سه‌شنبه 6 آذر 1403

غلامی: مزیت‌های عقلی اسلام نسبت به سایر ادیان / مواجهه دین با خشک‌مغزی، افراطی‌گری و نامداراگری چگونه است؟

خبرگزاری فارس مشاهده در مرجع
غلامی: مزیت‌های عقلی اسلام نسبت به سایر ادیان / مواجهه دین با خشک‌مغزی، افراطی‌گری و نامداراگری چگونه است؟

به گزارش خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام رضا غلامی رئیس مجمع عالی علوم انسانی اسلامی‌در مراسم عزاداری سالگرد شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) در مسجد حضرت خدیجه کبری (س) به سخنرانی پرداخت. متن کامل سخنرانی او به شرح زیر است:

شما می‌دانید که به رغم همه هجمه‌هایی که‌از ابتدای تاریخ تا امروز به دین شده‌است، همچنان بخش اعظم جمعیت جهان را دینداران تشکیل داده‌اند. امروز عمده مردم جهان، به یکی از ادیان ابراهیمی‌به طرق گوناگون ایمان دارند؛ یعنی یا مسیحی هستند، یا مسلمان و یا یهودی. در عین حال، در کنار ادیان ابراهیمی‌ادیان دیگری هم هست که یا ابراهیمی‌به شمار نمی‌روند و یا بشری هستند. مانند بودیسم یا هندوئیسم که‌البته بخشی از تعالیم آنها به تعالیم ادیان ابراهیمی‌شباهت دارد. مسأله‌این است که همه‌ادیانی که تا امروز آمده‌اند در معرض تحریف قرار داشته‌اند. ما اعتقاد داریم که‌این ادیان اگر دچار تحریف نمی‌شدند از جهت عقلانی بودن با همدیگر یکسان بودند اما امروز به دلیل تحریف‌هایی که رخ داده‌است، در مقام عینیت، نسبت یکسانی با عقل و عقلانیت ندارند.

عقلانی بودن یک دین می‌تواند ملاک اصلی حقانیت آن باشد

در کنار ادیان ابراهیمی، دین‌های بشری نیز جدای از تحریف، با یک مشکل دیگری هم روبرو هستند و آن اینکه بخشی از تعالیم آنها از ابتدا عقلانی نبوده است نه اینکه عقلانی بوده و بعداً با تحریف از عقلانی بودن خارج شده‌است. بحثی که من خدمتتان ارائه می‌کنم، این است که دین اسلام در مقام عینیت نیز نسبت به سایر ادیان، مزیت‌های عقلانی فراوانی دارد. به نظر من عقلانی بودن یک دین می‌تواند ملاک اصلی حقانیت یک دین باشد. ممکن است سئوال کنید که چرا عقلانی بودن ملاک حقانیت است؟ در پاسخ عرض می‌کنم که به خاطر اینکه اولاً، حجیت عقل ذاتی است؛ ثانیاً، انسان‌ها با عقل خودشان به دین روی می‌آورند. ثالثاً، قرآن مجید دائماً به عقل انسان‌ها و به روش عقلا استناد می‌کند و غیرمومنان را برای اثبات عقاد باطلشان، به آوردن برهان عقلی دعوت می‌کند. رابعاً، حدیث مشهوری داریم از پیامبر اکرم که می‌فرماید اگر روایتی از ما به دست شما رسید و با قرآن و عقل برهانی تطابق نداشت، آن را به دیوار بکوبید و این خود گواهی بر ملاک بودن عقل در سنجش عقلانی بودن است. (اذا اتاکم عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله و حجت عقولکم، فان وافقهما فاقبلوه و الا فاضربوا به عرض الجد)

در این بحث مایلم به نوزده مزیت اصلی دین اصیل و عینی اسلام نسبت به سایر ادیان در زمینه عقلانی بودن اشاره کنم و البته‌از این طریق قصد دارم شاخص‌هایی را نیز برای سنجش وضعیت دینداری و راه‌های اصلاح و تخلیص دینداری نیز برشمارم.

یکم. ایمان بدون تعقل و کورکورانه در اسلام مورد مذمت قرار گرفته است

باورمندی به یک دین، به نحو اجتناب ناپذیری همراه با پذیرش اختیاری و داوطلبانه آن است. در واقع، زور و اجبار، تحمیل، هیچگاه قادر نیست که‌اعتقاد قلبی و حقیقی برای کسی بوجود آورد. در این میان، اسلام بر خلاف سایر ادیان و شبه دین‌ها، انسان‌ها را مصرانه به‌ایمان محققانه سوق می‌دهد از اسلام مقلدانه بر حذر می‌دارد. هرچند در عمل، دینداریِ بخش مهمی‌از مردم ارثی و شناسنامه‌ای است اما این دینداری، ارزش چندانی ندارد و با یک تندباد کوچک از ریشه کنده می‌شود لذا چنانچه جامعه‌اسلامی‌شکل بگیرد، یکی از مهم ترین وظیفه‌این جامعه، تلاش برای شکل گیری ایمان محققانه‌است.

به قول مولانا:

علم تقلیدی بود بهر فروخت / چون بیابد مشتری خوش برفروخت

مشتریِ علم تحقیقی حق است / دایما بازار او با رونق است

حتی بعد از ایمان محققانه نیز انسان مومن باید هر از چندی سر و تنش را از اقیانوس ایمان بیرون بکشد و ایمان خود را نظاره کند تا اگر از مسیر عقل و تحقیق خارج شده بود، آن را به مسیر درست برگرداند. به بیان دیگر، تحقیقگری در اسلام یک امر مداوم است و فقط به مرحله پیش از ایمان باز نمی‌گردد.

دوم. اثبات پیامبر بودن پیامبر

معجزه در همه‌ادیان هست و دلیش این است که‌اولاً بتوان توجهات مردم را به صورت حداکثری به پیام پیامبر جلب کرد و عقول خفته را بیدار کرد و ثانیاً بتوان پیامبران راستین را از پیامبران دروغین تمییز داد. نکته کلیدی در اینجا این است که معجزات پیامبران با عقل تشخیص داده می‌شود و به تایبد می‌رسد. یعنی هیج دین صادقی نیست که‌از مردم بخواهد بدون وارسی عقلی، معجزه بودن یا نبودن آنچه پیامبران آورده‌اند را بپذیرند. مزیت اسلام نسبت به سایر ادیان این است که معجزه پیامبر آن قرآن است اما نه فقط مصونیت الفاظ قرآن از تحریف، بلکه محتوای قرآن و استحکام عقلی بی نظیرآن معجزه‌است. محتوای قرآن، یا مستقیماً عقلانی است و یا عقل آن را به خاطر عقلانی بودن منشأ صدور، تایید کرده‌است. این مزیت مهم یعنی فکری بودن جنس اعجاز را هیچیک از معجزات پیامبران دیگر ندارند.

سوم. حجیت معرفت شناختی وحی

هرتفسیری که‌از ماهیت وحی، نحوه‌انتقال آن به پیامبر اسلام و سپس انتقال آن از پیامبر به مردم از طریق گفتار یا نوشتار داشته باشیم، اعتبار معرفت شناختی وحی از طریق عقل قابل اثبات است. یعنی اینگونه نیست که نتوان با روش‌های عقلی، امکان وحی، امکان دریافت وحی و امکان و روش انتقال آن به مخاطب را اثبات کرد هرچند به طور طبیعی نقدها و چالش‌های عقلی در این مسیر کم نیست اما معمولاً حکما و فلاسفه‌اسلامی‌توانسته‌اند به روش قیاسی - برهانی از منطق وحی در اسلام دفاع عقلانی داشته باشند.

چهارم. آیا متن مقدس اسلام، وثاقت تاریخی دارد؟

قرآن به عنوان متن مقدس دین اسلام، به صورت متواتر به دست ما رسیده‌است و در زنجیره تواتر آن، تا الان هیچگونه‌اشکالی وارد نشده‌است. از طرف دیگر، عدم تحریف لفظی قرآن یکی از اصول دین اسلام و از جمله واقعیت‌هایی است که‌اکثر علمای مسلمان به آن باور دارند. آنهایی هم که‌از بین شیعیان یا اهل سنت از تحریف لفظی قرآن سخن به میان آورده‌اند، تاکنون پاسخ‌های قاطعی دریافت کرده‌اند و دیدگاه آنها به‌انزوا کشیده شده‌است. این وضعیت درباره هیچیک از ادیان الهی وجود ندارد. یعنی ما امروز هیچ دینی نداریم که‌از کتاب مقدسی با وثاقت تاریخی قابل قبولی چون قرآن مجید بهره‌مند باشد.

پنجم. سنت اسلامی‌حجیت خود را از چه طریقی به دست آورده‌است؟

جدای از نظریه عصمت معصومان که در جای خود بسیار حائز اهمیت است و البته من برای آن یک قرائت خاص فلسفی - کلامی‌دارم. در اسلام اعتبار سنت، از خود سنت به دست نمی‌آید. سنت اسلامی‌که در کنار قرآن یکی از منابع معرفتی و دستوری اسلام است، حجیت خود را از دو طریق به دست می‌آورد: یک. از طریق قرآن که در باب تحریف ناپذیری الفاظ آن صحبت کردیم، دو. از طریق عقل که بنا بر توصیه‌اکید خود معصوم (ع)، معیاری برای سنجش حجیت عقلی سنت است.

ششم. آنچه به عنوان سنت در اختیار ماست از جهت وثاقت تاریخی چگونه توجیه می‌شود؟

آنچه به عنوان سنت به دست ما رسیده‌است، از جهت وثاقت تاریخی وضع یکسانی ندارد. بخشی از سنت، از وثاقت تاریخی قابل قبولی بهره‌مند است، بخشی دیگر از وثاقت تاریخی لازم برخوردار نیست. بخشی هم وثاقت ضعیف و مشکوکی دارد. کار علم حدیث و علم رجال بررسی وثاقت تاریخی سنت در مراتب گوناگون است. در کل، این جزو افتخارات اسلام به ویژه تشیع است که با وجود تزریق شدن هزاران حدیث جعلی و دروغین به سفارش اربابان قدرت و ثروت، احادیث را با دقت فراوان و با بی‌طرفی و آزادمنشی مورد بررسی قرار می‌دهد و موارد فاقد وثاقت یا ضعیف و مشکوک را شجاعانه کنار می‌گذارد.

هفتم. وجه عقلانی تعبد در اسلام چیست؟

نمی‌توان از دین صحبت کرد اما ضرورت وجود آموزه‌های تعبدی در دین را نادیده گرفت. اگر قرار بود تمام آموزه‌های دینی همان آموزه‌های عقلی باشد، دیگر نیازی به آمدن دین نبود و عقل به مثابه پبامبر درونی برای انسان کفایت می‌کرد. در واقع، عقل از آنجا فتوا داد که نیازمند پیامبر بیرونی در کنار خود است که به عجز خویش در پاسخگوی به برخی سئوالات هستی در این دنیا ( با لحاظ وجود حجاب‌های دنیوی) واقف شد. پس می‌توان در پاسخ به‌این پرسش که آیا اصولا تعبد عقلانی است؟ گفت به نظر می‌رسد به خاطر آنکه منشاء صدور آموزه‌ها یا دستورات تعبدی اسلام عقلانی است، تعبدهای واقعی در اسلام نیز عقلانی است ضمن آنکه همچنان عقل می‌توان در مواجهه با یک آموزه تعبدی مشکوک به نامنطبق بودن با روح اسلام، آن را به نقد بکشد تا خیال خود را از اسلامیت آن راحت کند.

هشتم. رابطه پوسته و مغز و ظاهر و باطن دین

این یک واقعیت است که‌اسلام دائماً دینداران را به سمت توجه به باطن دین دین تشویق می‌کند. در اسلام، هم نیت اساس اعمال است و هم دائماً روی حضور قلب و توجه به باطن اعمال دینی تاکید می‌شود. همین نمازی که ما در روز مرتب آن را اقامه می‌کنیم، اگر نیت تقرب به خدا در آن نباشد و یا حضور قلب در آن وجود نداشته باشد، از منظر اسلام، اثری بر آن مترتب نیست. نمی‌توان انکار کرد که‌اسلام به دنبال گسترش قشریگرایی نیست هرچند در اسلام قشر و ظاهر به عنوان محافظ و مروج دین حائز اهمیت است. اینکه ما روایات فراوانی داریم که یکساعت تفکر را برتر از هفتاد سال عبادت معرفی می‌کنند به خاطر این است که‌اسلام نمی‌خواهد قشریگرایی در اسلام اشاعه پیدا کند و مسلمانان از باطن دین غفلت نمایند.

نهم. اثبات جهان شمولی آموزه‌ها در برابر تاریخی بودن آموزه‌ها

به طور طبیعی، اسلام نمی‌تواند به زمان و مکان ظهور خود و انسان‌ها و جوامعی که نهال اسلام را آبیاری نموده و آفت زدایی می‌کنند بی توجه باشد. با این وصف، بخشی از تعالیم اسلامی‌تاریخی است و بخشی دیگر جهان شمول است. اینکه کدام بخش جهان شمول و کدام بخش تاریخی پرسش مهمی‌است که در اسلام برای پاسخگویی به آن مکانیزم روشنی وجود دارد. این مکانیزم در غیبت معصوم همان اجتهاد است که می‌تواند با معیارهای صحیح، میان تعالیم تاریخی و تعالیم جهان شمول تفکیک قائل شود. البته تعالیم تاریخی به دو بخش تقسیم می‌شود، تعالیمی که مربوط به دوران تولد اسلام است و پس از آن تداوم پذیر نیست و نیز تعالیمی‌که هرچند مربوط به عصر مشخصی است اما جزئی مهم از شریعت اسلامی است و باید با زمان و مکان تطبیق داده شده و استمرار پیدا کند. این هنر فقه‌است که بتواند این‌ها را تشخیص دهد.

دهم. جایگاه دین در دوران غیبت تا چه حد سازگاری عقلی دارد؟

اگر دین خدا با ارتحال پیامبر (ص) متوقف می‌شد یا در عصر غیبتِ جانشینان حقیقی پیامبر خدا، امکان استمرار دین وجود نداشت، عقل حق داشت به حقانیت خاتمیت پیامبر و جهان شمولی دین تردید کند. اما روشن است که‌اسلام دینی است که با ارتحال پیامبر پایانی برای آن متصور نیست و قرآن و پیامبر، دین خدا را پس از دوران حیات پیامبر بلاتکلیف رها نکرده‌است. علاوه بر این، در حال حاضر نیز که در عصر غیبت معصوم به سر می‌بریم، اسلام دینداران را در این عصر به حال خود وا نهاده و حکما و فقهای دارای شرابط را برای ارائه طریق و ایصال مطلوب به مسلمانان معرفی کرده است.

یازدهم. منطق دین دربرابر زندگی دنیوی

جدای از اینکه اسلام بر خلاف مسیحیت، رهبانیت و کناره گیری از دنیا و لذاید عقلانی را ممنوع کرده‌است، قرآن مجید و سنت، مسلمانان را صراحتاً به آبادانی دنیا مأمور نموده‌است. اسلام نمی‌خواهد جامعه‌اسلامی‌دچار فقر و فلاکت باشد. نمی‌خواهد در گرفتاری و بیماری غرق شود. نمی‌خواهد از ناحیه کفار و دشمنان اسلام دائماً در معرض سلطه‌گری و استضعاف قرار داشته باشد؛ لذا با آنکه‌اسلام دنیا را گذرگاه و فانی معرفی می‌کند، و بر ضرورت آماده شدن برای حیات ابدی تاکید دارد، برای آبادانی دنیا و پیشرفت مادی - معنوی مسلمانان در دنیا و دست یابی به قدرت، رفاه و بهزیستی نیز برنامه دارد. با این وصف، دنیا ستیزی صوفیانه در اسلام مورد تایید نیست.

به قول اقبال لاهوری:

مؤمنان را گفت آن سلطان دین / مسجد من این همه روی زمین

یا قبال در جای دیگر می‌گوید:

سخت کوشد بنده‌ی پاکیزه کیش / تا بگیرد مسجد مولای خویش

ای که از ترک جهان گویی مگو / ترک این دیر کهن تسخیر او

دوازدهم. رابطه دین و علم

دین خالی از خرافات و موهومات و دین نجات یافته‌از ناخالصی‌ها و انحرافات، نه تنها با عقل استدلالی و برهانی در تعارض نیست، بلکه با علم تجربی و عقل محاسباتی و دستاوردهای آن نیز در تعارض نیست. اگر در بعضی امور آموزه‌های دینی با عقل ابزاری و معیشتی و علم ظنی - اعم از تجربی و تفسیری - تعارضاتی دارد، به خاطر این است که یا علم و عقل ابزاری از دایره جهان نگری الهی خارج شده و التزام به‌انسانیت و اخلاق را کنار گذاشته‌است یا به خاطر این است که علم وارد قلمرو دین شده و به دنبال تحمیل آموزه‌های محدود خود به دین است. باید توجه داشت که نقدهای عقلی به آن بخشی از دین بوده که‌اولاً، دین آغشته به خرافات و یاوه بافی‌ها شده‌است. ثانیاً، علم قادر به فهم دین نشده‌است و اصرار داشته است که با ابزارهای محدود خود پیام‌های غیبی دین را ادراک کند. علاوه بر این، چنانچه پیش تر اشاره شد، همه جا در دین نباید به دنبال همسویی مستقیم و آشکار با عقل و علم بود، چراکه گاهی دین در قلمرو خود به دنبال آن چیزی است که عقل و علم اساساً قادر به ورود به آن قلمرو و هدایت انسان‌ها نیست.

سیزدهم. نحوه مواجهه با تحولات و مقتضیات زمانه

اسلام یک دین تاریخی و ایستا نیست. یک دین جهانی و جهان شمول است و دلیل اصلی آن این است که‌اصول اسلام برای کل ادوار تاریخ است و می‌تواند برای انسان‌ها تا ابد نجات بخش باشد. علاوه بر این، دین در کنار محکمات خود، از یک بخش نرم و منعطف نیز بهره مند است که بخش مهمی‌از شریعت و احکام شرعی را شامل می‌شود. این بخش از شریعت و احکام، خود را دائماً با مقتضیات زمان و مکان تطبیق می‌دهد و به‌روز سازی می‌کند. یعنی نه تنها با وجود مکانیزم به‌روزسازی که‌از آن به‌اجتهاد تعبیر می‌کنیم، شریعت اسلام کهنه نمی‌شود بلکه توانایی پاسخگویی به پرسش‌های جدید را در درون خود دارد. البته باید بدانیم، اگر سیستم اجتهاد با اختلال روبرو شود و یا مجتهدین به وظیفه خود به درستی عمل نکنند، این خاصیت مهم شریعت اسلامی‌بروز و ظهور نخواهد یافت.

چهاردهم. گشودگی در دریافت تجارب مثبت فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیگر

اسلام یک دین عقلانی است و لذا آغوش خود را به روی تجارب مثبت فرهنگی و تمدنی دیگران باز می‌کند. اینگونه نیست که‌اسلام مانند بعضی ادیان یا شبه‌ادیان، با هر آنچه در بیرون از خود باشد کورکورانه مخالف کند. بر عکس، بخشی از تعالیم اسلامی‌حتی در عصر پیامبر، به‌امضاء دستاوردهای مثبت سایر فرهنگ‌ها و تمدن‌های بشری مربوط می‌شود. اسلام هم خود را به فرهنگ‌ها و تمدن‌های بشری صادر می‌کند و هم از اخذ دستاوردهای عقلی دیگر تمدن‌ها ابایی ندارد.

پانزدهم. مکانیزم خرافه زدایی و تخلیص دین

هر دینی به طور طبیعی در معرض ناخالص شدن است. قرآن مجید در سوره رعد آیه 17 با تمثیلی زیبا این واقعیت را توضیح می‌دهد. در این تمثیل، دین هم مانند جریان آب کف‌آلود می‌شود و مهم این است که کف جای آب خالص را نگیرد. می‌فرماید: «َنزَلَ مِنَ السَمَاءِ مَاءً فَسَالَت أَودِیَه بِقَدَرِهَا فَاحتَمَلَ السَیلُ زَبَدًا رَابِیًا وَمِمَا یُوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَارِ ابتِغَاءَ حِلیَه أَو مَتَاع زَبَد مِثلُهُ کَذَلِکَ یَضرِبُ اللَهُ الحَقَ وَالبَاطِلَ فَأَمَا الزَبَدُ فَیَذهَبُ جُفَاءً وَأَمَا مَا یَنفَعُ النَاسَ فَیَمکُثُ فِی الأَرضِ کَذَلِکَ یَضرِبُ اللَهُ الأَمثَالَ» یعنی خداوند از آسمان آبی فرستاد؛ و از هر دره و رودخانه‌ای به‌اندازه آنها سیلابی جاری شد؛ سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد؛ و از آنچه (در کوره‌ها،) برای به دست آوردن زینت آلات یا وسایل زندگی، آتش روی آن روشن می‌کنند نیز کفهایی مانند آن به وجود می‌آید - خداوند، حق و باطل را چنین مثل می‌زند!- اما کفها به بیرون پرتاب می‌شوند، ولی آنچه به مردم سود می‌رساند [= آب یا فلز خالص] در زمین می‌ماند؛ خداوند اینچنین مثال می‌زند!

باید توجه داشت که آنچه به عنوان ناخالصی وارد جریان دین می‌شود، یا تحریف است یا خرافات و موهومات. رابطه تحریف و خرافات عموم و خصوص مطلق است. یعنی هر خرافه‌ای تحریف است اما هر تحریفی لزوماً از جنس خرافه و یاوه نیست. تحریف‌ها که به دو بخش آگاهانه و عمدی و ناآگانه و غیر عمدی تقسیم می‌شوند، عبارتند است از: دور کردن دین از مسیر حقیقی خود با کم یا زیاد کردن متون دینی و یا تزریق و رواج تفاسیر غلط درباره متون دینی. اما خرافات دینی عبارت است از گزاره‌های حق‌نما، تقدس‌آمیز و بعضاً رازآلود که در اثر آمیختن با عمق عواطف انسان دیندار، به جزئی از دین تبدیل شده‌است در حالیکه نه تنها هیچ سند و دلیل معتبری برای آنها وجود ندارد بلکه با روح دین نیز قابل تطبیق نبوده و باطل می‌باشند.

به قول حافظ:

خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم / شطح و طامات به بازار خرافات بریم

حافظ در جای دیگر می‌گوید:

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره‌افسانه زدند

واقعیت این است که دین خرافی، محصول دین تقلیدی و غیر تحقیقی است. وقتی دین را از مسیر عقلانیت و تحقیق عقلاتی خارج کنند و چون و چرا کردن در دین را مذمت کنند، به شکل طبیعی فرصت برای خرافه سرایی و خرافه گرایی فراهم می‌شود.

البته در این میان، دکان داری برخی از روحانیون کم سواد و غیر مهذب و دأب آنها در خرافه گستری را نیز نباید از نظر دور داشت. برخی از روحانیون در طول تاریخ، چون در مسیر خرافات دکان‌های سودآوری را باز کرده بودند و منافع خود را به‌این دکان‌ها گره زده بودند، نه تنها به دنبال مقابله با خرافات نبوده‌اند، بلکه خود به خرافه گستری رو آورده‌اند.

البته باید مراقب افراطی گری در خرافه نمایی در دین نیز بود. گاهی اوقات افرادی با ژست روشنفکری و یا به قصد تحقیر دین و دینداران، حتی بخش‌های غیر خرافی و عقلانی دین را نیز خرافی معرفی می‌کنند و راه نجات دادن دین از چنین سوء قصدی، ارائه دادن معیارهایی درست برای تمییز دادن خرافه‌از غیر خرافه‌است. به نظر می‌رسد چند معیار برای تشخیص خرافه‌از غیر خرافه وجود دارد: یک. انطباق با منابع اصیل دین، یعنی قرآن و سنت؛ دو. انطباق با عقل و قواعد قطعی عقل و سه. انطباق با روح دین؛

قرآن مجید در سوره‌اسرا آیه 36 می‌فرماید: «ولَا تَقفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلم اِنَ السَمعَ وَالبَصَرَ وَالفُؤَادَ کُلُ أُولَئِکَ کَانَ عَنهُ مَسئُولًا» یعنی همه باید مراقب آنچه بیان می‌کنند باشند. انسان با وجود نعمت‌هایی که خداوند برای کسب و انتقال علم به‌او داده‌است، در قبال آنچه به عنوان علم دریافت می‌کند و آنجه به مثابه علم به دیگران منتقل می‌کند مسئول است و در قیامت در این زمینه مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.

شانزدهم. رابطه احساس و عواطف و عقل و عقل‌گرایی در دین؟

اسلام از این امکان خدادادی یعنی احساسات و عواطف برای گسترش و تعمیق خود استفاده می‌کند اما مراقب است که‌این احساسات و عواطف که به صورت شور و حماسه بروز و ظهور پیدا می‌کند، نه خرافه آلود شود و نه جای عقلانیت را بگیرد. لذا اسلام بر خلاف سایر ادیان، یک دین احساسی محض نیست. همچین اجازه نمی‌دهد انسان‌ها را با جدا سازی از مسیر عقل ورزی، و با اتکاء صرف به‌احساسات به دین دعوت کنند و یا در مسیر دینداری نگاه دارند. در این بین، فریبکاران و اصحاب طاغوتی هستند که دینداران را برای رسیدن به‌اهداف دنیوی خود شستشوی مغزی می‌دهند و اسلام با آنها مبارزه می‌کند.

هفدهم. اسطوره و اسطوره‌گرایی در اسلام چه جایگاهی دارد

اسلام حتماً با اسطوره گرایی عصر جاهلی مخالف است و با آن مقابله می‌کند؛ در عین حال، مراقب است که‌اجزاء و مولفه‌های دین نیز به‌اسطوه‌های جاهلی بدل نشوند. در این مسیر، اسلام با غلو کردن درباره جایگاه پیامبران و ائمه به جد مخالف است. پیامبر اکرم (ص) در طول حیات مبارکشان پس از بعثت، دائماً تاکید داشتند که‌انا بشر مثلکم. هیچگاه پیامبر به دنبال این نبود که خود را فرای انسان معرفی کند. در بین ضعیف ترین انسان‌ها غذا می‌خورد و مانند آنها روی خاک روی دو زانو می‌نشست؛ حتی به نحوی در میان مسلمانان زیست می‌کرد که گاهی تشخیص پیامبر از دیگران برای تازه واردها ممکن نبود. از سوی دیگر، ائمه‌اطهار (ع) با آنکه معصوم بودند مردم را به نصیحت خود تشویق می‌کردند و هیچگاه با پرسشگری و نقد در باب آنچه می‌گویند یا آنچه‌انجام می‌دهند مخالفت نمی‌کردند. اصولاً بخش مهمی‌از سنت اسلامی، محصول مواجهه‌ائمه با پرسشگری‌ها و نقدهای صریح است و هرگاه‌این پرسش‌ها و نقدها دقیق تر و عمیق تر بوده‌است، شیعیان بهره وافرتری از دانش ائمه برده‌اند.

هجدهم. مواجهه دین با خشک‌مغزی، افراطی‌گری و نامداراگری

مواجهه دین با خشک‌مغزی، تحجر و افراطی‌گری، که نقطه مقابل عقل و عقلانیت است، یک مواجهه صریح و قاطع است. در هیچ کجا نمی‌توان تاییدی از قرآن و سنت برای تحجرورزی پیدا کرد بلکه برعکس آیات و روایات فراوانی وجود دارد که به تججر ورزی و افراطی‌گری به صراحت هجمه می‌کند. علاوه بر این، اسلام اهل مدارا و تساهل مثبت است. به ویژه مدارای اسلام با دگراندیشان و دگررفتاران بسیار پررنگ است. علامه طباطبایی در رساله‌الولایه، صفحه 87 می‌نویسند: «بیاناتی که در کتاب و سنت آمده، بیان واحدی است و تفاوت در درجه‌ادراک مدرکین است. و سیر به سوی خداوند که خود نیز نتیجه فهم و علم است به تبع این دو، تفاوت می‌یابد و به شعبه‌هایی تقسیم می‌گردد. مردم دسته‌های گوناگون هستند و هردسته به مقدار فهم و درک خود می‌فهمد و عمل می‌کند.» بر اساس بیان علامه طباطبایی، تنوع و تکثر در درون جامعه‌اسلامی‌امری طبیعی است و باید با آن بدور از مطلق اندیشی و افراطی گری برخورد کرد.

جدای از دگراندیشی و دگررفتاری، حتی گاهی به قدری پیامبر و ائمه با مخالفانشان مدارا می‌کردند که برای یارانشان این حد از مدارا سئوال برانگیز می‌شد. یعنی مخالف نیز در جامعه‌اسلامی‌صاحب حقوق است و تا شمشیر نکشد، یا جامعه را به آشوب نکشد، با آن حداکثر مدارا صورت می‌گیرد. به نظر می‌رسد یکی از نشانه‌های سازگاری دین با عقل، همین مدارا با مخالفان خود است.

نوزدهم. ایصال به مطلوب در کنار ارائه طریق

اگر دینی برای سعادت‌مند کردن انسان‌ها بیاید اما به جامعه و زیست اجتماعی آنها بی تفاوت باشد و یا هدایت کند اما به‌ایصال به مطلوب بهایی ندهد، عقل حق دارد نسبت به حقانیت آن دین تردید کند. اسلام بر خلاف سایر ادیان، هم به جامعه و حیات جمعی توجه وافری دارد و هم در کنار هدایت به مقصدِ سعادت بخش، برای رساندن انسان و جامعه‌انسانی به سعادت نیز برنامه کلان دارد. از سوی دیگر، کارآمدی ارائه طریقها و ایصال به مطلوب‌های دین در عمل آزموده شده‌است. اغراق نیست اگر گفته شود هیچ دین و هیچ مکتب فکری بشری تاکنون نتوانسته جای اسلام را در ارائه طریق صحیح و سعادت‌بخش و رساندن عملی انسان به نقطه سعادت بگیرد.

ختم کلام

همانطور که بیان شد، اسلام حقیقتاً از جهت عقلانی بودن و بر مشی عقلی حرکت کردن، به نحو واضحی بر سایر ادیان و به طریق اولی بر دین واره‌ها و مکاتب بشری مزیت‌های منحصربفرد دارد. باید توجه داشت که همین عقلانی بودن اسلام در طول تاریخ بوده‌است که می‌توان گفت: این مسلمانان نبودند که چند قرن جنگ‌های صلیبی را درست کردند؛ این مسلمانان نبودند که دادگاهای تفتیش عقاید را برپا کردند؛ این مسلمانان نبودند که بازار بهشت فروشی ایجاد نمودند؛ این مسلمانان نبودند که دانشمندان را به جرم نظری بر خلاف تعالیم دینی در ساحت علوم طبیعی ارائه دادن، شکنجه و اعدام کردند؛ این علمای مسلمان نبودند که در قرون وسطی با سلاطین ظالم علیه مردم ائتلاف کردند و خون مردم را در شیشه کردند؛ این علمای مسلمان نبودند که همچون کشیشان مرتکب گناهان پلدید جنسی شدند؛ این مسلمانان نبودند که چیزی چون هولوکاست را ایجاد کردند؛ این مسلمانان نبودند که رژیم درنده اسرائیل را به نام یهود برپا کردند؛ این مسلمانان نبودند که افراط‌گرایان جنایتکاری مانند داعش را تاسیس کردند و...

پایان پیام /

شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید رضا غلامی مسجد حضرت خدیجه شهادت امام صادق دین اسلام این خبر توسط افراد زیر ویرایش شده است