مباحثه داغ برسر «دیدن این فیلم جرم است»
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سالن «سوره» حوزه هنری، شب گذشته شنبه 5 بهمنماه میزبان یک گفتگوی داغ به بهانه اکران دانشجویی یک فیلم بود؛ «دیدن این فیلم جرم است» به کارگردانی رضا زهتابچیان و تهیهکنندگی محمدرضا شفاه که پس از گذشت یک سال از رونمایی در جشنواره سیوهفتم فیلم فجر همچنان به دلایلی نامعلوم، سازمان سینمایی از صدور پروانه نمایش برای آن امتناع میکند. نشست نقد و بررسی...
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، سالن «سوره» حوزه هنری، شب گذشته شنبه 5 بهمنماه میزبان یک گفتگوی داغ به بهانه اکران دانشجویی یک فیلم بود؛ «دیدن این فیلم جرم است» به کارگردانی رضا زهتابچیان و تهیهکنندگی محمدرضا شفاه که پس از گذشت یک سال از رونمایی در جشنواره سیوهفتم فیلم فجر همچنان به دلایلی نامعلوم، سازمان سینمایی از صدور پروانه نمایش برای آن امتناع میکند.
نشست نقد و بررسی این فیلم در قالب یک اکران دانشجویی، با حضور مسعود فراستی منتقد سینما، محمد قوچانی سردبیر روزنامه «سازندگی»، رضا زهتابچیان کارگردان و محمدرضا شفاه تهیهکننده فیلم «دیدن این فیلم جرم است» برگزار شد؛ نشستی که با استقبال دانشجویان مخاطب فیلم نیز همراه شد.
*س_
چه کسی جلوی اکران فیلم را گرفته است؟_س*
در ابتدای این نشست علی مرادخانی بهعنوان مدیر روابط عمومی فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» و مجری نشست، توضیحاتی را درباره فرآیند یک سال بلاتکلیفی این فیلم سینمایی ارائه کرد.
زمانی که مرادخانی از عدم صدور پروانه نمایش از سوی شورای صدور این پروانه سخن میگفت، با تذکر تهیهکننده فیلم توضیحات خود را اینگونه اصلاح کرد: فیلم برای شورای صدور پروانه نمایش اکران شده است. از 9 عضو این شورا، در جلسه اکران فیلم، 7 نفر حضور داشتهاند که هر 7 نفر به اکران فیلم رأی مثبت دادهاند، اما به دلایلی صورتجلسه آن شورا هیچگاه امضا نشد!
وی افزود: آقای شفاه تهیهکننده فیلم معتقدند شخص آقای حسین انتظامی رئیس سازمان سینمایی جلوی اکران این فیلم را گرفته است و جالب اینکه درباره طرح چندباره این موضوع در فضای رسانهای همچنان سازمان سینمایی در قبال وضعیت این فیلم سیاست سکوت در پیش گرفته است.
*س_
حرف خوب را باید «خوب» زد_س*
در ادامه نوبت به مسعود فراستی رسید تا نظرش را درباره فیلم سینمایی «دیدن این فیلم جرم است» مطرح کند. فراستی با تأکید بر اینکه «طرفدار فیلم نیستم» نسبت به غیبت کارگردان فیلم در نشست اعتراض کرد. در واکنش به این انتقاد نسبت به ترکیب مهمانان روی سن، محمد قوچانی تأکید کرد «فیلم بیش از آنکه فیلم یک کارگردان باشد نماینده یک گروه فکری است و به همین دلیل تهیهکننده هم میتواند به نمایندگی از گروه تولید در این بحث ما را همراهی کند.»
پس از انتقاد فراستی و به دعوت محمد قوچانی محمدرضا شفاه تهیهکننده فیلم که در سالن حاضر بود به نمایندگی از عوامل فیلم روی صحنه حاضر شد.
در ادامه فراستی گفت: به نظرم یک فیلم هر چه میخواهد میتواند باشد و هر حرف مهمی را هم میتواند بزند. من اساسا مشکلی با حرف فیلمها ندارم، ولی به شرطی که فیلم باشد. اگر فیلمی فیلم نباشد من نمیتوانم درباره «حرف» آن چیزی بگویم.
این منتقد در ادامه به حواشی اظهاراتش درباره فیلم سینمایی «ایرلندی» به کارگردانی مارتین اسکورسیزی در برنامه جمعهشب «هفت» اشاره کرد و گفت: چیزهایی که دوستان ما درباره فیلم ایرلندی میگویند، در واقع درباره فیلم نیست. چیزهایی است که معالفارق است. اینکه اسکورسیزی چه تفکری دارد من به آن کاری ندارم. من با فیلم او طرف هستم. اینجا هم یک فیلمساز و گروه فیلمسازی دارند حرفی را میزنند که قبل از موافقت و یا مخالفت من با حرفشان، معتقدم فیلمشان در نیامده است. حرف درست را باید درست زد. حرف درست را اگر غلط بزنید به ضد خود تبدیل میشود.
فراستی با اشاره به سکانسی از فیلم «دیدن این فیلم جرم است» موضع خود را اینطور تشریح کرد: در سکانس پایانی این فیلم یک موسیقی فاجعه دراماتیک که بیشتر به کار یک روایت دراماتیک میآید، کل صحنه را خراب کرده است. با اینکه آدمهای اصلی فیلم مظلوم و آرمانگرا بودند، من، اما با آنها همدل نشدم. سالهاست میگویم تا زمانی که فیلمی به حداقل فرم نرسد، هیچ محتوایی خلق نمیشود. آنچه روی کاغذ میآید هم حداکثر مضمون است نه محتوا. فرم است که محتوا را ایجاد میکند.
وی در ادامه خطاب به دانشجویان حاضر در سالن که در حین نمایش فیلم در چند نوبت با تشویق جمعی به آن واکنش نشان داده بودند، گفت: نگویید برای محتوای فیلم دست زدهایم، شما برای حرف و شعارهای فیلم دست زدید. ممکن است من هم برای آنها دست بزنم، اما برای فیلم دست نمیزنم.
این منتقد سینمایی افزود: زمانی که من با یک اثر هنری طرف هستم، مترم عقل نیست، مترم احساس است. به همین دلیل هیچ شعاری در فیلم روی من کار نمیکند؛ زمانی کار میکند که با «خوشههای خشم» جان فورد مواجه میشوم. فیلمی که شعار زیاد دارد، اما شعارهایش برای کاراکترها است نه فیلمساز. «دیدن این فیلم جرم است» تماما شعار است و میخواهد تو شعارهایش را قبول کنی. به همین دلیل، چون درنیامده، اثری روی من نمیگذارد. در زمینه اثر هنری وقتی با اثر غیرعقلانی و حسی طرف هستیم شعار جواب نمیدهد.
فراستی با اشاره به روایت فیلم ادامه داد: جوانی که دعوا را در فیلم شروع میکند هم فیزیک و چهره خوب دارد و هم شروع خوب، اما ادامه ندارد. مظلومیت این جوان در پایان فیلم به جایی میرسد که در میزانسن پایانی کاملا حق با پلیس میشود. تحول کاراکتر سردار هم در پایان فیلم مشخص نیست؛ اینکه چطور از یک انفعال به ناگاه به نمای پایانی میرسد. درست است که نمای آخر فیلم دلتان را خنک میکند، اما الکی خنک میکند. آیا فیلم ساخته شده که دل ما خنک شود؟ اگر این است که خیلی بد است. قرار فیلم این است که حقخواه باشد و علیه بیعدالتی بشورد.
*س_
قوچانی: دیدن این فیلم قطعا جرم نیست_س*
در ادامه نوبت به محمد قوچانی رسید که با تأکید بر اینکه «من کارم سینما نیست و صرفا تماشاگر هستم» گفت: فکر میکردم مسعود فراستی با همدلی بیشتری درباره این فیلم صحبت کند. اما موضع من این است که فکر میکنم دیدن این فیلم اصلا جرم نیست. این فیلم خطرناک نیست و اتفاقا من اگر جای آقای انتظامی بودم به این جمع میآمدم و در کنار مخاطبان به تماشای فیلم مینشستم تا ببینم برای چه بخشهایی از این فیلم دست میزنند. سوال اساسی من نه درباره خود فیلم که درباره این است که چرا مخاطب در مواجهه با بخشهایی از آن دست میزند.
وی افزود: این یک واقعیت است که جاهایی از روابط و اتفاقات در فیلم مانند سکانس ابتدایی به تعبیر اختصاصی مسعود فراستی، درنیامده است. اما سوال جدیتر این است که چرا این فیلم امروز ساخته شده است. در هر دورهای ما آثاری داشتهایم که فرزند زمانه خود بودهاند. مانند «قیصر» و «آژانس شیشهای» و معتقدم فیلم «دیدن این فیلم جرم است» به نوعی تلاقی نگاه حاکم بر این دو فیلم است.
قوچانی در ادامه به حضور نمادین کاراکتر «سردار» در سکانس پایانی فیلم اشارهای کرد و گفت: نوع مواجهه فیلم با حاج قاسم سلیمانی برای من جالب است. فیلم ظاهرش این است که اثری فعال و علیه انفعال و حتی اعتدال است. به نوعی مثل قیصر کنشگر است، نسبت به ناموس حساس است و نمیخواهد اجازه دهد خاک کشور مورد تجاوز قرار بگیرد. فیلم، اما به همان اندازه محافظهکار و منفعل هم هست. این مشکل آقای حاتمی کیا در فیلم جدیدش هم هست. اگر شما به یک نظام فاسد رسیدهاید نباید محافظهکار باشید.
این روزنامهنگار با اشاره به تشویق مخاطبان حین نمایش فیلم گفت: همه شما غالبا بچه حزباللهی هستید، اما همه جاهایی که در فیلم شما دست میزنید همان جاهایی است که طیف مقابل شما هم دست میزند. همان آدمهایی که شما مسخره میکنید، آنها هم مسخره میکنند. جالب هم اینکه مسخرهترین شخصیت در این فیلم روحانی آن است. موقعی که برای اولین بار فیلم را میدیدم، مدام با خود میگفتم خوب حالا مرحله بعد قرار است چه مقامی وارد داستان شود. اول با فرمانده پایگاه داستان شروع شد، بعد پلیس را گرفتند، بعد مأمور امنیتی را گرفتند! با خودم گفتم بعد از این دیگر باید شخص اول کشور بیاید! جالب اینکه آن هم آمد، نامهاش رسید و بعد هم به حاج قاسم رسید که بازهم انگار حرفش شنیده نمیشود!
قوچانی در ادامه خطاب به تهیهکننده فیلم گفت: شما هنر کردهاید و فیلم مهمی ساختهاید. فیلمی که میتوانست مقالهای در یک روزنامه هم باشد، اما اگر مقاله میشد، احتمالا روزنامه توقیف میشد! من درد این فیلم را درک میکنم، اما معتقدم آنچه در روایت آن وجود دارد یک آنارشیسم کور است که حرف فیلم را به ضد خودش تبدیل میکند. دردناکترین لحظه فیلم جایی که یک سردار که نماد حاج قاسم است و میدانیم در میدانی دیگر باید انگلیس را شکست دهد، وارد میدان میشود و حتی شریک سیستم میشود! انگار شما قهرمان خودتان را هم دارید زیر سوال میبرید.
این روزنامهنگار اصلاحطلب افزود: من حرف فیلم را درک میکنم. من فساد و آقازادگی را درک میکنم و به نوعی با شما همدل هستم. اما ایراد فیلم همانجایی است که شما آن را نقطه قوت میدانید. این فیلم اگر میخواهد آژانس شیشهای زمانه خود بشود، قهرمانش نباید برای خودش بجنگد. در آژانس قهرمان فیلم برای خودش نمیجنگد. شما بسیج را تبدیل به همان مفهومی کردهاید که در فیلم مطرح میکنید یعنی یک گروه تروریستی؛ اما چرا اینگونه کردید؟ شما از یک مطالبه بهحق یک سرگشتگی خلق کردهاید، که آن سرگشتگی شما را به این نقطه رسانده است. اگر میخواهید سوال جدی مطرح کنید، این است که چرا همه آنهایی که بهعنوان ریشسفید در فیلم در مقابل این کاراکترها قرار گرفتهاند، کارهایی را میکنند که یک حکومت غیردینی هم میکرد.
قوچانی در ادامه گفت: معتقدم باید از نمایش این فیلم بهصورت محکم دفاع کرد و باید از آقای انتظامی دعوت کرد به تماشای آن در جمع بنشیند، اما باید به همان اندازه هم آن را نقد کرد.
*س_
«آژانس شیشهای» مبلغ آنارشیسم بود؟_س*
در ادامه رضا زهتابچیان که غیبتش در آغاز نشست مورد انتقاد مسعود فراستی قرار گرفته بود، به جمع حاضران پیوست تا ادامه نشست نقد و بررسی «دیدن این فیلم جرم است» با حضور کارگردان پی گرفته شود. در این بخش مجری مراسم با ارجاع به اظهارنظر قوچانی درباره وجود آنارشیسم کور در «دیدن این فیلم جرم است» به انتقادات مشابه نسبت به «آژانس شیشهای» در زمان اکرانش ارجاع داد و پرسید آیا این نقد از همان جنس است؟
قوچانی در پاسخ گفت: آنارشیسم ضدیت با یک نظم مرکزی است. این فیلم تا زمانی که فیلم است، از آن دفاع میکنم، مشکلی با آن ندارم و حتی ساخت آن را یک ضرورت میدانم تا حکومتی که به لایههای امنیتی رفته است را مورد خطاب قرار دهد و از این منظر معتقدم همه سطوح جامعه باید آن را ببیند. اگر فیلم توصیفگر باشد ایرادی ندارد، آنچه من را ناراحت میکند، فیلم نیست، دست زدن مخاطبان برای آن است. شما بروید نقدها درباره آژانس شیشهای را بخوانید. من امروز به این فیلم علاقه دارم، اما همان زمان هم نقدهای مثبت بسیاری درباره آن فیلم نوشته شد. چرا؟ چون در پایان دوران آقای هاشمی، سیستم متکبری وجود داشت که به مردم و جامعه توجهی نمیکرد، فیلم از یک موضع شرافتمندانه و بدون آنکه موضوع را شخصی کند، به این شرایط اعتراض میکند. از همین نظر فیلم آژانس را آنارشیستی نمیدانم که قهرمانش از خودش میگذرد برای جامعه، همان اتفاقی که در «بادیگارد» هم شاهد بودیم.
وی افزود: در فیلم «دیدن این فیلم جرم است»، اما مسائلی مطرح میشود که همه شما هم برای آنها دست زدید، اما آیا قهرمان فیلم در همان لحظه با مسائلی مانند فساد در ساختار دولت مواجه شده است؟ او، اما براثر یک اتفاق شخصی به جایی میرسد که علیه حکومت سلاح به دست میگیرد، در فیلم «آژانس شیشهای» ما بالاخره یک خط قرمز داشتیم، اما «دیدن این فیلم جرم است» گویی هیچ خط قرمزی ندارد!
*س_
فراستی: آژانس شیشهای فیلم خوبی نیست_س*
در ادامه مسعود فراستی ناظر به مباحث مطرح شده درباره آژانس شیشهای با تأکید براینکه معتقد است این فیلم حاتمیکیا فیلم خوبی نیست، گفت: من هم مثل محمد قوچانی معتقدم فیلم آژانس شیشهای یک فیلم آنارشیستی نیست، اما نماهای آنارشیستی خیلی دارد که اتفاقا دوستان هم خیلی آنها را دوست دارند، مثل نمای روی پوستر فیلم که پرویز پرستویی در مدیوم شات گلنگدن میکشد و پوکه بهصورت اسلوموشن روی زمین میافتد و تبدیل به ملودرام میشود. من درباره «دیدن این فیلم جرم است» هم این نقد را دارم. وقتی فیلم سیاسی میسازید، ملودرام معنایی ندارد یعنی نباید احساسات خانوادگی در آن راه پیدا کند.
این منتقد در ادامه همه را به تماشای فیلمی با عنوان «سوی دیگر همهچیز» دعوت کرد و گفت: این مستندی است که یک کارگردان صرب درباره وضعیت هولناک صربستان ساخته و قهرمانش هم یک زن است. از این مستند یاد میگیریم چگونه نه آنارشیست باشیم، نه محافظهکار. معتقدم فیلم «دیدن این فیلم جرم است» برخلاف ظاهرش خیلی محافظهکار است. اگر اعتراض میکنیم جمعی اعتراض کنیم نه فردی.
فراستی باردیگر به انتقاد از نحوه پرداخت موقعیتهای فیلم پرداخت و گفت: سکانس مقدمه فیلم بهشدت فیلمفارسی و کلیشهای است. وقتی از این زاویه وارد فیلم میشویم دیگر فیلم سیاسی نیست. نقد را هدر ندهید. فیلم نقد دارد، اما آن را با شخصیتپردازی و فیلمنامه ضعیف و تفکر غیرشفاف هدر میدهد. به همین دلیل با یک آنارشیسم ابتدایی و قبل از کور که هنوز نمیداند کجا میرود مواجه میشویم. آنارشی اتفاقا میداند به کجا میرود، اما این فیلم نمیداند.
این منتقد افزود: فیلم اعتراض یک بچه انقلابی است که مسئله شخصی دارد و از جایی به بعد دیگر انقلاب برایش مسئله نیست و برای یک مسئله شخصی میایستد و لج میکند. حرکتش تبدیل به یک خیزش اجتماعی علیه ظلم نمیشود و در آخر هم با دستبند میرود! اصلا دلم برای این آدم نمیسوزد.
فراستی به کاراکتر سردار در فیلم هم اشاره کرد و گفت: حتی سردار هم در این فیلم حیف میشود. آن هم سرداری مثل حاج قاسم که معتقدم تا ابد مدیون او هستیم. هیچ ایرانی از هیچ طیف و گروهی نیست که طرفدار سردار سلیمانی نباشد، مگر اینکه هیچچیز نداشته باشد. اگر چنین آدمی تبدیل به کاریکاتور در اثر ما شده، این بسیار بد است! گویی فیلم میگوید دلتان به همین فشار دست دشمن توسط سردار خوش باشد و به خانه بروید!
*س_
زهتابچیان: انتظار ستایش برای این فیلم نداشتم_س*
بعد از نقدهای تند و صریح مسعود فراستی و محمد قوچانی درباره «دیدن این فیلم جرم است» نوبت به پاسخهای رضا زهتابچیان رسید تا اینبار او با صراحت از فیلمش دفاع کند: این فیلم از همان اول که قصهاش آغاز شد یعنی حدود 13 سال پیش، با روحیهای مستغنی از ستایش منتقدان متولد شد از اول به دنبال حرف دل مردم بودم. در جشنواره فجر هم حملاتی به فیلم شد، اما واقعا انتظار ستایش نداشتم.
کارگردان «دیدن این فیلم جرم است» در ادامه با انتقاد از قیاس فیلمش با فیلم ابراهیم حاتمیکیا گفت: این فیلم هیچ ربطی به «آژانس شیشهای» ندارد. در مبنا، رویکرد و نظام ارزشی، فیلم «دیدن این فیلم جرم است» بهکل متفاوت از فیلم استادم ابراهیم حاتمیکیا است. آنجا مردم گروگان گرفته میشوند، اینجا مسئولان. آنجا قصه در یک بنگاه بخش خصوصی روایت میشود، اینجا در یک پایگاه بسیج. آنجا صحبت از تحویل گرفتن رزمندههاست، اینجا صحبت از اجرای عادلانه قانون است. اینها همه محصول ذهن جامعه سیاستزده ما است. 13 سال پیش نه برجام مطرح بود و نه نامی از آتش به اختیار مطرح بود، اما داستان این فیلم همین بود.
وی به بحث دیگر مطرح شده درباره فیلم خود هم اشاره کرد و گفت: چه کسی گفته مسئله این فیلم بسیج است. چه کسی در فیلم من بسیجیتر است. ما در این فیلم حجاب پوششها را خرق کردیم. حتی آیتاللهها و سردارها هم خوب و بد دارند. همهچیز، بستگی دارد. اما اینکه چرا پایگاه بسیج را انتخاب کردم صرفا بحث دراماتیک بود، اگر این آدمها در یک خوابگاه دانشجویی بودند داستان دراماتیکتر میشد تا الان که تقابل داستان میان دو ارگان نظامی است؟
زهتابچیان در عین حال تأکید کرد: من منتقدم، معاند نیستم. مبنای ما براندازانه نیست. سیاست زدگی باعث میشود ما مغلوب این دستهبندیهای سیاسی شویم. اگر مسئله امیر در فیلم من شخصی است، مسئله حاج کاظم آژانس شیشهای هم شخصی بود. حتی امیر شفافتر این مطالبه را مطرح میکند. به من میگویند ایکاش امیر بهجای زن خودش در دفاع از زن دیگری که شاید پوشش نامتعارفی نسبت به باورهای امیر داشت، دست به اسلحه میشد، اما چقدر بین مردم مشهود است که بسیجی برای زن مردم اسلحه بکشد؟ من بهدنبال ساخت فیلم تبلیغی نبودم. واقعیت این بود که باید این کاراکتر با یک انگیزه شخصی دست به اسلحه میشد.
وی به نکته مهم دیگری هم اشاره و تأکید کرد: کاراکتر سردار در فیلم من، نماد سردار سلیمانی نیست و از ابتدا هم نبوده است. اساسا زمانی که داستان را مینوشتم سردار سلیمانی را نمیشناختم. کار نابکارانه هم نمیکنم که از فضای احساسی استفاده کنم و فیلمم را به حاج قاسم نسبت دهم. این صرفا یک تقارن زمانی است.
زهتابچیان افزود: این فیلم توضیح مختصر فرآیند یک انقلاب است و پاسخ به این سوال که انقلابها چگونه شکل میگیرند. سوال من این است که اگر هر یک از ما در این موقعیت بودیم چه میکردیم؟
کارگردان «دیدن این فیلم جرم است» گریزی هم به نقدهای تندوتیز فراستی درباره فرم فیلم زد و گفت: آقای فراستی شما بگویید محک فرم فیلم چیست؟ من نمیگویم چه بلایی سر ما آمد تا این فیلم ساخته شود. بر چه اساسی میگوئید موسیقی فیلم فاجعه است؟ تفکر غیرشفاف یعنی چه؟ تفکر فیلم من معلوم است. مردم نامتخصص و نامدعی و معمولی تفکر فیلم را فهمیدهاند. مشکل ما متخصصانی است که میخواهند مسائل ساده را هم پیچیده ببینند.
*س_
فراستی: زندهباد اکران فیلم، زندهباد نقد!_س*
صحبتهای زهتابچیان باعث موضعگیری تند فراستی شد که گفت: چرا اینقدر بیخودی از خودت راضی هستی؟ این حرفها روی کاغذ خوب است. در سینما، اما بلدی میخواهد. دوست ما نمیداند و ایرادی هم ندارد، اما زمانی که ادعا زیاد میشود ایراد است. جلوی نقد را نگیریم. اجازه دهیم مخالفها حرف بزنند. تو جوانتر از آن هستی که سیاست و فرم را بشناسی. حرف جدی دارم درباره فیلمی که معتقدم درنیامده است. اما دوستان ما نقدپذیر نیستند.
فراستی همزمان تأکید کرد: فیلم حتما باید نمایش داده شود، اما اساسا فیلم مشکل دارد. به همین دلیل میگویم زندهباد نمایش فیلم و همزمان میگویم زندهباد نقد. جامعه ما نقد نشده است و به همین دلیل وضعیتش اینگونه شده است.
زهتابچیان در واکنش به صحبتهای فراستی گفت: من با نقد مشکلی نیست. اگر نقد آزاد است. نقد نقد هم باید آزاد باشد. چه کسی گفته من ادعا دارم؟ در برابر آنچه بهصورت ناروا به فیلم من نسبت داده میشود، حتما مقاومت میکنم. اساسا همین که میگوئید من جوانتر از آن هستم که سیاست و سینما را بشناسم، یعنی ملاکتان استاندارد نیست.
محمدرضا شفاه تهیهکننده فیلم در این بخش از نشست، درباره لحن تند کارگردان فیلم، توضیح داد که این لحن در واقع واکنشی است که نقد تندوتیز و غیرمنصفانه فیلم از سوی مسعود فراستی و طبیعی است در برابر چنین هجمهای با زبان تند و صریح از خود دفاع کند.
محمد قوچانی هم در واکنش به این مباحثه داغ میان کارگردان «دیدن این فیلم جرم است» و مسعود فراستی گفت: ویژگی مسعود فراستی چه نظریاتش را قبول داشته باشیم، چه نه، در تمام این سالها این بوده است که به ما جرئت نقد کردن داده است. من عاشق «هامون» هستم، اما فراستی از آن بدش میآید. من به همان اندازه که «هامون» را دوست دارم، فراستی را هم دوست دارم. او به ما جرئت میدهد که نسبت به آنچه بدیهی میپنداریم تردید کنیم.
*س_
قوچانی: «دیدن این فیلم جرم است» حرفهای سیاسی جدی دارد_س*
وی سپس به اظهارات کارگردان پرداخت و گفت: آنچه امروز ما با آن مواجهیم فیلم شما است و شما نمیتوانید بگویید ربطی به آژانس شیشهای ندارد. در این فیلم همهچیز مینیمال شده است در یک پایگاه بسیج. نمیتوانید بگویید سردار فیلم شما، حاج قاسم نیست. ما چیزی را به فیلم شما الصاق نکردهایم، اینها در فیلم شما هست. کار من سیاست است و از این زاویه از شما سپاسگزارم که یک جریان را به تصویر درآوردید. این همان گفتمان برآمده از انقلاب اسلامی است که گویی میخواهد مقابل جمهوری اسلامی قرار بگیرد و فیلم میتواند جلوی این جریان را بگیرد. این فیلم حرفهای سیاسی خیلی جدی دارد. من این جنس آدمها را این روزها بسیار میبینم. در صداوسیما حضور دارند، در لیستهای انتخاباتی حضور دارند در جمع جوانان هم هستند. منی که دو بار زندان رفتهام در جمهوری اسلامی از آن دفاع میکنم، اما نمایندگان این جریان انقلابی، علیه آن موضع میگیرند! اتفاقا دغدغههای این جریان هم پاک است و حسن فیلم همین است. اگر «دیدن این فیلم جرم است» اکران شود، حتما با خانواده میروم تا آن را ببینند. این یک فیلم سالم است که باید آن را دید. مهم این است که در این مقطع تاریخی یک فیلم ساخته شده است، که نشان میدهد بسیجیها و یا بچه مسلمانان انقلابیای هستند که از شرایط ناراحت و معترض هستند.
قوچانی در ادامه به ادعای زهتابچیان ناظر به اینکه «فیلم را برای مردم ساختهام» اشاره کرد و گفت: واقعا مردم در این فیلم کجا هستند؟ جز چند بسیجی معترض و چند دختر سوار با اتومبیل در خیابان، ما مردمی در فیلم نمیبینیم. اگر مردم در فیلم بودند، آن وقت میتوانستیم جواب سوال شما را هم در فیلم ببینیم که میپرسید اگر شما بودید چه میکردید؟ واقعیت این است که من در این موقعیت بودهام. همسرم چادری بود و در دانشگاه به پوشش انتقاد میکردند و بعضا آزار میدادند، اما هم همسرم و هم من به سبک خودمان پاسخشان را میدادیم. در همین فیلم شما هم میبینیم که راههای مختلفی برای هر مسئله میتواند وجود داشته باشد. فیلم شما فیلم خوبی نیست، اما حتما فیلم مهمی است.
*س_
فراستی: «دیدن این فیلم جرم است» را در قیاس با «مطرب» روی سر میگذارم!_س*
مسعود فراستی در بخش پایانی نشست در پاسخ به سوال مجری درباره ابهام در شرایط اکران عمومی «دیدن این فیلم جرم است» گفت: با صدای بلند هم اینجا و هم در تلویزیون از اکران این فیلم دفاع خواهم کرد. من از سلامت و آرمانگرایی و اعتراض تیم سازنده فیلم دفاع میکنم، اما از فیلمشان دفاع نمیکنم. متأسفم که این فیلم بد است. خوشحال میشدم اگر فیلم قابل دفاعی بود. این فیلم سالم است و در برابر آشغالهایی مثل «مطرب» آن را روی سرم میگذارم. این آدمها مسئله دارند، در مقابل آدمهایی که در این سینما اساسا ماقبل مسئلهاند و دغدغهشان این است که فیلمشان در جریان اعتراض مردم فروشش آسیب دیده است! اینقدر وقیح هستند و قطعا فیلمی مانند «دیدن این فیلم جرم است» قابل قیاس با آثار این افراد نیست.
وی ادامه داد: اتفاقا برای همین من تندوتیز درباره این فیلم صحبت میکنم. وقتی شما از چیزی میخواهید دفاع کنید، باید محکم و دقیق و رادیکال دفاع کنید، اما نه احساساتی. وقتی حرف جدی میزنیم، باید جدی هم حرف بزنیم. داد بزنید، اما برای اثرگذاری. به خودتان سخت بگیرید. بروید فیلمهای سیاسی سینمای جهان را ببینید. اینها باید پشتسر ما قرار بگیرند. دفعه بعد اگر خواستید فیلم سیاسی بسازید از قصه روی کاغذ خیلی حال نکنید، بروید روی جزئیات و فضاسازی آن کار کنید. «چه»های خود را در «چگونه» گفتن حل کنید.
محمد قوچانی هم در پایان مراسم، در پاسخ به سوال مجری درباره تحلیل موضع سازمان سینمایی در قبال فیلم «دیدن این فیلم جرم است» و بلاتکلیفی آن برای اکران، با خنده گفت: من به سازمان سینمایی حق میدهم! این سازمان جزئی از یک کلیت است که شما در فیلم همه آن را زیر سوال بردهاید! فارغ از این مسئله، اما شخصا مدافع اکران فیلم هستم. توصیهام این است که فیلم را اکران کنند چرا که معتقدم، سانسور این فیلم، خودش بخشی از بحران است نه راهحل آن چیزی که به نظر بحران پنداشته میشود!