سه‌شنبه 11 شهریور 1404

غیبت امام زمان (عج)؛ عامل تشتت یا بستر بلوغ امت اسلامی؟

خبرگزاری تسنیم مشاهده در مرجع
غیبت امام زمان (عج)؛ عامل تشتت یا بستر بلوغ امت اسلامی؟

این پرسش همواره مطرح است که غیبت امام معصوم در جامعه اسلامی، عامل تشتت و پراکندگی امت شده یا زمینه‌ای برای رشد و بلوغ جامعه فراهم کرده است؟

- اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، غیبت امام زمان (عج) یکی از مهمترین و پیچیده‌ترین مقاطع تاریخ اسلام شیعی است که همچنان تأثیرات عمیق آن بر هویت، وحدت و انسجام امت اسلامی قابل مشاهده است. آیا فقدان دسترسی مستقیم به امام، اصلی‌ترین دلیل پراکندگی، تشتت و اختلافات مذهبی سیاسی در جهان اسلام است؟

خبرگزاری تسنیم در گفت‌وگو با دکتر محمدعلی موسوی، استاد اندیشه سیاسی اسلام، به واکاوی رابطه غیبت امام زمان (عج) و تشتت امت پرداخته و سازوکارهای مقابله با این بحران تا ظرفیت‌های پنهان این دوران را تحلیل کرده است تا فراتر از نگاه‌های سطحی، عمق اندیشه و پیچیدگی‌های تاریخی، کلامی و سیاسی این موضوع به چالش کشیده شود.

غیبت عامل پراکندگی مسلمانان نمی‌شود

آیا اساساً می‌توان غیبت امام معصوم را عامل پراکندگی امت اسلامی دانست؟ این فرضیه از چه مبانی کلامی یا تاریخی برخوردار است؟

پرسش از نسبت میان غیبت امام و پراکندگی امت، پرسشی عمیق در حوزه کلام اسلامی و اندیشه سیاسی شیعه است. در نگاه شیعه، امام نه فقط یک رهبر سیاسی، بلکه محور وحدت، بیانگر دین و حجت خداوند بر زمین است. در دوران حضور امام، امت اسلامی امکان رجوع به یک منبع بی‌خطا و دارای مشروعیت الهی دارد که این خود ضامن وحدت و همگرایی است. از این منظر، فقدان چنین مرجعی می‌تواند به اختلافات، برداشت‌های گوناگون و شکاف‌های معرفتی دامن بزند.

با آغاز دوران غیبت، امت اسلامی از دسترسی مستقیم به امام معصوم محروم شد. این محرومیت باعث شد که مکاتب مختلف فقهی، کلامی و سیاسی در تلاش برای تبیین جایگاه دین در عصر غیبت، تفاسیر گوناگونی ارائه دهند. در تاریخ اسلام پس از غیبت کبری، شاهد گسترش اختلافاتی هستیم. نبود مرجع معصوم و مورد وفاق می‌تواند عامل مهمی در فقدان انسجام سیاسی و فکری باشد، اما نمی‌توان به صورت مطلق و یک‌جانبه، غیبت را علت پراکندگی دانست. باید به زمینه‌های تاریخی، سیاسی و حتی اجتماعی هم توجه کرد. مثلاً عملکرد حاکمان در کشورهای اسلامی، سیاست‌های استعماری و ضعف‌های درون‌دینی هم در تفرق نقش مهمی ایفا کرده‌اند. پس اگرچه غیبت امام بسیار مهم است، اما اسلام راهکارهایی برای حل مسائل در دوران غیبت دارد و برای بررسی عامل تشتت امت اسلامی باید سایر متغیرها را تحلیل کرد.

تدابیری برای جلوگیری از تشتت امت اسلامی

در اندیشه شیعی، چه تدابیر و سازوکارهایی برای دوران غیبت جهت جلوگیری از پراکندگی امت در نظر گرفته شده است؟

اندیشه شیعی با درک عمق بحران حاصل از غیبت امام، سازوکارهایی را برای حفظ وحدت امت و تداوم هدایت دینی طراحی کرده است. مهمترین این سازوکارها، اصل «نیابت عامه فقیه» است که از قرن‌های اولیه غیبت مورد بحث قرار گرفت و بعدها در قالب نظریه ولایت فقیه به اوج خود رسید.

در این نگاه فقهای جامع‌الشرایط به عنوان نائبان عام امام، وظیفه رهبری دینی، پاسخ به نیازهای فقهی جامعه و حتی در برخی موارد، اداره امور سیاسی را بر عهده دارند.

علاوه بر این، اندیشه مهدویت در شیعه خود نوعی عامل همگرایی است.

همین طور است. باور به ظهور امام موعود و نهایی بودن نجات توسط ایشان، امت را در افق امیدی مشترک متحد می‌کند. این باور، مانع از انحرافات بزرگ فکری و سیاسی در طول تاریخ شده و همواره نقش یک قطب فرهنگی و معنوی را ایفا کرده است.

در حوزه فقه و علم هم تشکیل حوزه‌های علمیه، سنت اجتهاد و مرجعیت تقلید، از دیگر راهکارهای شیعه برای مقابله با پراکندگی بوده‌اند. این نهادها ضمن پاسخ به نیازهای زمانه، در حفظ وحدت نسبی میان پیروان تشیع و نیز ارتباط آنان با معارف اهل بیت نقش مهمی داشته‌اند.

تحلیلی بر مظاهر حضور امام زمان (عج) در عالم: قرآن و کعبه

بنابراین می‌توان گفت که شیعه نه تنها دچار انفعال در برابر غیبت نشده، بلکه از درون آن ساختارهایی برای تداوم هدایت و وحدت امت استخراج کرده است.

بررسی دو نظریه متفاوت درباره آثار غیبت

برخی معتقدند که غیبت امام، سبب رشد تفاسیر متنوع و حتی متضاد از دین شده است. آیا این مسئله لزوماً منفی است یا می‌تواند جنبه‌ای از پویایی دینی باشد؟

در غیاب امام معصوم، طبیعی است که تفسیر دین بر عهده علما و مجتهدان قرار بگیرد. این امر به صورت اجتناب‌ناپذیری به تولید دیدگاه‌های مختلف منجر می‌شود، دیدگاه‌هایی که گاهی با هم تعارض دارند. در نگاه اول ممکن است این مسئله به عنوان نشانه‌ای از پراکندگی و بحران تلقی شود، اما از زاویه‌ای دیگر، می‌توان آن را نشانگر پویایی و انعطاف‌پذیری دین دانست.

تنوع دیدگاه‌ها، اگر در چارچوب اصول و مبانی اساسی باقی بماند، می‌تواند به بالندگی فقه، کلام و اخلاق اسلامی منجر شود. به ویژه در شرایط تغییرات اجتماعی و پیشرفت علوم، امکان انطباق دین با شرایط جدید از طریق اجتهاد فراهم می‌شود. این ویژگی یکی از نقاط قوت مذهب شیعه در طول تاریخ بوده، به خصوص در مقایسه با جریان‌هایی که به ظاهرگرایی یا جمود فکری گرایش دارند.

البته این پویایی باید با نظمی درون‌زا همراه باشد. یعنی نهادهایی مانند مرجعیت، اجماع فقها و حتی مردم‌سالاری دینی باید نقش مهارکننده داشته باشند تا این تنوع به هرج و مرج فکری منجر نشود. در این صورت می‌توان گفت که تنوع تفاسیر نه تهدید، بلکه فرصت است، به شرط آنکه تحت هدایت عقلانیت دینی و در چارچوب وحدت گفتمانی امت باشد.

نقش حاکمیت‌های سیاسی در تشدید یا کاهش پراکندگی امت

با این توضیحات، نقش حاکمیت‌های سیاسی در دوران غیبت در تشدید یا کاهش پراکندگی امت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حاکمیت‌های سیاسی در دوران غیبت، تأثیر مهمی در جهت‌گیری‌های فکری، فرهنگی و مذهبی امت اسلامی داشته‌اند. بسیاری از این حاکمان به جای تلاش برای تقویت وحدت و همگرایی، از اختلافات مذهبی برای تحکیم قدرت خود بهره‌برداری کرده‌اند. تاریخ اسلام به ویژه در دوران عباسیان، امویان و عثمانیان، سرشار از نمونه‌هایی است که نشان می‌دهد حاکمان چگونه با سرکوب یا تبعیض علیه فرقه‌های مذهبی، باعث تفرقه شدند.

در قرن‌های اخیر هم سیاست‌های استعماری و استبدادی داخلی در بعضی کشورهای اسلامی با دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی عامل افزایش تشتت امت شده‌اند. تجزیه سرزمین‌های اسلامی بعد از جنگ جهانی اول، شکل‌گیری دولت‌های ملی با هویت‌های متعارض و ترویج نوعی سکولاریسم اقتدارگرا، همگی در تعمیق شکاف‌های درون‌دینی و بین‌دینی نقش داشتند.

در مقابل، در موارد نادری که حاکمیت‌های سیاسی در پی ایجاد وحدت مذهبی و فکری بوده‌اند، نتایج بهتری حاصل شده است. نمونه‌هایی مانند عصر معاصر، تجربه جمهوری اسلامی ایران با تأکید بر وحدت اسلامی نشان می‌دهد که اگر سیاست‌ورزی با هدف همگرایی مذهبی صورت گیرد، امکان کاهش پراکندگی وجود دارد. در مجموع نقش حکومت‌ها تعیین‌کننده است و نمی‌توان از آن در تحلیل مسئله غیبت و پراکندگی غفلت کرد.

نقش ولایت فقیه

نظریه ولایت فقیه به عنوان جایگزین رهبری معصوم در عصر غیبت، چه نقشی در پاسخ به مسئله تشتت دارد؟ آیا این نظریه توانسته خلاء غیبت را پر کند؟

نظریه ولایت فقیه، به ویژه در قرائت امام خمینی (ره)، تلاشی جدی برای پاسخ به بحران غیبت در سطح رهبری سیاسی و اجتماعی امت است. این نظریه مبتنی بر این باور است که فقیه جامع‌الشرایط، با بهره‌گیری از اجتهاد، عدالت و شناخت شرایط زمان می‌تواند به صورت نیابت عامه، وظایف امام را در اداره جامعه بر عهده بگیرد. در این چارچوب، ولایت فقیه نه فقط یک نظریه فقهی، بلکه پاسخی کلامی سیاسی به مسئله غیبت است.

از منظر وحدت و انسجام هم نظریه ولایت فقیه توانسته در ایران ساختاری منسجم برای رهبری جامعه دینی ایجاد کند که مبتنی بر اصول اسلامی و در عین حال، منطبق با نیازهای روز است.

این نظریه، با پیوند دادن فقه و سیاست، از یک‌سو مانع سکولاریزاسیون قدرت شده و از سوی دیگر، مانع از هرج‌ومرج سیاسی ناشی از غیبت امام معصوم بوده است. همچنین این نظریه تلاش کرده است تا با ایجاد سازوکارهایی مانند شورای نگهبان، خبرگان رهبری و نظارت مردمی، از انحراف قدرت جلوگیری کند. درواقع می‌توان گفت ولایت فقیه کوششی موفق در پاسخ به غیبت است، اما برای تبدیل شدن به عامل وحدت امت، نیازمند توسعه مفهومی و تعاملی بیشتری است.

روش دستیابی به وحدت در دوران غیبت

در شرایط امروز جهان اسلام، چگونه می‌توان با وجود غیبت امام معصوم به وحدت امت اسلامی دست پیدا کرد؟ آیا این هدف واقع‌بینانه است؟

تحقق وحدت امت اسلامی در دوران غیبت امام معصوم، اگرچه چالش‌برانگیز است، اما امری کاملاً واقع‌بینانه و ممکن است. البته به شرط اینکه با رویکردی عقلانی، تدریجی و مبتنی بر مشترکات انجام شود. واقعیت این است که امت اسلامی با تمام تفاوت‌های مذهبی و قومی، در اصول اساسی دین مانند توحید، نبوت، معاد، قرآن و قبله مشترک است. این اشتراکات می‌توانند مبنای وحدت راهبردی و همکاری عملی قرار گیرند، حتی اگر در مسائل اعتقادی یا فقهی اختلافاتی باقی بماند.

در دوران مدرن، امت اسلامی بیشتر از هر زمان دیگری با چالش‌های مشترک مواجه است، مانند اسلام‌هراسی جهانی، فقر، فساد، سلطه‌طلبی غرب، استعمار نوین و تخریب هویت دینی جوانان. این مسائل، دعوت به همگرایی را ضرورتی تاریخی کرده است.

در عین حال باید دقت شود که وحدت امت اسلامی در عصر غیبت، لزوماً به معنای یگانگی مذهب یا ذوب هویت‌ها نیست، بلکه یعنی همکاری در امور سیاسی، اقتصادی، رسانه‌ای و فرهنگی بر پایه احترام متقابل.

از منظر شیعه، باور به غیبت امام، هرگز به معنای انفعال یا کناره‌گیری از جامعه جهانی اسلام نبوده است. برعکس، تجربه حوزه‌های علمیه، گفت‌وگوهای تقریبی و گفتمان وحدت در جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد که غیبت می‌تواند با عقلانیت و اجتهاد، به جای مانع، به فرصتی برای تعمیق وحدت و بسط گفتمان مهدوی تبدیل شود. بنابراین هدف وحدت، یک رسالت دینی در عصر غیبت محسوب می‌شود.

در نهایت، آیا می‌توان نتیجه گرفت که غیبت امام یک بحران است یا بستری برای رشد و بلوغ امت اسلامی؟

غیبت امام، از یک منظر بدون تردید یک بحران معرفتی، سیاسی و اجتماعی است. فقدان دسترسی مستقیم به امام معصوم، که در اندیشه شیعه محور هدایت و تفسیر دین است، برای هر مؤمنی یک فقدان جدی و اندوه‌بار به شمار می‌رود. این غیبت همچنین زمینه‌ساز برداشت‌های نادرست، اختلافات در تفسیر دین و حتی انحرافات سیاسی بوده و می‌تواند در فقدان ساختار مناسب، به بحران‌های هویتی هم منجر شود.

اما از منظری دیگر، غیبت را می‌توان فرصتی برای بلوغ تاریخی امت اسلامی دانست. چون در دوران غیبت مسئولیت‌پذیری امت، رشد نهادهای دینی مانند اجتهاد، مرجعیت و حوزه‌های علمیه و نیز پویایی اندیشه سیاسی، همگی نمونه‌هایی از رشد و خوداتکایی در بستر فقدان ظاهر امام هستند. این رشد نشان می‌دهد که امت می‌تواند با اتکا به عقل، نقل و اجماع، راه خود را ادامه دهد تا زمینه ظهور فراهم شود.

در نهایت می‌توان گفت اگرچه غیبت ذاتاً فقدان است، اما در صورت درک درست آن، نه به بن‌بست، بلکه به بستر سازندگی و تعالی امت اسلامی می‌انجامد. همان‌طور که بسیاری از علمای شیعه تأکید کرده‌اند انتظار امام موعود، تنها انتظار ظهور نیست، بلکه انتظار مسئولیت‌پذیرانه و فعالانه برای تحقق جامعه عدالت‌محور است. این نگاه، غیبت را از یک بحران به بستری برای احیای تمدن اسلامی تبدیل می‌کند.