سه‌شنبه 6 آذر 1403

لیلا فلاحتی: خطرات ایده «مردم علیه مردم» در لایحه جدید حجاب باید جدی گرفته شود

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
لیلا فلاحتی: خطرات ایده «مردم علیه مردم» در لایحه جدید حجاب باید جدی گرفته شود

مبلغ نوشت: خشونت‌ها در 31 ژوئیه با حملات محدودی که مسلمانان را هدف قرار داده بودند آغاز شد. رئوف الله جاوید، خیاطی که به روستای زادگاهش در ایالت شرقی بیهار گریخته است می‌گوید: بسیاری از ما تمام شب را روی سکوی ایستگاه راه آهن گذراندیم.

«مبلغ» نوشت: من ترجیح می‌دهم در ابتدا به بررسی سیر تاریخی ورود حجاب در عرصه دولتی و قانونگذاری اشاره کنم. به‌هرحال برخورد با مساله حجاب از نظر قانونی و چهارچوب‌بندی تقریبا از دهه 70 به‌صورت جدی در شورای عالی انقلاب فرهنگی شروع شد. آن زمان مصوباتی داشتیم تا اینکه سال 84 مجددا مجموعه قوانینی در شورای عالی انقلاب فرهنگی و همچنین قوانینی در سال 89 تصویب شد که می‌توان به‌عنوان یکی از کامل‌ترین قوانین مصوب در حوزه مساله حجاب از آن نام برد. طبق آن برای 25 دستگاه وظایفی تعریف شد. 304 بند در این قانون وجود دارد که راهکارهای اجرایی توسعه فرهنگی حجاب عفاف است. درحال حاضر در یک بازه زمانی می‌توانیم بررسی کنیم که تقریبا با گذشت حدود 12 سال از آن مصوبه که بسیار جامع بوده و همه دستگاه‌ها را دستگیر کرده بود چه تحولاتی در حوزه حجاب و عفاف رخ داده است. امروز که نگاه می‌کنیم تغییر ایده‌آلی که آن زمان مدنظر داشتیم رخ نداده و همزمان تحولاتی نگرشی هم در مردم مشاهده می‌کنیم که پذیرش‌شان برای تنوع حجاب بالا رفته است. حالا به نظر می‌رسد طی هر تجربه (که نمی‌دانم ارزیابی‌ها آن را تا چه حد موفق جلوه می‌دهد)، این طرحی که الان با 70 ماده مطرح شده، ابهاماتی دارد. برخی از مواد را که بررسی کردم، پنج فصل است که بیشترین حجم مواد در بخش جرائم و تخلفات است که در 32 ماده تدوین شده است. این 32 ماده تلاش کرده که با رویکرد بازدارندگی کاملا قضایی، مانعی ایجاد کند و به نظر من به‌شدت سلبی و رادیکال سراغ مساله حجاب رفته است. تفاوتش با رفتارهای پیش از این لایحه در این نکته است که از شکل برخوردهای فیزیکی، دستگیری و درگیری‌های فردی، به‌نوعی کنترل غیررسمی مانند صدور جریمه یا حتی زندان رسیده. اما حالا اینکه تا حد این مواجهه می‌تواند بازدارندگی داشته باشد و اثرات اجتماعی آن به چه سبکی است را می‌توان دو دسته کرد. یکی اینکه به‌نوعی برخورد طبقاتی منجر می‌شود. چون همه چیز را مالی و مادی دیده. یعنی صدور این جریمه‌ها می‌تواند برای طیفی از جامعه حاشیه امنی درست کند؛ به این ترتیب که جریمه را پرداخت و در حاشیه امن خود تردد کنند. دوم اینکه شاید گروهی انتخاب‌شان چیز دیگری باشد اما به دلیل جریمه‌ها در ظاهر سبکی خاص از حد پوشش را حفظ کنند. هرچه که باشد باید توجه داشت که این مقوله موجب قطبی شدن جامعه می‌شود. چیزی که در عرض این چهار دهه درمورد پیام‌های فرهنگی که جامعه ما درباره حجاب داشته، درونی شدن باور به مساله حجاب و عفاف است و من حداقل در این طرح چنین روحی را نمی‌بینم. این به‌هرحال در طولانی‌مدت مثلا الزاماتی که برای اصناف دیده شده که مانع از ورود بدحجاب‌ها بشوند، جریمه‌ای که برای تاکسی‌ها در نظر گرفته شده، استفاده از ظرفیت مردم علیه مردم است. کنترل موضوعی که ما می‌دانیم با باورها و نگرش‌های مردم درگیر است و شاید در کوتاه‌مدت بتواند اثراتی را داشته باشد اما به نظر من در بلندمدت روح متعالی که ما پیرامون درونی شدن باور به حجاب و عفاف داشتیم قطعا محقق نخواهد شد.

شما در تحلیل‌تان به مساله استفاده از ظرفیت مردم علیه مردم استفاده کردید، مصداقش هم جرایم وضع‌شده برای راننده تاکسی‌هاست، بروز و تشدید این رفتارها و در پی آن ایجاد و تعمیق شکاف اجتماعی میان طبقات اقتصادی متفاوت در جامعه تا چه حد می‌تواند تاثیر سوء بر فضای اجتماعی جامعه داشته باشد؟ درواقع اگر بخواهیم واقعی نگاه کنیم، بخش‌های مختلف این طرح را که می‌خواندم بخش‌های عجیب‌وغریبی در آن بود. علاوه‌بر استفاده از این ظرفیت مردم علیه مردم، یک‌سری ظرفیت‌های گزارش‌گیری دارد که این گزارش‌گیری‌ها از طرفی تلاش کرده که گزارش‌های مردمی علیه نقض این قوانین می‌دهند، بخشی از اینها ممکن است به تسویه‌حساب‌های شخصی تقلیل پیدا کند. قانونگذار ما قدرت کنترل همه موضوعات را ندارد. یکی از آسیب‌های این کار ایجاد نفرت میان مردم و جزیره‌ای شدن مردم علیه هم است و در برآیندی گروه‌های مختلف را در مقابل سیستم قرار می‌دهد. چون سیستم با رادیکال‌ترین شکل به این موضوع ورود کرده گرچه دستگیری‌ها را در سطح عمومی کاهش داده، اما به‌نوعی با جریمه‌های سنگین ممکن است سبک جدیدی از مقابله‌های مدنی توسط مردم پدید بیاورد. مثلا مصداقی که برای جریمه راننده تاکسی طرح کردیم را برای مترو یا اتوبوس فرض کنید. در طیف‌های گسترده که بخواهیم بررسی کنیم، در ابتدا یک پیام سفت و سخت به جامعه مخاطب است. به نظر من باید بازنگری جدی در مورد این مساله صورت بگیرد. ممکن است در کوتاه‌مدت یک کنترل نسبی درباره موضوع ایجاد کند اما در بلندمدت نمی‌تواند تبدیل به‌نوعی باور خودخواسته میان مردم شود. چیزهای دیگری مانند لایحه قبلی در آن وجود دارد، بعد به‌یکباره آمده در ماده 69 گفته از زمان تصویب این قانون 10 درصد جریمه به کشفیات واردات غیرقانونی لباس و لوازم آرایش افزوده می‌شود. خب این چه ربطی دارد؟ ما کلی برند داخلی لوازم آرایشی داریم. اگر مساله نفس استفاده از لوازم آرایش است، ما با پدیده جدیدی مواجه هستیم. به نظر می‌رسد نفع مادی در این لایحه برای سیاستگذار بیش از اصل هدف محقق می‌شود. این می‌تواند خودش اثربخشی موضوع حجاب را کاهش دهد یا روح حاکم بر این طرح این‌طور است که ریشه همه آسیب‌های اجتماعی حجاب است و این یک نوع فرار رو به جلوست. مثلا از کلمات عجیبی استفاده کرده، مانند همجنس‌بازی، هرزگی و... به نظر می‌رسد که قانونگذار آنقدر هیجان‌زده است و خواسته هر چیزی را به موضوع بدحجابی تقلیل دهد. کلماتی را به کار برده که حاکی از ذهن رادیکال قانونگذار در تدوین لایحه است.

عامل اصلی در این لایحه مساله ترس است، ترس از جریمه شدن، آیا ترس در جامعه ایران که از سال گذشته شاهد نوعی شکاف عمیق اجتماعی، دوقطبی شدن و رفتار رادیکال بوده و با توجه به روحیات نسل جدید می‌تواند عامل بازدارنده_چه کوتاه‌مدت و چه بلندمدت_ برای بی‌حجابی باشد؟ مساله مهمی که وجود دارد این است که بدون شک می‌تواند تاثیر کوتاه‌مدت داشته باشد. مثلا در رابطه با تجربه ویدئو یا ماهواره این فضا را در دهه‌های 60 و 70 داشتیم. ما حتی در رابطه با مساله ماهواره هم شاهد نوعی عملیات‌های پیشرفته بودیم، مقطعی تاثیر داشت اما حالا شاهد نوعی عمومی شدن مساله ماهواره در میان اقشار مختلف هستیم. حتی می‌بینیم کیفیت شبکه‌های داخلی هم روی ماهواره خیلی بهتر است. این یعنی ما با این مساله در بلندمدت کنار آمدیم و رفتار سلبی مقطعی ما تاثیری نداشت. این برخوردها خیلی سینوسی و شبیه همان برخوردهاست. مساله مهم من نوع برخورد قانونگذار با این موضوع است. امروزه بی‌حجابی شکلی از جریان اعتراض به برخی ناکارآمدی‌هاست و خشم برخی گروه‌ها را نمایان می‌کند که شاید مساله اصلی آنها اصلا حجاب نباشد ولی از این راه به‌عنوان یک راه‌حل برای رساندن صدایشان به گوش سیاستمدار استفاده کرده یا به‌نوعی اعتراض مدنی دارند. ما باید این را در نظر داشته باشیم که وقتی ما با این سبک و سیاق با این مسائل مواجهه‌ای داریم، گروه‌های مختلف اجتماعی که احساس می‌کنند صدایشان به‌درستی شنیده نشده و مطالبات متفاوتی دارند، ممکن است در چند ماه آینده برای موضوع دیگر در کنار معترضان به حجاب قرار بگیرند و برآیند و فشار اجتماعی خیلی جدی‌تری را برای وضعیت کلی ایجاد کنند. ما به‌صورت مستمر درحال تولید یک‌سری گروه‌های ناراضی هستیم. اینها در موقعیت‌های مختلف اعتراضی در جامعه حاضر می‌شوند و هر کدام به‌نوعی به مقابله و اعتراض می‌پردازند. فکر می‌کنم مساله مهم این است که در جامعه باید میان گروه‌های مختلف ظرفیت درستی برای پذیرش همدیگر ایجاد کنیم. پذیرش وضعیت رادیکالی که سیستم از منظر فرهنگی قبول ندارد را نمی‌گویم. بحث من این است که اگر دائما از راهبردهای سلبی، کنترلی و سرکوبی به‌عنوان راه‌حل استفاده کنیم، این خودش می‌تواند در وضعیت فعلی که متحمل فشارهای متعدد داخلی و خارجی هستیم تشدیدکننده جریانات رادیکال داخل کشور شود.

با توجه به اینکه شما قائل به کاهش رفتارهای پلیسی و رادیکال دولت هستید بهترین عامل بازدارنده برای بی‌حجابی در فضای اجتماعی حال حاضر چیست؟ اینها همه به سیاست‌های کلی فرهنگی بازمی‌گردد که حجاب تنها بخشی از آن است. مثلا درباره حجاب می‌بینیم که بسیاری از افراد رادیکال شدند و احساس می‌کنند عاملیت فردی برای نمود اعتراض‌شان پیدا کردند. به موضوعات که نگاه می‌کنیم، شاهد نظارت در سطح گسترده در سبک زندگی مردم هستیم. در رابطه با کنترل فضای مجازی و... همه کشورها سیاست‌های کلی برای کنترل دارند اما در کنار آن اقدامات گسترده‌تری برای فرهنگ‌سازی دارند. ما با منظومه رویکردهای فرهنگی مواجه هستیم که در همه آنها رفتار سلبی غالب است و همه اینها با هم در حال اجرایی شدن هستند؛ مانند فیلترینگ، نوع انتخاب سبک زندگی، سبک پوشش و... مساله مهم این است که ما برای فرهنگ‌سازی هر یک از اینها چه میزان سرمایه‌گذاری درستی داشتیم؟ ما در چهار دهه اخیر تجربه‌های متعدد و گوناگونی داریم. مثلا مصداق فرهنگ‌سازی بستن کمربند ایمنی در جاده‌ها تا زمانی که صرفا جریمه محوریت داشت رفتار آنی و تاثیرش کوتاه‌مدت بود اما زمانی که در فضای فرهنگ‌سازی وارد شد شاهد نوعی درونی شدن و تاثیر بلندمدت بودیم. درحقیقت به نظر من استفاده از ابزارهای فرهنگی برای درونی شدن و ایجاد باور الزامی است و اگر این اتفاق رخ دهد دیگر شاهد تضادهای رفتاری نخواهیم بود. پیام این ترس این است که رفتارهای زیرزمینی، غیررسمی، تعارضات در انتخاب و رفتار دوگانه تشدید خواهد شد. یعنی شما در انظار عمومی که حس می‌کنید کنترل وجود دارد یک شکل هستید اما در فضای غیررسمی طور دیگری هستید، چیزی که خود سیاستگذار مثلا درخصوص تناقض رفتاری سلبریتی‌ها در فضای رسمی و غیررسمی از آن عصبانی است. حالا اگر آنجا مختص به سلبریتی‌ها بود سیاستگذار حالا به جای کنترل این مساله درحال تکثیر آن است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1801836