2001، صدام در فهرست «باید برود» قرار گرفت. اما رفتن دیکتاتور سکولار عراق، منجر به آمدن موجودات غریبی شد که حاصلی جز شرمندگی برای جهان اسلام نداشته‌اند.

صدام هر که بود، حساب جنایت و دیانت را از هم جدا کرده بود؛ اما القاعده و داعش در عراق، به نام دیانت جنایت کرده‌اند.

نیکسون درباره نتیجه نامطلوب اصرار دولت بوش بر سرنگونی صدام می‌نویسد: «یونانی‌های باستان می‌گفتند، هنگامی که خدایان قصد مجازات تو را دارند، مهم‌ترین خواسته‌ات را بجا می‌آورند... ما درک محدودی داشتیم از اینکه صدام... چگونه جریان‌های پنهان سیاسی در عراق را زیر خاکستر نگه داشته است... دولت آمریکا هرگز فکر نمی‌کرد خاورمیانه بدون صدام شبیه چه خواهد بود... ما... اقدام‌های خونریزانه {صدام} را با نقش بسیار مهم او در منطقه تلفیق نکردیم. زمانی متوجه این موضوع شدیم که او دیگر رفته بود.»

وی همچنین می‌گوید در اوایل سال 2004، در جریان بازجویی از دیکتاتور عراق، صدام پیشگویانه گفت: «وهابیت در حال گسترش در جهان عرب است، و احتمالاً سریع‌تر از آنچه همگان انتظار دارند. دلیلش این است که این افراد به وهابیت به عنوان... ابزار مبارزه می‌نگرند... عراق صحنه نبرد کسانی خواهد شد که می‌خواهند علیه آمریکا سلاح به دست بگیرند.

در کتاب نیکسون، نکات جالبی درباره شخصیت صدام وجود دارد. علاقه بی‌پایان صدام به تاریخ، عشق عمیقش به دخترانش، اینکه خودش را نویسنده (رمان‌نویس) می‌دانست و ارنست همینگوی و نجیب محفوظ (رمان‌نویس مصری) را می‌ستود، اینکه عاشق سیگار کشیدن بود ولی فقط روزی چهار نخ سیگار می‌کشید، مذهبی شدنش در سال‌های پایانی عمر، نقش بارز فقر دوران کودکی‌اش در پول‌دوستی چشمگیرش، پرحرفی‌، حافظه قوی، میل به حکایت‌گویی و اینکه ژنرال دوگل و لنین و مائو و جورج واشنگتن سیاستمداران محبوبش بودند و برخلاف تصور همگان هیچ علاقه‌ای به استالین و هیتلر نداشت، بخشی از ویژگی‌های شخصیتی صدام بودند.

نیکسون درباره علاقه صدام به تاریخ می‌نویسد: «در نخستین جلسه گفتم شناخت آنچه صد سال پیش رخ داده مهم است، و صدام با تمسخر به من نگاه کرد. حرف مرا اصلاح کرد و گفت: هزار سال پیش. بعد از من پرسید آیا چیزی درباره صلاح‌الدین، سلحشور بزرگ عراق، شنیده‌ام؟... صدام به تفصیل درباره پیروزی‌ها و دشمنان صلاح‌الدین {ایوبی} حرف زد... همچنین مفتخر بود که صلاح‌الدین اهل تکریت بوده است.»

در واقع صدام جلسات بازجویی‌اش را نشستی برای گپ‌وگفت درباره تاریخ می‌دانست: «صدام گفت اگر به بحث درباره تاریخ تمایل داشته باشیم، خوشحال خواهد شد در این زمینه با ما حرف بزند. در این موقع صدایش خشن شد، انگشت سبابه‌اش را بلند کرد و گفت... به بازجویی تن نمی‌دهم.»

رمان محبوب صدام، «پیرمرد و دریا» نوشته ارنست همینگوی بود: «فکرش را بکن؛ یک مرد، یک قایق و یک مسیر ماهیگیری. تنها عناصر این کتاب این‌ها هستند، ولی چیزهای زیادی درباره وضعیت انسان به ما می‌گوید.»

پس از خواندن رمان «جنایت و مکافات» در همان دوران بازداشت، صدام می‌گوید: «این مرد، داستایفسکی، بینشی فوق‌العاده درباره وضعیت بشری دارد.»

وقتی که هم پای دختران دیکتاتور به میان می‌آید، شرح نیکسون از احساسات صدام خواندنی است: «تنها موقعی که صدام... احساساتی شد، وقتی بود که بحث دخترانش، رنا و رغد، به میان آمد. چشمانش پر از اشک شد و صدایش دم‌به‌دم می‌لرزید. تنها می‌گفت: شدیدا دلم برای‌شان تنگ شده. از رابطه فوق‌العاده‌ای که با آن‌ها داشتم لذت می‌بردم. خیلی مرا دوست داشتند، و من هم بسیار آن‌ها را دوست داشتم.»

جان نیکوسن اگرچه رذائل صدام را ناگفته نمی‌گذارد ولی فضائل او را هم منصفانه بازگو می‌کند. مثلاً می‌گوید: «وقتی بعدها از صدام پرسیدم... چرا نمی‌خواهد درباره افرادی که به او کمک کرده‌اند حرف بزند، با شک و تردید پاسخ داد: آن‌ها دوستان من هستند. چرا باید به تو بگویم و زندگی‌شان را به خطر بیندازم؟»

صدام روز آغاز جنگ ایران و عراق را نه 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور 1359)، بلکه چهارم سپتامبر آن سال می‌دانست و مدعی بود که ابتدا ایرانی‌ها به عراق حمله کردند.

نیکسون می‌گوید صدام هر جا که لازم بود، دروغ می‌گفت و «وقتی از او پرسیدم چرا جنگ {با ایران} را شروع کرد، صدام شروع کرد به صغرا و کبرا چیدن... صدام ساعت‌ها درباره ایران حرف زد. کمتر موضوعی این قدر او را به حرف می‌آورد.»

وقتی که نیکسون به صدام می‌گوید ایران و آمریکا مشترکات زیادی با هم دارند و «برخی‌ها از لس‌آنجلس با عنوان تهرانجلس نام می‌برند و... مردم ایران حتی برای قربانیان یازدهم سپتامبر شمع روشن کردند»، دیکتاتور عراقی ناراحت می‌شود و می‌گوید: «اوه، برو پیش دوستان ایرانی‌ات. بله، با هم رفیق شوید. ببین که این رفاقت چقدر طول می‌کشد!... نامه {تسلیت} طارق عزیز را به رمزی کلارک نخوانده‌ای؟ کدام یک مهم‌ترند؟ طارق عزیز یا شهردار تهران؟»

با این حال نیکسون می‌نویسد: «صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکرده است و حتی مدعی شد که پا پیش گذاشت تا از جشن و سرور بیجا در عراق پس از مرگ رهبر ایران جلوگیری کند. گفت که یکی از دستیارانش در تماس با او با لحنی فاتحانه از مرگ {آیت‌الله} خمینی حرف زده بوده و صدام به او گفته بوده که در مورد فوت این مرد خدا با احترام برخورد کند.»

«بازجویی از صدام»، کتابی شیرین و سهل است. خواندنش، احتمالا برای اکثر خوانندگانش، خسته‌کننده نیست و زمان چندانی نمی‌برد. کتاب البته زیر تیغ سانسور سازمان سیا، اندکی لطمه خورده است.

جان نیکسون در آغاز کتابش، ضمن عذرخواهی از خوانندگان، نوشته است: «در کتاب شاهد خطوطی سیاه هستید که ویرایش‌های اعمال‌شده از طرف سیا را نشان می‌دهد... متاسفم که سیا اطلاعاتی را سانسور کرده است که به هیچ‌وجه اسرار حکومتی را زیر سوال نمی‌برد.»

برخی از عالمان سیاست، رژیم صدام را یکی از آخرین نمونه‌های "رژیم توتالیتر" در جهان کنونی توصیف کرده‌اند. یکی از دلایل جذابیت کتاب «بازجویی از صدام» این است که بازتاب‌دهنده نظرات و عواطف مثبت و منفی یک توتالیتارینِ خلع‌شده از قدرت است.

جان نیکسون

در تاریخ سیاست، دیکتاتورهای زیادی از قدرت خلع شده و به دست مخالفانشان افتاده‌اند؛ اما دیکتاتوری که توتالیتارین (دارای حکومت توتالیتر) هم بوده باشد و پس از سقوط حکومتش بازداشت شده باشد، احتمالا فقط موسولینی بوده است. کسانی چون پینوشه و حسنی مبارک، اتوریتارین بودند. یعنی دیکتاتورهایی نشسته در رأس یک ساختار قدرت اتوریتر (اقتدارگرا) نه توتالیتر (تمامیت‌خواه).

حکومت توتالیتر، ایدئولوژی‌ای دارد که برای همه حوزه‌های زندگی برنامه و دستورالعمل دارد ولی حکومت اتوریتر چندان مزاحم زندگی خصوصی مردم نمی‌شود؛ آزادی‌های سیاسی را از بین می‌برد اما آزادی‌های اجتماعی را نه.

حکومت صدام حتی اگر کاملا توتالیتر نبود، قطعا نیمه‌توتالیتر بود. با این حال رفراندومی که صدام در سال 1374 برگزار کرد و در آن تقریبا همه عراقی‌های واجد حق رأی در همه‌پرسی شرکت کردند و همگی نیز از ترس رأی "آری" به تداوم حاکمیت صدام دادند، به خوبی سرشت توتالیتر رژیم او را نشان می‌دهد.

در واقع در عراق مردم ترجیح می‌دادند در خلوت هم حرفی علیه صدام نزنند مبادا گرفتار مصائب عظیم شوند. از این حیث حکومت صدام شباهت زیادی به حکومت استالین پیدا می‌کرد.

به همین دلیل کتاب «بازجویی از صدام» ذاتا جذابیت بیشتری نسبت به هر کتابی دارد که صرفا نظرات یک دیکتاتور متعارف را در دوره‌ای که دیگر در موضع قدر - قدرتی نیست، بازتاب می‌دهد. صدام یک دیکتاتور معمولی نبود.

تماشاخانه

حدف دو ماده از قانون هوای پاک در روزهای آلوده ایران! (فیلم)

ببینید | سرشماری سالانه در باغ وحش لندن / 14 هزار حیوان از 400 گونه

فیلم های دیگر docReady(function () { if (window.innerWidth کانال عصر ایران در تلگرام
صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم / صدام ساعت‌ها درباره ایران حرف زد 2
صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم / صدام ساعت‌ها درباره ایران حرف زد 3
صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم / صدام ساعت‌ها درباره ایران حرف زد 4
صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم / صدام ساعت‌ها درباره ایران حرف زد 5
صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم / صدام ساعت‌ها درباره ایران حرف زد 6
صدام گفت به آیت‌الله خمینی بی‌احترامی نکردم / صدام ساعت‌ها درباره ایران حرف زد 7