یک‌شنبه 4 آذر 1403

ماجرای قتل «حمید» بر اثر زد و خورد خیابانی

وب‌گاه خبر آنلاین مشاهده در مرجع
ماجرای قتل «حمید» بر اثر زد و خورد خیابانی

درگیری و نزاع خیابانی از جمله جرایم پرخطر وبنا به آمار پزشکی قانونی یکی از اصلی ترین دلایل وقوع قتل و ضرب وجرح، خاصه بین نوجوانان و جوانان است.

سایه ی درختان سر به فلک کشیده ی پارک محله ای جنوبی ترین نقطه ی شهر با غروب آفتاب کوتاه و کوتاه تر می شد که حمید کُپل و دار ودسته اش وارد پارک شدند و روی نیمکت زیر تیر چراغ برق بساط مشروب و بار زدن سیگاری پهن کردند. صادق راجع به شب حادثه می گوید:

من و بچه های محل دور هم، مشغول تخمه شکستن و گل یا پوچ بازی بودیم که یکدفعه دارو دسته ی حمید کُپل شروع کردند به مسخره بازی، با انگشت ما را به هم نشون می دادن و ادا و اطوارهای ناجور در می آوردند.

سعید که بزرگِ جمع ما بود گفت: بچه ها بهشون محل نذارید، اما حمید کُپل ونوچه هاش دست بردار نبودند و کارشون از خنده و مسخره کردن رسید به فحش ناموس و پرت کردن سنگ وآشغال به سمت ما، هرچه سعید سعی می کرد من و بچه ها را آروم کنه، دارو دسته ی حمید جری تر می شدند، طوری که سعید گفت: بهتره تا شر نشده از پارک بزنیم بیرون. همین که خواستیم از محوطه ی پارک دور بشیم، رعد وبرق تندی زد و رگبار بارون شروع شد. بارون جنوب هم که خودتون میدونید چطوریه! آنی کل کوچه و خیابون و سیلاب شد.

با سعید و بچه ها زیر سقف راهروی توالت پارک وایسادیم تا بارون که بند آمد راهی خونه بشیم، ده بیست دقیقه نگذشته بود که بارون قطع شد، داخل پله های دستشویی حمید و دار ودسته اش جلوی راهمون گرفتن، از هر طرف که میخواستیم بریم، نمیذاشتن و شروع کردن به تنه زدن وبعد هم کف گرگی زدن به سر و صورت بچه ها...

کاش لال شده بودم و نمی گفتم: اگه مرد دعوا هستید بیاید مثل مرد دعوی کنید نه اینطوری توی راه پله ی توالت... که اصغر، نوچه ی حمیدکُپل گفت: حمید خان می شنوی، این صادقِ مادر...

وقتی اسم مادرم وآورد و فحش ناموس داد، دیگه نفهمیدم چی شد، با دو رفتم سمت همون نیمکت زیر تیر چراغ برق و یکی از بطری های روی نیکمت و برداشتم وبا داد وفریاد بطری توی سر خودم شِکوندم... دوباره رگبار بارون شروع شد، خونابه از سرم راه افتاد و جلوی چشمم و گرفت، چشمام هیچ چی نمی دید و گوشم پر شده بود ازصدای داد و عربده ی بچه ها، هرکی هرچی دم دستش بود برداشت و به طرف نوچه های حمید حمله می کرد.

اصلا یادم نیست که چطور تیزی بطری شکسته نشست توی گلوی حمید

گزارش پزشکی قانونی، علت مرگ را خونریزی شدید ناشی از بریده شدن شاهرگ گردن و... اعلام و در ادامه ی گزارش آمده بود؛ آلت قتاله جسم تیز وبرنده ای بوده که پس از قطع کردن شریان اصلی گردن، حلقوم متوفی را بریده.

صادق از لحظه ای که گلوی حمید کُپل را بریده، هیچ چیزی به خاطر ندارد اما حاضران نزاع و درگیری به اتفاق نقل می کنند که: صادق بطری شکسته دستش بود وحمید و دنبال می کرد و با دادو فریاد می گفت چرا به مادرم فحش دادی، که یکدفعه هردوتاشون لیز خوردن...

همزمان با زمین خوردن حمید، صادق هم لیز می خوره و تیزی بطری که دستش بوده، داخل گلوی حمید فرو میشه!

پرونده ی صادق به اتهام قتل عمد، در دادگاه کیفری1منجر به حکم قصاص شده است و اولیاء حمید، خواهان قصاصِ قاتل فرزندشان هستند.

اینکه رفتار صادق بنا به دادنامه ی صادره منطبق بر بند ب ماده 206قانون *مجازات اسلامی است یا خیر؟ چالش اصلی پرونده نیست، بلکه چالش و مشکل اساسی پرونده مصیبتی است که هر دو خانواده با آن درگیر شده اند.

اولیاء حمید داغدار نوجوان19ساله ای هستند که هزاران آرزو وآینده برایش در نظر داشتند و آنطرف پرونده نیز شاهد و ناظر از دست رفتن تنها فرزند خویش هستند که در آغاز نوجوانی می بایست تلخی زندان را تجربه کند وقصاص در انتظار اوست. شرایط هردو خانواده طوری است که هیچ شکل و گونه ای از قضاوت به صواب نزدیک نخواهد بود، خانواده ی مقتول، احقاق حق و پایمال نشدن خون جوانشان را در قصاصِ قاتل می بینند و خانواده ی صادق نیز مرگ مقتول را ناشی از حادثه ای ناخواسته و از سر اتفاق می دانند و اینگونه است که هر دو، خودشان را محق می دانند! اینکه رفتار صادق در تعقیب و گریز حمید در حالیکه جسم برنده ای (آلت قتاله) در دست دارد با توجه به شرایط محیط پیرامون ایشان که امکان زمین خوردن (لیز بودن زمین ناشی از بارندگی شدید) وجود دارد، به رفتار پرخطر، نوعا کشنده تعبیر شده است، استدلال قضات دادگاه کیفری 1است در انتساب بزه قتل عمد به حمید که البته اظهارات شاهدان عینیِ درگیری و نزاع نیز مزید بر علت شده است.

ماده290قانون مجازات اسلامی در معرفی رفتارهای نوعا کشنده و اقسام قتل عمد، حالات و فروضی را انشاء می کند که از آن جمله می توان به اتخاذ وضعیتی اشاره کرد که مهاجم به قصد مجروح کردن ونه ارتکاب جنایت (قتل) علیه مجنی علیه رفتاری اتخاذ می کند که نوعا کشنده است ولو اینکه مهاجم قصد جنایت نداشته باشد. شرایط پرونده ی صادق و حمید به گونه ایست که شاید تنها راه نزدیک به صواب که یقینا واجد ثواب است، جلب رضایت اولیاء دم حمید باشد.

لذا بنا به انعطاف اولیاء دم در بحث اخذ دیه، امیدوارم با انتشار این مطلب خیرین وهنرمندانی چون جناب پرستویی، چاوشی، رادان، کیانیان، رامبد جوان، احسان علیخانی به همراه ورزشکاران محبوب کشور آقایان دایی، قلعه نوعی، علی کریمی و... مادر صادق را در جلب رضایت از اولیاء حمید کمک کنند. انشاالله

* وکیل دادگستری - شیراز

کد خبر 1640227