فلسفه تاریخ در واقع کلان روایت پیشرفت غرب است
صفار هرندی گفت: مساله پیشرفت در جامعه ما دستکاری و از حالت طبیعی و نرمال خارج شده است، آن هم ذیل یک فضای تبلیغی، رسانهای، گفتاری خاصی مداما دارد گفته میشود که بدبختی، داری عقب میمانی
صفار هرندی گفت: مساله پیشرفت در جامعه ما دستکاری و از حالت طبیعی و نرمال خارج شده است، آن هم ذیل یک فضای تبلیغی، رسانهای، گفتاری خاصی مداما دارد گفته میشود که بدبختی، داری عقب میمانی
خبرگزاری مهر، فرهنگ و اندیشه: انقلاب اسلامی ایران در حالی به گام دوم خود وارد میشد که ورود به این مرحله، مستلزم تجربه نگاری دست آوردها و پیشرفتهای سالهای بعد از انقلاب، به منظور رسیدن به الگوی پیشرفت بومی و درس آموزی از تجربیات گذشته میباشد، به همین منظور نگاه به تجربیات گذشته، روشن کننده مسیر پیشروی ما خواهد بود. در همین راستا انجمن روایت پیشرفت، گفتوگوهایی درباره روایت پیشرفت ایران را با نویسندگان کتابهای حوزه تجربه نگاری پیشرفت برگزار میکند.
در دومین گفت وگو محمد نمازی دبیر جایزه کتاب روایت پیشرفت به همراه سیدمحمدجواد مدنی با سجاد صفارهرندی که داور اولین دوره جایزه روایت پیشرفت نیز هست به صحبت نشسته است که متن آن به صورت اختصاصی در اختیارخبرگزاری مهر قرار گرفته است. اولین گفت وگو با میلاد حبیبی، نویسنده کتاب «آرزوهای دستساز» را اینجا و دومین مصاحبه را با فائضه غفارحدادی نویسنده کتاب خط مقدم را اینجا بخوانید.
نمازی: با تشکر از شما که این وقت را در اختیار ما گذاشتید، خب شما کم و بیش از فعالیتهای ما مطلع بودید، از چند سال پیش یک تعدادی از مجموعه های مختلف شکل گرفتند و نوعی هم افزایی رخ داد بین فعالین این حوزه که اولین کار اجرایی که قرار شد انجام شود، جایزه کتاب روایت پیشرفت هست. مجموعه اهدافی داشتیم که اولا رصد کنیم بدانیم در این حوزه چه آثاری وجود دارد اصلا، بعد هم کار رسانه ای که اصلا این موضوع روایت تجربیات خصوصا تجربیات جریان ساز روایت شود، الزاما هم این تجربیات تجربه موفقیت نیستند، بعضا تجربه شکست هستند، نیاز هست برای این کتابها یک جریان سازی شود، بعضی از کتابها نیاز به بازنویسی یا حتی بازنشر دارند.
صفار: اولا متشکر هستم بابت توجهی که به این حوزه مغفول دارید شما، از ابتدا که مطرح کردید در این رابطه قصد صحبت دارید، خود من سوالاتی داشتم که انشالله در اثنای صحبت، مطرح خواهم کرد و نظرم را مفصلا نسبت به این حوزه و ضرورت توجه به آن بیان خواهم کرد.
نمازی: شما به عنوان داور حوزه فرهنگی این دور از رویداد، احتمالا بخشی از کتابها را مطالعه کردید، احیانا سوالی در رابطه با اصل بحث پیشرفت در حوزه فرهنگ و هنر، یا ابهامی در رابطه با کتابها ندارید؟
صفار: من یکی از نکاتی که داشتم این بود و میخواستم مفصلا صحبت کنیم این بود که مفهوم پیشرفت در حوزه فناوری، اقتصاد، دفاعی و.. خیلی راحت تعریف پذیر هست و میتوان برای آن شاخص تعریف کرد، ملاکهایی تعریف کرد و گفت پیشرفت یعنی این اما در حوزه فرهنگ تطبیق مفهوم پیشرفت یک مقدار سخت هست اگر نگویم غیر ممکن هست، به خصوص با توجه به همین کتابهایی که داوری میکنیم، یک موقع هست میخواهیم بگویم یک اثر تا چه اندازه تاریخ معاصر را خوب ذیل زندگی یک نفر بیان کرده، ارزش ادبی خوبی دارد، جذابیت رسانهای و سرگرم کنندگی دارد و... اما روایت پیشرفت اینجا کمی ابهام پذیر است، دقیقا چطور با مفهوم پیشرفت تطبیق پیدا میکند، حالا نمیدانم شما از این منظر به قضیه نگاه کردید یا نه.
نمازی: نه به این جزئیات که بگوییم پیشرفت در حوزه فرهنگی چه مفهومی پیدا میکند، حالا آن چیزی که توی ذهن ما هست مفهوم کلی پیشرفت هست و در این حوزهها برای من یک جورهایی بحث بدیهی هست، یعنی میفهمم یعنی چه و منظور چیست، به طور مثال با تعریفی عام در حوزه تربیتی اگر ما چند حرکت آموزشی درست داشته باشیم این را پیشرفت میدانیم و هر حرکت رو به جلویی را پیشرفت تلقی میکنیم.
صفار: اجازه دهد کمی پیچیده تر صحبت کنیم، به طور مثال آقای راغب (موضوع کتاب بانگ آزادی، از کتابهای حوزه فرهنگی رویداد) یک دوره اوجی داشته در سالهای ابتدایی جنگ و انقلاب که تعداد زیادی از سرود های اول انقلاب را ایشان ساخته اند، اما در سالهای بعد، از متن به حاشیه رانده میشود ایشان، تحولات حوزه موسیقی رخ میدهد و آثار جدیدی ساخته میشود و سلیقه مخاطب اصلا تغییر پیدا میکند، خب الان اینجا پیشرفت رخ داده یا عقب گرد صورت گرفته؟ یعنی در یک لحظه ای یک اتفاق خوب در قضیه فرهنگی میافتد، خب نفس این مساله خوب است، در اقتصاد میتوانیم بگوییم اگر از نقطه A به نقطه B رسیدیم، پیشرفتی رخ داده، اما در فرهنگ قضیه به این صورت تک خطی نیست، یک حالت سینوسی وجود دارد، که همزمان یک قصه در حال اوج و یک قصه در حال فرود آمدن هست و نمی شود گفت که ما داریم مداما پیشرفت میکنیم، چون یک سری کارهای خوبی که زمانی انجام شده زمانی موفق بوده و بعدا شکست خورده، دوره اش شاید گذشته، مثلا فیلمساز جوان انقلابی که الان آقای مهدویان باشند، در کارهای انقلابیای که زمانی ساخته بود نسبت به کارهای انقلابی حاتمی کیا در دهه 60 و 70 ساخته بود باید بهتر باشد حتما، تا بگیم پیشرفت رخ داده؟ من به طور کلی با مدل قله - دامنهای فکر میکنم، یعنی یک قله ای هست.
مدنی: ما به تجربه کار داریم نه برآیند زندگی یا آینده آن تجربه، یعنی اگر کتاب روی تجربه دست میگذارد، موضوعیت برای ما همان تجربه هست، حال اگر قله را روایت میکند آن کتاب خب هست در آثار روایت پیشرفت.
نمازی: یک شاخصی که ما تعریف کردهایم، تجربه جریان ساز هست، حالا در مورد آقای راغب تا حدی شاید موسیقیای که نامش موسیقی انقلابی باشد جریان را ایشان ایجاد کرده، حالا این روند بعدا ادامه پیدا نکرده است
صفار: خب من معتقد نیستم که از بین رفته، چون در دهه 90 یک پدیدهای به نام حامد زمانی وجود دارد، که پیرو آقای راغب هم نیست و با یک سبک دیگری هست، البته شاید ایشان را باید با آقای گلریز مقایسه کنیم شاید نقشی که آقای زمانی در دهه 90 داشته آقای گلریز در دهه 60 داشتهاند، نمیتوان هم گفت که زمانی تکامل یافته نسخه گلریز هست، با هم فرق دارند، ولی نقشی که ایفا میکند، اینکه هم در زبان و هم در ریتم با وقایع روز انقلاب ملودی ساخته؛ خب برای من تجربه موفق فرهنگی کاملا روشن و بدیهی هست، آن چیزی که من را دچار ابهام میکند مفهوم پیشرفت هست، همین بحثی هست که مداما درگیریم، مقام معظم رهبری میگویند در مباحث دینی و معنوی پیشرفت داشتیم، عده ای میگویند وضع حجاب را ببینید، ساسی مانکن گوش میدهند جوانان، باز در مقابل گفته میشود هیئات، مناجاتها، زیارت جمکران و.. را ببینید و این داستان هم تمام نمیشود.
در اقتصاد یک متری هایی مثل جی دی پی، سرانه و... داریم که میشود محاسبه کرد حجم اقتصاد، منابع، توزیع عدالت و.. را بررسی کرد، فرهنگ چنین دما سنجهایی ندارد، چون ماهیتش ماهیت پیچیده تری دارد، مقصود من از بیان مساله این نیست که اصلا من با این کار موافق نیستم، صرفا خواستم پیچیدگی های داستان را مطرح کنم تا یک وقت ذهنیتهای ما با هم متفاوت باشد.
نمازی: ما اصلا به همین منظور مزاحم شما شدیم تا در مورد ابعاد مختلف بحث پیشرفت و پیچیدگیهای بحث پیشرفت با هم صحبت کنیم. پیشتر هم پیش چند نفر از داوران حوزه فرهنگی رفته بودیم.ما سعی کردیم در ترکیب داوران یک نفر متخصصص باشد، یک نفر رسانهای، یک نفر نویسنده باشد؛ خب با این ترکیب، هریک از داوران از منظر خود به بررسی آثار میپردازند، مثلا همین آقای محمدیان که داور حوزه علم و فناوری ما هستند، چون در حوزه کودک کار میکنند، خب میخواستیم ایشان را از منظر تخصص خودش به طور مثال درگیر با حوزه علم و فناوری کنیم.
صفار: بسیار رویکرد هوشمندانه ای را اتخاذ کردید.
نمازی: خب ما یک سری بحث های نظری داریم، که جدی هم هست، در زمانهای که جامعه به سمت نا امیدی رفته و همه به خاطر شرایط اقتصادی شاکی هستند، یک مقدار حرف زدن از پیشرفت سخت هست، بیشتر خواستیم در مورد مبانی و تئوری روایت پیشرفت صحبت کنیم، پس یک بحث کلی همین هست که آیا پیشرفت رخ داده یا نه مثلا یا در یک جا پیشرفت بوده در جاهای دیگر نه.
مدنی: مضاف بر این نکته، یک بحثی هم هست که با همه داوران نمیتوان مطرح کرد اما با شما، حسب رشته مطالعاتی شما میتوان این بحث را مطرح کرد، بحث این هست که دو نگاه وجود دارد، یک نگاه توسعه محور به مقوله پیشرفت هست و یک نگاه پیشرفت محور صرف، خب نقدی که از جانب طرفداران نگاه توسعه محور هست این است که پیشرفتهای شما، سازمان یافته یا سیستماتیک نبوده، قائم به فرد و تجربه محور بوده صرفا، شما آیا این آسیب را وارد میبینید؟ و اگر تایید میکنید چطور راه گذاری از آن میتوان پیدا کرد، چون بالاخره یکی از چیزهایی که دنبالش هستیم تجربه عبرت آموز هست، یعنی به قول شما سینوسی هست برآیند تجربیات، حتی ممکن هست منجر به موفقیت نبوده باشد و تجربه در یک برههای منجر به شکست شده، خب طبیعتا آن بعد درس آموزی و عبرت آموزی که بگوییم باشد، یک آسیب شناسیای کردیم، حالا برای این آسیب یک راه درمانی باید معرفی شود.
صفار: من ابتدا از آن نکتهای که گفتید شروع کنم، اینکه پیشرفتی که رخ داده سستماتیک نبوده، قائم به فرد بوده و بعضا تصادفی بوده، من با این حرف موافقم مجموعا، چون به هرحال همه اتفاقات در بستر یک موقعیتی کلیای رخ میدهند، اما معتقدم خیلی از اتفاقات مثبت، الزاما حاصل برنامه ریزی و تدبیر و برنامه ریزی های کلان آنچنانی هم نبودهاند و این شاید اشکال هم نباشد، من معتقدم خود تجربه غربیها را هم اگر ببینیم، متاسفانه چون تصور نادرستی از آنها داریم، فکر میکنیم فرآیند تاریخیای رخ داده، اقدامات شان، پیشرفت هایشان با حساب کتابهای بلند مدت و از قبل طرح ریزی شده بوده و برای چند قرن آینده اینها برنامه ریخته بودند، اما در واقعیت تاریخ نشان میدهد این طور نبوده اصلا، لااقل در مراحل آغازین به هیچ وجه این طور نبوده، مثلا در قرن هفده و هجده، پیشرفتها و تحولات رخ داده تا حد زیادی حاصل نبوغ ها و تصادف ها بوده واقعا، اینطور نبوده، واقعیت این است که خیلی از پیشگامان تمدن غربی آن چیزی که بعد ها رخ داد را هم در خواب نمیدیدند، بعضی وقتها گاهی چنان روایت میکنیم تاریخ غرب را گویا یک فیلسوفانی نشسته اند طرحی را ریخته اند و این طرحها را بقیه عملی کردهاند؛ منتها نکته اصلی این هست که این کارهایی که از نبوغها و خلاقیت های فردی و گروه ها یا حتی حاصل بخت و اقبال و تصادفات حاصل میشود را تلاش کردند مورد تامل قرار بدهند و موضوع صورت بندی نظری بکنند آنها را؛ یعنی استقرایی نظریه پردازی کردند، یعنی علم اقتصاد جدید نیامد نظام سرمایه داری جدید را بنیان گذاری کند، این نظام در عمل توسط یک سری بازرگان و صنعت گر و.. به وجود آمده بود بعد امثال ریکاردو و دیگر اقتصاد دانان آمدند و در مقام تبیین مکانیزمهای عملکرد این نظام اقتصادی را صورت بندی کردند، سر و شکلی به آن دادند و یک دستگاه مفهومی ایجاد کردند و بعد با این دستگاه توانستند یک کار سیاستگذارانه بکنند؛ ولی یک چیزی هست که چه میشود که این خلاقیتها و جوششها زیاد میشود، به این خاطر هست که آن دوره یک روحی دارد، مثلا در قرن شانزده این طور نبود که نقاش رنسانسی با بانکدار ونیزی با فیلسوف آلمانی با هم ارتباط داشته باشند اما خروجی کارشان نشان میدهد با هم همگرا هستند همگی، من معتقد به یک روحی هستم و معتقدم این روح هم با مختصات خودش در انقلاب اسلامی وجود داشته و این همان چیزی هست که ولو بی ربط اما پیوند میدهد حاج قاسم را با شهید فخری زاده با حسن روح الامین و.. و اینها را با یکدیگر مرتبط میکند.
مدنی: پس شما به یک روح فلسفی قائل هستید؟
صفار: من یک مقدار داستان را الهیاتی میبینم. معتقد هستم این اتفاق یک نفحه هست، روایتی هست از حضرت رسول، که میفرمایند: "فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها"؛ در دورانهایی نفحاتی وجود دارد که انسانها را با خود میبرد و این پدیده در تاریخ بعد از انقلاب ما بوده و باید این را بفهمیم و معرفی کنیم، نه فقط به عنوان یک ابزار تبلیغاتی بلکه همان طور که در رابطه با علوم انسانی هم گفتم میتواند یک دستگاه مفهومی بدهد که با آن بتوان تدبیر و اداره بکنیم.
سنت ما هم در برهه انقلاب شخم زده شد کاملا، شکل جامعه تغییر پیدا کرد، سنت های هزار ساله ای متروک شد. پس من قائل نیستم که دیر شده و معتقدم که این اتفاقات به تدریج رخ میدهد، پس نمیشود انتظار داشت در طول صرفا40 سال یک هویت تمدنی کاملا مستقلی شکل گیرد. تاریخ آنها هم بالا پایین داشته، جنگ های بزرگی بوده که چند بار کل اروپا صاف شد، افکار محافظه کار، فاشیسم و.. پدید آمده، پس نمیتوانیم بگوییم یک روند پیشرفتی بدون توقف بوده، اما بعد از چند قرن که الان برآیند را نگاه میکنیم میگوییم که یک تحولی در تمدن غربی رخ داده، اما یک فرد فرانسوی چهل سال بعد از انقلاب فرانسه پشیمان و سرخورده از انقلابی بود که رخ داده بود و تلاش شان این بوده که کاری کنند دوباره این انقلاب تکرار نشود. پس مفهوم پیشرفت در این ساحتی که من میبینم یک مفهوم بزرگ مقیاسی هست واقعا، باید در یک چشم انداز بزرگ قرنی کاملا به آن نگاه کرد، برای همین سخت هست دیگر.
مدنی: یک مساله هست، میگوییم غرب مسیری را برای ساخت تمدن خود طی کرده با تمام فراز و فرود هایش، سوال من اینجاست که در غرب مفهوم یا جریانی برای روایت پیشرفت وجود داشته؟
صفار: من معتقدم در مورد غرب، روایت پیشرفت ستون فقرات قضیه بود، یک کتابی هست به نام اندیشه ترقی که انتشارات امیر کبیر چاپ کرده، که میگوید چطور مفهوم پیشرفت یا ترقی به مثابه یک پروسه سبب شد یک روزگار جدید آغار شود و چگونه این پروسه مفهوم مدرنیته را ایجاد کرد، خب این مساله کاملا در فیلسوفان تاریخ هم مشهود هست، طبیعتا آنها اسمش را روایت پیشرفت نگذاشتند، اسمش را فلسفه تاریخ گذاشتند، فلسفه تاریخ در واقع کلان روایت پیشرفت غرب هست و میگوید ما ادامه تلاشهایی هستیم که بشر از غار شروع کرد و به اینجا رسیدیم، پس ما پیشرفت کردیم و هم اکنون پرچمدار تاریخ هستیم.
مدنی: پس نگاه شان به تاریخ، تک خطی هست و میگویند آن بشری که در غار بود یک مسیری را طی کرد که باید به ما میرسید.
صفار: خب شما برای روایت پیشرفت لازم هست یک خط ترسیم کنید، که یک نقطه صفر داشته باشد، لحظه آغازی داشته باشد، نقطه آفرینشی داشته باشد و نشان دهد که این فرآنید چطور طی شده، من فکر میکنم در نسبت با مساله حتی تشیع و موقعیت تشیع از یک گروه محدود و زیر زمنینی تحت فشار در طول تاریخ، تا لحظهای که در صفویه یک جامعه و دولت شیعی مقتدری را تجربه میکنیم، که نقطه بعدی آن انقلاب هست که ایده شیعی آن دارد یک تفسیر جهانی از خود ارائه میدهد، یا حتی در رابطه با خود مفهوم ایران، مثلا بعد از آن نقاط اوج گذشته از دوران باستان تا دوران صفویه، بعد از آن و دوره انحطاط و فطرت بعد از صفویه و قاجار، این هم یک داستانی هست که ایرانی که در انتهای دوره قاجار که اشغال شد، پاس کاری میشد اصطلاحا بین قدرتها، دچار قحطی شدیم و امثال اینها اما الان دارد یک موجودیت سیاسی مستقلی را ارائه میدهد که در عرصه جهانی نه اینکه موضوع سیاست باشد بلکه خودش به عنوان یک بازیگرد سیاست جهانی ظهورد کرده، این مسائل را میشود ذیل یک کلان روایت پیشرفت دید، پس این یک بعد کلان روایت هست، حالا اگر وارد خرده روایت بشویم، خیلی روایتهای پیشرفت زیادی داریم.
این سریال دکتر قریب را به یا دارید؟ که چطور روایت میکرد؟ از کودکی دکتر قریب روایت میکند که در یک شرایط بد بهداشتی با رواج خرافه وجود دارد، بعد دکتر قریب از آن محیط جدا میشود و تحصیل میکند تا اینکه بیمارستان اطفال را تاسیس میکند؛ از این روایتها در انقلاب اسلامی چند صد تا میتوان ارائه داد؟ یعنی یک نقطه آغازی که ضعف یا فقدانی را نشان میدهد تا نقطه سرانجامی.
نمازی: آن شکل مطلوب، یعنی یک جا این طور هست که یک اتفاقی افتاد و به نحو تکوینی میگویید یک فرآیندی تکمیل یافته، اما به نظرم غرب که الان این چنین نیست، با برنامه فعالیت میکنند اگر ناظر بر همین تحولات علمی و فناوری تبیین کنیم.
صفار: در حوزه فناوری معمولا همه چیز روی حساب و کتاب هست اما در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کماکان جریان های غیر قابل مهار میآیند و میروند و ذات این مساله هم همین است، مثلا چه کسی فکر میکرد در قرن 21 جریان های ملی گرایی بازتولید شوند؟ همین چند سال پیش بحثها حول جهانی سازی و جهان وطنی و.. بود، در فرهنگ هم همین است. اما خب قبول دارم در حوزه فناوری و تکنولوژی این مساله قابل پیش بینی هست، برای همین اساسا این رشته آینده پژوهی بیشتر ناظر بر همین مباحث علمی و فناوری هستند. ولی خب بعضی مباحثی نظیر سیاست فرهنگ را دخیل میخواهند بکنند.
نمازی: یک واقعیتی هست و اینکه ما افرادی هستیم که دغدغه پیشرفت را داریم، آیا کشورهای دیگر هم مثل ما دغدغه پیشرفت دارند یا نه؟
صفار: این مساله پیشرفت در جامعه ما دست کاری شده هست و از حالت طبیعی و نرمال خارج شده به نظر من، آن هم ذیل یک فضای تبلیغی، رسانهای، گفتاری خاصی مداما دارد گفته میشود که بدبختی، داری عقب میمانی، پس باید کاری کنی.
مدنی: به نظر شما این مقایسه سازیهای ساده انگارانه و غیر دقیق از زمانی که مردم رفتند ترکیه یا دبی و.. و مظاهر توسعه یافتگی را دیدند، این مقایسه شکل نگرفت؟
صفار: نکته فقط این نیست، آخر مقایسه اگر مقایسه طبیعی ای بود، باید در کنار ترکیه، عراق را هم میدید دیگر. پس به نظر من مساله سیاسی تر از این حرف ها هست، چون مداما فکر میکنیم الان از همه عقب مانده تر هستیم، این یک روایت منوتویی هست، این روایت اصرار دارد که تو در همه چیز بد ترین هستی، نه بحث هایاقتصادی فقط، بلکه حتی مباحث اخلاقی، که کلید واژه آن "ایرانی بازی" هست، عادل فردوسی پور یک تکه کلامی برای توصیف یک اقدام ناخوشایند داشت، که میگفت فقط در ایران این اتفاق میافتد! در حالی که مشخص است که مغالطه آمیز است این حرفها، یعنی یک ضد روایت پیشرفت یا یک جریان روایت انحطاط هست که پشت آن یک جریان سیاسی هست، همان طور که بی تعارف جریان روایت پیشرفت هم سیاسی هست و خب همه ما دلبستگی به انقلاب اسلامی داریم، اما نکته اینجاست که حامیان جریان انحطاط سالهاست که زود تر از ما به فکر افتادهاند و در بعضی جاها تبدیل به یک عارضه روحی برای جامعه ایران شده این مساله اصلا. این نکته که گفتید مردم با سفر رفتن متحول میشوند، من نقطه عکس آن را دیدهام که دوستانم برای تحصیل به اروپا رفتند و برگشتند و میگفتند آنجا هم چنان خبری نبود و این مساله جایگاه متمایز توریست و مقیم را نشان میدهد، که توریست میرود بهترین جاها را میبیند، خب هرکس بیاید شمال ایران هم فکر میکند چقدر ایران همه چیزش خوب است.
نمازی: برای من سوال هست که این ویژگی که کلا در روایت شرایط و پدیدهها ما ها عمدتا سراغ روایتهای منفی میرویم یا بهتر بگویم منفی بافی میکنیم، این مساله ریشه در چه مساله ای دارد؟ آیا این مساله ریشه فرهنگی دارد؟
صفاری: یک کتابی هست به نام "ره افسانه زدن"، در این کتاب روایتهای خلقیات ایرانی را جمع آوری کرده و ژانری داریم به نام "ژانر خلقیات ایرانی"، که این خلقیات نویسها فقط به ویژگی های منفی نگاه میکنند، یک نمونه آن کتاب های سریع القلم یا زیبا کلام هستند تا کتاب معروف جامعه شناسی خودمانی و حتی خود مهندس بازرگان یک جزوهای دارد به نام سازگاری ایرانی؛ نوسنده کتاب ره افسانه زدن، یک طرح انتقادی درخشانی دارد که میگوید چطور میشود به لحاظ فرهنگی ما شاهد ظهور و بروز پدیدههای از جنس منفی بافی و منفی نگری و خود کمتر بینی هستیم.